eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
3.5هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته👌 فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تابه‌چشمشون‌بیاییم خریدنےبشیم اصل مطالب، سنجاق شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر در عکسها☝ 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 ✨ فکر کرد خبری که پرفسور به او داده بود، در واقع خبر بدی نبوده است؛ چه بسا اگر این اتفاق نمی افتاد، معلوم نبود او و ایرینا چه سرنوشتی در پیش داشتند و تا کی باید دور از خانه، در بیروت بمانند. حالا می توانستند بدون هیچ احساس خطری برگردند. کشیش با این فکرها آرامش خود را باز یافت احساس کرد پس از یک ماه که فقط به خواندن کتاب گذشته بود، دلش برای مسکو و برای کلیسا تنگ شده است. صدای زنگ تلفن افکار او را برید. با دستپاچگی گوشی را برداشت. فکر کرد پرفسور است، اما صدا از توی گوشی پرسید: منزل آقای ایوانف؟ کشیش احساس کرد صدا آشناست. گفت: بله! بفرمایید. صدا گفت: شمایید پدر ایوانف؟ منم جرج. حال شما چطور است؟ ایرینا با شتاب خود را به او رساند و آهسته پرسید: کیست؟ پرفسور است؟ کشیش با سر علامت منفی داد. ایرینا که به آشپز خانه برگشت، کشیش گفت: من خوبم جرج. چه خوب شد که زنگ زدی. جرج گفت: نگو که منتظر تلفنم بودی؛ چون قرار نبود من به تو زنگ بزنم. تو هم که رفتی و پیدات نشد. لابد سرت حسابی گرم مطالعه ی کتاب بود؟ کشیش گفت: من هیچ وقت فراموشت نمی کنم جرج. مصاحبت با تو همیشه برایم لذت بخش بوده است. جرج گفت: زنگ زدم بگویم که یک جلد کتاب عالی پیدا کرده ام به دردت می خورد. امروز عصر کجایی؟ می خواهم به نوشیدن قهوه ی ترک دعوتت کنم؛ آن هم در یک جای خوب که حتما خاطرات تو را زنده می کند. ... 😉 ... 💕 @aah3noghte💕 @chaharrah_majazi رمانی که هر بچه شیعه‌ای باید بخواند‼️
💔 ✨ کشیش گفت: از سن و سال من و تو گذشته که برای خوردن یک فنجان قهوه در بیرون از خانه قرار بگذاریم. 😉 اگر حوصله اش را داری بیا این جا که حیاط خانه ی پسرم جای با صفایی است، یا من می آیم به باغ با صفای تو که شاخ درخت هایش پر از کتاب است.😊 جرج گفت: نه باغ من، نه حیاط مصفای خانه تو؛ می خواهم دعوتت کنم به ساحل دریا، کنار صخره های الروشه. گمان نکنم بدت بیاید که لبی با خاطرات گذشته مان تر کنیم پدر! صدای خنده ی جرج، لبخندی بر لبان کشیش نشاند. گفت: چه جمله ی زیبایی، الحق که شاعري جرج! قبول می کنم. قرارمان امروز عصر کنار صخره های الروشه. جرج گفت: ساعت 4 عصر منتظرت هستم. کشیش گفت: بسیار خوب. می بینمت جرج. نسیمی که از سوی دریا می ورزید، خنک بود. کشیش دکمه های قبایش را تا بالا بسته بود و کلاه پشمی اش را تا نیمه ی گوش هایش پایین کشیده بود. جرج اما کتی زرشکی پوشیده بود با پیراهنی سفید و کراواتی قهوه ای. رستورانی که آن ها روی ایوانش نشسته بودند، رو به دریا بود و صخره های الروشه سمت چپ آنها قرار دانست و موج های دریا خود را به صخره ها می کوبیدند و کف های سفید، متلاطم و ناآرام، به رقص در می آمدند. به تعبیر جرج: خون سفید جوشان آب در ستیز با صخره های عشاق ناکام. پیش از این که پیشخدمت دو فنجان قهوه را روی میز بگذارد، هر دو چشم به صخره ها دوخته بودند؛ صخره هایی که نماد بیروت بودند و برای ساکنان این شهر، خطراتی را تداعی می کردند. ... 😉 ... 💕 @aah3noghte💕 @chaharrah_majazi رمانی که هر بچه شیعه‌ای باید بخواند‼️ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ لینک قسمت اول 👇👇 https://eitaa.com/aah3noghte/19645
💔 "هر روز عصر هفتاد بار استغفار را ترک نکنید. غم هنگام غروب را استغفار بر طرف می کند " 😍 ... 💞 @aah3noghte💞 مخصوصا غم غروب جمعه😔
💔 ‏گر ببندی در به رویم دل رهی پیدا کند عاشق است او می شناسد سمت و سوی راہ را...
✨﷽✨ (۵٧) وَ ظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَي كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَ مَا ظَلَمُونَا وَ لَـكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ  و ابر را بر شما سايبان ساختيم و «منّ» و «سَلوى » بر شما نازل كرديم (و گفتيم:) از نعمت هاى پاكيزه اى كه به شما روزى داديم بخوريد، (ولى شما با بهانه جويى هاى خود، كفران نعمت كرديد. بدانيد كه) آنها به ما ستم نكردند، بلكه به خودشان ستم نمودند. ✅ نکته ها: پس از نجات بنى اسرائيل از سلطه ى فرعون، به آنان دستور داده شد كه وارد سرزمين فلسطين شوند. آنها به بهانه ى اينكه در آنجا افراد ستمگرى هستند، سرپيچى كرده و به موسى گفتند: با خدايت به جنگ آنان برو، ما همين جا نشسته ايم. قهر خداوند آنها را فراگرفت و مدّت چهل سال در بيابانِ «تيه» ماندگار شدند، ولى خداوند در آنجا نيز براى آنان ابرها را چون سايه بان قرار داد و دو نوع غذاى طبيعى و گوارا به نام هاى مَنّ و سَلوى ، در دسترس آنان گذاشت. «غَمام» به ابر بى باران گفته مى شود كه فقط سايه ايجاد مى كند، ابرهاى باران دار را «سحاب»، «غيم» و«مزن» مى گويند. «مَنّ»، به شيره ى مخصوص درختان كه چون قطره بر روى آنها مى نشيند، گفته مى شود كه همان صَمغ است و برخى به معنى عسل و قارچ گرفته اند. «سَلوى» به پرندگانى مخصوص كه شبيه كبوترند مى گويند. 🔊 پیام ها: - رازق بودن خداوند، محدود به شرائط خاصّى نيست. در بيابان بى آب و علف هم، رزق طبيعى مى فرستد. «وانزلنا عليكم المنّ والسّلوى» - خداوند، رزق انسان را از حلال و پاكيزه مقدّر كرده است. «طيّبات ما رزقناكم» - تخلّف از فرامين الهى، ظلم بر خويشتن است. «انفسهم يظلمون» (تفسیر نور) ... 💞 @aah3noghte 💞
میخونین دیگه ان شا الله🙃
▫️مولا صاحب الزمان علیه السلام میفرمایند: إِنِ اسْتَرْشَدْتَ أُرْشِدْتَ وَ إِنْ طَلَبْتَ وَجَدْت‏... 💬 اگر (واقعا) طالب هدایت باشی هدایت خواهی شد و اگر (واقعا) چیزی را بخواهی آن را خواهی یافت! 📚کمال الدین، ج2، ص509. 👈 اگر کسی واقعا مولایش را بخواهد، به وصالش خواهد رسید... 💔 😔 یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 بيش از تمام رنگ هايت، رنگ کاشی را بيش از تمامِ لحظه ها، وقتی تو باشی را ... ... 💕 @aah3noghte💕
madade-ali-mosareza.mp3
7.25M
💔 🎧 خدا روشکر هرچی خواستم دادی  منم گدای تو مادر زادی  پرم بده تا بین الحرمین  آقا جون از تو صحن آزادی  ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 و کسی پرسید: ادبــ از ڪہ آمــــــوختے؟ جواب شنید: از پدرم ... قاسم جان ای کاش لقمان حکیم هم عصر ما می شد تا ببیند ادب را از که میتوان آموخت ❤️ 😍 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم قبولم کن من آداب رفاقت را نمی‌دانم نگاهم روبه‌روی تو بلاتکلیف می‌ماند که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم... تماشا می‌شوی آیه به آیه در قنوت من تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم..💖🙃 ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 💞 باز هم گفتی بیا با اینکه خیلی بد شدم من همان هستم که دور از خالق سرمد شدم بی حیایی کردنِ من کار دستم داده است ناخوش احوالم, دچار غصه بی حد شدم دائما از من گرفتی امتحان بندگی حیف شد در امتحان هر دفعه آقا رد شدم فرصتی دیگر بده تا اشک من جاری شود باز عبد سر به راه و با وفا شاید شدم در پِیِ یک سرپناهی گشتم و دیدم که با اذن بی بیِ دوعالم راهیِ مشهد شدم تا رسیدم کوی غم فراموشم شد و  بار دیگر مست سقاخانه و گنبد شدم از دم ایوان طلا تا صحن اربابم پر زدم با پای دل راهی آن مرقد شدم یادم آمد تشنگیِ بچه ها در خیمه گاه یادم آمد خواهری تنها میان یک سپاه ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 ﷽ ْفِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُّجِیب. ﺍﺯ ﺍﻭ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﺪ ، ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺍﻭ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﻳﺪ ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم [ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ] ﻧﺰﺩیک ﻭ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻛﻨﻨﺪه دﻋﺎﻯ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ . - سوره هود آیه ۶۱ - هزار عیب و دو‌ صد نقص در وجود من است تو با نگاهِ محبت مرا تماشا کن... - معینی کرمانشاهی ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ‌ ‌یاد من باشد امروز دم صبح جور دیگر باشم بد نگویم به هوا ، آب ، زمین ... مهربان باشم با مردمِ شهر و فراموش کنم هر چه گذشت ... صبحتون بخیر🙃 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 قرائت روز سی‌ام به نیت یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَج... توصیه امام خامنه ای(حفظه‌الله)به دعای هفتم صحیفه سجادیه برای دفع بلا تصویر دعا سنجاق شده است❌ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 امیرالمومنین علیه السلام: «خداوند ذکر خودش و یاد خودش را مایه جلا و روشنی دلها قرار داده. به این وسیله گوش، باز و چشم، بینا و دل، مطیع و آرام می‌گردد.» ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 خدایا سراسر وجودم را از عشق خودت پر کن. ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ‏جمعی از مسئولین : فرزندان ما در انگلیس در شرایط خطرناک ابتلا به ویروس جدید کویید 19 هستند، و فرزندان مردم آسوده در ایران با امنیت کامل زندگی میکنند این تبعیض است، مردم باید پاسخگو باشند :)) 😐 ... 💞 @aah3noghte 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 ✨ بویژه برای کسی چون کشیش که از خاطرات بیروت فاصله گرفته بود. سکوت آن دو را جرج شکست و گفت: در افکار عمیقی فرو رفته اید پدر! البته حق دارید صخره های الروشه در پشت زیبایی خاصش، خاطرات زیادی را به خاط می آورد. کشیش چشم به جرج دوخت و گفت: خاطره ها متعلق به گذشته هستند و گذشته چیزی جز عبرت در خود ندارد. آنچه فکر مرا به خود مشغول داشته، آینده است که مثل سرابی دست نیافتنی، در مقابلت گسترده است. جرج از توی پاکت پلاستیکی، کتابی را بیرون آورد، آن را به دست گرفت و گفت: آینده چون سراب نیست پدر؛ در واقع امروز همان آینده است و آینده خیلی زود تبدیل به گذشته می شود. اگر اشتباه نکنم شما از چیزی نگرانید پدر... کشیش فنجان قهوه را به دست گرفت، جرعه ای نوشید و گفت: مشکلات کوچکی پیش آمده که باید هر چه زودتر به مسکو برگردم البته از این بابت ناراحت نیستم. چیزی که فکرم را مشغول کرده، على است؛ از خودم می پرسم چرا این همه دیر؟ من اگر در سنین جوانی با على آشنا میشدم و او را سرمشق زندگی خود قرار میدادم، شاید سرنوشت من و صدها مستمعی که پای موعظه های من نشستند فرق می کرد. جرج تبسمی کرد و گفت: البته حرفتان درست است پدر! اما چندان که با شناخت على الزامأ سرنوشتتان تغییر می کرد... حالا هم مطمئن نباش دیر نشده است. گفت: علی در دوران خلافت 5 ساله اش، زندگی پر تلاطمی داشت. ... 😉 ... 💕 @aah3noghte💕 @chaharrah_majazi رمانی که هر بچه شیعه‌ای باید بخواند‼️
💔 ✨ ...به نظر من او برای حفظ قدرت و حکومتش، تلاش زیادی نکرد. از اصول و باورهای دینی اش فاصله نگرفت تا مثل هر حاکم دیگری، بخواهد مدت بیشتری حکومت کند. حتی بعد از مرگ پیامبر اسلام، از حق حکومت که به او تعلق داشت، گذشت و با آن هایی که حکومتش را غصب کرده بودند، از در مماشات برآمد و به آن ها در شیوه حکومت داری یاری رساند. سئوال من این است: اگر حکومت برای بقا و گسترش و حفظ دین لازم بود، چرا على حكومتش را عین دین و دیانتش حفظ نکرد؟ او انگار حکومت را به هر قیمتی نمی خواست و داشتن حکومت را جزء اصول دینش نمی دانست. جرج گفت: سؤال بسیار خوبی پرسیدی. من در کتاب خودم نیز نوشته ام که حکومت از نظر علی بن ابیطالب حقی نبود که خداوند آن را به یکی از افراد بشر ببخشد و تا روزی که او بخواهد همچنان در آن مقام باقی بماند. همان طور که خلاف آن را بعدها در دوران سلطنت بنی امیه و بنی عباس دیدیم و چنان که در قرون وسطی در اروپا نیز چنین بوده؛ حاکمان ظالم حکومت را به هر قیمتی حق خود می دانند. حقی که خدا و دین به آن ها داده است و کسی نمی تواند آن را ساقط کند. در حالی که علی می گوید: اگر تو را به ولایت انتخاب کردند و همه در آن اتفاق نمودند، به کار آنان رسیدگی کن و اگر اختلاف کردند، آنان را به حال خود واگذار. على باز در همین زمینه در خطبه ی بیعت می گوید: ای مردم! من فردی از شما هستم؛ سود و زیان شما، سود و زیان من هم است و حق را هیچ چیزی نمی تواند از بین ببرد. ای مردم! به خدا سوگند من شما را به طاعتی ترغیب نمی کنم مگر آن که نخست خودم به آن عمل کنم و از هیچ زشتی و گناهی شما را نهی نمی کنم مگر آن که پیش از شما، خودم از آن دوری می نمایم. ... 😉 ... 💕 @aah3noghte💕 @chaharrah_majazi رمانی که هر بچه شیعه‌ای باید بخواند‼️ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ لینک قسمت اول 👇👇 https://eitaa.com/aah3noghte/19645
✨﷽✨ (۵٨) وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَـذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُواْ مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّداً وَ قُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ  و (به خاطر بياوريد) زمانى كه گفتيم: وارد اين قريه (بيت المقدّس) شويد و از (نعمت هاى فراوان) آن، هر چه مى خواهيد با گوارايى بخوريد و از درِ (معبد بيت المقدّس) سجده كنان و خاشعانه وارد شويد و بگوييد: «حِطّة» (گناهان ما را بريز)، تا ما خطاهاى شما را ببخشيم و به نيكوكاران، پاداشى افزون خواهيم داد. ✅ نکته ها: چنانكه در سوره ى مائده آمده، مراد از «قريه» در اين آيه، بيت المقدّس است. پس از چهل سال ماندن در بيابان تيه، بنى اسرائيل مأمور شد كه وارد شهر بيت المقدّس شده و به معبد درآيند و موقع داخل شدن به مسجد، كلمه ى مباركه «حِطّة» را بگويند. «حطّة» به معناى ريزش گناهان و طلب عفو و اظهار توبه است. در تفسير اطيب البيان آمده است كه مراد از باب، دروازه ى شهر نيست، بلكه درب مسجد است كه الآن هم به نام «باب الحطّة» معروف مى باشد و مراد از «سُجّداً» نيز سجده ى شكر، بعد از ورود به مسجد است. 🔊 پیام ها: - تأمين معاش مردم، مقدّم بر فرمان به عبادت و مقدّمه اى بر آن است. «كلوا... سجّداً» - براى ورود به مكان هاى مقدّس، احترام مخصوص لازم است.«ادخلوا...سجداً» - آداب دعا وشيوه توبه را نيز بايد از خدا بياموزيم. «ادخلوا...سجّداً و قولوا حطّة» - استغفار، براى گناهكار مايه ى آمرزش و براى نيكوكار اعتلاى درجه است. «نغفر لكم خطاياكم و سنزيد المحسنين» (تفسیر نور) ... 💞 @aah3noghte 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 روضه ست چشاتونو ببندین فقط گوش کنین... روضه ی قاسم ما نیز به گودال کشید..😔 ۹ روز مونده تا داغ دلمون تازه تر بشه😞💔 ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 ♡ بهترین ثانیه ها با تو رقم خواهد خورد بهترین خاطره ها خاطره های حرمت حال آدم وسط صحن تو جا می آید به خدا مست کننده است هوای حرمت... ... 💕 @aah3noghte💕