شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی همسرم شهید کمیل خیلی با محبت بود💟 مثل یه مادری که از بچه اش مراقبت میکنه از من م
💔
#عاشقانه_شهدایی
با چندتا از خانوادههای سپاه
توی یه خونه ساکن شده بودیم..
یه روز که حمید از منطقه اومد
به شوخی گفتم:
دلم میخواد یه بار بیای و ببینی
اینجا رو زدن و من هم کشته شدم
اونوقت برام بخونی
فاطمه جان شهادتت مبارڪ..!
بعدشروع کردم به راه رفتن
و این جمله رو تکرار کردم
دیدم از حمید صدایی در نمیاد..
نگاه کردم
دیدم داره گریه میکنه..
جا خوردم..
گفتم:
تو خیلی بی انصافی..!
هر روز میری توی آتش
و منم چشم به راه تو
اونوقت طاقت اشک ریختن
من رو نداری و نمیزاری من گریه کنم..
حالا خودت نشستی و جلوی من
گریه میکنی..؟!
سرش رو بالا آورد و گفت:
فاطمه جان..!
به خدا قسم اگه تو نباشی
من اصلا از جبهه برنمیگردم..♥️
همسر #شهید_حمید_باکری
#عشق_آسمونی💞
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
ماجرای شهادت حمید باکری
از زبان سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
#شهید_حمید_باکری
#شهید_دفاع_مقدس
#نحوه_شهادت
#کلیپ
سالروزشهادت🥀
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#jihad
#martyr
💔
#شهید_حمید_باکری
برای فرار از گناه،
باخواندن قرآن،
نماز،
مطالعه و ورزش،
خودت را مشغول کن.💪
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی 💖 شهدا از دنیا خسته نبودند اتفاقا شهدا عاشـــق بودند💓 اما همین عشق باعث شهادت
💔
#عاشقانه_شهدایی 💝
در زمانی ڪه چروڪ بودن لباسها و نامرتب بودن مـوها
نشـانه بیاعتنـایی به ظواهـر دنیا بود،
حمید خیلی خوشگــل و تمیـز بود.
پوتینهایش واڪس زده و
موهایش مرتب و شانه ڪرده بود.
به چشـمـم خـوشگـلترین
پاسـدار رو؎ زمین میآمد.
روح و جسمش تمیـز بود.✨
وقتی میخواست برود بیــرون، میایستــاد جلــو؎ آینـه و
با مــوهایش ور میرفت.
به شوخی میگفتم:
ول ڪن حمـیــد!
خودت را زحمت نده،
پسنــدیده ام رفته.😉
راوی: همسر #شهید_حمید_باکری
#میلاد_امام_حسین
💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 چای مےریزم و...☕️ با قند خاطراتـتان شیرینش مےکنم🎂 جرعه جرعه مےنوشمش.. شیرینی یاد شما در تڪ تڪ ر
💔
ڪربلا را نزدیڪ تر بیاور...
ده روز به عملیات خیبر مانده بود و در حال نقل و انتقال نیروها بودیم
حمید بیشتر از همه تلاش میکرد. داده بود ماکتی از منطقه ساخته بودند، توی دو تا چادر تو در تو، و نیروها را دسته به دسته میآورد آنجا توجیه میکرد.
دو روز وقت بود و حمید شبانهروز توی آن چادر بود. به هر گردانی میگفت از کجا باید بروند و با چی و چطور...
ماکت درست مثل جزایر مجنون بود.👌
زمین را کنده بودند و توش آب ریخته بودند.
حمید با پاچههای بالازده و بیل به دست میرفت توی آب و میگفت هر جای آنجا کجاست.
مثلاً میگفت:
«اینجا جزایر مجنون است، شمالی ـ جنوبی. اینجا دجله و فرات است. این پل طلاییه است. اینجا هم راه کربلا.»
یادم است مشهدی عبادی گفت:
«حمید آقا! تو را خدا راه کربلا را نزدیکترش کن زودتر برسیم. این جوری خیلی دورست.»😅
بچهها رفتند کربلا را از روی ماکت برداشتند آوردند کنار جزایر مجنون و گفتند: «اینجوری بهتر شد.» 💪🏻
6 اسفند ماه 1362 حمید باکری، پرواز کرد و این روز را در تاریخ خود جاودانه کرد.
در سالروز شهادتش، دسته گلی از صلوات به نیابت از این شهید بزرگوار هدیه می دهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
🌸الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم🌸
به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان
#شهید_حمید_باکری
#شهید_دفاع_مقدس
سالروزشهادت
#میلاد_حضرت_عباس
💞 @shahiidsho💞
4_738080728134191352.pdf
857.9K
💔
📚ڪتاب نیمہ پنهان ماه
ﺯﻧﺪگینامه #شهید_حمید_باکری
بہ ﺭﻭﺍیت ﻫﻤﺴﺮ شھیــد
پیشنهاد دانلود
💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
شهید حمید باکری
در زندگیتان همواره آزاده باشید...
#شهید_حمید_باکری
سالروز شهادت
💞 @shahiidsho💞