فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#آھ...
رزقِ شبِ جمعه...
یه دل سیر گریه کنیم..
کربلایی حسن حسینخانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 مصطفی شبهایِ جمعه قبل از شروعِ دعای کمیل #ده_مرتبه با حال خوش این دعا رو میخواند: يَا دَائِم
همسنگری ها
دعای مختصری است، با اثرات زیاد...
خواندید منم دعا کنین🥀
شهید شو 🌷
💔 یا ذوق مرگ وصل یا دقمرگ هجران ما مرگمان حتمی است میل تو کدام است؟ #السلامعلیکیاصـاحبالزما
💔
خورشیدی و نگاه مرا میکنی سفید
میخواستم ببینمت اما نمیشود 💔
تعجیل کن....
#السلامعلیکیاصـاحبالزمان
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#اللهّمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
9.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔
#استوری
🌟 تصور کنید دعوت شدید به یه
ملاقات خصوصی با حضرت زهرا سلاماللهعلیها!
فکر میکنید اولین سفارشی که ایشون براتون دارن، چیه؟!
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#دماذانی
❪یکی از فواید نماز اولِ وقت این است که به برکت امام زمان(عج) نـمازهایِ ما مقبول میشـود؛
چون امام زمان عـج اول وقـت نماز میخواننـد و نماز ما با نـماز حضـرت بالا میرود..❫
#آیتاللهمجتهدی🌿
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#بسم_الله
أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا
آیا زمین را محل آرامش (شما) قرار ندادیم؟!
سوره نباء؛ آیه ۶
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آلعمران (۱۳۴) الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
(۱۳۵) وَ الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ
(افراد با تقوا) كسانى هستند كه هرگاه كار زشتى انجام دهند و يا به خويشتن ستم كنند، خدا را ياد كرده و براى گناهان خود استغفار مىكنند.
و جز خدا كيست كه گناهان را ببخشد؟ و (متّقين) چون به زشتى گناه آگاهند بر انجام آنچه كردهاند، پافشارى ندارند.
✅ نکته ها
بعضى مفسّران، مراد از «فاحشة» را زنا ومراد از «ظلم» را ساير گناهان دانستهاند و بعضى ديگر مراد از «فاحشة» را گناهان كبيره و «ظلم» را گناهان صغيره دانستهاند.
در روايات مىخوانيم كه بىتوجّهى به گناهان گذشته و ترك توبه از آنها، به منزلهى اصرار بر گناه است. «هو ان يذنب الذنب فلايستغفر اللّه ولايحدث نفسه بتوبة فذلك الاصرار» «1»
امام صادق عليه السلام فرمودند: وقتى اين آيه نازل شد، ابليس همهى ياران خود را جمع كرد و از آنان چارهجويى كرد. شياطين پيشنهاداتى دادند كه پذيرفته نشد، وسواس خنّاس گفت: من چارهى آن را مىدانم! گفتند: چگونه؟ گفت: به آنها وعده مىدهم و به آرزوها گرفتارشان مىكنم تا دچار گناه شوند و وقتى گرفتار شدند، توبه و استغفار را از ياد آنها مىبرم.
🔊 پیام ها
- گاهى از افراد متّقى نيز گناه صادر مىشود. «لِلْمُتَّقِينَ ... الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً»
- خطرناكتر از انجام گناه، غفلت از گناه و بىتوجّهى به زشتى آن است. متّقين اگر هم گناه كنند، بلافاصله استغفار مىكنند. «إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً ... ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا»
- نشانهى تقوا، توبه از گناه است. «إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً ... ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا»
- ياد خدا، رمز توبه است. «ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا»
- تا ياد خدا در دل گناهكار زنده است، مىتواند در مدار متقين وارد شود. «إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً ... ذَكَرُوا اللَّهَ»
- گناه، ظلم به خويشتن است. «ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ»
- تنها خداوند است كه گناهان را مىبخشد. «وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ»
- متّقى كسى است كه اصرار بر گناه نداشته باشد. زيرا اصرار بر گناه، نشانهى سبك شمردن آن و غفلت از ياد خداست. «وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا»
- اصرار آگاهانه بر گناه، سبب محروميّت از مغفرت الهى است. «وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا»
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
6.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔
یه آدم هایی هستن توی این دنیا...
تندیس #حاجقاسم در کنار قطعه مدافعان حرم🥀
#گلستان_شهدا اصفهان
#نائب_الزیاره
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 ای لاله، پیشمرگ چمن میشوی چرا؟ راضی به حُکم چیده شدن میشوی چرا؟ #روزشمار_دلتنگی💔 #حاج_قاسم
💔
یه داغ هایی
هیچ وقت سرد نمیشن
تا نسوزاندت🔥
خاموش نمیشن🌪
#روزشمار_دلتنگی💔
#حاج_قاسم
#مرد_میدان
#استوری #پروفایل😍
#قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها
#دلتنگ_تو_ایم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#سردار_سلیمانی
#قاسم_هنوز_زنده_ست
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
مادر #شهیده_زهره_بنیانیان میگوید :
زهره خیلی قرآن میخواند . از هر فرصتی برای دعا و نیایش استفاده میکرد . ذکر و یاد خدا همه وجودش شده بود .
یک روز در آشپز خانه کمک میکرد و با همدیگر غذا می پختیم ، چند النگو در دست داشت بخار النگو ها را داغ میکرد دیدم که زهره عمداً دستهایش را روی بخار داغ میگیرد تا النگوها داغ شوند و بعد کمی آنها را به دستش می چسباند به من نگاه کرد و گفت : مادر نمیدانم آیا طاقت آتش سوزان جهنم را دارم یا نه ؟ تنی که تحمل این دما را ندارد چگونه آن آتش را تحمل کند .
خانم غازی استاد اخلاق و از شاگردان بارز و نمونه بانو امین درباره شخصیت او میگوید :
زهره بنیانیان از ده ، دوازده سالگی به کلاسهای ما می آمد . حرف های معمولی او را خسته میکرد ولی درباره اصول عقاید بخصوص توحید و معاد باعث شادیش بود .
در نیمه شب ها که با با خدا راز و نیاز میکرد مشاهداتی عرفانی داشت که آن را برای ما بازگو میکرد و به سفارش ما همه آنها را در یک دفتر چه یادداشت می نمود . وقتی خصوصیات اخلاقی او را به خانم بانو مجتهده امین (اولین بانوی مجتهده ) گفتم سفارش کردند که حتماً با او به طور خصوصی کار شود چون روحی بزرگ داشت . او حقیقتاً یک روحیه ملکوتی داشت .
#شهید_زهره_بنیانیان
#شهید_خانم
#حجاب
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت87 ‼️ ششم:
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت88 حامد لبخند میزند و سیاوش با حالتی عصبی، کف دستش را به پیشانی میکوبد: باشه بابا باشه! ولی این یارو رو باید خودم برم حالیش کنم. بینامو... دوباره سیدعلی و مجید صدایشان درمیآید: عهههه! سیاوش حرصی نفسش را بیرون میدهد: شمام گیر دادین تو این هیر و ویر! حاج احمد نگاه سنگین و مهربانی به سیاوش میاندازد: آقا سیاوش! سیاوش دیگر حرفی نمیزند. حامد سرش را بالا میآورد و به من نگاه میکند. منظورش را میفهمم. از جا بلند میشوم و میگویم: بسپاریدش به من. همه نگاهها برمیگردد سمتم. سیدعلی و مجید هم با کمی دقت من را میشناسند و لبخند نصفهنیمهای میزنند. خستهاند و خاکآلود. به حامد میگویم: نقشه ماهوارهای اینجا رو داری؟ حامد یکی از نقشهها را نشانم میدهد. با دقت به محلی که حاج احمد میگفت نگاه میکنم. شبیه یک مجموعه بینراهی است. صدای حاج احمد را میشنوم که توضیح میدهد: اون جلوتر یه گروهان از بچههای فاطمیون محاصره شدند. نیروهای داعش پیشروی کردن و این بندههای خدا قیچی شدند، نزدیک سهراهی اثریا. بیشتر بچهها مجروحن، ولی جاده تا چهارصدمتری اینجا توی تیررس موشک تاوه. نمیتونیم کسی رو بفرستیم کمکشون. بقیهاش را نمیشنوم. اگر آن تکتیرانداز را بزنم، ممکن است بشود کاری کرد. بند اسلحه کلاشینکف را روی دوشم میاندازم و از اتاقک بیرون میروم. صدای حامد را از پشت سرم میشنوم: وایسا داداش! برمیگردم. با دیدن نگاه حامد دلم میریزد. حامد قمقمهاش را میدهد به من: هوا خیلی گرمه، همراهت باشه. مواظب خودت باش. ذهنم را جمع و جور میکنم تا دلم آرام شود؛ اما نمیشود. زیر لب آیه حفظ میخوانم و به سمت حامد فوت میکنم. حامد میزند سر شانهام: خدا به همراهت. راه میافتم؛ پیاده و در دل بیابان به سمت همان ساختمانها. دولا و در پناه شکافِ شانه خاکی جاده قدم برمیدارم که در تیررس نباشم. از زمین آتش بلند میشود انقدر که هوا گرم است. خودم را میرسانم به ساختمانها و با کمک اتوبوسها و کامیونهایی که کنار جاده رها شدهاند، به ساختمانها نزدیکتر میشوم. پشت یکی از همان اتوبوسها مینشینم. اینجا یک تعمیرگاه ماشینهای سنگین بوده است؛ اما پیداست مدتها از حضور تعمیرکار و رانندهها در آن گذشته. ترکشهای ریز و درشت بدنه اتوبوس را سوراخ سوراخ کردهاند. به لاستیک اتوبوس تکیه میدهم و به محوطه آسفالت که مربوط به مجتمع بینراهی ست نگاه میکنم. آخر محوطه یک سایهبان بزرگ است که البته قسمتی از سقف فلزیاش افتاده روی زمین و یکی دو اتاقک نیمهآوار. نزدیکتر به من، دو ساختمان هستند که بلندترند. روی زمین آسفالت که پر است از پاره آجر و سنگ، کسی را میبینم که میان دو ساختمان افتاده روی زمین. روی زمین و میان بلوکهای بتنی که یکی نه یکی کنده شدهاند، سینهخیز میروم تا به او نزدیکتر شوم و پشت یک ماشین نیمهسوخته سنگر میگیرم. حالا جنازه را بهتر میبینم؛ نمیشناسمش اما لباس نیروهای دفاعالوطنی را پوشیده. بیسیم را درمیآورم و با صدایی خفه، حامد را صدا میزنم: عابس، عابس، حیدر! جواب نمیآید. دوباره صدایش میزنم و جواب نمیگیرم. عرق سرد مینشیند روی تنم. چهره حامد میآید جلوی چشمم. ناگاه زمین زیر پایم میلرزد؛ سر میچرخانم که جاده را ببینم. یک تویوتای هایلوکس با سرعت از جاده رد میشود و به سمت سه راهی اثریا میرود.انقدر سریع که سرنشینانش را ندیدم. تا سر میچرخانم، صدای وحشتناک انفجار میآید و یک لرزش شدیدتر؛ طوری که حس میکنم چهارستون ساختمانها هم به لرزه درآمده. گرد و غبار جاده را پر میکند. دستانم را سپر سر و صورتم میکنم که از اصابت ترکش در امان بمانم. گوشهایم چند لحظه کیپ میشوند. دوباره در بیسیم حامد را صدا میزنم: عابس عابس حیدر! و باز هم سکوت. یادم میافتد حاج احمد گفته بود این جاده در تیررس موشک تاو است. احتمالاً همان هایلوکس را دیدهاند که میخواهند بزنندش. دلشورهام شدیدتر میشود. صدای انفجار بعدی دورتر است؛ اما باز هم زمین را میلرزاند. تا الان سه تا صد و پنجاههزار دلار دود شد رفت هوا.😐 #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...`