فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
فیلمی در مورد شهیده گمنام
شهیده مریم فرهانیان🌺
#شهیده_مریم_فرهانیان
#شهیده_دفاع_مقدس
#سالروزآسمانےشدن
#فیلم
#دڂټۯٵ_ۿم_ۺھێډ_مێشن
#آھ_اےشھادت...
#شھێڋۿ_ۿٲ
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #معرفی_کتاب📚 گفت: حاضرم فرمانده قرارگاه با تعجب نگاهش کرد. احتمالا" سن اش آن قدر کم بود که عق
💔
#معرفی_کتاب📚
کتاب «دختری کنار شط» با موضوع زندگینامه شهیده مریم فرهانیان، نوشته عبدالرضا سالمی نژاد در ۳۱۱ صفحه به همت نشر فاتحان چاپ و روانه بازار نشر شده است.
آنچه نگارنده را برآن داشته تا کتاب زندگی این شهید را دنبال کند و خواندنش را به #دختران_جوان توصیه کند فرایند پختگی، کمال و شکوفایی
یک دختر مسلمان جوان است که راه طولانی عرفان صد ساله را در میان برترین مسیر؛ شهادت میپیماید.»
📌بررسی زندگی شهیده مریم فرهانیان، پرداخت یک #شخصیت_ماجراجو و یا انسانی حادثهای نیست تا انتظار داشته باشیم حوادث و رویدادهای ناگفته ای در این کتاب بخوانیم
این کتاب در هشت فصل با عناوین خانواده، انقلاب اسلامی، مشارکتهای اجتماعی، جنگ تحمیلی، امدادگر جنگ، مدد کار جنگ، شهادت و عکس ها، اسناد و پیوستها به چاپ رسیده است
#شهیده_مریم_فرهانیان
#شهیده_دفاع_مقدس
#معرفی_کتاب
#سالروزآسمانےشدن
#دڂټۯٵ_ۿم_ۺھێډ_مێشن
#آھ_اےشھادت...
#شھێڋۿ_ۿٲ
💕 @aah3noghte💕
💔
سهام دانشآموز شهر هویزه بود.
وی که از اشغال سرزمینش توسط نیروهای عراقی بسیار خشمگین بود، یک روز در خلال دفاع مقدس در حاشیه رودخانه در حالی که مشغول شستن ظرف بود، به نیروهای عراقی اعتراض کرد و به طرف آنها سنگ پرتاب کرد.
نیروهای مسلح صدام از سنگهایی که با دستان کوچک سهام پرتاب میشد بسیار ترسیدند، به همین دلیل لوله اسلحهها را به سوی او نشانه رفتند و آتش گشودند و «سهام» 12 ساله همچون شکوفهای پرپر شده در بر لب شط بر زمین افتاد؛ تیر مستقیم به پیشانی سهام خورد و از بینی تا کاسه سر او را متلاشی کرد
#شهیده_سهام_خیام
#شهیده_دفاع_مقدس
#نحوه_شهادت
#شھیده_ها
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
#انتشار_بدون_تغییر_در_عکس
💔
دوستانش تعريف ميكردند:
يك بار از طرف مدرسه به اردو رفته بوديم و شهلا هم با ما بود. اتوبوس براي صرف غذا بين راه توقف كرد و وارد رستوراني شديم.
داشتيم غذايمان را ميخورديم كه ديديم شهلا غذايش را برداشت و از رستوران بيرون رفت. از كارش تعجب كرديم و كنجكاو بوديم كه ببينيم چه كاري ميكند.
ديديم گدايي معلول كنار جاده نشسته و چشمش به آدمهايي است كه داخل رستوران، دارند غذا ميخورند. شهلا ظرف غذايش را برداشت و رفت كنار گدا نشست.
غذا را جلوي او گذاشت و چند لقمه هم خودش برداشت و مشغول خوردن شدند. وقتي سوار اتوبوس شديم، بعضي از بچههاي شيطان، شهلا را اذيت ميكردند كه؛ نهارش را با گدا خورده.
شهلا وقتي مسخرگي همكلاسيها را ديد، برگشت به آنها گفت:
نميتوانستم غذايم را بخورم و ببينم گداي گرسنهاي كنار جاده نشسته است ولي حالا ديگر وجدانم راحت است. بچهها وقتي جوابش را شنيدند همگي ساكت شدند.
#شهید_شهلا_هادی_یاسینی
#شهید_خانم
#شهیده_دفاع_مقدس
#شهیده_معلم
#خاطره
سالروز ولادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
مهری از وقتی #معلم شد و رفت سر کار، متوجه شدم که علاقه اش نسبت به غذا کم شده است.
با این که جوان بود و کار می کرد ولی علاقه ای برای خوردن غذا نشان نمی داد. یک روز طبق معمول که سفره را باز کردیم، مهری چند لقمه خورد و بلند شد. من هم لقمه ای برایش آماده کردم و گفتم: این لقمه را با خودت ببر، تا اگر در مدرسه ضعف کردی بخوری.
آنروز لقمه را با خوشحالی از من گرفت و خداحافظی کرد و رفت. از آن روز به بعد کارم شده بود لقمه گرفتن برای مهری.
مدتی به این فکر می کردم که چرا دخترم مثل سابق اشتها ندارد. به هر حال من مادر بودم و نمی توانستم طاقت بیاورم. تا اینکه یک روز به دخترم گفتم: مادر جان چرا میل به غذا نداری و دست و دلت به طرف سفره نمی رود، ولی من که لقمه می گیرم با خوشحالی از من می گیری؟
دیدم میل ندارد جوابم را بدهد. تا اینکه از زیر زبانش بیرون کشیدم. گفت: لقمه چند روز پیش را برای یکی از دانش آموزانم برده بودم که از رنگ و رویش معلوم بود که گرسنه است و چند روزی است که غذا نخورده است ولی اینکه چرا خودم درست و حسابی غذا نمی خورم، باور کن هر وقت دست به طرف سفره می برم، چهره بچه های گرسنه کلاس، جلو چشمانم می آید و اشتهایم را کور می کند
نقل از خانم منیره فخری ـ مادر شهیده
#شهید_مهری_رزاق_طلب
#شهید_خانم
#شهیده_دفاع_مقدس
#خاطرات
#روز_معلم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#jihad
#martyr