شهرستان ادب
🔻«بازی ایران آرژانتین» | با «روایت» #محمدرضا_وحیدزاده
(در تازهترین مطلب از پرونده ادبیات و فوتبال شما را به خواندن یک «روایت» از بازی "ایران و آرژانتین" به قلم"محمدرضا وحیدزاده" دعوت میکنیم)
▪️«...ده دقیقه به بازی مانده و من در مسیر خانهی مادرزنم هستم. خیابانها به شکل مرموزی خلوت هستند؛ اما همان تعداد معدود ماشینی هم که در ترددند همگی در حال گاز و ویراژ دادناند. ذیل چشمغرههای همسرم کمی سرعتم را زیاد میکنم تا از قافله عقب نمانم. با اینکه دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است، به موقع میرسم. از ماشین پیاده میشوم و با عیال و محمدحسین ششماههام وارد خانة مادرزنم میشوم. بازی شروع شده است. با عجله روی زمین ولو میشوم و ظرف تخمهای که از پیش با تمهیدات مادرزن در آن حوالی تعبیه شده، پیش رویم میگذارم. مشخص است که از همان ابتدای بازی فشار تیم آرژانتین روی تیم ایران سنگین است. اما تیم ایران نیز محکم و جنگنده بازی میکند. صدای مزدک میرزایی که گزارش بازی را برعهده دارد از ته چاه درمیآید. دقت میکنم و میفهمم با تصویر هم سینک نیست و کمی از بازی جلوتر است. به نظرم این صدا به این تصویر اچدی چندان نمیآید. برادرخانمم با بیحوصلگی از اتاقش بیرون میآید و میگوید علاقهای به دیدن فوتبال ندارد. در چند صحنه بین بازیکنهای دو طرف برخورد پیش میآید. بعد از چند حملة تیم آرژانتین، ایرانیها از حریف یک کرنل میگیرند. در این چند روز آنقدر از تیم آرژانتین و این بازی شنیدهایم که همین کرنل نیز برایمان غرورآفرین جلوه میکند. در پی بازی محکم بچهها در نهایت داور مجبور میشود به قوچاننژاد و مدافع آرژانتین تذکر دهد. کرنلمان به جایی نمیرسد و حملههای آرژانتین شروع میشود. محمدحسین سعی میکند خودش را به من و البته درستترش به ظرف تخمه برساند. هنوز سینهخیز رفتن را یاد نگرفته و فعلا درجا میچرخد. اما با همین درجا چرخیدن کمی به هدف مورد نظرش نزدیک میشود و با چند دور میتواند خود را به آن برساند...»
متن کامل این یادداشت را در پرونده #ادبیات_و_فوتبال سایت شهرستان ادب بخوانید:
ShahrestanAdab.com/Content/ID/9331
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻شعر به مثابه یک موجود زنده است ▪️خلاصهای از سومین روز اردوی پسران دورۀ هفتم #آفتابگردان_ها Shahr
🔻اردوی اول هفتمین دوره آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی، #آفتابگردان_ها، ویژه آقایان
▪️گزارش تصویری روز چهارم اردو :
ShahrestanAdab.com/Content/ID/9332
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻در تنگی اما فکر دریایی، مگرنه؟
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از کتاب #رو_به_رو سرودهی جناب آقای #معین_اصغری تازه میکنیم)
▪️در تنگی اما فکر دریایی، مگرنه؟
حتی تو هم دلخوش به فردایی، مگرنه؟
عاقل تر از اینی که دل بسپاری اما
دست خودت هم نیست، تنهایی، مگرنه؟
زیباترینم! خودپسندی ناپسند است
این نیست از«اخلاق زیبایی»، مگرنه؟
از عمر من یک شب اگر باقی بماند
حتی تو آن شب هم نمی آیی، مگرنه؟
در سینه ام پیچیده عطری مبهم ای عشق!
حرفی بزن می دانم اینجایی، مگرنه؟
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻اردوی اول هفتمین دوره آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی، #آفتابگردان_ها، ویژه آقایان ▪️گزارش تصویری رو
🔻هر کسی از ظن خود، شد یار حافظ
▪️گزارشی از آخرین روز اردوی پسران دورۀ هفتم #آفتابگردان_ها
ShahrestanAdab.com/Content/ID/9333
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻جلوۀ جمیل هنر
(در ادامهی پروندهپرترهی #محمود_دولت_آبادی که همزمان با زادروز او در سایت شهرستان ادب گشوده شد، شعری میخوانیم از استاد #محمدرضا_شفیعی_کدکنی که به این نویسندهی معاصر، تقدیم شده است)
▪️«...بونصر
از دَر درآمد و نگهی کرد.
با جامههای ژنده و پُوزارِ پینهدار
بیاعتنا به صدرنشینان بارگاه
بیاعتنا به جمع امیران بزمِ شاه
در صدرِ صدرِ مجلس شاهانه جاگرفت.
چنگی برون گرفت ز دستار
خیره درو، سراسر حضّار،
در پردهای نواخت که یکیک
با قاهقاهِ خنده و شادی
در رقص و پایکوبی و فریاد آمدند
چندان که هایوهویِ حریفان
همچون طنین تندر، اندر فضا گرفت...»
متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9326
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 #ادبیات_تخیلی، بایدها و شایدها
(یادداشت #شروین_وکیلی در #پرونده_رمان_فانتزی شهرستان ادب)
▪️ «...عرفان در میآمیخته، خویشاوند و همگون بوده است.
این شاخه از ادبیات فارسی مانند بسیاری از حوزههای روایی و عرصههای زورآزمایی در عرصۀ سخن، دیرزمانی است نادیده انگاشته شده و از یادها رفته است. ما، جویندگان آغازی نو برای این خوشه از معناها، این سبک از سخنپردازی، و این شیوه از روایت هستیم. ما خواهان عبور از مرزها و قیدهای مرسوم و هنجارین سخنسرایی و روایتگویی هستیم. اما نه چنان که مرسوم است و هنجار، همچون نمایشی نخبهگرایانه و ابراز فیضی خودنمایانه و تهی و پوک. ما مرزهای معنای مرسوم را در میشکنیم، چون معنایی فربهتر، نیرومندتر و دلکشتر را برای پیشنهادکردن داریم، که در این قالب و در این حصار نمیگنجد. ما برای لمس آزادانهاندیشیدن و آزادانهبیانکردن است که به تخیل، به علم، و به اسطوره روی میآوریم، تا خویشتن را و همگان را در تماشای پرواز سیمرغی مهمان کنیم، که در قفس نمیگنجد...»
ادامهی یادداشت شروین وکیلی را در پرونده رمان فانتزی سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9280
☑️ @ShahrestanAdab