شهرستان ادب
🔻 امیری فیروزکوهی و جنگ
( پروندۀ #ادبیات_جنگ_و_دفاع مقدس را با یادداشت دیگری از #محمدامین_اکبری بهروز میکنیم. اکبری در یادداشت پیشین خود به اشعار جنگ ##مهدی_اخوان_ثالث پرداخته بود و اکنون در این یادداشت #امیری_فیروزکوهی را موضوع یادداشت خود قرار داده است. این مطلب را با هم میخوانیم.)
▪️ «... در مقابل غزل عاشقانه، گروهی از شاعران همنسل شهریار به پیروی از شاعران سبک هندی به سرایش غزل مضمونگرا مبادرت کردند... نمایندۀ شاخص غزلسرایانِ مضمونگرا در این دوران، «سیدکریم امیری فیروزکوهی» است.
هرچند که امیری فیروزکوهی بیشتر به غزلهای مضمونگرایش شناخته میشود و قسمت عمدهای از دیوانش را هم غزلیاتش تشکیل میدهد، در سایر قالبهای کلاسیک شعر فارسی نیز شعر سروده است...
قصیده، دیگر قالب تخصصی اوست و جالب آن است که همان امیری فیروزکوهی که در غزل از پیروان صائب تبریزی است و بهشدت به کشف مضامین تازه میاندیشد، در قصیده به پیروی از شاعران سبک خراسانی، شعر میسراید و بیش از همۀ قصیدهسرایان فارسی، دنبالهرو خاقانی بزرگ است. یکی از معروفترین قصاید ادبیات معاصر که برای حضرت ختمی مرتبت (ص) سروده شده است، از امیری فیروزکوهیست؛ قصیدهای با مطلع:
آنک آوازِ نبى از در بَطحا شنوید
ذکر حق را ز در افتادن بُتها شنوید...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9804
☑️ @ShahreatanAdab
شهرستان ادب
🔻 خزان با تو
(شعری میخوانیم از کتاب #بی_نقابی سرودۀ #حمید_درویشی. این کتاب توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است.)
▪️ آنقدَر خانهام از بوی تو عطرآگین است
که خزان با تو چنان اول فروردین است
با تو کاه است، اگر کوه به دوشم باشد
بیتو انگار که حتی نفسم سنگین است
تا تو هستی غم دل نیست، که با بودن تو
چهرهای شاد در این آینۀ غمگین است
دلنشین است مرا تلخترین حرف تو نیز
شوکران از لب تو مثل شکر شیرین است
سالها زخم به دل دارم و دلخوش به توام
زخمها را لب تو، بوسۀ تو تسکین است
سر مویی نتوان حُسن تو را گفت به شعر
چون که هر موی تو شایستۀ صد تحسین است
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻تبارشناسی زنانگی
(#محسن_حسن_نژاد در تازهترین یادداشت خود نگاهی داشته است به مجموعه داستان #اسم_شوهر_من_تهران_است، اثر #زهره_شعبانی که در دهمین جایزۀ جلال شایستۀ تقدیر شناخته شد)
▪️«...ایدهها، عالم خودشان را دارند. در اختیار ما نیستند. از قواعد ما پیروی نمیکنند. گاهی با خواندن یکداستان میتوان به بصیرتهای عمیق نظری رهنمون شد. «اسم شوهر من تهران است» مجموعۀ داستان کوتاه بهظاهر سادهای است که شاید بسیاری از ما پس خواندن بهسادگی از کنار آن رد شویم. شاید بهنظر ما مجموعۀ داستانی معمولی جلوه کند، اما دستِ کم برای من بصائر خاص خودش را داشت. این اثر، کوششی بود برای تفسیری زنانه از زنانگی. اثری که در آن به شیوهای مختصر و ساده، بیانی تبارشناسانه از تاریخ زنانگی بهدست داده است...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9808
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻در اخبار نبشتهاست... | شماره دهم
(گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات در ایران و جهان به روایت شهرستان ادب)
▪️ #در_اخبار_نبشته_است تازهترین ستون سایت شهرستان ادب است. نهمین در اخبار نبشته است جمعۀ گذشته منتشر شد. در دهمین مطلب «در اخبار نبشته است» خبرهایی داریم از جمال میرصادقی و نویسندگان زن ایرانی، لغو انتشار کتابی درباره نوجوانی انتحاری، جایزه نوبل ادبیات، خیام نیشابوری و نیز دو خبر از افغانستان.
از شما دعوت میکنیم گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات -در ایران و جهان- را به روایت شهرستان ادب بخوانید.
مطالب این هفته، از نوشتههای هفته گذشته خبرگزاریهای مهر، فارس، ایسنا، تسنیم، ایبنا، گاردین و با همکاری #گروه_ترجمه_شهرستان_ادب گردآوری شده است.
این اخبار را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9815
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻پیام تسلیت موسسه شهرستان ادب خدمت سرکار خانم #طیبه_ثابت
(در پی شهادت برادر ایشان جانباز سرافراز سیداحمد ثابت)
▪️با خبر شدیم جانباز هشت سال دفاع مقدس جناب آقای «سیداحمد ثابت» برادر بزرگوار سرکار خانم #طیبه_سادات_ثابت _شاعر گرامی_ به خیل یاران شهیدش پیوستهاست.
موسسه شهرستان ادب و مجموعه شاعران و نویسندگان همراه با این موسسه، شهادت این جانباز سرافراز را خدمت خانم ثابت و خانواده محترم ایشان صمیمانه تبریک و تسلیت میگویند.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻پیام تسلیت #علی_محمد_مودب مدیر عامل شهرستان ادب در پی شهادت جانباز سرافراز «سیداحمد ثابت»
(برادر بزرگوار سرکار خانم #طیبه_ثابت)
▪️"وقتی موج برادرم را میگیرد/ چون آتشبار میرقصد/ همسایهها پردههایشان را میکشند/ و من تنها پنجره را باز میکنم/ تا آسمان نوار هفت رنگ مدالاش را/ پاره کند..."
خواهر ارجمندم شاعر گرامی
سرکار خانم #طیبه_سادات_ثابت
بارها با شعر شما برای برادر جانبازتان سید احمد آقا گریسته ایم
شهادت این فرزند عزیز خمینی را به شما و مادر بزرگوار و رنجدیده شما تسلیت عرض می کنم
و از خدای متعال، عاجزانه می خواهم که به ما توفیق بدهد تا شرمنده نفسهای پاک و دشوار این عزیز و خونها و مجاهدتهای یاران شهیدش نباشیم
از خدای متعال برای شما و خانواده تان که عمری زینب وار پرستاران آن عزیز شهید بودید صبر و اجر خواستارم
برادرتان
علی محمد مودب
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 جنگ که بیاید
(پروندۀ #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس را با شعری از کتاب #چاپ_بیروت بهروز میکنیم؛ کتابی سرودۀ شاعر مطرح، #علی_داودی، که اختصاص به شعرهای سپید او دارد. شعری از این کتاب را با هم میخوانیم.)
▪️جنگ که بیاید
تو عکسی میشوی بر دیوار
من دراز میکشم وسط خانه و سرم فرسنگها دور میپوسد
سالها بعد
درخت توتی از سینهام رشد میکند
تا نسیم
شعرهای نگفتهام را به جهان برساند
عزیزم
گاه جنگ قصههای شیرینتری دارد
عزیزم
دنیای بیچارهایست
که برای گفتنِ یک دوستت دارم
باید پرچم نیروهای سازمان ملل را بالا بگیرد
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻دلزدگی از «خونمُردگی» | یادداشتی از #محمدقائم_خانی
(در پروندۀ #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس)
▪️«...#خون_مردگی کتابی نیست که تو را به دهۀ شصت ببرد و دلزدهات بکند. صفحههای رنگارنگش دستانت را میگیرد و تو را در شهر و نخلستان میچرخاند، بیآنکه حوصلهات سر برود یا به نگاهی گذرا و توریستی بسنده کنی. "خونمردگی" تو را درگیر، پابند خوزستان و سردرگمی مردمش میکند که کشور همسایه، آن را استان نوزدهمش میخواند. زبان جذاب داستان برای فارسیزبانان قابل فهم است و درعینحال، حالوهوای جنوب را زنده میکند. نویسنده با چنان تبحری از کلمهها استفاده نموده که نهتنها خواننده فاصلهای بین خود و شخصیتها احساس نمیکند، بلکه به صمیمیترین حالت ممکن به دردها و خواستههاشان گوش فرامیدهد.
"خونمردگی" دربارۀ آینده است؛ آیندهای که زیر ابرهای سیاه انفجار بمب، تار شده و هیچکس هم تصوری از بعدش ندارد. دربارۀ پسری است که میخواهد آیندهاش را نجات بدهد و از طریق ارث پدری، روزهای خوشی برای خودش بسازد. پسر، رفتن از ایران را برمیگزیند تا گلولهها دنبالش نکنند و ثروتش را نگیرند ولی جنگ، سختجانتر و صبورتر از این حرفهاست. دامش را همهجا گسترده و بر جان و مال همهکس چشم طمع دوخته است. پسر درحالیکه پشت کرده و هوای فرار دارد، با سر به معرکه کشیده میشود و در برابر خود، هیولای قتل و غارت را عربدهکش و بیرحم میبیند...»
ادامه این یادداشت بر کتاب سرکار خانم #الهام_فلاح را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9748
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 موجگرفتگی
(در پی شهادت جانباز سرافراز، سیداحمد ثابت، برادر شاعر گرامی، خانم #طیبه_سادات_ثابت، به بازخوانی شعری میپردازیم که این بانوی شاعر تقدیم به برادر جانبازشان و سایر جانبازان جنگ تحمیلی سروده بودند. گفتنیست این شعر در زمان حیات شهید ثابت سروده شده است و #علی_محمد_مؤدب نیز در پیام تسلیت خود به خانم ثابت به این شعر اشاره کرده است. این شعر را ضمیمۀ پروندۀ #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس کرده و شما را به خواندن آن دعوت میکنیم)
▪️ وقتی موج برادرم را میگیرد
چون آتشبار میرقصد
همسایهها پردههایشان را میکشند
و من تنها پنجره را باز میکنم
تا آسمان نوار هفت رنگ مدالاش را
پاره کند...
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻دغدغۀ دین هرگز رهایم نمیکند!
(گفتگو با #ابراهیم_اکبری_دیزگاه پیرامون رمان شاهکُشی در پرونده کتاب #شاه_کشی)
▪️«...دین یکی از مقولههایی است که من از آن رهایی ندارم. به هر سمتوسویی بروم نشان یا نشانههایی از آن را در رفتار و کردار خودم و دیگران میبینم. بنابراین هراثری را خلق کنم یا در هرجایی بخواهم سخنرانی کنم یقیناً به یک چیزی از دین ارجاع خواهم داد؛ چراکه فکر میکنم انسانی که از عالمِ بالا ببُرد، وجودش دچارِ حرمان و فساد خواهد شد. به هرمیزان ارتباط با امرِ والا، وثیق باشد و اندیشیدن به آن با دقت صورت بگیرد، وجود انسان نشاط پیدا خواهد کرد و انسان با آرامش بیشتری زندگی خواهد کرد. البته در دل آرامش و نشاط ممکن است موریانۀ خشونت و جهالت هم رخنه کند، وجود انسان را به مخاطره بیاندازد و عالمی را ویران کند. اندیشیدن به این مسألهای است.
بگذار یک نکتهای را بگویم؛ هنوز هم فکر میکنم بهترین و زندهترین و پرنشاطترینِ کتابها قرآن و کتب مقدس آسمانی است و هرنویسندهای که بتواند با این متون گفتوگو کند به همان میزان، متنش به جاودانگی نزدیکتر خواهد بود...»
ادامۀ این گفتگو را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9747
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻پیام تسلیت شهرستان ادب در پی درگذشت #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
▪️با نهایت تأسف و تأثر مطلع شدیم ابوالفضل زرویی نصرآباد، شب گذشته دار فانی را وداع گفته است. شاعر، نویسنده، محقق و طنزپرداز برجستهای که او را «عبید زاکانی» معاصر خوانده بودند.
زرویی نصرآباد علاوه بر فعالیتهای طنز در روزنامهها و مجلات مطرحی چون گلآقا، همشهری، جام جم و... ، کتب متعددی تألیف کرده بود که تذکرهالمقامات، رفوزهها، یک بغل کاکتوس و غیره از جملۀ آنهاست.
او اگرچه در حوزۀ طنز از پیشروان بود، اما فعالیتهای ادبیاش به این حوزه منحصر نمیشد؛ کتاب «ماه به روایت آه» که درسال 94 کتاب سال عاشورا شناخته شد، کتابی در حوزۀ ادبیات عاشورایی از این شخصیت ادبی بود. پیش از این نیز شعر ابوالفضل زرویی نصرآباد برای حضرت عباس در پروندۀ ادبیات عاشورایی شهرستان ادب منتشر شده بود.
مؤسسۀ فرهنگی هنری شهرستان ادب این ضایعه را به خانوادۀ محترم زرویی نصرآباد و جامعۀ ادبی کشور تسلیت عرض میکند.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻پیرمرد و قلم | به قلم #محمدحسین_موسوی_تبار
(مروری بر کتابشناسی #جلال_آل_احمد در سالروز تولد جلالآلاحمد)
▪️«...آلاحمد با ایدئولوژی مارکسیستی به عضویت حزب توده درآمد و بنابراین از روشنفکران جریان چپ سیاسی ایران به شمار میرفت. او که سوسیالیسم و مارکسیسم را آزموده بود، از آن باورها دست کشید و به روشنفکری بومی بدل شد. وقتی هم که به باورهای مذهبیاش بازگشت، این رجعت به معنای پذیرش بیچونوچرا نبود؛ نقد کرد و چشمبسته نپذیرفت.
جلال هماره در پی راهی بود تا ایران را از چنبرۀ غربزدگی برهاند و از جمله چنین راهی را پیشنهاد داد: "هرجا روحانیت و روشنفکری زمان باهم و دوشبهدوش هم یا در پیِهم میروند، در مبارزۀ اجتماعی بُرد است و تکامل و هرگاه پشت کردهاند به هم، باخت".
چه آشنا و همنشین جلال، چه بیگانه و مخالفش از صدق و سادگی و صراحت لهجهاش گفتهاند. صداقت او را می توان پس از جداییاش از حزب توده در گفتههایش جست. در"خسی در میقات" و "یک چاه و دو چاله" آنقدر صادق است که شاید نظیرش را در کودکی ساده و روستایی بتوان یافت. او در "سنگی بر گوری" با صداقتش چنان مخاطب را همراه میکند که بارها خجل میشود. جلال، صادق است و این بارزترین مشخصۀ اوست. شاید این توصیف خوبی باشد که رضا براهنی دربارهاش گفته: "جلال این چنین بود: راستش را بگو و خلاص"!...»
ادامه این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9843
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻قربون شکل ماه هرچی مرده
(در پی درگذشت #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد، شاعر و طنزپرداز مطرح، به بازخوانی بخشهایی از مثنوی معروفی از او میپردازیم؛ این مثنوی از آثار شاخص زرویی است که در این مطلب تنها ابیاتی از آن را گزیده و در اختیار شما خوانندگان قرار دادهایم)
▪️ای جماعت! چطوره حالاتتون؟
قربون اون فهم و کمالاتتون
تا که میفته دندونای شیری
روی سرت میشینه برف پیری
کمیسیون مرگ میشه تشکیل
درو میشن بزرگترای فامیل
از جمع بچهها، بیرون باید رفت
مجلس ختم این و اون باید رفت
یه دفعه، همکلاسیها پیر میشن
همبازیها پیر و زمینگیر میشن
چطور شد؟ تموم شد، کجا رفت؟
مثل پرنده پر زد و هوا رفت
سرزده آفتاب از پشت بوم
ما موندیم و یه قصه ناتموم
قربون دورهای که خوشبینی بود
تار سبیلها چک تضمینی بود
مردای ناب و اهل دل نداره
شهری که بوی کاهگل نداره
بوی خوش کباب و نون سنگک
عطر اقاقیا و یاس و پیچک
بوی سلام گرم مرد خونه
تو حوض خونه، رقص هندوونه
بوی خوش کتابهای کاهی
تو امتحان کتبی و شفاهی
قدم زدن تو مرز خواب و رؤیا
خدا، خدا، خدا، خدا، خدایا!
شهر بدون مرد، شهر درده
قربون شکل ماه هرچی مرده
قربون اون مردای دلشکسته
قربون اون دستای پینهبسته
مردای ده، مردای کاه و گندم
مردای ده، مردای خوان هشتم
مردای پشت کوه، مثل خورشید
تودلشون هزار جام جمشید
مردای سوخته زیر هرم آفتاب
مردای ناب و کمنظیر و کمیاب
کیسه چپقها به پرشالشون
لشکر بچهها به دنبالشون
بیل و کلنگشون همیشه براق
قلیونشون به راه، دماغشون چاق
صبح سحر پا میشن از رختخواب
یکسره روپان تا غروب آفتاب
چارتای رستمن به قدوقامت
هیکلشون توپ، تنشون سلامت
نبوده غیرگرده گلاشون
غبار اگر نشسته روکلاشون
کلامشون دعا، دعاشون روا
سلام و نون و عشقشون بیریا
☑️ @ShahrestanAdab