eitaa logo
شهرستان ادب
1.3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
292 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از چی کتاب
هدایت شده از چی کتاب
هدایت شده از چی کتاب
هدایت شده از چی کتاب
هدایت شده از چی کتاب
هدایت شده از چی کتاب
هدایت شده از چی کتاب
ای در غرور نفس به سر برده روزگار برخیز و کارکن که کنون است وقت کار ای دوست ماه روزه رسید و تو خفته‌ای آخر ز خواب غفلت دیرینه سر برآر سالی دراز بوده‌ای اندر هوای خویش ماهی خدای را شو و دست از هوا بدار پنداشتی که چون نخوری روزهٔ تو آنست بسیار چیز هست جز این شرط روزه‌دار هر عضو را بدان که به تحقیق روزه‌ای است تا روزهٔ تو روزه بود نزد کردگار اول نگاهدار نظر تا رخ چو گل در چشم تو نیفکند از عشق خویش خار دیگر ببند گوش ز هر ناشنودنی کز گفت‌و‌گوی هرزه شود عقل تار و مار دیگر زبان خویش که جای ثنای اوست از غیبت و دروغ فروبند استوار دیگر به وقت روزه‌گشادن مخور حرام زیرا که خون خوری تو از آن به هزار بار دیگر بسی مخسب که در تنگنای گور چندانت خواب هست که آن نیست در شمار دیگر به فکر آینهٔ دل چنان بکن کز غیر ذکر حق ننشیند برو غبار این است شرط روزه اگر مرد روزه‌ای گرچه ز روی عقل یکی گفتم از هزار مویت سپید گشت و دل تو سیاه شد تا کی کند سپیدگری ای سیاه کار یارب به حق طاعت پاکان پاک‌دل یارب به حق روزهٔ مردان روزه‌دار کز هرچه دیده‌ای تو ز عطار ناپسند کانرا نبوده‌ای تو به وجهی پسند کار چون با در تو گشت و پشیمان شد از گناه وز فعل خویش خیره فروماند و شرمسار عفوش کن و ببخش تو دانی که لایق است تا جرم آفریده کرم ز آفریدگار @shahrestanadab
تو را می‌خواست تا در همسرانش بهترین باشی برای خاتم پیغمبری نقش نگین باشی خدایت انتخابت کرد تا ای مادر هستی برای چشمۀ کوثر، بهشتی در زمین باشی خدا هر شب برایت می‌فرستد تهنیت‌هایی که در تنهایی‌ات هم‌صحبت روح‌الامین باشی... غزل کامل محمدمهدی خان‌محمدی به مناسبت وفات حضرت خدیجه(س) را از پیوند زیر بخوانید: https://shahrestanadab.com/Content/ID/12386/ @shahrestanadab
به جمهوری اسلامی ایران گفته‌ایم «آری» به هر چه غیر جمهوری اسلامی ایران «نه» @shahrestanadab
با زبان سرخ من باک از سر سبزم مباد سبز و سرخ پرچمت تا در امان می‌ایستد @shahrestanadab
🔻«اینک رمان ملی» عنوان یادداشتی است درباره رمان ایرانشهر که تصویر حماسی انسان ایرانی را ظاهر کرد و در پیش‌شمارهٔ سوم ماهنامهٔ سوره به چاپ رسیده است. ✍️نویسنده: علیرضا سمیعی بخشی از متن: 🔸ایرانشهر از آنجا که طبقات و اقشار مختلف ایران را فراخوانده، توانسته آن حماسه را متجسّم کند. زیرا عواطف، ایمان‌ها و اراده‌های مردم را در یک نقطۀ سرنوشت‌ساز متمرکز کرده است. نمی‌توان آن را رمان بومی، عاشقانه، سیاسی یا اجتماعی دانست، زیرا همۀ ژانرها را در برمی‌گیرد. همه اشخاص و خانواده‌ها و طبقات با دنباله‌های مفصّلی که در این رمان بلند، مذکور هستند، در مرز ایران جمع شده‌اند؛ لذا نمی‌توان این رمان را در یکی از همان ژانرها دسته‌بندی کرد، زیرا «ایرانشهر»، سرمایۀ ملی را درون خودش احضار کرده است. 🔸🔹شما می‌توانید این نوشته را در پیش شماره سوم بخوانید... 🆔 @sourehmagazine
میلاد امام حسن مجتبی(ع)، بر شیعیان آن حضرت مبارک باد. حاجات من بی‌‌خواستن عمری اجابت شد چشم‌انتظارم بر لبانم جان که می‌آید @shahrestanadab
«دل تمام زنان را شعلۀ عشقی گرم نگه می‌دارد و به یاری آن گرما، از قلب حوادث و دردهایی که زیر و بم زندگی‌شان را فرا گرفته است، عبور می‌کنند. فروغ با وجود همۀ زخم‌هایی که وجودش را با سوزشی دردناک روبه زوال می‌برد، اندک کورسوی امیدی، روح بی‌تابش را سر پا نگه داشته و به انتظار عشق، چشمش را به روی همۀ نومیدی‌ها بسته بود. امّا این چشم‌به‌راهی تا به کی ادامه خواهد داشت؟...» معرفی کتاب «فصل توت‌های سفید» را با قلم مهرسا صفرخانی بخوانید: https://shahrestanadab.com/Content/ID/12388/ @shahrestanadab
با موتور خودم را رساندم به رکعت آخر نماز. موتوری می‌گفت: «اگر قسمتت باشه، می‌رسی به نماز آقا» و در مسیر، کلّی خاطره گفت از جبهه. می‌گفت: «از ظهر تا آخرهای شب منم و این موتور...». بعد از افطار و قبل از شروع جلسه، همین که نشستم و با آقا چشم در چشم شدم، آقا گفتند: «مثل گل آفتابگردان در شب!» این رباعی را سال ۸۸ خوانده بودم در اوّلین شعرخوانی‌ام در این جلسات. شعرخوانی‌ها شروع شد با سیّد علی موسوی گرمارودی. شاید بیست نفر شعر خوانده بودند و آخرینشان اسمش مهدی بود. .شعرخوانی او که تمام شد، آقا گفتند «یک مهدی دیگه هم هست اینجا!» اوّل گفتم: «یک رباعی بدهکارم به این جلسه به دلیل حافظۀ خوب!» آقا بلافاصله گفتند: «یادتون رفته بود. من یک بیتی اونجا خوندم؟ یادتونه؟» و هم‌زمان زمزمه کردیم: «غافل دادیم دل به دستت/ ما را یاد و تو را فراموش» رباعی فراموش‌شده را خواندم و بعد هم غزل. محمّدجواد شرافت بعد از جلسه گفت: «شنیدی آقا چه الحمدللّه‌ی گفت بعد از پایان غزلت؟» نشنیده بودم و حالا در فیلم دیدم: «الحمد للّه ربّ العالمین.» @mm_sayyr @shahrestanadab
فارغ از هر چه امّا و آیا و زیرا روح دریایی و رودها را پذیرا ای که روح تو را کوه‌ها می‌شناسند دست‌های تو را ریشه‌های کتیرا ای تو بشکوه تا جاودان جاودانه دوستت دارم ای مرد! کوها! کویرا! شکوه‌اش چیست از بی‌کسی آن که دارد آشناتر از آیینه با خود کسی را از سرت، صورتت، چشم‌هایت، نگاهت با توام مهربان! گرد پیری بپیرا از نمی‌دانم امسال یا سال‌ها پیش آتشی در من افتاده سوزان و گیرا در جدال تو با رنج‌ها، مرگ با کیست؟ ای تو جاوید پایا و جان نمیرا @shahrestanadab