شهید شو 🌷
💔 #گذرے_ڪوتاھ_از_زندگے_شھدا #شھیدحامدجوانی قسمت دوازدهم همراه سیدمهدی رفتند بالای تپهای که مشرف
💔
#گذرے_کوتاھ_بر_زندگے_شھدا
#شھیدحامدجوانی
قسمت سیزدهم
پایانی...
مادر نگاهش میکرد...
زل زده بود به دستهایش....
چشمهایش شده بود عین کاسهی خون.
اشکی اما نمیریخت...
صدای حامد توی گوشش پیچیده بود و هی تصویر آن روز که نشسته بود توی ماشین، بغل دست حامد میآمد جلوی چشمش؛
+«باید یک قول سخت بهم بدهی.
قول بدهی که اگر شهید شدم، یا اگر زخمی شدم، یا حتی اگر برنگشتم، مثل حالایت نگذاری کسی اشکت را ببیند... .»
صورتش را گذاشت روی صورت زخمی پسرش و گفت
«أوزون آغ اُولسون بالا. أوزومی آغ ائله دین خانیم زینبین یانیندا... »*
مادر نگاهش میکرد....
بدون ریختن حتی یک قطره اشڪ...
*روت سفید باشه پسرم
رو سفیدم کردی پیش خانم زینب
#حکایت_شھدا_تمام_شدنی_نیست...
#آھ_اےشھادت...
#شھیدحامدجوانی
💕 @aah3noghte💕
#اختصاصے_کانال_آھ...