eitaa logo
عنایات شهدا 🌷
1.1هزار دنبال‌کننده
131 عکس
9 ویدیو
0 فایل
لطفا عنایات شهدا و نحوه‌ی آشنایی با رفیق شهیدتون رو برامون بفرستید ❤ ️👇👇 @Modafeaneharaam_ad ادرس کانال👇 👇 http://eitaa.com/joinchat/262930453Cc15f263649 آری... شهدا زنده‌اند...🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
عنایات شهدا 🌷
من رفیق شهیدم رو چند وقتیه ک پیدا کردم😊 و تقریبا میشه گفت فقط در حد حرف قبول داشتم😔 و میگفتم یعنی رفیق شهید پیدا کنم یعنی ب من نظر میکنه ؟😳 تویه این فکر ها بودم ک ی هو ب دلم افتاد ک رفیق شهید خودمو انتخاب کنم و کسی جز شهید حججی ب دلم ننشست🌹 بعد حالا بلد نبودم ک رفاقت رو چ جوری باید ادامه داد🤔 خیلی سرچ کردم اما جواب درست و حسابی دریافت نکردم تا اینکه توو یکی از کانال هایی ک داشتم دیدم روش رفاقت با شهدا رو گذاشتن هم صدا هم ب صورت عکس خلاصه من تقریبا ب همون روش ادامه دادم هرچقد نماز اول وقت ،غفیله ،هرکاری میکردم میدادم ب شهیدم 💗.تا اینکه ی روز صبح بعد از نماز صبحم مثل همیشه دو رکعت نماز خوندم تقدیم شهید کردم 🌹گفتم ای شهید اگه وااقعا منو میبینی و حواست بهم هست بیا توو خوابم فقط ببینمت صحت بر این شه ک منو میبینی😔 ، ک خوابم برد دیدم شهید توو ی پیاده رو حالت دراز کش ب پهلو شده و دستشو دراز کرده سمت یه دختر و حالت اینکه نکن این کارو نزار بدنت ب بدن کسی بخوره و مراقب خودت باش رفتم گفتم شهید چی شده انقدر مضطربی 😳 گفتن نگران اون دخترم ک نامحرمی بهش برخورد نکنه و ناراحتم براش تنش ب تن نامحرمی نخوره خیلی مضطرب بود 😔،،،،،،،،، و چندین مرتبه دیگه خوابشو با حالت لبخند زدنش دیدم😊❤️😊 ،،،،،،،، ‌توو زندگینامش خونده‌بودم برای حل گرفتاریش همیشه ب مادرش میگفته براش یاسین یا قرآن بخونه🙂 منم یه گرفتاری داشتم ک حل بشو نبود ب همین سادگیا😔منم ۵تا یاسین نذرشهید حججی کردم( از اون جایی ک کل اتاقمو حدود ۷ تا عکس رفیق شهدمو زدم رفتم با عکسش صحبت کردم ک‌مشکلمو حل کن) از طرفشون بدم ب امام زمان🌹 ۴ تاشو بخونم یکیش رو گرو نگه دارم بعد حاجت روا شدنم بخونم تا فردا شب حل بشه مشکلم (ک میگم عمرا حل نمیشد ب نظر من ) ک ب صورت معجزه فرداشب حل شد😳😳😳😳😳😳😳😳😳معجزه شد واقعا و یک یاسین رو ب همراه یک یاسین هدیه ی دیگه بابت تشکر خوندم واقعا شهدا عند ربهم یرزقونند و در کنارمون هستن ❤️من وااااقعا اعتقاد قلبی کااامل پیدا کردم ❤️شهدا در کنارما هستنداین چشم گناه کار ماست باعث ندیدن اون نور ها میشه 🌸🌸🌸🌸🌸 رفیق شهیدم محسن حججی ❤️
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
رفیــق شهید .mp3
2.38M
چطوری دوست شهید پیدا کنیم⁉️ لطفا هرکس #رفیق_شهید نداره گوش بده 🌸 @Modafeaneharaam
سلام من مدتیه دستم سوخته و خیلی ناجور شده دارو وپمادای مختلفی استفاده کردم به همه شهدا متوسل شدم ولی انگاری کسی منو لایق ندونست جواب منو بده دیشب که حرم امام رضا رو دیدم خیلی گریه کردم قبل از خواب میخواستم بازم به امام رضا گله کنم ولی نمیدونم چطور شهید حججی اومد تو ذهنم بازم بغضم ترکید و گریه کردم بش گفتم چرا هیچکس جواب منو نمیده من شفای دستمو از کی بخوام😔بعد یکم باش درد دل کردم گفتم میخوام برات سوره یس بخونم رفتم وضو گرفتم و با گریه سوره یس براشون خوندم بش گفتم اگر حاجتمو بدی بقیه نذر مو بعد خوب شدن دستم انجام میدم امروز خیلی اتفاقی از کانالا فهمیدم دیروز تولد شهید بوده و مطمنم اتفاقی نبوده چون من تا حالا برا شهید حججی چیزی نخواستم امیدوام بحق مریض کربلا و عنایت شهید همه مریضا و دست منم خوب بشه
تقریبا 3یا4 سال پیش ، تازه یکم با شهدا آشنا شده بودم. خیلی دوست داشتم رفیق شهید داشته باشم. بعد از مدتی ، داخل زمستون پیکر پاک شهید🌹 سید فاضل موسوی امین🌹 پیدا شد و به اهواز انتقال داده شد.(ظاهرا مدتی مفقودالأثر بودن) بنده با مادرم ، توفیق داشتیم به استقبال این شهید بزرگوار رفتیم. زمانی که پیکر رو اوردن ، موجی از جمعیت روانه ی تابوت شدن. بنده بین جمعیت نبودم ، تقریبا کنار بودم. در همین موقع ، توی دلم به شهید گفتم:(اگه بنده رو لایق رفاقت می دونی و انتخابم کردی ، بذار ی جوری تابوتت رو بگیرم) ی لحظه دیدم ، مسیر تابوت به همون سمتی که هستم منحرف شد. بنده هم توفیق پیدا کردم تا دم در تابوت ایشون رو حمل کنم😌 از اونجا بود که شهید سید فاضل موسوی امین شدن رفیق شهید بنده. 🌹به نیابت از شهید سید فاضل موسوی امین ، شهید سید مهدی موسوی ، شهید محمد عذاری و جمیع شهدا برای تعجیل در ظهور امام زمان(عج) صلوات.🌹
سلام علیکم سلام به همه ی دوستان و دوستداران شهدا😍😍 امیدوارم همگی حالتون عالی باشه و به هر حاجتی که دارید برسید .... خیلی خوشحال میشم اگر که پیام بنده حقیر رو بخونید ☺️☺️ اول در رابطه با آشنا شدن با دوست شهیدم بگم من ۱۹ سالمه. من توی یه خانواده با عقاید معمولی بودم نه مذهبی یعنی ماهواره داشتیم و این حرفا و چیز زیادی از دین و مذهب نمیدونستم اما خیلی خدا و امام ها به ویژه امام رضا رو دوست داشتم 😇. از همون بچگی هم عاشق کتاب خوندن بودم .خلاصه حدود کلاس چهارم ابتدایی بودم که برادرم که راهنمایی بود رفت راهیان نور وقتی برگشت یه کتاب اورده بود اون کتاب رو من برداشتم و رفتم توی اتاقم که بخونم اسم کتاب ( شیرین تر از زندگی ) بود در رابطه با زندگینامه شهید احمد اسدی ، خیلی برام جالب بود زندگینامه ایشون هنگامی که داشتم نحوه شهادتشون ( چون این شهید بزرگوار پیکر مطهرشون به علت اصابت راکت های هواپیما به ماشین حامل ایشان و دوستان شهیداشون اربا اربا شده بود )رو میخوندم خیلییییییی گریه کردم به گونه ای که تا حدود یه ربع کامل سر یه کلمه فقط داشتم گریه میکردم اصلا برای خودم هم خیلی عجیب بود که من چِم شده .... کلا یه حال عجیب اما قشنگی بهم دست داده بود از اون روز من به نیابت ایشون کارهای خوب انجام میدادم و توی تاریخ شهادتشون خیرات میدادم و با اینکه کتاب رو خونده بود اما بازم از اول میخوندم در واقع تنها دلخوشیم بود این کتاب و خیلییی معجزه ها از داداش احمدم دیدم😍😍😍 (( این نحوه ی آشناییم با دوست و برادر شهیدم بود)) و یکی از بزرگترین آرزوهام دیدن خانواده شهید اسدی هست . شهید بزرگوار احمد اسدی از شهرستان برازجان بوشهر هستند .....خلاصه این ها رو گفتم تا برسم به تلنگری که امروز خوردم .... امروز یه مطلب خوندم در مورد رجعت در زمان ظهور امام زمان که امامان ، یاران خاص ایشان ، شهدا و... و همچنین کافران خالص به دنیا برمیگردند که در دنیا به مجازات برسند یکم که فکر کردم دیدم اگه من توی زمان ظهور زنده باشم و جزء منتظران آقا باشم میتونم دوست شهیدم رو ببینم در این دنیا 😍😍😭😭😭😭😭😭😔😔😍😍😍 وای نمیدونید چه حالی شدما اصن هرچی ارزو و خواسته داشتم از خدا یادم رفت فقط گفتم که ایشالا بتونم ظهور آقا رو درک کنم ..... همه ی این ها را گفتم که بگم همگی بیایم برای ظهور آقا خالصانه دعا کنیم و کار انجام بدیم تا بتونیم دوستای شهیدمون رو هم ان شاءالله ببینیم و سرباز آقا امام زمان(عج) بشیم 😍😍😍❤️❤️❤️ ...... همه ی خواهرای گلم رو ندیده دوست دارم ...ممنون که وقتتون رو در اختیارم قرار دادید ... یاعلی
من برای شفای بیمار کوچیکم دست به دامن یه شهید تو گلزار شهدای شهرمون شدم ولی جوابمو ندادن😪 حالا میخواستم ممکنه بخواین اونایی که رفیق شهید دارن و ارتباط قوی گرفتن برای مریض کوجولوی منم دعا کنن
عنایات شهدا 🌷
سلام عرض میکنم، وقتتون بخیر... من ۱۹ سالمه، شخص مذهبی ای هستم و خانواده معتقدی هم دارم، از حدوداً یکسال پیش به واسطه بودن در کانال های شهدا، به این عزیزان بزرگوار علاقمند شدم❤️❤️ و حاجت مهمی هم داشتم که به دلم افتاده بود از شهدا درخواست کنم🙏 به پدر و مادرم گفتم یه روز به قصد زیارت شهدا بریم گلزار شهدای بهشت زهرا(سلام الله علیها)🌹. وقتی وارد گلزار شهدا شدیم مادرم خیلی خیلی مشتاق بود مزار💙شهید بهشتی💙 رو زیارت کند، بااینکه خیلی وقت بود نرفته بودیم، بی مقدمه رفتیم قطعه۲۳، که مزار شهدای ۷تیر و حادثه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و 💕شهیدان بهشتی و رجایی و باهنر💕 آنجا قرار دارد😇 و مادرم در همان ابتدای ورود به خواست دلش رسید، بعد همانجا به مزار شهیدی رسیدیم که نظرم رو جلب کرد چون که این شهید عزیز درست در روز عاشورا و در جزیره مجنون به فیض شهادت رسیده بودند😢🌹، نکته دیگری هم نظر مرا جلب کرد، دوبیت شعری بود که پایین مزار مطهر شهید نوشته بود که من فقط مصرع آخرش رو خاطرم مانده که نوشته بود:💛 حاجت بطلب ز تربت پاک شهید💛، من و مادرم تا این شعرو دیدیم، شوکه شدیم و مادرم گفت، برو به شهید بگو حاجتتو، منم اومدم پایین مزار شهید نشستم، بی اختیار گریه ام گرفت، با شهید دردودل و عرض حاجت کردم و همونجا به شهید قول دادم که هرشب با تسبیحی که داخل ضریح اباعبدالله(علیه السلام) بوده و فوق العاده متبرک است و من همیشه ازش حاجت گرفتم براشون صلوات بفرستم، وبعد بلند شدیم و به مزار 💚شهید پلارک💚 رفتیم، در مسیر رفتن به مزار شهید پلارک، مزار نمادین شهید بزرگوار، طلبه مجاهد، ❤️شهید هادی ذوالفقاری❤️ رو هم خیلی اتفاقی دیدیم و زیارت کردیم و بعد شهید پلارک. خیلی دنبال مزار نمادین💛شهید هادی💛 هم گشتیم ولی متاسفانه پیدا نکردیم، بعد از انجام زیارت مراقد مطهر شهدا، به مزار بستگان هم سری زدیم و فاتحه خواندیم و آمدیم. بعد از آن تقریباً هرشب برای❤️شهید هادی❤️ و ❤️شهید ذوالفقاری❤️ و ❤️شهید مسعود حاج محمدباقر کاشانی❤️ با تسبیح مذکور صلوات میفرستادم، تا اینکه یک شب خواب دیدم که با یک ماشین سنگین همراه پدرم پیکر مطهر سه شهید رو حمل میکردیم، بعد که پیکر های شهدا رو از ماشین خارج کردیم، متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد گویا انفجار شد، من خودم و چادرم رو روی پیکر شهدا حایل کردم که آسیب نبینن، البته قصد تبرک هم داشتم، به چهره شهدا نگاه کردم، همون لباس رزم جبهه به تنشون بود و قطرات خون در صورتشان، اصلا به مرده شباهت نداشتند، انگار خوابیده بودند، به چهره یکی از شهدا نگاه کردم، خودِ رفیق عزیزم 💚💚شهید مسعود حاج محمدباقر کاشانی💚💚 بود و در خواب مرتباً لفظ *کاشانی* که نام فامیلی شهید هست رو هم می شنیدم؛ بیدار شدم و فهمیدم شهید هم منو پذیرفتند بخاطر همین با جدیت بیشتری به صلوات هایم ادامه دادم چون گاهی پیش می آمد یادم برود یا کاری برایم پیش بیاید و صلوات هارو نفرستم، اما بعد خواب هرشب میفرستم. همین هفته پیش هم داشتیم با پدر جایی میرفتم، از خیابان فیاض بخش رد میشدیم که خیلی هم پیش می امد که از انجا عبور کنیم ولی تا حالا نشده بود دقت کنم، ناگهان چشمم افتاد به کوچه ای که به نام رفیقم بود 💕کوچه شهید مسعود حاج محمدباقر کاشانی💕. دوباره دلم دریا شد و یاد شهید در دلم قوت گرفت. چقدر طولانی شد ببخشید😅🙏 همین پریشب هم دوباره خواب دیدم که با مادرم رفتم بهشت زهرا و گلزار شهدا که ندبه بخوانیم، آفتاب شدیدی بود بخاطر همین همه یک جا تجمع کرده بودیم، من به مادرم گفتم که نمیشود ما به مزار 💚شهید مسعود حاج محمدباقر💚 برویم و ندبه را آنجا بخوانیم، مادرم گفت نه چون از جمع جدا میشویم و انجا آفتاب شدید است بنابراین من گفتم سر مزار همین شهیدی که هستیم میخوانم که ثوابش هم برای این شهید عزیز باشد و هم برای 💙شهید مسعود💙. خلاصه که حسابی در خواب و بیداری با شهید درارتباطم و چه بزرگوار است این شهید که نالایقی مثل من رو پذیرفته است😢❤️. الان هم حاجت دنیوی خیلی مهمی دارم و تصمیم دارم چله یاسین برای شهید عزیز بردارم، ان شاءالله نظر کنند و حاجت روا شویم. چون دستی به قلم هم دارم خیلی دوست دارم، خانواده شهید رو پیدا کنم و از زبان مادر و بستگان شهید، کتابی راجع به شهید بنویسم مثل کتاب❤️سلام بر ابراهیم❤️. و من الله التوفیق گویند چرا دل به 💓شهیدان💓 دادی؟ والله که من ندادم، آنها بردند التماس دعای خیر🙏
عنایات شهدا 🌷
از شهدا حاجت بخواهید... روایتی جالب از عنایت 🌹 من زمان بارداریم خوابی از شهید سید رضا طاهر دیدم.👇 🔹تا حالا ایشون رو ندیده بودم ونمیشناختم تا اینکه در عالم خواب ایشون رو دیدم که با لباس بسیجی، چفیه در گردنشون لبخند زنان از درون مه غلیظی خارج شد. 🔹من بارداری فوق العاده سختی داشتم؛ خیلی خیلی سخت. اون شب تو خواب ایشون بهم گفتن: «این سختی ها گذرا هست و این جهاد شما خانم هاست. شما خانم ها که نمیتونید به میدون جنگ بیاید؛ این جهاد شماست در راه خدا.»🌹 گفتن: «من در دوره بارداری خانمم فهمیدم که چقدر سختی میکشید.» 🔹چند روز بعد تصویرشون رو تو تلویزیون دیدم و فهمیدم که ایشون شهید شدند واز شهدای خانطومان هستند. از قضا یک فرزند هم دارند. نکته جالب، لبخند رو لب شهید بود که فراموشم نمیشه. خانمشون در مصاحبه از لبخندی میگفت که از لبهای این شهید کنار نمی رفت و همه ایشون رو با این لبخند میشناختند.♥️ از اون به بعد خیلی به جد بزرگوارشون توسل میکنم وهر بار حاجت روا میشم. 🔴دقیقا تابستون سال گذشته بود... 🔸بعد اون خواب شفای مریض دکتر جواب کرده رو هم با توسل به جد بزرگوارشون گرفتیم. برادر شوهرم تو سن 33سالگی سرطان بدخیم گرفت که تهران هم جوابش کردن😞 ولی.... به شهید توسل کردم درمانشون به یک سال نکشیده تمام شد.❗️ معجزه دیدم....فقط معجزه شد. هروقت مشکلی پیش میاد واسه شادی روح پاکشون نذر صلوات میکنم و الحمدالله همیشه جواب میگیرم.📿 🍃احساس نزدیکی بیشتری با خدا دارم چرا که منو با مشکلات ریز و درشتم دید و این بزرگوار رو تو مسیرم گذاشت تا تو بدترین شرایط عمرم باعث امید باشه.