eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 شب جمعه ست #شهدا محضر ارباب بی کفن ما هم با دل سوخته، غبطه میخوریم به حال شهدا راستی! امشب مادری
💔 فرا رسیدن سالگرد حضرت صدیقه طاهره ام الائمه همسر حیدر کرار دختر ختم رسل را تسلیت عرض می کنیم لطفا صلواتی جهت تعالی مقام شهدا از صدر اسلام تا حال عنایت بفرمایید ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ن والقلم و مایسطرون نون، سوگند به قلم و ان چه می نویسند سوره قلم، آیه۱ ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #شیطان_میگه: بدمیگم؟😏✌️ #تصویربازشود #توییت #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aa
💔 : چی بگم از خوبی های این عمل 😍 ناامید نمیکنه ، که میکنه بی انگیره نمیکنه ، که میکنه بی هدف نمیکنه ، که میکنه منزوی نمیکنه ، که میکنه جسمش مریض نمیشه ، که میشه لجباز و افسرده اش نمیکنه ، که میکنه ( وقتی تو این عمل از خودشو اون حالتی که هست قرارمیگیره ، از همه جا قطع امید میکنه و با اصرار فراوان و لجبازی های بیشتر ، پشت سر هم و با دفعات مرتبه بالا انجامش میده ) صورت و بدنش بد فرم نمیشه ، که میشه و........ کسی که بخواد هم این عمل رو بذاره کنار ، رگباری وسوسه اش میکنم. رگباری مزه لذت این عمل رو زیر زبونش میارم رگباری میندازمش یاد فیلمای 😉 که محرکی باشه براش اما بین خودمون بمونه. از کسی که قلبا بخواد ازش خارج بشه میترسم. از کسی که بهونه های این عمل رو برا خودش قیچی کنه ، میترسم. بهونه های مختلف این عمل : شرایط ازدواج نیست😤 بیکارم 😤 ، من معتادش شدم و نمیتونم بذارم کنار 😢 ، این همه خوشگل تو خیابون هست 😕 ، کنترل سخته😦 و..... خوشحالم که این گناه و عمل جوری هست که شخص دلش نمیاد ازش دل بکنه ، برا همینه که نمیتونه بذارش کنار و من رو برای شکست خودش موفق کرده 😍 پ.ن : اعتراف به گناه یا تایید نکنید ... 💕 @aah3noghte💕
💔 *روزی که آیت‌الله جوادی آملی خاک بر سر خود ریخت !*😱 در زمان دفاع مقدس روزی آیت‌الله جوادی آملی به جبهه مشرف شده بود تا با رزمندگان بسیجی دیداری داشته باشند در میان رزمندگان ، یک نوجوان بسیجی باصفایی بود که حدود ۱۴ سال داشت... .. پایین ارتفاع چشمه‌ای بود و باران گلوله از سوی عراقی‌ها می‌بارید؛ لذا فرمانده ها گفته بودند برای وضو هم به آنجا نروید. بالا بنشینید و همانجا تیمم کنید. آیت‌الله جوادی که وارد منطقه شده بود آن نوجوان ۱۴ ساله داشت به سمت چشمه می‌رفت تا وضو بگیرد! بچه ها، فریاد می زدند؛ نرو خطرناکه ولی او گوش نمی کرد. بچه ها آخر سر متوسل شدن به این عالم وارسته یعنی حضرت آیت‌الله جوادی آملی که آقا جان ؛ شما یه کاری بکنید آقا نوجوان را صدا کردند که عزیزم کجا می‌روی؟ گفت؛ میروم پایین وضو بگیرم. گفتند پسر عزیزم! پایین خطرناک است. فرمانده ها گفته اند می‌توانید تیمم کنید لذا شما تکلیفی ندارید و نماز با تیمم کافی است. نوجوان بسیجی نگاهی بسیار زیبا به چشمان مبارک این عارف بزرگوار کرد و لبخندی زد و گفت؛ حاج آقا بگذارید را با حال بخونم رفت وضو گرفت و نماز باحالی خواند.... دقایقی بعد قرار بود عده‌ای از بسیجیا برند جلو و با عراقیا درگیر بشند. اتفاقا یکی از آنها همین نوجوان ۱۴ ساله بود. یکی دو ساعت بعد آیت‌الله جوادی را صدا کردند و گفتند حاج آقا بیاید پایین ارتفاع . آقا رفت پایین! جنازه‌ای آوردند؛ آقای جوادی آملی بالاسر جنازه نشستند ، دیدند همان نوجوان با همان لبخند زیبا پرکشیده و رفته...🥀 آیت الله جوادی آملی کنار جنازه‌ اون بسیجی و روی خاک نشستند ، خود را از سر برداشتند و خاک بر سر ریختند و گفتند: جوادی ، جوادی ! . امام به اینها که به ما یاد نداد؟! من به او می گویم نرو ولی او می گوید بگذار نماز آخرم را با حال بخونم ! تو از کجا می دانستی که این نماز ، نماز آخر توست؟! 🌺 شادی روح شهدای از صدر اسلام تا روز محشر صلوات.. ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🎥بیانات آیت الله جوادی آملی همراه با اشک: "شما قبرهای را رفتید دیدید یا نه، اگر یك وقت فرصت كردید، آن الواح مزار این شهدای گمنام را بخوانید، ببینید كه روی این لوح‌ ها چه نوشتند؛ شعری معروف است كه گر بشكافی هنوز خاك شهیدان عشق ٭٭٭ آید از آن کشتگان زمزمه دوست دوست ولی وقتی شهدای گمنام آمدند، روی قبر و الواح مزار این ، این ‌‌چنین نوشته شد: «آید از آن كشتگان زمزمه یا حسین»؛ اینها به خدا راست است! «آید از آن كشتگان زمزمه یا حسین». ما با اینها زنده هستیم، اینها را فراموش نكنیم." 💐شادی ارواح مطهر شهدای دفاع مقدس فاتحه ای همراه با صلوات ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران (۱۳۵) وَ الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُ
✨﷽✨ (۱۳۶) أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ پاداش آنان (متّقين) از طرف پروردگارشان، مغفرت و باغ‌هايى است كه از زير درختان آنها نهرها جارى است و براى همشيه در آن (باغ‌ها) هستند و چه نيكوست پاداش اهل عمل. ✅ نکته ها آمدن كلمات «المُتّقين»، «الُمحسنين» و «العاملين» در پايانِ سه آيه پى درپى، نشانگر آن است كه تقوا يك حالت انزوا و عزلت و حالت روحى نيست، بلكه حضور در صحنه، همراه با عمل و احسان است. 🔊 پیام ها - تا انسان از گناه پاك نشود، شايستگى ورود به بهشت را ندارد. «مَغْفِرَةٌ ... جَنَّاتٌ» - عفو ومغفرت خداوند، براى تربيت انسان است. «مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ» - تنها با آرزو نمى‌توان به الطاف خداوند رسيد، بلكه كار و عمل لازم است. «نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ» ... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 سلام همسنگری ها ان شالله راس ساعت ۸ امشب بعد از سلام بر امام رضای جان و عرض تسلیتِ شهادت مادرجانمان حضرت صدیقه طاهره، با هم حدیث کسا رو می خوانیم هدیه به حضرت زهرا علیهاالسلام و به نیت فرج امام زمان علیه السلام دوست داشتید آنلاین باشید تا همه با هم بخونیم به اجابت نزدیکتره👌 نشر بدید ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ... گاهی نشون میده به ما که ببین هیچ کس دوستت نداره 😊 اما میاد در گوشت میگه 🙃❤ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 نمیخواهم برنجانم دلت را بی سبب اما چگونه مرگ یک مادر چهل تن متهم دارد؟! ... 💞 @aah3noghte💞
💔 🤲🏻 خدایا شکرت به خاطر اونایی که اومدن😍 شکرت به خاطر تک تک اونایی که رفتن😔 شکرت به خاطر اونایی که موندن و هستن🫂 ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت88 حامد لب
💔

🔰  🔰
📕 رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم:  



صدای انفجار بعدی دورتر است؛ اما باز هم زمین را می‌لرزاند.

تا الان سه تا صد و پنجاه‌هزار دلار دود شد رفت هوا.😐

آمریکا خیلی احمق است که موشک تاوِ به این گرانی را می‌دهد دست این بی‌عقل‌ها که این‌طوری بی‌حساب و کتاب خالی کنند روی سر ما.

صدای حاج احمد را می‌شنوم که روی خطم آمده:
حیدر جان، عابس دستش بند یه کاریه. به من کارت رو بگو.

دلم شور می‌زند؛ اما باید تمرکز کنم. می‌پرسم:
کسی توی محوطه آسفالت شهید شده؟

- آره؛ دونفر از بچه‌های سوری شهید شدند. تک‌تیرانداز زدشون.

- جنازه یکی‌شون رو دارم می‌بینم، اون یکی کجاست؟

- فکر کنم جلوتر افتاده. خودم توی دوربین دیدمشون. اون که جلوتر افتاده زودتر شهید شد.

- خیلی خب، ممنونم.

چشم می‌دوانم در میان محوطه و پیکر شهید دوم را هم که جلوتر افتاده می‌بینم.

هردو راه عبور از میان دو ساختمان را انتخاب کرده‌اند تا در تیررس نباشند؛ اما حواسشان به تک‌تیرانداز داخل ساختمان نبوده.

اگر بفهمم از کدام سمت تیر خورده‌اند، می‌توانم حدس بزنم تک‌تیرانداز در کدام ساختمان مخفی شده.

کمی خودم را روی زمین می‌کشم تا بهتر ببینمشان و دوربین دوچشمی کوچکم را از جیبم درمی‌آورم.

اول با دوربین پنجره‌های شکسته دو ساختمان را دید می‌زنم؛ کسی پشت آن‌ها نمی‌بینم.

امیدوارم تک‌تیرانداز من را ندیده باشد. او الان بر من مشرف است و دست برتر را دارد.

دوربین را می‌برم به سمت جنازه شهیدی که نزدیک‌تر است.

تیر خورده به گردنش و با صورت به زمین خورده؛ به سمت چپ گردنش. خون زیادی از همان سمت پخش شده روی زمین.

پس تک‌تیرانداز باید در ساختمان سمت چپ باشد؛ به شرطی که جای گلوله روی بدن شهید دوم هم این را تایید کند.

سر شهید دوم را می‌بینم؛ اما جای تیر را نه. 

خون اما از زیر سرش روی زمین پخش شده و این یعنی گلوله به سرش خورده.

سمت چپ صورتش روی زمین است و برای همین نیمه چپ صورتش را نمی‌بینم.

موهای پرپشتی ندارد و اثر گلوله را پشت سرش نمی‌بینم؛ پس گلوله باید به سمت چپ صورت یا پیشانی‌اش خورده باشد.

تقریباً می‌توانم مطمئن بشوم تک‌تیرانداز در ساختمان سمت چپ است؛ اما دوباره محض احتیاط با حاج احمد ارتباط می‌گیرم: این مدت توی محوطه تحرکی ندیدید؟

- نه، خبری نبوده.

پس تک‌تیرانداز باید در همین ساختمان سمت چپی باشد. باید خودم را برسانم به ساختمان.

اطرافم را به دنبال راهی برای استتار می‌گردم.

کمیل می‌گوید: ببین، دیوار سمت راستی ساختمان نزدیکه به این‌جا. می‌تونی از پشت اون ماشین بری. اگه در پناه خود ساختمون بری، نمی‌تونه ببیندت.

به امتداد انگشت اشاره‌اش نگاه می‌کنم.

بعد از شهادت هم مخش خوب کار می‌کند😃. می‌گویم: دمت گرم.

و روی زمین سینه‌خیز می‌روم تا پشت ماشین دیگری پناه بگیرم؛ ماشین سواری‌ای که معلوم نیست صاحبش کی آن را رها کرده و رفته و الان کجاست.

در پناه دیوار می‌ایستم و دوباره اطراف را نگاه می‌کنم.

جز صدای باد در بیابان و صدای انفجاری که از دور به گوش می‌رسد، صدای دیگری نمی‌شنوم.

قلبم تندتر از همیشه می‌زند. چشم می‌بندم.

به مادرم فکر می‌کنم، به مطهره، به خواهر و برادرهایم و...شاید خانم رحیمی.

چشم باز می‌کنم. کمیل نهیب می‌زند: بدو وقت نداری!

آرام طوری که صدای پایم هم شنیده نشود، قدم می‌گذارم به ساختمان متروکه.

با احتیاط و حواسی که بیشتر از همیشه جمع است، میان خاک‌ها و خرده‌شیشه‌ها و آجرهای شکسته قدم برمی‌دارم.


باید بروم طبقه بالا؛ چون تک‌تیرانداز باید در یکی از طبقات بالا مستقر شده باشد.

اسلحه‌ام را از حالت ضامن خارج کرده‌ام و هربار به پشت سرم می‌چرخم تا مطمئن شوم کسی پشت سرم نیست.

پله‌ها را بالا می‌روم و در طبقه اول متوقف می‌شوم. به راهرو نگاه می‌کنم؛ کسی نیست.

می‌خواهم برگردم و پشت سرم را ببینم که پشت گردنم احساس سرما و سنگینی می‌کنم؛ احساس فشار یک لوله فلزی: اسلحه!


...
...



💞 @aah3noghte💞

کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی ...`
💔 أنا مِن اولئڪ مِمَن یَموتونَ حینَ یُحِبونـ من از آنهایے ام آنهایے کہ حینِ دوست داشتن مے میرند.. پرونده ، باید به امضای برسد تا عاقبتش ختم به شود این ایام ، با سلام دادن بر وصیّ پیامبر اکرم یا خواندن زیارت دل حضرت زهرای اطهر را شاد کنیم ... 💞 @aah3noghte💞