eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 ... سال ۱۳۹۵ سفر اربعین حله عراق یک مادر مادرِ ۳ دختر به دست گروهک تروریستی داعش شھید شد لایق شهادت که باشی شهادت، خود به سراغت خواهد آمد... ... 💕 @aah3noghte💕
1_71673550.m4a
9M
💔 دلم یه جوریه ولی پر از صبوریه چقدر شهید گفتن منم باید بیام بیام تو جمع عاشقا تا که بشم شهید شهیده راه عفاف یروزےم بیاد کفن بشم با این حجاب برای اثبات عشقم بذار اینو بگم میدم جونم ولی... این چادرم نمیدم تقدیم به دختران 👌 ... 💕 @aah3noghte💕 😊
شهید شو 🌷
💔 #شھیده_ها... سال ۱۳۹۵ سفر اربعین حله عراق یک مادر مادرِ ۳ دختر به دست گروهک تروریستی داعش شھید
💔 سال 1332: مهربان تر از او ندیده بودم. چشم که باز می‌ کردم، خنده ای‌ بر لبانش شکفته بود تا زمانی‌ که دوباره خوابم ببرد. آن قدر بالای‌ سرمان می‌ نشست و قصه می‌ گفت و لالایی‌ می‌ خواند تا چشمانش سنگین می‌ شد و رخسار بشاشش محو. گاهی‌ اوقات همسایه ها ما را که تنها در حیاط می دیدند به کناری‌ می‌ کشیدند و می‌ پرسیدند: مامان زهرا، اذیتتان نمی‌ کند.؟ غذا برایتان می‌ پزد ؟نمی‌ دانستم چرا این سؤ ال ها را می‌ پرسند. مامان صدایش می‌ زدیم. خودش این طور دوست داشت. بابا هم اسمش را عوض کرده بود و زهرا خانم صدایش می‌ کرد. ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #شھیده_ها سال 1332: مهربان تر از او ندیده بودم. چشم که باز می‌ کردم، خنده ای‌ بر لبانش شکفته بو
💔 یک روز مریم آمد و گفت : به من یک روز مرخصی بده. رفت و شب برگشت. دیدم سخت راه میرود. پرسیدم: تصادف کردی؟ جوابی نداد. پاپیچش شدم تا بالاخره گفت که روی لوله های نفت که خدا میداند توی آفتاب داغ خوزستان چقدر داغ میشدند، پا برهنه راه رفته است....😳 پرسیدم : چرا اینکار را کردی؟ گفت: غافل شده بودم.😔 اینکار را باید میکردم تا یادم بیاید که چه آتشی در آخرت منتظر من است. گفتم: تو که جز خدمت کاری نمیکنی. گفت : فکر میکنی! بعضی از اشاره ها، بعضی از سکوت های نابجا؛ همه ی اینها گناه های کوچکی است که تکرار میکنیم و برایمان عادی میشوند. ... 💕 @aah3noghte💕
💔 سهام دانش‌آموز شهر هویزه بود. وی که از اشغال سرزمینش توسط نیروهای عراقی بسیار خشمگین بود، یک روز در خلال دفاع مقدس در حاشیه رودخانه در حالی که مشغول شستن ظرف بود، به نیروهای عراقی اعتراض کرد و به طرف آنها سنگ پرتاب کرد. نیروهای مسلح صدام از سنگ‌هایی که با دستان کوچک سهام پرتاب می‌شد بسیار ترسیدند، به همین دلیل لوله اسلحه‌ها را به سوی او نشانه رفتند و آتش‌ گشودند و «سهام» 12 ساله همچون شکوفه‌ای پرپر شده در بر لب شط بر زمین افتاد؛ تیر مستقیم به پیشانی سهام ‌خورد و از بینی تا کاسه سر او را متلاشی ‌کرد ... 💕 @aah3noghte💕