eitaa logo
شهید صیاد شیرازی
131 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
9 فایل
👈به ڪانال#شهید_صیاد_شیرازی خوش آمدید @Shahidsayaad @esmaili422
مشاهده در ایتا
دانلود
گفت: به قول ، (س) همیشه بهترین چیزی که داشتند برای هدیه دادن استفاده می‌کردند، برای ما هم بهترین چیز فرزندمان بود که به تقدیم کردیم. ، نخستین استان است که داوطلبانه به صفوف در سوریه پیوست و در این راه به رسید.   در خصوص این و دوران کودکی او گفت: در روستای به دنیا آمد و دوران ابتدایی خود را در همین روستا تمام کرد؛ وی برای گذراندن دوران راهنمایی به مدرسه نمونه دولتی در انار رفت و از ۱۱ سالگی در خوابگاه بود. در مدرسه راهنمایی با روحانیونی که در مدرسه نماز می‌خواندند صحبت کرده بود و سپس به ما گفت قصد ورود به حوزه علمیه دارد و ما هم که علاقه داشتیم فرزندمان لباس پیامبر را بپوشد، قبول کردیم؛ که پس از گذراندن چند مرحله آزمون و مصاحبه، از آنجا که نمرات خوبی در مدرسه داشت و در امتحانات ورودی هم نمره قبولی کسب کرده بود، برای درس خواندن به قم رفت. پایه اول را به جای ۶ سال، در ۵ سال تمام کرد، پایه بعد را هم سه ساله خواند و درس خارج را شروع کرده بود که شد. با اشاره به خصوصیات بارز فرزندش تصریح کرد: از کودکی با اخلاق و با انضباط بود؛ کلاس چهارم ابتدایی بود که دعای توسل و زیارت عاشورا را حفظ بود و مسجد می‌رفت، واقعا دوست داشتنی و خوش اخلاق بود و هر کس که برای اولین بار با او برخورد داشت شیفته اخلاق و رفتار او می‌شد؛ سعید همیشه به خواهران و مادرش در خصوص ادامه راه  توصیه می‌کرد. سرنوشت به وی با بیان اینکه ارادت خاصی به داشت، خاطرنشان کرد: همیشه تاکید داشت باید به حرف‌های عمل کنیم چرا که ایشان هستند و باید گوش به فرمانشان باشیم؛ از آنجا که جزو نخبگان بود، یک مرتبه به رفت و از آنجا که عبای خود را نبرده بود، رهبری به او عبایی هدیه کردند؛ وقتی به خانه آمد از او خواستیم را نشان دهد که گفت من لیاقت آن عبا را نداشتم و آن را به استادم هدیه کردم. در خصوص انگیزه برای اعزام به سوریه بیان کرد: وقتی حوزه می‌رفت، راوی بود و سه سال بود که برای راهیان نور اعزام می‌شد، سفر کربلا هم زیاد می‌رفت و حتی در با رزمندگان عراقی در سامرا یک ماه جبهه بود، او همیشه از صحبت می‌کرد و وقتی از عراق برگشت با ما صحبت کرد و گفت باید بروم سوریه. وی در ادامه اظهار داشت: می‌دانستیم سوریه جایی است که احتمال وجود دارد؛ من مخالفتی نداشتم، چرا که و از بودند و خودم نیز از جنگ تحمیلی هستم؛ اما نگران بود که وقتی با مادرش حرف زد و از و سخن گفت، با دیدن اینکه قصد دارد به وظیفه خود عمل کند، راضی شدیم که به سوریه برود و امروز هم راضی هستیم. در خصوص و شنیدن این خبر گفت: یک بار به سوریه رفت و ماموریت اولش که تمام شد ماموریت دوم را هم ماند سپس '۴۵ روز به خانه برگشت؛ در این مدت چند روز خانه بود، سپس باهم به مشهد رفتیم، یک اردوی جهادی رفت و سپس برای دعای عرفه به کربلا سفر کرد؛ وقتی از کربلا برگشت گفت می‌خواهم به سوریه بروم؛ مشهد هم که بودیم در خصوص  و با زیاد صحبت می‌کرد.   •❥ @shahidsayaad ═‌‌‌═‌══‌═‌‌‌‌ೋ❅🦋❅ೋ═‌═‌═‌═‌‌‌═‌‌‌