eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 پیچیده شمــیم نفس یار، به هر سوی برخاسته از فرقِ علی ، عِطر ِ خداوند ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ثواب اعمال امروزمان به نیابت از شهیدی که هر ماه ۳ مرتبه قرآن را ختم مےکرد... مادر بزرگوارشان مےگفت: بعضی شبها که نیمه های شب بیدار می شدم می دیدم، محمدرضا با نور موبایلش قرآن سفید کوچکش را در دست گرفته و در حال قرائت قرآن است. او با قرآن خیلی مأنوس بود و ماهیانه ۳بار ختم قرآن می کرد. با اینکه ۲۰ بهار از عمرش گذشته بود در وصیت نامه اش سفارش کرده بود که برایش تنها ۵ روز روزه و ۲۰ نماز صبح قضا کنم. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 غروب ماه رمضان بود. ابراهيم آمد در خانه ما و بعد از سلام و احوالپرسي يــک قابلمه از من گرفت! بعد داخل کله پزي رفت. به دنبالش آمدم و گفتم: ابرام جون کله پاچه براي افطاري! عجب حالي ميده؟! گفت: راســت ميگي، ولي براي من نيست. يك دست کامل کله پاچه و چند تا نان ســنگک گرفت. وقتي بيرون آمد ايرج با موتور رسيد. ابراهيم هم سوار شد و خداحافظي کرد. ‌ با خودم گفتم: لابد چند تا رفيق جمع شــدند و با هم افطاري ميخورند. از اينکه به من تعارف هم نکرد ناراحت شــدم. فــرداي آن روز ايرج را ديدم و پرسيدم: ديروز کجا رفتيد!؟ گفت: پشت پارک چهل تن، انتهاي کوچه، منزل کوچکي بود که در زديم و کله پاچه را به آنها داديم. چند تا بچه و پيرمردي که دم در آمدند خيلي تشکر کردند. ابراهيم را کامل ميشناختند. آنها خانواده‌اي بسيار مستحق بودند. بعد هم ابراهيم را رساندم خانه‌شان. ‌ 📚سلام بر ابراهیم۱/ص۱۸۶ ☘امام رضا علیه السلام میفرمایند: 🥀افطاری دادن تو به برادر روزه دارت، فضلیتش بیشتر از روزه داشتن توست. ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمان الرحیم 🌹 #فدائی_رهبر 🌹 #قسمت_59 پیله کرده بود به یکی از رفقا که پنج شنبه برویم گ
بسم الله الرحمان الرحیم 🌹 🌹 -قبوله یه مو از خرس کندن غنیمته😂 دست کرد توی جیبش و جعبه کوچکی را کف دستش به اقا معلم تعارف کرد🎁 از لرزش دستانش می شد نگرانیش را فهمید😰😑 در جعبه را باز کرد یک انگشتر عقیق با رکاب نجفی💍😍😍 پرشده بود از تعجب رو کرد به علی😧😳 -مگه این انگشتر برای اون پسر نبود؟!🤔😳 -اقا!شما اینو از من قبول می کنید یا نه؟😢😐 خنده موزیانه ی چشم هایش علی را نشانه گرفت😏 -پیچوندی ازش؟ -نه اقا😳 این حرفا چیه😐تازه ۱۰۰۰تومنم گرون تر ازش خریدم😊 و ان انگشتر در دست معلم علی😍 هدیه ای شد از یک شهید ، شهید علی خلیلی هیچ کسی حتی برای لحظه ای فکر نمیکرد چند سال بعد در نیمه شبی برای دفاع از عفت و انسانیت ، راه امر به معروف و نهی از منکر را پیش بگیرد و جانش را فدا کند😔😔😭 او معلم بود ، نه در ظاهر ، که در عمل یک معلم بود😍 ادامه دارد.... فصل اخر کودکی "تا اینجا از همه پرسیدیم ، شنیدیم، نوشتیم و خواندیم. اما این فصل را گذاشتم برای حرف های دل مادر. او که دو بار این فصل را با علی شروع کرد، یک بار سال۷۱ و بار دیگر سال۹۰. پس حق اوست که روایتگر این بخش تنها خودش باشد" چشم هایش را باز کرد👀 دیگر سنگینی روی شکمش حس نمیکرد😧سبک شده بود😯 اتاق ساکت بود، نگران شد😰😨 نمی توانست تکان بخورد😱 با دست هایش اطرافش را گشت ، سرش را به سختی برگرداند سمت راست چیزی نبود😶 گردنش خشک شده بود😵😖 سمت چپ تخت بچه😍😍 اونجا بود😍😍 سعی کرد با دستش داخل ان را لمس کند صورت کوچولویی توی دستش امد😍😍😍☺️👶 چقدر ساکت بود بیشتر نگران شد😰 -کسی اینجا نیست؟!😰😰 در باز شد و خانمی سفید پوش با لبخند وارد اتاق شد👩⚕😊 -مژده گونی یادت نره خانوم خانوما😉😉 بهت زده به پرستار خیره شد😳 -من کجام😮😧 -شوخی میکنی خانم مشتاق فرد؟!😅 بیمارستان میرزا کوچک جان 😁 -امروز چندمه؟ -۹ابان ولادت حضرت زینب و تولد اقا پسر شما😍☺️ -پسر؟😳 -خوشحال شدی؟😉😍😌 -فرق نداره اما میدونی☺️ میخوام مرد بارش بیارم😍😌 ادامه دارد.... 📚 نویسنده:هانیه ناصری ناشر:انتشارات تقدیر۱۳۹۵ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 اربعین امسال به شددددددت دلم کربلا میخواست.. با اومدن حال و هوای اربعین و زائرا حال دلم دیگه دست خودم نبود هرچی رو که نگاه میکردم اشکم جاری میشد.. هرلحظه چشام خیس بود.. پاسپورتم درست نشد و گفتن که ممکنه بعد از اربعین برسه... اصلا معلوم نیست.. و حتی مدارک رو هم تحویل نگرفتن.. در صورتی که کاروان دوستام قرار بود 3 روز دیگه برن... باااز توسل کردم به ... که به لطف شهید .. رفتم و به راحتی مدارک رو گرفتن و ثبت کردن..و گفتن که 3 روز دیگه میرسه.. یه جوری اصلا باورم نمیشد که رفتار کارکنای اونجا چقدر عوض شده بود البته روز سوم هم که قراربود عصربریم باز پاسپورت من نرسیده بود.. و صبحش که خیلی نگران بودم تو یه کانالی یه داستان از که دوستشون مشکل پاسپورت داشته و ایشون بهش گفته که متوسل شو به حضرت رقیه.س. و بگو الهی به رقیه ..... درست میشه.. منم متوسل شدم به حضرت و چند ساعتی به رفتن پاسپورتم رسید.... و همون روز ساعت 8 راهی مرز مهران شدیم و بهترین سفر زندگیم شد... سفر عششششسق♥️ شهدا زنده اند.. و مشتاق دستگیری... در مسائل معنوی هم خیلی میشه کمک گرفت از شهدا..😉😍❤️ و میتونیم برا تهذیب نفس کمک بگیریم با خیال راحت که یه نفر هست که نذاره سقوط کنیم.. یه وقتایی عجیب دستت رو میگیرن که بذارن تو دست خدا... 🌷🌷🌷 از حضرت مادر ... 💞 @aah3noghte💞
💔 رانیا العسال (کاربر عراقی): مهم نیست از چه مذهبی است و عمامه اش چه رنگی دارد همین که آمریکا زیر پاهاش درحال ساقط شدن و کرامت اسلام زنده شده است، کفایت می کند.☝️ ❤️ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 علی عبدالسلام العجری: 🇮🇷ایران کمتر از یک میلیون دلار هزینه کرد و به فضا رسید. 🇸🇦عربستان بیش از ۵۰۰میلیارد دلار هزینه کرد و حتی به صنعا نرسید 👌 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 سال دوم یک استاد داشتیم که گیر داده بود همه باید ڪراوات بزنند.. سر امتحان چمران ڪراوات نزد استاد دو نمره ازش کم کرد شد هجده بالاترین نمره.. .. ... 💕 @aah3noghte💕
4_5992501099100112449.mp3
1.05M
💔 استاد پناهیان : می خوای عاقبت بخیر بشی؟؟؟ قبل از شروع بنویس میخوای به خدا چی بگی و قشنگ فکر کن که به خدا چی بگی... همۀ بدی‌هات رو به خدا بگو... وقتی بدیهات رو بگی،خدا برای تک‌تکش کمکت میکنه،چون... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 استاد پناهیان : می خوای عاقبت بخیر بشی؟؟؟ قبل از شروع #شب_قدر بنویس میخوای به خدا چی بگی و قشنگ
💔 درِ خونه هیچکسی اعتراف به جایز نیست فقط و فقط پَته کاراتونا ، جهالتا و ... رو پیش اوستا کریم باز کنین مگه اوستا کریم نیست؟ میبخشه... یه جوری که از ذهن بقیه هم پاک میشه... نه ... بالاتر از این... آخرشو بگم شرمنده بشیم؟ بابا... گناهامونو میبخشه کَمه... اوستا کریم "یا مبدّل السیئات بالحسنات"ِ حالا این تو و این کریم بخشندهء خطاپوش🌹 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ✍همین روزهای ماه مبارک رمضان بود و حلب به شدت درگیر هجوم سخت تروریست‌ها در محورهای جنوبی، حاجی هم تو‌ منطقه بود. حاجی برای نماز و افطار برگشت قرارگاه. آشپز کباب برگ آماده کرده بود با مخلفات. جمعی از رزمنده ها هم در قرارگاه بودن و منتظر دیدن حاجی. بعد از نماز آمد سر سفره، غذا را که دید چهره در هم کرد ولی حرف نزد، همه مشغول افطاری خوردن بودن. همش نگاهم به نگاه حاجی بود، جز سه دونه خرما و چایی و یک قاشق از ظرف یک رزمنده که تعارف کرد لب به غذا نزد و رفت با بچه های فاطمیون افطاری خورد. البته ساعت ۱۲ شب ... ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شعرخوانی اشک‌آلود و منتشرنشده سردار سلیمانی درباره شهادت از دیدار شعرا با رهبرانقلاب در ماه رمضان ... 💕 @aah3noghte💕
💔 👈فرمانده نظامی قرارگاه درعا 👈مستشار نظامی در عراق یا... 👈«خلیل، عقابِ» دانشکده افسری در دانشگاه امام حسین... همه از توصیفات فرمانده ۲۵ ساله‌ای است که در جوانی، موفقیت‌های بسیاری را در امور نظامی به دست آورد و در همین سن کم به شهادت رسید. پاسداری، ولایت پذیر بود و فرامین مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) همواره نصب العینش بود ـ احترام به والدین، ـ اهتمام جدی به نماز اول وقت، ـ ولایت پذیری، ـ فعالیت فرهنگی در مسجد، ـ بصیرت و استکبارستیزی از ویژگی های بارز و برجسته شهید بود.😊 در در سال 97 همزمان با شب لیالی قدر و ع در سوریه در دفاع از حرم حضرت زینب (س) به دست نیروهای تکفری به فیض عظیم شهادت نائل می گردد🕊 و پیکر مطهرش همراه با سه تن از همرزمان سوری اش توسط داعش های پلید سوزانده می گردد🔥 و اینگونه خلیل پروانه وار جسم مطهرش در آتش می سوزد💔 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 خودمانیم کسی جز تو نفهمید مرا...🥀 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 خواهد به سر آید هجران تو یا نه؟ ای تیر غمت را دلِ عشاق نشانه الهی که امشب، خواسته ی همه ی دلها یکی بشه، و رقم بخوره تقدیری که ۱۱۸۰ ساله، منتظرِ تغییرِ دلهایِ ماست... اللهم غیِّر سوءَ حالَنا بِحُسنِ حالِک🌱 گوارای وجودتون خیلی دعامون کنید🙏🌱 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 این شب‌جمعه‌ ، مُردد گشته‌ام‌ در کار خویش مانده‌ام " العفو " گویم یا بگویم " یا حسیـن" 🕯 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 کربلا پای پیاده ، زائرِ سقّا شدن ڪاش تقدیرم، شبِ قدر ، از همین ها پر شود ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 همه ما این رو دیدیم که مادر، فرزندش را از جان، دوست تر مےدارد دیر نکنی! زود بیا! ناهار خوردی؟  کلاهت کو؟ هوا سرده! ... اما چی شد همون مادری که طاقت نداره بچه اش بی کلاه تو سرما بره راضی شد ترکش به سر بچه اش بخوره؟! چی شد همون مادری که دیر خونه رفتنِ پرش رو تحمل نمیکنه راضی شده ۲۷ روز در انتظار پیکر بچه اش بمونه؟! آری! مادران شهدا انگار با تمام مادران فـرق دارند. وقتی پای ناموس علےع درمیان باشد مادرانمان، صبر و استقامتی زینبی خواهند داشت... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 و تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي و آنچه را در دل من ميگذرد ميداني... - چقدر خوبه که می دونی آخه من حرف زدن را خوب نمی دانم! ؟ مناجات شعبانیه ... 💞 @aah3noghte💞
‌💔 سرش شکسته ولی عاشقانه میخندد نمانده فاصله ای تا وصال زهرایش ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 مهندس کامپیوتری که مبارزه و مقاومت، هدف اصلی زندگی‌اش را می‌ساخت.✌️ «مهدی محمدحسین یاغی» با اسم جهادی «کرار» در اول فروردین 1368 شمسی مصادف با 15 ماه شعبان در شهر بعلبک لبنان متولد شد. قرار بود حسن نامگذاری شود اما با تولد مبارکش همزمان با ولادت حضرت مهدی(عج) نام خود را نیز با خود به همراه آورد و نامگذاری شد. او که در میان اهالی جنوب لبنان به «امیرالشهداء» معروف است در سنین نوجوانی به صفوف رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان پیوست. وقتی طبل جنگ در سوریه و میان مسلمان و در حریم اهل بیت(ع) به صدا درآمد، او نیز داوطلبانه در قامت یک فرمانده حزب‌الله برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) راهی سوریه شد. در زیارت اربعین در کربلا از خدا شهادتش را خواسته بود و عاقبت در 9 مرداد 1392 شمسی مصادف با قمری توسط تروریست‌های تکفیری به شهادت رسید. مهدی یک برادر به نام علی داشت که همانند خودش سالها در خط مقاومت اسلامی در کنار حزب‌الله مبارزه کرده و بعد از گذشت 4 سال از شهادت مهدی، علی نیز به شهادت رسید. «علی محمد حسین یاغی» ملقب به «ابوصالح» نکته جالبی در مصاحبه تصویری شهید مهدی یاغی بود که او جمله‌ای را اینگونه خطاب به برادر می‌گوید: «ای برادرم علی! فراموش نکن و آن پیمانی را که با هم بستیم ادامه بده.» و نهایتا برادر هم به پیمان مقاومت و شهادت استوار ماند. ثواب عبادات امروزمان تقدیم به دو برادر شهید و تمامی شهدای ... 💞 @aah3noghte💞
💔 رُباتی به نام ادمین کانال... صدای زنگ ساعت رسیدن عقربه ها به عدد ۹ را نشان مےدهند🕘 زنگ ساعت را قطع کرده و با روشن کردنِ اینترنت گوشی، کانالش را باز مےکند بنرهای تبادل دیشب را پاک مےکند و پست شروع کانال را مےگذارد... حواسش را جمع مےکند تا فاصله گذاری بین پستها را رعایت کرده باشد؛ همه را مثل رگبار به کانال نبندد و کانال هم ساعت طولانی، بدون پست نماند پست های آماده شده از روز قبل را که مےگذارد، حواسش باید باشد که غافل از جدید نشود... لابلای وقتش باید به ادمین های کانال های دیگر هم پیام بدهد و برای تبادل شب، بنر بگیرد... حواسش باید به موقع اذان هم باشد تا پست مربوط به اذان را بگذارد... حواسش باید به ساعت هم باشد و از پست های ساعتی، غافل نشود... ساعت نزدیک ۱۰ شب است... بنرهای تبادل را در کانال مےگذارد گاهی بنر کانالش را نمےگذارند و تازه طلبکار هم هستند برخی مخاطبین، به خاطر اینکه زیر بعضی پست ها نوشته👈 👉 او را به باد انتقاد گرفته و و خطاب مےکنند... پست های فردا را آماده مےکند و آلارم گوشی را مےگذارد روی ساعت ۹صبح فردا... هنوز به آخر ماه نرسیده هم، به جای اینکه حقوق بگیرد؛ می رود و بسته اینترنت همراهش را شارژ مےکند... 〰〰〰〰 اگر نباشد.... تمام ادمین های کانال های مذهبی ـ شهدایی، مثل یک ربات⚙ زندگی مےکنند. صبح پست، ظهر پست، شب پست... اما نکته اینجاست که ربات ها عاشق نیستند❤️ 🌸هدف اگر ترویج راه و رسم شهدا باشد، اجر و مُزدش، کمتر از شهادت نیست 🌼نزدیک اقامه نماز که مےشود، پست را به این نیت مےگذارد که شاید دلی با خواندن آن، بلرزد و رشته ای بین خالق و مخلوق، درست شود 🌺پست ساعت ۸ را به نیت ادای سلام چند نفر خدمت امام رئوف مےگذارد... 🥀تبادل را به این نیت مےگذارد که شهیدی را به دیگران معرفی کرده باشد 💐و از کنار تمام قضاوت ها به این امید، رد مےشود که خدا و شهدا مےبینند 🥀هزینه اینترنتش در برابر هزینه ای که رفقای شهیدش به پای انقلاب داده اند، اصلاً قابل گفتن نیست... او هر ماه، هر روز، هر ساعت، و هر لحظه با عشق کار مےکند که اگر عشق نباشد، هیچ چیزی نخواهد ماند... ... 💞 @aah3noghte💞 🙃