eitaa logo
شهیدسیدطاهرموسوی
21 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
566 ویدیو
113 فایل
آیدی ادمین کانال :https://eitaa.com/shahidseyedtaher60
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃تنها دلیل تحمّل دنیا آرزو دارم پای درس تو بنشینم. یعنی می‌شود روزی شاگرد تو شوم!؟ رسم نیست که شاگرد موضوع درس را برای استاد معلوم کند امّا من می‌گویم و اگر دلت خواست روزی که شاگرد تو شدم این موضوع را به من درس بده. آقا! این روزها تحمّل دنیا برایم سخت شده. می‌خواهم از تو درس تاب آوردن دنیا را یاد بگیرم. هر جا که بگویی می‌آیم فقط به من یاد بده چگونه دنیا را تحمّل می‌کنی. گاهی می‌خواهم از سر تا پای دنیا چیزی بیابم که بشود دل را به آن خوش کرد. هر چه می‌گردم پیدا نمی‌کنم. از کسانی که خوش‌اند در دنیا پرسیده‌ام چه کار کرده‌اند که این قدر با دنیا کنار آمده‌اند جواب‌هایشان حالم را به جای این که خوب کند، بیشتر خراب کرده. من برای تاب آوردن دنیا جز این که تو در آن نفس می‌کشی هیچ دل‌خوشی دیگری پیدا نکرده‌ام ولی دوست دارم از تو درس تاب آوردن دنیا را یاد بگیرم. عرصۀ دنیا برایم تنگ شده. نفرت دنیا در دلم زیاد شده. نفس کشیدن چه کار سختی است! التماس می‌کنم عشقت را از من نگیر. بی‌عشق تو زندگی ممکن نیست. 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط:
❀↴ مَن‌عاڸَ‌يَٺيماًحَتّي‌يَستَغنِيَ‌أۅجَبَ‌اللَّهُ لَهُ‌بِذڵكَ‌اݪجَنَّةَ - - ✨واینڪ برآڹ‌‌شدیݦ‌تاقدمێ‌جھٺ‌بهبود 👨‍🦳پدران‌سرطانۍ‌ودیالیزێ‌برداریم... ۅ‌تصمیم‌گرفتیم‌شما‌خواهران‌وبرادران‌جهادی‌را دراین‌امر شریڪ کنیم 💬|منتظرهدایاێ‌شماهستیمــــ| •'گروه‌جھادێ‌نسݪ‌ظھوࢪ - - 「آن‌گونہ‌کہ‌یارێ‌میڪنی یـــــارێ‌میشۅۍ」 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط:
گُفتـ🍂ـم:` کِه از که پُرسم جانا نِشان کویَـ😔ـت؟ گفتـ🌿ـا: نِـ🌱ـشان چه پرس🖇ـی آن کـ🌅ـوی بی نشـ🙏😔ـان است. او خــواهــد آمـــد..🍂🍃 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط:
امام‌رضاجآن💛 •• یڪ‌پنـڄره‌ڣــولاد، دلم‌ٺـنگ‌«طُ»‌آقاسٺ🤞🏻 اۍ‌ڪاش... ڪہ‌زوارڂــراسان‌«طُ»بودم 💔- ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط:
خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/ بی نهایت خسته و افسرده ام/ تا میان گور رفتم دل گرفت/ قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/ روی من خروارها از خاک بود/ وای، قبر من چه وحشتناک بود! بالش زیر سرم از سنگ بود/ غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/ هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/ سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/ خسته بودم هیچ کس یارم نشد/ زان میان یک تن خریدارم نشد/ نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/ ترس بود و وحشت و دلواپسی/ ناله می کردم ولیکن بی جواب/ تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/ آمدند از راه نزدم دو ملک/ تیره شد در پیش چشمانم فلک/ یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟ دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟ گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود/ لرزه بر اندام من افتاده بود/ هر چه کردم سعی تا گویم جواب/ سدّ نطقم شد هراس و اضطراب/ از سکوتم آن دو گشته خشمگین/ رفت بالا گرزهای آتشین/ قبر من پر گشته بود از نار و دود/ بار دیگر با غضب پرسش نمود: ای گنه کار سیه دل، بسته پر/ نام اربابان خود یک یک ببر/ گوئیا لب ها به هم چسبیده بود/ گوش گویا نامشان نشنیده بود/ نامهای خوبشان از یاد رفت/ وای، سعی و زحمتم بر باد رفت/ چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد/ بار دیگر بر سرم فریاد کرد: در میان عمر خود کن جستجو/ کارهای نیک و زشتت را بگو/ هر چه می کردم به اعمالم نگاه/ کوله بارم بود مملو از گناه/ کارهای زشت من بسیار بود/ بر زبان آوردنش دشوار بود/ چاره ای جز لب فرو بستن نبود/ گرز آتش بر سرم آمد فرود/ عمق جانم از حرارت آب شد/ روحم از فرط الم بی تاب شد/ چون ملائک نا امید از من شدند/ حرف آخر را چنین با من زدند: عمر خود را ای جوان کردی تباه/ نامه اعمال تو باشد سیاه/ ما که ماموران حق داوریم/ پس تو را سوی جهنم می بریم/ دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/ دست و پایم بسته در زنجیر بود/ نا امید از هرکجا و دل فکار/ می کشیدندم به خِفّت سوی نار/ ناگهان الطاف حق آغاز شد/ از جنان درهای رحمت باز شد/ مردی آمد از تبار آسمان/ دیگران چون نجم و او چون کهکشان/ صورتش خورشید بود و غرق نور/ جام چشمانش پر از خمر طهور/ چشمهایش زندگانی می سرود/ درد را از قلب انسان می زدود/ بر سر خود شال سبزی بسته بود/ بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/ کِی به زیبائی او گل می رسید/ پیش او یوسف خجالت می کشید/ دو ملک سر را به زیر انداختند/ بال خود را فرش راهش ساختند/ غرق حیرت داشتند این زمزمه/ آمده اینجا حسین فاطمه؟! صاحب روز قیامت آمده/ گوئیا بهر شفاعت آمده/ سوی من آمد مرا شرمنده کرد/ مهربانانه به رویم خنده کرد/ گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)/ من کجا و دیدن روی حسین (ع)/ گفت: آزادش کنید این بنده را/ خانه آبادش کنید این بنده را/ اینکه این جا این چنین تنها شده/ کام او با تربت من وا شده/ مادرش او را به عشقم زاده است/ گریه کرده بعد شیرش داده است/ خویش را در سوز عشقم آب کرد/ عکس من را بر دل خود قاب کرد/ بارها بر من محبت کرده است/ سینه اش را وقف هیئت کرده است/ سینه چاک آل زهرا بوده است/ چای ریز مجلس ما بوده است/ اسم من راز و نیازش بوده است/ تربتم مهر نمازش بوده است/ پرچم من را به دوشش می کشید/ پا برهنه در عزایم می دوید/ بهر عباسم به تن کرده کفن/ روز تاسوعا شده سقای من/ اقتدا بر خواهرم زینب نمود/ گاه میشد صورتش بهرم کبود/ تا به دنیا بود از من دم زده/ او غذای روضه ام را هم زده/ قلب او از حب ما لبریز بود/ پیش چشمش غیر ما ناچیز بود/ با ادب در مجلس ما می نشست/ قلب او با روضه ی من می شکست/ حرمت ما را به دنیا پاس داشت/ ارتباطی تنگ با عباس داشت/ اشک او با نام من می شد روان/ گریه در روضه نمی دادش امان/ بارها لعن امیه کرده است/ خویش را نذر رقیه کرده است/ گریه کرده چون برای اکبرم/ با خود او را نزد زهرا (س) می برم/ هرچه باشد او برایم بنده است/ او بسوزد، صاحبش شرمنده است/ در مرامم نیست او تنها شود/ باعث خوشحالی اعدا شود/ گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/ قلب او بوی محبت میدهد/ سختی جان کندن و هول جواب/ بس بود بهرش به عنوان عقاب/ در قیامت عطر و بویش می دهم/ پیش مردم آبرویش می دهم/ آری آری، هرکه پا بست من است/ نامه ی اعمال او دست من است/ 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: