eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
303 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻«تزکیۀ گناه» به روایت #ویلیام_فاکنر (در #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب، هربار به سراغ یکی از شاهکارهای ادبیات داستانی جهان رفته‌ایم و صفحه‌ای از آن را با یکدیگر خوانده‌ایم. این‌بار نیز در شانزدهمین صفحه به سراغ رمانِ #گور_به_گور رفته‌ایم از ویلیام فاکنر) ▪️«...یک روز داشتیم صحبت می‌کردیم. اَدی هیچ‌وقت اون‌قدر مذهبی نبود. حتی بعد از اون تابستونی که تو اردو برادر ویتفیلد با روحش کلنجار رفت او رو از میون همه سوا کرد و با اون خودبینیِ توی دلش جنگید. من هم صدبار به‌ش گفتم:‌ "خداوند اولاد به‌ت داده که هم تسلّی‌بخش محنت این دنیات باشند، هم نشونه‌ای از رنج و محبت خودش؛ چون که تو این‌ها رو با محبت بار گرفتی و زاییدی." این رو برای این گفتم که محبت خداوند و وظیفۀ خودش رو در قبال او یک امر عادی تلقی می‌کرد، درصورتی‌که یک همچو طرز رفتاری در پیشگاه خداوند مقبول نیست. گفتم: "خداوند به ما زبون داده که ستایش ذات لایزال او رو به صدای بلند ادا کنیم." چون که گفتم در عرش اعلا شادی و شعفی که از ندامت یک فرد گناه‌کار به وجود می‌آد، بیش از رستگاری صد تا آدمی است که هرگز مرتکب گناه نشده‌اند...» ادامۀ این مطلب را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10369 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻پریشانی زبان و زمان، ذهن و زمانه (یادداشت بر رمان اثر معروف ) ▪️«...نباید تصور کنیم که موضوع اصلی رمان فاکنر، پریشانی ذهن انسان‌هاست، که البته هست؛ ولی مهم‌تر از آن پریشانی زمانه است. اهمیت خشم و هیاهو در این‌باره نیست که نشان می‌دهد ذهن انسان پریشان شده، که پیش از او به این‌ سخن اشاره شده بود و امروز حرفی بسیار پیش پا افتاده است؛ اهمیت این اثر در این است که می‌گوید «پریشانی ذهن ما از پریشانی زمان است»، وقتی زمان پریشان باشد، پریشانی امری وجودی می‌شود که خود را در همه‌جا، ازجمله ذهن انسان‌ها نشان می‌دهد. بنابراین با راه‌حل‌های تکنیکی و دم‌دستی نمی‌توان آن را حل کرد، اما چرا فاکنر برای نمایش این مسأله، این همه خودش را به آب و آتش زده است؟...» ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10679 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻«ادبیات علیه آمریکا» (بازگشایی پروندۀ در سایت شهرستان ادب ▪️ در آستانۀ سیزدهم آبان‌ماه، روز مبارزه با استکبار و تسخیر لانۀ جاسوسی آمریکا، طبق سنت چهار سال گذشتۀ سایت شهرستان ادب، به بازگشایی پروندۀ ادبیات ضدآمریکایی اقدام می‌کنیم. پرونده‌ای که منحصر به سایت شهرستان ادب است و دربازۀ زمانی سیزده آبان تا شانزده آذر به معرفی آثار ادبی و هنری ضدآمریکایی ایران و جهان با تمرکز بر دو حوزۀ تخصصی شعر و داستان، به نقد، تحلیل و بررسی این آثار در قالب مقاله، یادداشت و گزارش می‌پردازد. امسال نیز این پرونده بازگشایی شده و با مطالب تازه‌ای به‌روز خواهد شد. گزیده‌ای از مطالب این پرونده: 🔸«وقتی آمریکا "مرگ بر آمریکا" می‌گوید» | ۱۰ داستان‎نویسِ بزرگ ضدآمریکایی در آمریکا 🔸«جعبه‌های پر از خالی» | نگاهی به نمایشنامۀ «رؤیای آمریکایی» | یادداشتی از 🔸«آمریکایی‎ها دریا را دزدیدند!» | روایت از آمریکا | به قلم 🔸«چه کسی آمریکا را به آتش کشید؟» | شعرهای در ستیز با آمریکا | به قلم 🔸«آمریکای گم‎شده» | روایت از سرزمین رؤیاها | به قلم 🔸«روحِ زندانی در انتظار توست ای موسی، برخیز» | یادداشتی بر رمان «برخیز ای موسی» اثر | به قلم 🔸«شناسنامۀ استعمار آمریکایی» | نگاهی به «ریشه‎های» | به قلم 🔸«آمریکای سفیدها و آمریکای سیاه‎ها» | به روایت 🔸انگیزه‎ی ترامپ‎کشی و جشن انقلاب ایران | به قلم 🔸مروری بر «ترامپ چیست و واقعا چرا؟» | شماره تازه مجله سه‌نقطه ویژۀ ادبیات ضدآمریکایی 🔸«آمریکایی‌بودن» | مروری بر رمان «آمریکایی» نوشته | به قلم 🔸گزارش تصویری و مشروح دومین شب شعر بزرگ «هرچه فریاد» در شهرستان ادب 🔗 شما می‌توانید برای مطالعه‌ی مطالب پرونده‌ی ادبیات ضدآمریکایی، به صفحه‌ی این پرونده نیز مراجعه کنید: shahrestanadab.com/ادبیات-ضدآمریکایی ☑️ @ShahrestanAdab
🔻سپتامبر خشک (داستانی کوتاه از به مناسبت زادروز خالق ) ▪️«چو، یا خبر، یا هر چه بود، در آن غروب خونین ماه سپتامبر، که از پی شصت و دو روز بی‌باران می‌آمد، مانند آتشی که به علف خشك بیفتد در شهر پیچیده بود. صحبت از میس مینی‌کوپر و يك نفر سیاه پوست بود. حمله کرده، اهانت کرده، تهدید کرده: هیچ کدامشان درست نمی‌دانستند چه اتفاقی افتاده است؛ همه‌شان در آن شب يكشنبه در آن مغازۀ سلمانی جمع بودند و بادبزن سقفی کار می‌کرد، بدون آن که هوا را خنك كند، و هوای کثیف را، در امواج مکرر بوی ماندۀ پماد صورت و روغن سر و نفس و عرق تن خود آن‌ها، روی سر آن‌ها برمی‌گرداند. سلمانی گفت: "منتها ویل‌میز نبوده." مرد میانه سالی بود، لاغر، به رنگ ماسۀ صحرا، با چهره‌ای ملایم، که داشت صورت يك مشت را می‌تراشید. "ویل‌میز رو من می‌شناسم. سیاه خوبیه. میس مینی‌کوپر رم من می‌شناسم"...» 🔗 ادامۀ این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11700 ☑️ @ShahrestanAdab