سلام علیکم خسته نباشین من اومدم امروز نحوه آشناییت م با حسین رو بهتون بگم
داستان منو حسین از اونجا شروع شد که ما یه بار با بچه ها رفته بودیم گلزار شهدا بعد صحبت سر رفیق شهید شد دیدم تقریبا همه رفیق شهید دارن منم دیدم هیچ شهیدی به دلم تو گلزار نشست
خلاصه همونجا نشستم گوشیم رو برداشتم و زدم تو گوگل شهید حس.
همینکه ح و س رو زدم خودش حدس زد شهید حسین ولایتی فر منم زدم روش دیدم خیلی به دلم نشست خیلی خوشم اومده بود از شهید بعد به عنوان تنها رفیق شهیدم انتخابش کردم
بعد اومدم بیرون دفعه بعد میخواستم بزنم تو گوگل
هر چی زدم شهید حس نیومد
حتی حسین هم زدم یه شهید دیگه رو حدس میزد. مثل اینکه همون یه دفعه اسم داداش حسین اومده بود ...
📝 ارسالی از کاربران
#دلنوشت_ها
@shahidvelayati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصلا کلمه نمیتونم تو دایره لغاتش نبود. هر کاری که همه میگفتن نمیشه حسین میگفت من انجامش میدم...
#روایت_ها
@shahidvelayati
6.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همهاش خجالت میکشم....
وقتی که میبینم رفیق هیاتیم شده شهید...
@shahidvelayati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنقدر به پسرش وابسته بود که اگر یک شب به پسر ته تقاری اش زنگی نمیزد و صدایش را نمیشنید و یک دل سیر با او حرف نمیزد، آرام نمیشد.....
اما این وابستگی کار دستش داد😓حالا که پسر ته تقاری اش شهید شده و دیگر حتی نمیتواند صدایش را هم بشنود، اگر روزی دوبار به پیش مزارش نیاید و ننشیند و زیارت عاشورا نخواند، دیگر آرام نمیشود.
خودش میگفت.... می گفت اگر نیایم آرام نمیشوم. همه ی اینها را خودش برایم تعریف کرد. خب مادر است دیگر💔آنهم مادری وابسته به پسر شهیدش 😢
زندگی بیشهادت ریاضت تدریجی برای رسیدن با مرگ است....
بهترین دعا، دعای شهادته دعا کنیم عاقبتمون ختم به شهادت بشه.
@shahidvelayati