💔
مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر شهید مدافع حرم #سید_ظاهر_هاشمی
مراسم تشییع شهید
🔹سه شنبه ۱۳ مهرماه همزمان با سالروز رحلت پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع)
🔸ساعت ۱۰ صبح خیابان فیض مسجد رکن الملک به سمت گلستان شهدا اصفهان
مراسم خاکسپاری شهید
🔹روز پنج شنبه ۱۵ مهرماه همزمان با شهادت امام رضا (ع) ساعت ۹ صبح شهرستان مبارکه ، مسجدجامع مبارکه به سمت گلستان شهدا محله قهنویه
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
🎥 آیا این شهید را میشناسید؟
⭕️ صحنهای که سالهاست از تلویزیون میبینیم ولی نمیدانستیم که...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
Part03_نمایش من زنده ام.mp3
6.64M
💔
#ڪتاب_صوتی
قسمت سوم...♥
#نمایش
#من_زنده_ام
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت15 وقتی
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت16 انقدر ادامه میدادیم که بیفتیم روی زمین و از حال برویم! کمیل فقط میخندد؛ سرخوشانه و بلند. گرسنهام. یک خرما میگذارم داخل دهانم و آرامآرام آن را میمکم. طعم شیرین اربعین میرود زیر زبانم؛ اربعین پارسال و مسئولیت حفاظت از زوار. بهترین ماموریت عمرم بود. الان دو سه سال است که توفیق دارم در اربعین یا دهه محرم، خادم زوار باشم و با نیروهای امنیتی عراق، از امنیت زوار حفاظت کنیم. اگر بگویند همه عمرت را بده و تا بگذاریم یک دقیقه خادم زوار باشی، حاضرم بدهم؛ انقدر که لذت دارد این کار. آن روزها هم معمولا از خرماهای نخلستانهای نجف میخوردیم تا سر پا بمانیم. چقدر مزه میداد؛ مخصوصاً وقتی که از خستگی هرکدام یک گوشه میافتادیم و یکی از بچههای حشدالشعبی، با صدای قشنگ و لهجه عربیاش مداحی ملا باسم را میخواند: نحنُ أنصارُ الزکیه(س)... فی طفوفِ الغاضریه/ نحنُ أنصارُ الحسینِ...کیفَ لا نهوى المنیه؟(ما یاوران حضرت زهراییم؛ در بیابانهای غاضریه(کربلا) گِرد آمدهایم/ما یاوران حسینیم، چطور آرزوی شهادت نداشته باشیم؟) خوشحالم که گفتن این جملات هم چیزی از ترسش کم نکرد و با همان چشمان سرخ و ترسیده، گفت: کن حذراً جداً. (خیلی مواظب باش.) -إی. و أنت ایضاً. (باشه. تو هم همینطور.) بالاخره کله پشمالویش را از شیشه پنجره میکشد بیرون. نفس عمیقی میکشم. بوی عرقش داشت خفهام میکرد. برایش دست تکان میدهم و راه میافتم. وقتی از دیدرسش دور میشوم، کمیل میگوید: تو باید بازیگر میشدی عباس. چقدر بامزه اسکلش کردی! تازه یادم میافتد برای شنیدن حرفهای مرد داعشی، شادیِ بعد از گل نکردهام. خنده روی صورتم پهن میشود و سر به آسمان میگیرم: نوکرتم خدایا. دمت گرم. خیلی خوبی، خیلی مشتی هستی که اینطوری حالشونو گرفتی. خودت نابودشون کن. چشمانم از خوابآلودگی میسوزند. کمیل میگوید: نماز شب بخون که خوابت نبره. خیلی زور داره که یه قدمی #شهادت باشی، بعد تصادف کنی و بمیری! راست میگوید. شروع میکنم به نماز شب خواندن. من بدون شهادت این جان را به هیچکس نمیدهم؛ مفت که نیست! *** مادر با این که مخالفتی با رفتنم نداشت و تشویقم هم میکرد، وقتی دید سوریه نرفتهام خوشحال شد. خیلی بروز نداد؛ ولی از چشمانش میفهمیدم که بار سنگینی از روی دوشش برداشته اند. مادر است دیگر؛ هرچند مادر من شیرزنی ست برای خودش. از وقتی آمده بودم خانه، مادر مثل پروانه دورم میچرخید. آبمیوهگیریِ خراب را هم گذاشته بود مقابلم و داشتم با پیچگوشتی بهش ور میرفتم تا بتوانم راه درست کردنش را پیدا کنم. همیشه همینطور بوده و هست؛ وقتهایی که خانهام، باید وسایل خراب را تعمیر کنم، خریدها را انجام بدهم و به درد و دل اعضای خانواده هم برسم؛ ناسلامتی پسر بزرگ خانوادهام! کار آبمیوهگیری که تمام شد، صدای اعلان گوشیام درآمد. قبل از این که بروم سراغ گوشی، دل و روده آبمیوهگیری را جمع و جور کردم و گذاشتم روی اپن، جلوی مادر: بفرمایید مامان جان، این صحیح و سالم. مادر مثل همیشه ذوق کرد: الهی من فدای اون دستای با برکتت بشم که به هرچی میخوره درست میشه. دستم را گذاشتم روی سینهام و لبخند زدم: ما مخلص شماییم مامان جان. دراز کشیدم روی مبل و تلگرام را باز کردم. از این که یک نرمافزارِ صهیونیستی و جاسوس روی گوشیِ غیرکاریام بود، احساس خوبی نداشتم. نصبش کرده بودم برای رصد گروههایی که پایشان در پرونده گیر بود و میخواستم هرچه زودتر پرونده را ببندم و دیلیتاکانت کنم. خودم هم حواسم نیست که دارم مداحی را برای خودم میخوانم و با دست روی زانویم میزنم. کامل هم حفظ نیستم، کمیل هم همراهم سینه میزند و کمک میدهد تا دست و پا شکسته بخوانم: أحملُ الروحَ هدیه...للنفوسِ الهاشمیه/ قتلُنا عیدٌ و نصرٌ...کیفَ لا نهوى المنیه؟(روحم را برای بنیهاشم فدا میکنم؛ شهادت ما عید و پیروزی ست، چطور آرزوی شهادت نداشته باشیم؟) #ادامه_دارد... #خط_قرمز #به_قلم_فاطمه_شکیبا #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه... مجاز است
💔
حاج علی بخشی در والفجر۱۰ بعنوان رجزخوانی به صدام شیشه شیر تعارف کرد🤣
امروز ما شیشه شیر را به الهام و اردوغان تعارف میکنیم و این دیگر رجز نیست چون نه شما صدامید و نه ایران، ایران ۳۰سال پیش... 😌💪
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 آن کسانی که با توهّم تکیه به دیگران گمان میکنند که امنیتشان را میتوانند تأمین کنند، بدانند ک
💔
تصویر واقعی ارتش آمریکا
امام خامنه ای:
تصاویر هالیوودی از ارتــش آمــریکا
واقعــیـت نـدارد.
بله دیگه...
این شما و این تصویر واقعی ارتش آمریکا😆☝️
#فداےسیدعلےجانم❤️
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#قرار_دلتنگی 😔
گفت میدونی کی از چشمِ
خدا میوفتی؟!
زمانی که آقا امام زمان بخاطر
گناههایِ تو،سرشونُ بندازن پایین و
به جایِ تو شرمنده باشن،
اما تو انگار نه انگار!
+نذاریمکاربهاونجابکشه..
یک #آیت_الکرسی و #سه_صلوات، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر
#سلام_امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#قرار_عاشقی
این گنبد و گلدستهها یک کارش این است
اینجا سرافکنده همیشه سرفراز است
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
قسمتی از وصیتنامه بسیار زیبای شهید✅
شهید والامقام محمود فخار❤️❤️
هدیه به روح شهید صلوات💞
#بقیع
#شهید_فخار
#صلوات
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 تو از وقتی که شهید شدی با یک نگاه میتونی خیلی از گره ها رو باز ڪنی... گره زندگیمونو باز ڪن ای ول
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
صحبت های حجت الاسلام دانشمند در مراسم تدفین آقا جواد...
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#آه...
دلم جز به مهر تو سامان ندارد
دمی زندگی بیتو امکان ندارد
🏴۳ روز مانده تا شهادت
#استوری
#آھ_ارباب...
#آھ_یارضا...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 درجمع سپاهت آمدیم و رفتیم گفتیم که یاری بلدیم و رفتیم😔 گفتی که اَناالغَریب، هَل مِن ناصِر⁉️ ما ن
💔
صبح...
تویی
آنڪه صبح به صبح
باید پنجرهیِ دل را
رویِ بسویِ مُحبتًش گُشود ...
السلامُ علیڪَ یا بقیةَ الله فے ارضه ✋❤️
#سه_شنبه_های_جمکرانی
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#اللهّمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجبِحَقّحضرتزینب
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#یک_حبه_نور
اَللهُمَ فَجعَل نَفسی مُطمَئِنَّةً
بِقَدَرِک راضِیَةََ بِقَضائِک
الهی !
جان مرا مطمئن به تقدیرت
و راضی به قضای خویش بگردان 🍃
|زیارتامینالله|
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 یاحسن💔 #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
تو اولین برادرے هستی
ڪه غمت ڪمرم را شڪست....💔
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آلعمران (۴۹) وَ رَسُولًا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
(۵۰) وَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ
(عيسى فرمود:) من تصديق كننده توراتى هستم كه پيشروى من است و (آمدهام) تا برخى از چيزهايى كه بر شما (به عنوان تنبيه) حرام شده بود برايتان حلال كنم. وازجانب پروردگارتان براى شما نشانهاى آورم. پس، از خداوند پروا و از من اطاعت كنيد.
✅ نکته ها
در اين آيه، احترام به قوانين گذشته الهى، بشارت به تخفيف تكليف، تأكيد به تقواى الهى و اطاعت از رهبرى، مطرح شده است.
در آيهى 146 سورهى انعام، خداوند مىفرمايد: به خاطر ستم يهوديان، آنان را تنبيه و هر حيوان ناخندار را بر آنان تحريم كرديم و همچنين چربى و پيه گاو و گوسفند را جز مقدارى كه به استخوان و رودهها و كمر آنها چسبيده، حرام ساختيم. شايد مراد از حرامهايى كه در اين آيه با آمدن عيسى عليه السلام حلال مىشود، همين موارد باشد.
هر كجا بناى اصلاح و ارشاد باشد، بايد نكاتى را مراعات كرد:
الف: اصول مشتركه و صحيح ديگران را پذيرفت. «مُصَدِّقاً»
ب: حتّى المقدور به مقدّسات آنان احترام گذاشت. «مِنَ التَّوْراةِ»
ج: فضاى باز و آزادىها را بشارت داد. «لِأُحِلَّ لَكُمْ»
د: در چارچوب قوانين الهى حركت كرد. «فَاتَّقُوا اللَّهَ»
🔊 پیام ها
- پيامبران، يكديگر را قبول داشته و تصديق مىكردهاند. «وَ مُصَدِّقاً ...»
- دين، يك جريان است نه يك جرقه و انبيا و كتب آسمانى داراى هدفى واحد هستند. «وَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ»
- وعدهى محروميّت زدايى، رفع محدوديّتها و اعطاى آزادىهاى صحيح و معقول، رمز استقبال مردم است. «لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ»
- بعضى از محدوديّتها در اديان سابق، جريمهى موقّت الهى بودهاند، نه حكم دائمى الهى. «لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ»
- همانگونه كه انبيا داراى ولايت تكوينى هستند و قدرت تصرّف در هستى را دارند؛ «أَخْلُقُ لَكُمْ» صاحب ولايت تشريعى نيز هستند وقانون وضع مىكنند.
«لِأُحِلَّ لَكُمْ ...»
- تنها كسى حقّ دارد قانون را عوض كند كه رسول خدا و داراى معجزه باشد.
بعد از جمله «لِأُحِلَّ لَكُمْ» جمله «جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ» آمده است.
- معجزه از شئون ربوبيّت الهى و براى هدايت وتربيت مردم است. «بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ»
- هركس اهل تعصّب وتحجّر باشد و تغييرات بجا را نپذيرد، تقوا ندارد. «لِأُحِلَّ لَكُمْ ... فَاتَّقُوا اللَّهَ»
- لازمهى تقوا، اطاعت از پيامبر است. «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ»
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔
#دم_اذانی
مگه ما از دنیا چی میخوایم
جز دیدن مولامون و یه مشهد و یه کربلا و دیدنِ حرمِ امام حسن ...؟💔
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
📹 از کنار رنجهای رسول خدا ساده نگذریم!
◾️چطور مظلومیتهای امام حسین(ع) باید ذکر شود، اما مظلومیتهای پیامبر(ص) نباید ذکر بشود؟!
#شهادت_حضرت_پیامبر (ص)
#امام_حسن (ع)
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
Part04_نمایش من زنده ام.mp3
5.96M
💔
#ڪتاب_صوتی
قسمت چهارم...♥
#نمایش
#من_زنده_ام
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت16 ان
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت17 روحم را برای بنیهاشم فدا میکنم؛ شهادت ما عید و پیروزی ست، چطور آرزوی شهادت نداشته باشیم؟) وقتی به نزدیک ایست بازرسی میرسم، سرعتم را کم میکنم و ساکت میشوم. خوابم میآید؛ اما باید هشیار باشم. مامور ایست و بازرسی، مردی حدوداً چهل ساله است با ریش پرپشت و بلند و هیکل تپل. یک عرقچین سیاه دور سرش بسته و با اخم به ماشین نزدیک میشود. از قیافهاش پیداست او هم مثل من اعصاب ندارد. کنار پنجره میایستد و میگوید: بطاقۀ المرور!(کارت مجوز تردد!) -حاضر.(چشم.) و جواز تردد را نشانش میدهم. نگاه تندی به خودم و ماشین میاندازد؛ انگار دنبال بهانهای میگردد که ایراد بگیرد. میگوید: من أين أتيت؟(از کجا میای؟) نفسی تازه میکنم و لبخندی روی صورتم جا میدهم: دیرالزور. اخمش غلیظتر میشود: أسمعت بمقتل سمير خالد آلشبیر؟ (خبر قتل سمیر خالد آلشبیر رو شنیدی؟) از شما چه پنهان؛ از این که خبر به درک واصل شدن آن نامرد داعشی در قلمرو داعش پیچیده است، ذوق میکنم؛ اما به روی خودم نمیآورم و قیافه آدمهای ناراحت را به خودم میگیرم: رحمه الله. سمعت قليلا. كيف مات؟(خدا رحمتش کنه(!). یه چیزایی شنیدم. چطور مُرده؟) مامور سرش را میآورد داخل ماشین و آرام و با چشمانی که از ترس دودو میزند میگوید: سمعت أن الإيرانيين قتله. الحرس الثوري لديه جواسيس بيننا. یجب أن نكون حذرين. (شنیدم ایرانیا کشتنش. سپاه پاسداران بین ما جاسوس داره. باید مواظب باشیم.) باور کنید هیچ چیزی به اندازه شنیدن این جملات، نمیتوانست خستگیام را سبک کند. نمیدانم چه کار خوبی کردهام که شنیدن این جملات مسرتبخش، پاداش آن است. دوست دارم همینجا دستانم را بالا بگیرم و یک تشکر حسابی از خدا بکنم بابت این رعب و وحشتی که در دل داعشیها انداختهایم؛ اما برای این که مشکوک نشوند، مجبورم چند کلمه باب میلش حرف بزنم: لا تخف أخي. هؤلاء الرافضه ليس لهم قوة. إحنا منتصرون إنشاءالله.(نترس برادر، این رافضیها(شیعیان) قدرتی ندارند. ما پیروزیم انشاءالله.) *** وارد گروه شدم؛ حدود هفتاد، هشتادتا پیام آمده بود. با حوصله شروع کردم به خواندنشان: سمیر: شیعیان مرتدند. حکومت شیعیان هم مرتده، مشرکه. ما با شرک میجنگیم، با مشرکین میجنگیم، با منافقین و مرتدین میجنگیم و پیروزی با ماست انشاءالله. چند نفر هم پشت سرش، تاییدش کرده بودند و بازار توهین و حرفهای زشت داغ بود. هرکسی رجزی میخواند و سمیر تاییدش میکرد. اصلاً حرف استدلالی مطرح نمیشد؛ فقط هیجانات و احساسات. وسط این حرفها، یک نفر پیام داد: دم همهتون گرم؛ ولی یه سوال برام پیش اومده. چرا با اسرائیل نمیجنگید؟ خب اونا کافرن، سرزمین مسلمونها رو هم اشغال کردن! پیامش شاخکهایم را حساس کرد؛ انقدر که انگشت شصتم، پروفایلش را لمس کند و بروم ببینم کیست. اسمش را گذاشته بود نامیرا. عکسی هم برای پروفایلش نگذاشته بود. نمیشد بفهمم دختر است یا پسر. #ادامه_دارد... #خط_قرمز #به_قلم_فاطمه_شکیبا #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه... مجاز است