eitaa logo
لطفاوارد گروه بعدی شوید
62 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2.6هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفاوارد گروه بعدی شوید
🌹🍃 فضائل حضرت معصومه(سلام الله علیها) حجت الاسلام فرحزاد حجت الاسلام میرباقری 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
با سلام خدمت شما بزرگواران داریم ان شالله از امروز ۱۲ ساله (زندگی نامه شهید رضا پناهی ) را هر روز قسمتی از این کتاب را در کانال قرار دهیم. ۱۲_ساله : نام: رضا نام خانوادگی: پناهی تاریخ تولد: ۱۳۴۹ تاریخ شهادت:۱۳۶۱ ...🌹🍃 هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 ‌
🕊🌹🔹 🌹 🔹 ۱۲_ساله🌹🕊 : 🌹🍃 فصل اول..( قسمت اول)🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین باران خیلی قشنگی می آمد ناودان ها صدا می دادند. باران روی شیروانی می ریخت و نغمه زیبایش فضا را گرفته بود آن صبح زمستانی جذابیت خاصی برای من داشت که فراموش نشدنی است الله اکبر دوم اذان صبح که گفته شد، رضا دیگر متولد شده بود. در زایمان بچه اولم خیلی اذیت شده بودم به مناسبتی اواخر دوران بارداری رفته بودم چالوس منزل پدرم. به اصرار خانواده ام قرار شد برای تولد رضا چالوس بمانم. چهاردهم بهمن سال ۱۳۴۸ بود. رضا را بیمارستان نبردیم در همان منزل پدرم به دنیا آمد دکتر آشنا بود آوردندنش منزل . یادم هست دکتر موقع حمل، دائم صلوات می فرستاد وقتی رضا به دنیا آمد مادرم گفت نگاه کن بچه داخل پرده جنینی پاک و طاهر و تمیز به دنیا امده است. قیچی را از مادرم گرفت و استریلیزه کرد و پرده را باز کرد بچه را از پرده در آورد و بغل من داد انگار که بچه را حمام برده بودند مادرم گفت ببین خدا چه پسر خوشگلی بهت داده گریه می کرد وقتی مادر خدابیامرزم کامش را با تربیت امام حسین(علیه السلام) گرفت آرام شد و سه چهار ساعت خوابید بعد از آنکه بیدار شد برای اولین بار شیرش دادم چند روزی خانه مادرم ماندم بعد از مدتی رفتم کرج منزل خودمان وقتی از چالوس به کرج رسیدیم، پدر رضا به شکرانه سلامتی من و رضا یک گوسفند جلوی پایمان قربانی کرد. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹
🕊🌹🔹 🌹 🔹 ۱۲_ساله🌹🕊 : 🌹🍃 فصل اول..( قسمت دوم)🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین خیلی دوست داشتم بروم مشهد قبل از این که رضا را باردار شوم به زیارت امام رضا رفتم اولین سفر مشهدم بود آن موقع یک دختر شیرخوار داشتم که با رضا یک سال و سه ماه تفاوت سنی داشت وقتی به زیارت رفتم از امام رضا علیه السلام خواستم واسطه شود تا خدا به من فرزندی هدیه کند که در راه خدا فدا شود الان پشیمانم که چرا چند فرزند نخواستم که در راه خدا فدا کنم. وقتی از مشهد برگشتم خیلی نگذشته بود که متوجه شدم باردارم ابتدا نمی دانستم باردارم و یاری که می کردم آلبالو بود آلبالو زیاد می خوردم یادم است یک مرتبه پدرش به باغ یکی از دوستانش رفته بود و از آنجا آلبالو آورده بود به محض اینکه سطل آلبالو را روی زمین گذاشت مقدار زیادی از آلبالوها را خوردم حالم دگرگون شد یک دکتر خانوادگی به نام آقای کامیار داشتیم دکتر خیلی خوبی بود خانمش هم ماما بود مجبور شدیم به ایشان مراجعه کنیم تا چهره مرا دید متوجه شد که باردارم برایم آزمایش نوشت جواب آزمایش را گرفتیم مثبت بود رضا را از امام رضا علیه السلام گرفتم برای همین اسمش را رضا گذاشتم نمی دانم چه دلیلی داشت که وقتی رضا را باردار بودم دائم زمین می خوردم با خودم می گفتم با این زمین خوردن هایم بچه ناقص به دنیا می آید لطف و کرم پروردگار آن قدر زیاد بود که به من بچه ای باهوش و زرنگ و خوش بیان هدیه کردند. اسمش را خودم انتخاب کردم. چون عاشق امام رضا بودم و رضا را هم از او خواسته بودم اسمش را رضا گذاشتم البته توی خانه بابک هم صدایش می کردیم چون گاهی که ناراحت می شدم دعوایش می کردم و نمی خواستم با اسم رضا دعوایش کنم خودش همیشه می گفت فقط با اسم رضا صدایم کن. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
شهید صدرزاده در يادداشتى📝 به دوستان بسیجی خود مى‌نويسد: چه مى‌شود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهيان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیفتد🚌🚎 فکرش را بکن! راه مى‌روى و راوی مى‌گويد: اینجا قتلگاه شهید رسول خليلى است.💔 یا اینجا را که مى‌بينى همان جایی است که، مهدی عزیزی را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد.😭😭 یا مثلاً اینجا همان جایی است که، شهیدحيدرى نماز جماعت مى‌خواند.🌱 شهید بيضائى بالای همین صخره نیروها را رصد مى‌كرد و کمین خورد.😞 شهید شهریاری را که مى‌شناسيد؟ همین جا با لهجه آذری برای بچه‌ها مداحی مى‌كرد.🎤 یا شهید مرادى؛ آخرین لحظات زندگى‌اش را اینجا در خون خودش غلتیده بود.😔 یا شهید حامد جوانى؛ اینجا عباس‌وار پر کشید.😭 خدا بیامرزد شهيد اسكندرى را ... همینجا سرش بالای نیزه رفت.😭 شهید جهاد مغنيه، در این دشت با یارانش پر کشید ...💔 عجب حال و هوایی مى‌شود کاروان مدافعین حرم ... عجب حال و هوایی ...😭 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات.🌹 eitaa.com/shahrah313 💫شاهراه ظهور، مهدویت وشهدا💫
*از عاشوراے حسینے🕊️تا اربعین حسینے*🕊️ *🌷شهید مهدی خندان* تاریخ تولد: ۳ / ۴ / ۱۳۴۰ تاریخ شهادت: ۲۸ / ۸ / ۱۳۶۲ محل تولد: تهران/لواسان ،سبو بزرگ محل شهادت: پنجوین عراق *🌷مهدی خندان فرمانده تیپ عمار لشکر ۲۷ حضرت رسول(ص)🌙چنان رشادت و شهامتی از خود بروز داد كه لقب «شیر كوهستان» را دریافت کرد💫همرزم← ۱۳ صفر بود مهدی می‌خواست از توی سیم خاردار راهی پیدا کند و معبری برای بچه ها باز کند💫مهدی دستهایش را انداخت توی کلاف سیم خاردار و فشار داد🥀سیم خاردار را باز کرد.🌙اما سیم خاردارها به دستش فرو رفتند و از آن طرف دیگر دستش بیرون زدند🥀از دستهایش شر شر خون می‌ریخت🥀توی همین وضعیت سرش را کرد توی حلقه‌های سیم خاردار و رفت و نشست وسط سیمها🥀با چه مشقتی دستهایش را توی سیم خاردار در آورد و یکی یکی مینها را برداشت و چید کنار. سریع معبر را باز کرد💫 و بعد دستهای خون آلودش را دوباره انداخت آن طرف سیم خاردار🥀دوباره شانه هایش گیر کرد به سیم🥀و تیغه های تیز سیم خاردار پیراهن و زیر پوش و پوست تنش را پاره کرد و خون زد بیرون🥀دستش را برد سمت نارنجک که ضامنش را بکشد💥 که در یک لحظه تیربارچی دشمن او را دید🥀و لوله کالیبر 5/14 ضدهوایی را گرفت روی سینه مهدی و او را به رگبار بست💥و آسمانی شد🕊️مهدی متولد عاشورا بود🏴و ۱۳ صفر شهید شد🏴و اربعین بود که خبر شهادتش را به خانواده دادند🥀پیکرش بعد از ۱۰ سال در روز اربعین🏴 تفحص و پیدا شد و به وطن بازگشت🕊️چه مبارک تولدی و شهادتی و چه فرخنده بازگشتی🌙 از عاشورای حسینی🕊️تا اربعین حسینی*🕊️🕋 *شهید مهدی خندان* *شادی ارواح طیبه شهدا صلوات.🌹 eitaa.com/shahrah313
*🔵عکسی کمتر دیده شده از شهید جوانمرد قصاب* *🔹️متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب* *🔹️این جوانمرد، همیشه با و‌ضو بود.* *🔹️می گفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشد......!!* *🔹️هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود.* *🔹️اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.»* *🔹️وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش.‌* *🔹️گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما ما بقی پولت.»* *🔹️این جوانمرد با مرام، چهل و سه بهار از عمرش را گذراند و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید.* *''شهید عبدالحسین کیانی'' همان ''جوانمرد قصاب'' است!* شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹 eitaa.com/shahrah313 💫شاهراه ظهور، مهدویت وشهدا💫
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حجاب ✍ مافیای مُد و لباس...... ✍منشأ مُد در پوشاک از کجاست؟؟؟ # حتما ببینید!! eitaa.com/IRAN_ISLAM1401 🇮🇷سربازان گمنام جهاد تبیین🇮🇷
Hekayate Marde Balkhi _ Emam sajad.mp3
5.89M
▪️از سفر مدینه برگشته بود. سرزنش‌های زنش شروع شد: این همه می‌روی دیدن زین‌العابدین علیه السلام، این همه برایش هدیه می‌بری، شد یک‌بار برایت جبران کند؟!... 👈 سال بعد دوباره رفت دیدن امام: حضرت فرمود ، شنیدم همسرت سرزنشت کرده؟! سرش را پایین انداخت. وقت آن بود که امام معجزه‌ای نشانش دهد. فرمود..... 📚 بحارالانوار ج۴۶ ص۴۷.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا