eitaa logo
شهید شو 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_هشتاد_و_سوم نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے علـــے فرمود: "این ڪــارها و این ر
💔 ✨ نویســـنده: امام پاسخ داد: "من مانند تو نیستم. خداوند بر حاکمان واجب کرده که در شیوه ی زندگی، خود را در ردیف ترین افراد جامعه قرار دهند از مشکلات فقیران و تنگ دستان غافل نشوند." علی چنان داشت؛ حتی دشمنانش، کسانی چون معاویه هم می دانستند که علی چگونه انسانی است و هرگز نمی توانستند بر روی چشم بپوشند. می گویند روزی مردی از اهالی کوفه، سوار بر شتری به دمشق آمد. مردی دمشقی به او آویخت که این شتر، شتر من است که آن را گم کرده بودم. باید شترم را به من باز گرداندی. بین آن دو شدت گرفت. مرد دمشقی او را به نزد معاویه برد تا قضاوت کند. او بیش از ۵۰ تن را نیز به عنوان شاهد با خود آورد تا شهادت بدهند که شتر مال اوست. معاویه با دیدن شهادت آن همه شاهد علیه مرد کوفی رأی داد و امر کرد که مرد کوفی شتر را به مرد دمشقی بازگرداند. مرد کوفی از مرد دمشقی پرسید: "شتر تو، نر بود یا ماده؟" مرد دمشقی گفت: "ماده" مرد کوفی رو به معاویه گفت: "اما شتر من است، نه یک شتر ." معاویه به حرف مرد کوفی توجهی نکرد و گفت: "هر چه بوده رأی ما صادر شده و پس گرفته نمی شود." چون آن ها از محضرش خارج شدند، معاویه رو به اطرافیانش گفت: می بینید که ما قصد داریم با چه کسانی بجنگیم؟! حتی اگر یکصد هزار سپاهی را به سوی علی گسیل کنیم، یکی از آن ها بين شتر نر و ماده را نمی داند. شاید بد نباشد در همین زمینه، حکایت دیگری نقل کنم: می گویند در هنگام جنگ صفین، امام به میان دو لشکر آمد و با صدای بلند معاویه را صدا زد. معاویه به اطرافیانش گفت: "بپرسید با من چه کار دارد؟" علی فرمود: "می خواهم خود را آشکار سازد تا جمله ای به او بگویم." معاویه در حالی که عمروعاص در کنارش بود، به میدان آمد و پیشاپیش لشکریان خود ایستاد. امام علی رو به او گفت: "این مردم برای چه در برابر من و تو با هم بجنگند و یکدیگر را ؟ اکنون تو خود به جنگ من آی تا هر کس دیگری را کشت، از آن او باشد." معاویه خطاب به عمروعاص گفت: "نظر تو راجع به این پیشنهاد علی چیست؟" ... 😉 ... 🏴 @aah3noghte🏴 @chaharrah_majazi
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_هشتاد_و_چهارم نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے امام پاسخ داد: "من مانند تو نیستم
💔 ✨ نویســـنده: عمروعاص جواب داد: "به راستی که پیشنهاد ای است و این را هم بدان که اگر این پیشنهاد را نپذیری، تا دنیا باقی است این و عار برای تو و خاندانت ثبت خواهد شد." معاویه گفت: "ای عمروعاص، کسی مانند من با این حرف ها گول نمی خورد و مغرور نمی شود و خودش را به کشتن نمی دهد. به خدا سوگند هیچ مردی نیست که با علی به برخیزد، جز آن که زمین خونش را بیاشامد. معاویه این را گفت و به سرعت خود را به صف لشکریانش رساند. حکایتی هم خواندم از ای که بین علی و ابوذر وجود داشت. می گویند در زمان خلافت عثمان، چون او بیت المال را حیف و میل می کرد و آن را به اقوام خویش می بخشید، ابوذر از هر فرصتی برای از عملکرد او استفاده می کرد. او روزی به حالت انتقاد از مردمی که در کنارش بودند، پرسید: "آیا اسلامی می تواند را به عنوان برای خود بردارد و هر وقت که توانست آن را پس بدهد؟" مردی به نام کعب الاحبار که یهودی زاده بود، گفت: "بله، هیچ اشکالی ندارد." ابوذر با عصبانیت گفت: "ای یهودی زاده! آیا تو دین را به ما یاد می دهی؟" عثمان او را فرا خواند و گفت: "اعتراض های تو به من و یاران من بیش از شده و از این به بعد حق ماندن در مدینه را نداری و باید به شام بروی." به این صورت ابوذر به شام که تحت فرمانروایی معاویه بود، تبعید شد. او در شام نیز از روش انتقادی خود دست بر نداشت و افشاگری و ایستادن در برابر و را روش و سیره و سفارش پیامبر اسلام می دانست و از آن، به امر معروف و نهی از منکر یاد می کرد که در قرآن بدان سفارش شده است. تا این که معاویه از عثمان خواست تا او را به مدینه باز گرداند. در مدینه باز ابوذر به کار خود ادامه داد تا این که یک روز در جمع عثمان و یارانش، خطاب به او گفت: "تو باید بیت المال را در راه درست هزینه می کردی و به دست بندگان خدا می رساندی، اما من از رسول خدا شنیدم که فرمود هرگاه دودمان عاص، به سی نفر برسد، خدا را از آن خود می دانند و بندگان خدا را خود می شمارند." عثمان از حاضرین، صحت گفته ی ابوذر را پرسید، آن ها گفتند "ما چنین مطلبی را نشنیده ایم"، اما ابوذر گفت: "من نمی گویم؛ می خواهی باور کن و میخواهی نکن." عثمان کسی را به سراغ على فرستاد. وقتی علی وارد شد، عثمان مسأله را با او در میان گذاشت و گفت: "آیا تو چنین مطلبی را از قول پیامبر شنیده ای؟" ... 😉 ... 🏴 @aah3noghte🏴 @chaharrah_majazi
💔 بسم رب الشهدا و الصدیقین شب گذشته محمد محمدی از بسیجیان حوزه مقاومت بسیج 153 عاشورا در درگیری با چند نفر از اراذل و اوباش منطقه تهرانپارس با ضربات قمه و چاقو مجروح شد و پس از انتقال به بیمارستان فلکه سوم تهران پارس به علت شدت جراحات وارده به رسید. دو نفر از این اوباش در صحنه جرم دستگیر شده و 5 نفر از آنها نیز متواری هستند که تلاش برای بازداشت آنها ادامه دارد. 🌹از شهید محمدی دو فرزند 11 و 8 ساله به یادگار مانده است. ... 💕 @aah3noghte💕
💔 خِشت اول را اگر زهرا گذارَد در بقیع تا ثُریّا می رود دیوار ایوان حسن«؏» ♥️ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ‏اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها حدید، ۱۷ تو آن روحِ بـهاری که در کالبد خزان گرفته‌ی زمین، دمیده خواهی شد... 😔 یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #شهید_محمد_بلباسی هم آرام گرفت... خانه ابدی شهید محمد بلباسی⚘ #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل
💔 میگفت: "توی مملکت اسلامی مهم نیست کجا باشی و چه پستی داشته باشی. مهم اینه که هر کاری از دستت برمیاد انجام بدی تا کمکی کرده باشی..👌🏻" ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 ‏امام رضا (ع) می‌فرماید از ما نیست آن که دنیاى خود را براى دینش و دین خود را براى دنیایش ترک گوید. ‎ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 وضعیت مملکت یه جوریه که شما با گرفتن وام مسکن میتونی یک دستگاه پراید بخری 》ویلی وانکا《 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 بعضیام اینقدر گناه‌کارند که روشون نمیشه بهت بگن نگاهشون کنی چه برسه به اینکه انتظار داشته باشن اون دنیا شفاعتشون کنی یکی مثه من😔 ولی اون بعضیا دلشون به اسم گرمه... هنوز نخواسته ، کمکشون میکنی... 💔 ... 💕 @aah3noghte💕 جهت کپی، هشتک دلشکسته ادمین حذف شود
💔 بسم رب المهدی «ارواحنا فداه» بهنام در تاریخ دوازدهم بهمن ماه سال ۱۳۴۵در خرمشهر متولد شد.تولدی که خبر از سربازی پا به رکاب میداد در میدان انقلاب..... ۱۳ساله بود و اقتدا کرده بود نوجوانان شهید کربلا و بسیجیِ زیرکِ امام بود... در میدان مبارزه بصیرت داشت و میدانست چگونه دربرابر دشمن بایستد. نیروهای پست بعث، امان بچه ها را بریده بودند و مثل همیشه شهید بهنام محمدی ، حضور داشت ؛ نمیدانم در آن سن چه گفته بود به خدایش که خریدارش شد در تاریخ بیست و هشتم مهرماه سال۱۳۵۹و او شهید بهنام محمدی شد.... او که رسید به مقام عظما ؛ ولی ما چه کنیم که سن مان از سن شهادت تو بیشتر است و هنوز در پیچ و خم یک کوچه مانده ایم و گویا جامانده قافله شهداییم... شادی روح شهید عزیز بهنام محمدی صلوات به قلم🖋:sh.g تاریخ شهادت٧/٢٨ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 💞 یاد مناجات زیبای شهید دکتر چمران : خدایا ... از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت اما شکایتم را پس میگیرم ... من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد ... گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ،معنایش این نیست که تنهایم ... معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ... با تو تنهایی معنا ندارد ! مانده ام تو را نداشتم چه میکردم ...! دوستت دارم ، خدای خوب من ... ... 💕 @aah3noghte💕
💔 اهدای ثواب نماز شب به حضرت ام البنین «سلام الله علیها»جهت براورده شدن حاجات سخت.. ... 💕 @aah3noghte💕