eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
3.5هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته👌 فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تابه‌چشمشون‌بیاییم خریدنےبشیم اصل مطالب، سنجاق شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر در عکسها☝ 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 قسمت ششم ❤️ 🚫این داستان واقعےاست🚫 با شنیدن این جمله برق از چشماش پرید😏 می دونستم چه بلایی سرم میاد اما این آخرین شانس من بود اون شب وقتی به حال اومدم تمام شب خوابم نبرد هم ، هم فکرهای مختلف، روی همه چیز فکر کردم یاس و خلا بزرگی رو درونم حس می کردم ... برای اولین بار کم آورده بودم ، قطره قطره از هام می اومد و کنترلی برای نگهداشتن شون نداشتم😭😭 ... بالاخره خوابم برد اما قبلش یه تصمیم مهم گرفته بودم به چهره نجیب علی نمی خورد اهل زدن باشه ... از طرفی این جمله اش درست بود "من هیچ وقت بدون فکری و تصمیم های احساسی نمی گرفتم" حداقل کسی بود که یه جمله درست در مورد من گفته بود😏 و توی این مدت کوتاه، بیشتر از بقیه، من رو شناخته بود با خودم گفتم، زندگی با یه هر چقدر هم سخت و باشه از این بهتره ... اما چطور می تونستم پدرم رو راضی کنم ؟🤔 .. چند روز تمام روش فکر کردم تا تنها راهکار رو پیدا کردم ... یه روز که مادرم خونه نبود به هوای احوال پرسی به همه دوست ها، ها و اقوام زنگ زدم و غیر مستقیم حرف رو کشیدم سمتی که می خواستم و در نهایت ... _وای یعنی شما جدی خبر نداشتید؟😅 ما اون شب خوردیم بله، #طلبه است ... خیلی خوبیه😌 کمتر از دو ساعت بعد، سر و کله پدرم پیدا شد ... وقتی مادرم برگشت، من بی هوش روی زمین افتاده بودم "اما خیلی زود عقد من و علی خونده شد"✌️ البته در اولین زمانی که های صورت و بدنم خوب شد فکر کنم نزدیک دو ماه بعد🤕 ... ... 💕 @aah3noghte💕