eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 #گذرے_کوتاه_بر_زندگے_شھدا #شھیدحامدجوانی قسمت دهم آرزو داشت که شهادتش همچو حضرت ابوالفضل باش
💔 قسمت یازدهم پیش خودش گفت «مقدمه می‌چینم.»🤔 می‌گویم «غیرتم نمی‌کشد من باشم و حرم بی‌بی زینب را بکوبند.»☝️ یا می‌گویم «مگر این‌همه سال که نشسته‌ایم پای منبر و روضه گوش داده‌ایم، حسرت این را نخورده‌ایم که ای‌کاش ما هم روز عاشورا بودیم و از حرم امام شهیدمان دفاع می‌کردیم؟» یا می‌گویم «من که این‌همه سال برای اباالفضل گریه کرده‌ام و ادعای محبتش را داشته‌ام، الان زمانش رسیده که ببینم چند مرده حلاجم و چقدر جَنَمش دارم که مثل او بروم و سینه‌ام سپر حرم اهل بیت کنم؟»💪 بعد پیش خودش فکر کرد «گیریم همه‌ی این‌ها را هم توانستم بگویم.😔 شاید اصلا هیچ‌کدام از حرف‌هایم افاقه نکرد... بالاخره پدر و مادرند و دلشان نرم است؛ قسم‌شان می‌دهم.☝️ دست و پایشان را می‌بوسم که رضایت بدهند بروم... . ته‌ش بالاخره یک طوری می‌شود... .» پدر و مادر ولی راضی بودند برود برای دفاع از حرم... 📚شبیه خودش (بااندکی تغییر) ... .. 💕 @aah3noghte💕 ...
💔 اول ماهی بخر بار مرا ای خوش حساب خوب یا بد هر چه باشد، بار یکسال من است😔... #پات_نوشته_شدیم_مولا #شرمنده_ایم... #سه‌شنبه_های‌جمکرانی 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 رمضان ماه عزیزےست... به شرطی که فقط خوردن حسرت تو روزه به بطلان
💔 ... روز آخری، روزه بود بهش گفتند: گرمه! سخته! بیا افطار کن! گفته بود: من امروز با این روزه کار دارم... راست گفته بود با ، افطار کرد شده فک کنیم ما چطوری روزه مونو افطار مےکنیم؟ ... ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
🔹 #او_را ... 75 لبخند ملیحی گوشه ی لبش نقش بست و سرشو تکون داد. -آره من میبینمش! شما نمبینیش؟؟ ز
🔹 ... 76 گوشی رو از کیفم برداشتم و افتادم رو تخت،🛌 هنوز سایلنت بود و پنج تا میس کال از "اون" داشتم. همون موقعی که تو خونش مشغول فضولی بودم زنگ زده بود و نگران شده بود! با یادآوری خرابکاری هام و اتفاقات و در آخرهم دادی که سرش زدم، احساس شرمندگی کردم. لب پایینمو گاز گرفتم! تازه فهمیدم چیکار کرده بودم! اون همه دردسر براش درست کردم، آخرم هرچی از دهنم درومد بهش گفتم! خجالت زده به اسمش نگاه کردم! "اون"!! چهرش جلوی چشمم نقش بست! نمیدونم چرا با اینکه ازش بدم میومد، ولی ازش بدم نمیومد!!! خودمم نمیفهمیدم یعنی چی! بیشتر برام شبیه معما بود! انگشتمو رو اسمش نگه داشتم و ویرایش رو زدم "اون" رو پاک کردم و نوشتم "سجاد" اما نتونستم تایید رو بزنم! سجاد، یه جوری بود! انگار خجالت میکشیدم اینجوری صداش کنم! دوباره پاک کردم و نوشتم "آقا سجاد" اینجوری بهتر بود!! بابام اگر میفهمید شماره یه آخوند تو گوشیمه، این بار دیگه حتما از ارث محرومم میکرد!!😑 رفتم تو صفحه ی اس‌ام‌اس، با فکر اینکه بخوام از یه پسر معذرت خواهی کنم، اخم کردم و گوشیو گذاشتم کنار. اما... عذاب وجدان داشتم! باهاش بد حرف زده بودم! با خودم گفتم اصلا اگر اشتباه میکنه،تقصیر خودش نیست که! اینجوری بهش یاد دادن. اگر باور من درست باشه، بهش ثابت میکنم و از اشتباه درش میارم...😊 دوباره گوشی رو برداشتم! نمیدونم چرا این آدم اینجوری بود! یه جوری بود! دلم میخواست همش یه جوری نزدیکش بشم!😅 چی باید مینوشتم؟؟ یاد حرفاش افتادم... نمیفهمیدم! یعنی چی که مشکلاتم رو خدا به وجود آورده؟ یعنی چی که اون خدا رو میبینه؟ اون جمله های تو دفترچه... همه چی برام نامفهوم بود! کلا این موجود عجیب بود! ساعت داشت ده میشد!🕙 هرچی فکر کردم،چیزی به ذهنم نرسید! فقط یچیز نوشتم " ببخشید! " چشمامو بستم و ارسال رو زدم، هضمش برام سخت بود که ببینم از یه پسر عذرخواهی میکنم!!😒 ده دقیقه ای گذشت. لجم گرفته بود که غرورمو گذاشتم زیر پا اونوقت اون حتی جوابمم نمیده!! دلم میخواست دوباره گوشیو بردارم و از اول فحشش بدم که پیام داد! نفسمو حبس کردم، نیم خیز رو تخت نشستم و پیامشو باز کردم "خواهش میکنم. ایرادی نداره." خورد تو ذوقم! همش همین؟؟😳 بعد با خودم فکر کردم خب آره دیگه، تو هم یه کلمه گفتی! باز این لطف کرده چهار کلمه جواب داده!! دوست داشتم باز باهاش صحبت کنم! بنظرم رسید شاید بهتر باشه بحث نصفه نیممون رو ادامه بدم! "دوست نداشتم اینجوری بشه! متاسفم... ولی من واقعا نمیفهمم چی میگید!" "خدای ندیده رو هیچکس نگفته بهش ایمان بیار! ولی خب نیاز هم نیست یک جسمی رو ببینید. همین اتفاقاتی که طول شبانه روز برای ما میفته نشونه ی وجود خداست!" "اصلا باشه... به فرض هم که خدا وجود داره! مگه نمیگید خدا مهربونه؟؟ پس چرا اینهمه درد کشیدن منو نمیبینه؟ اگه میبینه چرا کاری نمیکنه؟ متاسفم اما... من نمیتونم وجود این خدا رو باور کنم!" "یعنی فقط بخاطر مشکلاتتون؟؟!" "خب آره ،مگه چیز کمیه؟؟" "فکر میکنم لازم باشه فردا همدیگه رو ببینیم! وقت دارید؟" وای...میخواست منو ببینه! سعی کردم معلوم نباشه که ذوق کردم! "بله، چه ساعتی و کجا؟" "ساعت چهار، میدون آزادی. شبتون بخیر." تعجب کردم و با خودم شروع کردم به حرف زدن! -وا! به همین زودی خداحافظی کرد؟؟😕 این ساعت تازه اس‌ام‌اس بازی مزه میده! تازه میخواستم بگم بیا تلگرام!! خیلی وقت بود با پسری چت نکرده بودم! اصلا از ضدحالی که بهم زد خوشم نیومد! این بار با بی حالی نوشتم "شب بخیر!" "محدثه افشاری" @aah3noghte @RomaneAramesh ‼️
💔 اے څۉش آڼ ڊمے ڮھ بگۈېڼډ "ۼم ټۇ هم سر آمڈھ... بٱ ڹگٳۿ زێنب، #شھادت به ڼآم ٺۇ ڋڑآمڊۿ" اے ڂۄۺ ٳيڹ #ڜھٱډٹ❤️ جٵڹ مڼ فڈأې #زېڼب❣ #آھ_اےشھادت... #نسئل_الله_منازل_شھداء #پروفایل 💕 @aah3noghte💕
استاد حاج منصور ارضی-1.mp3
4.77M
💔 خدایا! من خودم با پای خودم اومدم😭 #آھ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 سلام همسنگرےها✋ #روز_یازدهم چله رو به یاد شهیدجاویدالاثر #شھیدابراهیم_هادی و مدافع حرم #شھیدم
💔 سلام همسنگرےها✋ چله رو به یاد شروع مےکنیم💞 ان شالله از دعای خیرشون بےنصیب نمونیم و اسم ما هم در لیست اسامیِ یاران آخرالزمانی مولا مهدی قرار بگیرد.. رو تا ان شالله بعد از نماز صبح بخونیم و برای مهدیِ فاطمه حاضری بزنیم💖 فراموش نشه😉❤️ از پست پین شده، بقیه اذکار و دعاها رو ببین و ان شالله استفاده کن در طول روز هم با هم مطالبی راجع به خودسازی شهدا میخونیم ان شالله😊 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 در بدو ورود رمضانیم هنوز حسرت به دلیم و نگرانیم هنوز گویند که آرزو به ما عیبی نیست یک کربُبَلا🙏 ، ماکه جوانیم هنوز #اللهم‌الرزقنازیارة‌المحبوب... #صلے_الله_علیڪ_یااباعبدلله #آھ_ڪربلا... 💕 @aah3noghte💕
💔 يادت اگر چه خاموش... كِی می‌شود فراموش؟ نامت، كتيبه‌‌ای شد بر سنگِ روزگاران #شھیدجوادمحمدی #ڹعم_ٵڶڒفېڨ❤️ 💕 @aah3noghte💕
💔 ... در اولین خط پدافندی کربلای۵ آتش دشمن بسیار زیاد بود؛ 💥 طوری که تدارکات نمی‌توانست غذای بچه‌ها یا اسلحه و مهمات را رد و بدل کند، حتی جا به جایی مجروح هم سخت بود.😯 در آن شرایط نماز اول وقت علی ترک نمی‌شد.😇 با نماز به چنان آرامشی می‌رسید که مستحبات و نافله‌ها را نیز در کنارش داشت.❤️ 📚فرهنگنامه شهدای سمنان 💕 @aah3noghte💕
✍سخنگوی سپاه: دشمن دو روش اساسی را در تهاجم به ایران در دستور کار دارد: ☝️نخستین روش فشار بر اقتصاد کشور و معیشت مردم و ✌️دومین روش ایجاد عملیات روانی گسترده‌ برای تسلط بر ذهن و روح مردم است. امروز آمریکا و هم‌پیمانانش در منطقه، هیچ توانایی برای مقابله با نظام مقدس جمهوری اسلامی و ملت ایران ندارند.💪 🔹دشمن بداند که اگر کوچک‌ترین تحرک نظامی‌ داشته باشد با پاسخ سخت و کوبنده پاسداران سپاه اسلام روبرو می‌شود. ... 💕 @aah3noghte💕
💔 #چله_ی_شھدایی روزها و شب‌های ماه مبارک رمضان برایِ #روح‌_الله بیش از روزهای دیگر، گره خورده بود با جلسات پر نورِ حاج آقامجتبی آقاتهرانی... رابطه‌اش با حاج آقا فرای شاگرد و استادی بود. روح‌ الله علم و معرفت حاج آقا را جرعه جرعه می‌نوشید و در زندگی خود عمل می‌ کرد. این علاقه در وصیت‌نامه او هم مشخص است: اگر #شهید شدم؛ یک کلام نصیحت☝️ اینکه حاج‌ آقا مجتبی به نقل از #حضرت‌_علی_ع می‌فرمایند: منتهی رضای الهی تقوی ست؛ #شهادت خوب است و #تقوا بهتر، تقوایی که در #قلب است و در رفتار بروز می کند. #شھیدروح‌الله_قربانی #تقوا #شھادت #قلب #نسئل_الله_منازل_شھداء 💕 @aah3noghte💕
behtarin amal ramzan.ali_1396-3-14-21-48.mp3
4.28M
💔 حاج آقا عالی بهترین عمل در ماه رمضان #پیشنهاددانلود 💕 @aah3noghte💕
💔 ېڪ ڀـڼجــږھ ڣۄڸآڋ ڍلم ټڹگـــِ #ٹ آقأسٺ.... ... ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
🔹 #او_را ... 76 گوشی رو از کیفم برداشتم و افتادم رو تخت،🛌 هنوز سایلنت بود و پنج تا میس کال از "اون
🔹 ... 77 صبح با آلارم گوشی از جا پریدم!😮 اینقدر سریع بیدار شدم که تا پنج دقیقه فقط رو تخت نشسته بودم تا ببینم چی به چیه!! یکم به مغزم فشار آوردم برنامه امروزم... تا ساعت دو دانشگاه ، و ساعت چهار یه قرار مهم! نمیدونم چرا دلم یه جوری میشد...! از فکر اینکه باهام قرار گذاشته ... انگار تو این زندگی مسخره تازه یه موضوع جالب پیدا کرده بودم! سریع یه دوش گرفتم بهترین اسپریم رو زدم و انداختمش تو کیفم! دلم میخواست امروز بهترین تیپمو بزنم تا قیافه ی ترسناک دیروزم از یادش بره! بیخیال به حراست دانشگاه، مشغول به آرایش شدم. جلوی موهامو اتو کردم و مرتب فرقمو باز کردم، بقیه موهامو به سختی بافتم و انداختم پشتم! خط چشمم رو برداشتم و حالت خماری به چشمام دادم و با ریمل و رژ لب جدیدم، واقعا شبیه آهو شدم! آهو! با این کلمه یاد سعید میفتادم...💔 آهی کشیدم و رفتم سراغ لباسام. بهترین مانتویی رو که داشتم برداشتم و خلاصه محشر شدم!👌 تو آینه نگاه کردم همه چی عالی بود، بجز... زخم یادگاری عرشیا!😔 دستمو گذاشتم روش... هنوز نتونسته بودم باهاش کنار بیام! هرچند با وجود این زخم هم خوشگل بودم اما.... کیفم رو برداشتم و رفتم بیرون. طبق معمول ،خوردم به ترافیک! تهران حتی صبح زودشم خلوت نبود!😒 صدای آهنگ رو دادم بالا و زیرلب باهاش همراهی کردم... ساعت هشت رو گذشته بود اما هنوز تو ترافیک خیابون ولیعصر بودم! جلوی دانشگاه، شالمو با مقنعه عوض کردم و یکم رژ لبمو کمرنگ کردم. سر هیچ کدوم از کلاس ها تمرکز نداشتم! هرچی ساعت به چهار نزدیکتر میشد، تپش قلب منم بالاتر میرفت! حتی زنگ و پیام مرجان رو جواب ندادم. به هرچی فکر میکردم جز درس! خصوصا ساعت آخر که دیگه خیلی نزدیک چهار شده بود!! سرم پایین بود و با خودکار،یکی از برگه های کلاسورم رو خط خطی میکردم، با دستی که روی برگه گذاشته شد،یکه ای خوردم و سرم رو بالا گرفتم! استاد با اخم بالای سرم ایستاده بود!!😥 -به به! میبینم که دارید یادداشت برداری میکنید از درسا!! ولی اونقدر غرق درس بودید که اصلا صدای منو نمی‌شنیدید!! آب دهنمو قورت دادم و با حالت مظلومانه ای زل زدم به استاد! کلاسور رو از دستم گرفت و با پوزخند نگاهش کرد! -به به! چه نکته برداری دقیقی!! مفید و مختصر! " اون !!! " با رنگ پریده کلاسور رو گرفتم و سریع به برگه نگاه کردم! خودمم نفهمیدم کِی نوشته بودم "اون"!! صدای خنده ی بچه ها به شدت رفت روی اعصابم. از استاد اجازه گرفتم و با وسایلم رفتم بیرون! دوست داشتم همون لحظه خودم و استاد و همه ی کلاس رو بفرستم هوا! خون خونمو میخورد! با کلافگی و عصبانیت از دانشگاه زدم بیرون و سوار ماشین شدم و با سرعت از اونجا دور شدم.... بلند بلند خودمو دعوا میکردم! "خاک تو سرت! همینت کم بود که جلوی بچه های کلاس، سنگ رو یخ شی! دیگه هیچ آبرویی برات نموند! چت شده تو؟؟ احمقققق! . نکنه عاشق شدی؟😏 چی؟کی؟من؟ اونم عاشق یه آخوند؟😣 نه امکان نداره! پس چته؟؟ من... من فقط... نمیدونم! نمیدونم چمه! ولی اون یه جوریه! یه جوری... اه لعنتی... یه ریشوی ابله منو... نه گناه داره! . پسر خوبیه! نمیدونم... نمیفهمم چرا همش تو فکرشم! از بس احمقی... تو آدم نمیشی! هنوز زخم یار قبلیت رو صورتته! اصلا به تو چه! ول کن بسه..." شاید تا نیم ساعت با خودم دعوا میکردم... نزدیک میدون آزادی شده بودم اما هنوز ساعت سه بود!! یک ساعت مونده بود! یک ساعت تا اومدنش... "محدثه افشاری" @aah3noghte @RomaneAramesh ‼️
💔 ... #۱۸_اردےبھشتــ سالروز زمینی شدن ❤️ جوانِ مومنِ انقلابی... راستی عباس، مزد انقلابےبودنش را با گرفت اگر الآن زنده بود در مواجهه با صحبت های آقا چه موضعی داشت؟ برای بیانیه گام دوم انقلاب و... آرایش جنگی و ,, اگر در برابر ولےّفقیھ بےتفاوت باشیـم‼️ ❤️ ... را اینجا بخوانید 👇👇👇 💕 @Aah3noghte💕
💔 ⁉️ ☝️ فرقے نمیکنه ... 💻 صفحہ ے ... ... یا ❗️ 👀 مراقب باش❗️ 🚫 ، ارزش دیدن ندارد... فراموش نڪن☝️ ناظر همہ ے چشمـ هاست... ❤️ و خدا برایت کافیست... 😍 چشمـ و دلت را واگذار ڪن بہ خدا❗️ 🙂 تو خودت، انتخاب میکنے چشمت باشد یا بہ گناه❗️ ☝️اما دقت ڪن و عفت تو بہ انتخابت وابستہ است... ... 💕 @aah3nlghte💕
شهید شو 🌷
💔 سلام همسنگرےها✋ #روز_دوازدهم چله رو به یاد #شھیدسیدحمیدمیرافضلی #شھیدعبدالمهدی_مغفوری #شھیدمحمد
💔 سلام همسنگرےها✋ چله رو به یاد 💞 💞 و شھید مدافع حرم 💞 +رفیق شھیدمون❤️ شروع مےکنیم ان شالله از دعای خیرشون بےنصیب نمونیم و اسم ما هم در لیست اسامیِ یاران آخرالزمانی مولا مهدی قرار بگیرد.. و موثر باشیم در ظهور امام رو تا ان شالله بعد از نماز صبح بخونیم و برای مهدیِ فاطمه حاضری بزنیم💖 فراموش نشه😉❤️ از پست پین شده، بقیه اذکار و دعاها رو ببین و ان شالله استفاده کن در طول روز هم با هم مطالبی راجع به خودسازی شهدا میخونیم ان شالله و الگو میگیریم😊 ... 💕 @aah3noghte💕 ☝️
💔 #ایھاالارباب... #دلتنگی یعنی... دلم از #غصه بگیرد... امّا به همین #سلام از دور #قناعت بکنم #تاڪےصبوری؟! #آخه_چجوری؟! #صلےالله_علیڪ_یااباعبدالله #آھ_ڪربلا 💕 @aah3noghte💕
💔 ... به قول : "رسیده، مےرسونه" حالا منِ نرسیدهء نچشیدهء غرق شده... هوای به سرم زده‼️ مےدانی که بحث یکی دو روز نیست.. حرف از یک تولد است که با یک شهادت، همزمان شد و انگار... بند ناف ما را با همان گفتن، بریدند... اما... نفس، مانع شد گناهان، شیرین مزه کردند و تلخی زقومشان را نچشیدم... حالا که آمده ام با کوله بار گناه.. توئه رسیدهء چشیده دستم را بگیر و نگـذار یَله و رها شوم نگذار در این باتلاق ظاهرا زیبا، غرق شوم 💔 💕 @aah3noghte💕
💔 شاید نام را بارها به عنوان شنیده باشید اما... از چیزی شنیده اید⁉️ سر مزار شهید فاطمیون، نشسته بودند. رفتم کنارشون وایسادم. پرسیدم: ببخشید شما با این نسبتی دارین؟! +بله با خانواده شون بودن که سر مزار بودن. -امکانش هست در مورد برامون بگید؟ عموی شهید تعریف کرد: فیلم اخراجی ها رو دیدید⁉️ ما هم مثل مجید سوزوکی بود. عموی هنوز شروع نکرده بود به تعریف، اشک از چشمانش سرازیر بود! با (ع) و هم با (ع) همزمان شد، خانواده هست و هم در قطعه فاطمیون، مزار مبارک ایشونه‼️ پسر خیلی شری بود،😟 تو زندان میخواست خودکشی کنه!😑 دادگاه گفته بود وثیقه 40 میلیونی ببریم برای آزادیش ولی 40 میلیونی گیرمون نمیومد، حتی وثیقه شصت میلیونی هم گیرمون اومد. تو زندان، خواب (س) رو دیده بودن که از کمک خواسته بودن. بعد از خوابش، میکنه❗️ ما به چشم یه آدم بد به او نگاه میکردیم ولی نمیدونستیم درِ همیشه بازه. در عین ناباوری نامه رو خوندن! بعد از گفت: میخام برم سوریه. خانواده ش نمیشدن. دست به دامن بقیه میشد تا خانواده ش رو بگیرن. چهار دوره رفت و فرمانده گردان شد، اونقدر بود که میگفت: و ، دست داعش نمیفته. خلاف کار بود توبه کرد رفت جبهه به مکانی رسید که الان غبطه شو میخوریم. مزار مطهر: گلزارشهداےشیراز ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 پیش بینی رهبری و پیش بینی روحانی در مورد رفتار ترامپ با برجام همه پیش‌بینی‌های رهبر انقلاب محقق شده ☝️ و همه ادعاهای ساده انگارانه روحانی برباد 😏... #اندڪےبصیرت.... 💕 @aah3noghte💕