eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
3.4هزار ویدیو
67 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته👌 فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تابه‌چشمشون‌بیاییم خریدنےبشیم اصل مطالب، سنجاق شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر در عکسها☝ 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 امامزاده آبادی هم حرَم دارد... ولی برادر زینب هنوز بی حرم است.... مرقد مطهر امامزاده اسماعیل بن زید بن حسن بن حسن ابن علی ابن ابی‌طالب و شعیا نبی ✋💚 "اَلسَّلامُ‌عَلَيْكَ‌ياحَسَنَ‌بْنَ‌عَلِی‌وَرَحْمَةُ اللّهِ‌وَبَرَكاتُهُ" :)🍃 💞 @shahiidsho💞
💔 ❌هرچی بازیکنان فوتبال ساحلی مون دیشب مایه آبروریزی شدن؛ 🔻‏هندبالیست هامون غیرت نشون دادن! ‏نان پدر و شیرمادر حلالتون بچه ها🇮🇷❤ 🇮🇷 ... 💞 @Shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از شهادت نیست"
💔 سلام همسنگری ها سازنده و ادمینای کانال تغییر نکردن فقط یه کوچولو اسم کانال تغییر کرد بمونین تا 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 کسانی کہ براے هدایت دیگران تلاش می‌کنند؛ بہ جاے مُردن، شھید می‌شوند...! -استاد‌پناهیان شادی روح مطهر جمیع شهدا صلوات🌹 💞 @Shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از شهادت نیست"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل اول🔹🔹 ««قسمت بیست و هشتم»» فرخ پرسید: خرجمو میدی؟ بابک: آره. حتی میتونم بیشتر پرداخت کنم اگر بیشتر یادم بدی. فرخ: چی میخوای یادت بدم؟ بابک: اول نمیخوای درباره قیمت طی کنیم؟ فرخ که خوشش آمده بود پاشد نشست و یه دست به سر و صورتش کشید و خنده کوچکی کرد و گفت: چرا. طی کنیم. بابک: تو به من روش سوزن زنی و پانسمان و این چیزا یاد بده... نه اصلا منو دستیار خودت بکن. هر کی میاد پیشت و یا تو میری پیشش، منم باشم و نگات کنم و یاد بگیرم. فرخ: خوبه. قبول. حالا چند میدی؟ 🔶 اونا داشتن قیمت طی میکردند و نادر هم در محوطه کمپ، روبروی شاپور نشسته بود و داشتند چانه میزدند. نادر: من چند میدم؟ تو چند چندی؟ شاپور: با 200 شروع کنیم؟ نادر: شروع کنیم. کارتها را تقسیم کردند و شروع کردند به بازی. نفس تو سینه همه حبس شده بود. حرکت دست و حس و حالت هر دو نفر برای بقیه جذاب بود. هر کسی از اون دور و بر عبور میکرد، وقتی میدید سی چهل نفر دور دو نفر جمع شدند که دارن بازی میکنند، مشتاق میشد که بایسته و تماشا کنه. یه ربع طول کشید و شاپور با اقتدار از نادر برنده شد و کل آن دویست تومانی که وسط گذاشته بودند را برداشت و بوسید و گذاشت توی جیبش. نادر که نه خوشحال بود و نه ناراحت، لحظه ای که میخواست از جمع جدا بشه، چیزی درِ گوش شاپور گفت. شاپور آهسته جوابش داد: چرا که نه! اگه جیگر کنی و بیشتر پوی بذاری، چرا نیام؟ نادر گفت: باشه. خبرت میکنم. جمعیت شکافته شد و نادر از جمعیت رد شد و رفت. ولی وقتی داشت میرفت، سرشو برگردوند و از دور یک بار دیگه به آرزو نگاه کرد و لبخند شیطنت آمیزی زد و دور شد. 🔷 محمد از سر جاش بلند شد و با کسانی که میخواستند از اتاقش خارج بشوند خدافظی کرد. هنوز ننشسته بود که سعید اومد داخل و گفت: قربان جلسه بعدی الان شروع میکنید؟ محمد گفت: بله. بگید بیان داخل! سه چهار نفر با سعید و مجید وارد شدن و نشستند اطراف میز و محمد جلسه را فورا شروع کرد. محمد باقیمانده چاییشو خورد و گفت: برادرا من اگر اینقدر درباره پروژه ترکیه و کمپ و اینا تاکید میکنم و هر روز از شما گزارش میخوام، علتش برای هممون روشنه. داریم به نتایجی میرسیم که اینقدر بی نقص و جذابه که میتونه معادله رو عوض کنه. توقع دارم با دقت و سرعت بیشتر عمل کنید. سعید گزارش بده ببینم چیکار کردین تا الان؟ سعید گلویی صاف کرد و گفت: قربان اجازه بدید آقا مجید شروع کنند. چون خلاصه وضعیت کل پروژه رو در داخل و خارج تجمیع کردند. مجید بسم الله گفت و شروع کرد: حاج آقا ما آذر و آبتین را بیست و چهاری بردیم زیرِ بار. پرونده های داخل و خارج و اماکن و اشخاص و همه چیزو درآوردیم. به آدمای دیگه هم مثل آبتین رسیدیم ولی این یارو خیلی نسبت به بقیشون حرفه ای تر عمل میکنه و میزان شکار و توجیهش بیشتره. محمد پرسید: آبتین تنهاست؟ مجید: حالا موضوع همینه. تنها نه. با دو نفر دیگه در یک خونه ساکن هستند که در واقع ساکن نیستند بلکه کار میکنند. محمد پرسید: چیکار؟ مجید: از هک کردن گوشی و کامپیوترشون معلوم شد که مجهز به انواع نرم افزارها برای رصد و شنود هستند و با تعداد زیادی در داخل کشور ارتباط دارند. سعید: با آدماشون که سراسر ایران پخش هستند رابطه دارن. جنس رابطه فقط گرفتن آمار هست. مثلا درباره هر کسی که به دام میندازند فورا با آدماشون رابطه میگیرن و آمار میگرند. محمد: ینی مثلا اون بار که بابک داشت با مادر و خواهرش حرف میزد، اونا هم داشتن شنود میکردن و بعدش دادن آمارش درآوردن و ... آره؟ مجید و سعید با هم گفتند: دقیقا! محمد: خب. دنبالَش! مجید: اینا همشون با یه نفر در ارتباط هستند به نام هاکان. وقتی کسی از فیلتر اینا رد شد و قبولش کردند، به هاکان معرفی میکنند و هاکان چند روز روی اونا کار میکنه و بعدش زندگی نکبت بار اونا شروع میشه. محمد: عجب! رسما برای خودشون سازمان آمار و استخدام تشکیل دادند. سعید: قربان چه دستور میدید؟ محمد: روشنه. دو مرحله باید انجام بشه. یکی اینکه همه افرادی که آبتین و اون دو نفر دیگه باهاشون در ایران در ارتباط هستند شناسایی کنید و بدید روی اونا کار کنند. اگر خطشون اختصاصی نیست رد خطشون بزنن و وصل کنند به بچه های خودمون تا دیگه با خودمون در رابطه باشند. سعید و مجید در حالی که داشتند تند تند مصوبات را مینوشتند: چشم. حتما محمد: دوم اینکه اینجوری که معلومه، هاکان مهره ارزشمندشون هست که طفل تحویلش میدن و بچه غول تحویل میگیرند. به احتمال زیاد دسترسی های زیادی هم داره که امثال بابک ها را میتونه بدون گذر و پاس و این چیزا اقامت بده. مجید: چیکارش کنیم قربان؟ محمد: روش کار کنید. میخوامش. ادامه دارد... به قلم محمدرضا حدادپورجهرمی @mohamadrezahadadpour 💕 @shahiidsho💞
golpush-1.pdf
14.75M
💔 📋 پی دی اف کتاب گلپوش 🔮 (نگاهی نو به حجاب) 🌸 مطالعه رایگان ❤️ این کتاب با قلم محاوره ای و جذاب مناسب قشر مخاطب نوجوان و جوان می‌باشد. 💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 هر جمله این کلیپ می تواند شما را به فکر فرو ببرد.👌 لطفا تا پایان، دقیق و چندین بار ببینید و جملاتش را بنویسید و آن را نشر دهید 📺تابحال ندیدم کسی پشت صحنه زندگی سلبریتی‌ها و هم حضور خودمان در را به این زیبایی تبیین کنه.👌 پخش حداکثری خاصه نوجوانان ودهه نودی ها و هرکه می‌شناسیم 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از شهادت نیست"
💔 اخبار گم شده 👈افزایش ۱۸% صادرات کشور، 👈افزایش حقوق کارکنان، 👈کاهش ۴۰% واردات گندم، 👈نورگیری رصدخانه ملی و ... اخبار مهمی بودند که لابه لای حواشی گم شدند و کم تر به آنها پرداخته شد. 💞 @shahiidsho💞
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 به حال خودم رهام نکن 🎤 (برای یکی از دوستانت بفرست) 💞 @shahiidsho💞
💔 یاسر که تیر خورد رفت بیاوردش عقب ... گفت: یکهو انگار یکی با لگد زده باشد به پایم، رانم داغ شد. تیر به رانش وارد شده بود و از آن طرف رفته بود بیرون بدون اینکه استخوانش آسیبی ببیند. 📚 راوی: برادر 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از شهادت نیست"
💔 قبل از خواب همه را ببخش و بسپار به خدا... چون براے شروع یک روز نو باید آرام و سبک باشے ! بارِ اشتباهات دیگران را بر دوش نگیر، بگذار خودشان حمل ڪنند ... شبتون مهتابی
💔 🌹 🧡 بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم....🌼 اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً، حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا🤲🏻🌺
💔 مادرت خواست که غیر از تو به کس رو نزنم! این هم از مرحمت مادر ارباب من است ..؛)♥️ ! آه از دوری ... 💔 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از شهادت نیست"
💔 ‏ اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ "خدا نور آسمان ها و زمین است" پشتت رو که به نور کنی، اولین چیزی که میترسونتت، سایه ی بزرگ پیشِ روته... 💞 @shahiidsho💞
💔 بنا به دلایلی، دیدارهای مختلفی با طلاب خارجی دارم؛ این روزهای زودگذر ، وقتی با این بزرگواران صحبت میکردم دو چیز در صحبتهایشان بسیار برجسته بود: 👈 دعا برای سلامتی رهبر ایران که همچون ناخدایی بصیر این کشتی متلاطم را به ساحل آرامش رسانده 👈 دوم، کشورمان میگفتند شما مثل ماهی در اب هستید و قدر امنیتی که دارید نمیدانید! شما ترس ناامنی نچشیده اید و کشته شدن عزیزانتان زیر آوار بمب ها، یادتان رفته... 💞 @shahiidsho💞
💔 هیچ کجا با تو، به اندازه‌ی مبارزه با هوای نفس در ، قیمت نداره ....! 💞 @shahiidsho💞