شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_دویست_و_ششم #ابراهیم_حسن_بیگے عبدالله بر خود مسلط شد و به نرمی می گفت: به
💔
✨ #قدیس ✨
#قسمت_دویست_و_هفتم
#ابراهیم_حسن_بیگے
کشیش ادامه ی داستان را نخواند.
کتاب را بست و عینکش را روی نوک بینی اش گذاشت.
فکر کرد آیا چنین مرگی حق معاویه و عمروعاص نبود؟!
آن ها چگونه از مرگ جستند در حالی که علی با مرگ، آرام گرفت.
قلبی در سینه مردی از طپش افتاد که خسته بود، از نافرمانی و نامهربانی اُمتش به ستوه آمده بود و می گفت:
خدایا! من این مردم را از پند و تذکر هایم خسته کرده ام.
آن ها نیز مرا خسته نمودند.
آن ها از من به ستوه آمده و من از آنان به تنگ آمده ام.
دل شکسته ام.
به جای آنان افراد بهتری به من مرحمت فرما و به جای من بدتر از هرکس را بر آنان مسلط کن.
کشیش نهج البلاغه را برداشت. دیده بود که علی وصیت نامه ای دارد.
دلش می خواست بداند علی پس از به خون در غلتیدن چه وصیتی داشته است.
کتاب را ورق زد. نامه ۴۷، وصیت نامه او به پسرانش حسن و حسین بود:
شما را به ترس از خدا سفارش می کنم.
به دنیا پرشتی روی نیاورید؛ گرچه دنیا به سراغ شما آید.
بر آن په از دنیا از دست می دهید اندوهناک مباشید.
همیشه حق را بگویید و برای پاداش الهی عمل کنید و دشمن ستمگران و یاور ستمدیدگان باشید.
شما و تمام فرزندان و خاندانم و کسانی را که این وصیت نامه به آن ها می رسد، به ترس از خدا، نظم در امور زندگی و ایجاد صلح و آشتی در میانتان سفارش می کنم.
زیرا من از جد شما، پیامبر اسلام شنیدم که فرمود:
اصلاح کردن امور مردم، از نماز و روزه ی یک سال شما برتر است.
خدا را... خدا را!
درباره ی یتیمان سفارشتان می کنم.
مبادا آن ها گاهی سیر و گاهی گرسنه بمانند و حقوق شان ضایع گردد.
#ادامه_دارد...
#کپی_ممنوعه😉
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
@chaharrah_majazi
رمانی که هر بچه شیعهای باید بخواند‼️