شهرستان ادب
☑️ @ShahrestanAdab
🔻عرض تسلیت به آقای #عبدالحمید_انصاری_نسب
▪️با خبر شدیم آقای عبدالحمید انصارینسب _شاعر ارجمند_ و از مولفان محترم شهرستان ادب در غم از دست دادن پدر گرامی خود عزادار است.
موسسه شهرستان ادب، این مصیبت را به آقای انصارینسب صمیمانه تسلیت میگوید و از خداوند منان برای آن مرحوم طلب رحمت و بخشش میکند.
گفتنیست عبدالحمید انصارینسب سراینده مجموعه شعر سپید #نامم_درخت_انصاری است.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
☑️ @ShahrestanAdab
🔻با روزه و با نماز نشناختمت
(در تازه ترین مطلب پرونده #رمضانیه، یک رباعی زیبا بخوانید از زندهیاد #قیصر_امین_پور)
▪️با روزه و با نماز نشناختمت
با آن همه رمز و راز نشناختمت
یک ماه اگرچه میهمانت بودم
بگذشت مجال و باز نشناختمت
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
☑️ @ShahrestanAdab
🔻برنامه رادیو برونمرزی تبریز با موضوع «شبهای شعر مقاومت»
▪️برنامه رادیویی ققنوس (رادیو برونمرزی تبریز) در یکی از برنامههای خود سراغ شب شعر بینالمللی #تهران_بیروت شهرستان ادب و #شب_های_شعر_مقاومت رفته است.
این قسمت از برنامه ققنوس که با تهیهکنندگی #پریسا_امیری، اجرای #سودا_حسن_زادگان و گزارشگری #شهریار_شفیعی و با زبان ترکی آذری تهیه شده است سراغ تازهترین شب از شبهای شعر مقاومت رفته است.
در بخشی از این برنامه با #علی_داودی سراینده مجموعه شعر #چاپ_بیروت و #حسن_صنوبری دبیر #شبهای_شعر_مقاومت گفتگو شده است.
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9161
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
☑️ @ShahrestanAdab
🔻#شاهنامه باید به سینما بیاید
( گفتوگوی شهرستان ادب با دکتر #میرجلال_الدین_کزازی)
▪️«...آن قلمروهایی که مایه و آمادگی و گنجایی آن را دارند که بهرهای حماسی از آنها بتوان برد؛ مانند سرزمینهای ناشناخته، کهکشانها و مردمانی که در کیهان میزیند و شهرآیینی و فرهنگی همانند ما زمینیان دارند؛ از آن روی که رازآلود و شگفتیانگیزند میتوانند مایههای آفرینش حماسی را در دسترس بنهند. و اما این مایهها امروز در زمانی بسیار کوتاه میتواند به آفرینشی حماسی راه ببرد که فیلم سینماییست. این زمان کوتاه، در سنجش با زمانی بسیار دراز که در گذشته حماسهها میبایست پس ِ پشت مینهادند تا پدید بیایند، برترین خاستگاه جدایی حماسههای کهن از حماسه گونههای نواند. به راستی هنرهای نو این زمان را اینچنین کوتاه کردهاند. داستانی که بر پایۀ کیهاننوردی به فیلم درمیآید و در نگارههای جنبان جای میگیرد به حماسه دگرگون میتواند شد، اما حماسهای که آن پایهوری، آن نژادگی و اثرگذاری را که حماسههای کهن دارند به ناچار نمیتواند داشت. تنها در پوسته و ساختار برونیست که به حماسه میماند...»
مشروح گفتگوی اختصاصی سایت شهرستان ادب با استاد میر جلال الدین کزازی را در #پرونده_پرتره_فردوسی این سایت بخوانید :
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9160
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻نشست نقد و بررسی مجموعه داستان #سنگ_یحیی نوشته #خسرو_عباسی_خودلان با حضور #مجید_قیصری و #قباد_آذرآئ
🔻گزارش تصویری پنجمین نشست #عصر_اثر، با نقد کتاب #سنگ_یحیی نوشته #خسرو_عباسی_خودلان
با حضور #مجید_قیصری و #قباد_آذرآئین
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9165
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
☑️ @ShahrestanAdab
🔻ماجرای دیوانهوار آبیپوشان | داستانی از #تیری_ژونکه با ترجمه #احمد_پرهیزی
(به مناسبت آغاز جام جهانی فوتبال ۲۰۱۸)
▪️«...حالا دوباره روزهای شادی بازگشته بود. تیم آبیپوشان به کره جنوبی عزیمت کرده بود. آدریان اندکی از پولش را برای خریدن روزنامه ورزشی اِکیپ کنار میگذاشت تا هر صبح از احوال قهرمانانش باخبر شود. چیز خاصی در نشریه نوشته نشده بود، جز اینکه فوتبالیستها به شهر ایبوزوکی ژاپن رسیده بودند و حالا میبایست بدنشان با دما و ساعت کشور میزبان، قبل از بازی با کره، سازگاری یابد. آدریان کاملاً موافق بود، چنین مسایلی اصلاً شوخیبردار نیست، او این نکته را به خوبی میدانست. حتی در همین محله خودش مونروی هم، دمای هوا از هفت تا دوازده درجه سانتیگراد متغیر بود و باعث میشد تا او به سرفه بیفتد، معلوم است که پریدن از قارهای به قاره دیگر، ممکن است باعث شود تا وضعیت برای تیم ملی فوتبال فرانسه، به سرعت خراب شود. هتلی که مارسل دزایی و سایر نفرات تیم در آن اقامت کرده بودند، جای بسیار مناسبی بود، اما از نظر آدریان، برای مهمانانی چنین برجسته، باز هم کم بود. خانواده ایوازاکی، صاحبانِ هتل، کارشان را به خوبی انجام داده بودند. آقایان آبیپوش، بفرمایید روی فرش قرمز! از طرف دیگر، چندی پیش تایگر وودز قهرمان گلف همین هتل را برای زندگی انتخاب کرده بود، این نکته ثابت میکرد که خانواده ایوازاکی به هیچ وجه، برای مهمانانشان کم نمیگذاشتند. بله آقا، ژاپنیها آدم حسابیاند. نه از آن آدمهایی که لَنگِ یکی دو یورو هستند. بلدند چطوری خوش بگذرانند. آدمهای باکلاسیاند. از طرفی، فدراسیون فوتبال فرانسه هم سنگ تمام گذاشته بود. همسران بازیکنان هم در این سفر آنان را همراهی میکردند. یورکایف، دزایی، لوبوف، رامه، توران، ترزگه، لیزارازو، و کل تیم دیگر احساس تنهایی نمیکردند. برای خانمها برنامه گردشگری هیجانانگیزی چیده بودند...»
ادامۀ داستان «ماجرای دیوانهوار آبیپوشان» را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9168
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
☑️ @ShahrestanAdab
🔻پروندۀ #رمان_معناگرا آغاز به کار کرد
▪️در ادامه پرونده های موضوعی بخش داستان، سایت شهرستان ادب این بار سراغ موضوع مغفول مانده و بسیار مهم «رمان معناگرا» و «معنویت در رمان» رفته است. جای خالی وجود چنین متونی باعث شده است تا بتوان از منظرهای گوناگون و با رویکردهای متنوع به سراغ این موضوع رفت.
روش ما در این پرونده پرداخت کوتاه تحلیلی در ابتدا به کلیت موضوع، و سپس مروری بر تعدادی از رمان های مطرح جهانی با این رویکرد بوده است.
«خشم و هیاهو» اثر ویلیام فاکنر، «مسخ» نوشته فرانتس کافکا، «زمانی که یک اثر هنری بودم» نوشته اریک امانوئل اشمیت، «آناکارنینا» اثر تولستوی، «ابله» نوشته فئودور داستایوسکی، «مرشد و مارگریتا» نوشته بولگاکف، «بار هستی» نوشته میلان کوندرا و رمان هایی دیگر در نوشته های این پرونده مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
🔗 shahrestanadab.com/رمان-معناگرا
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
☑️ @ShahrestanAdab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ تصویری شب شعر #تهران_بیروت منتشر شد
(پنجمین شب از #شب_های_شعر_مقاومت)
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
☑️ @ShahrestanAdab
🔻جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
(با تبریک #عید_فطر بر همه مسلمانان و روزهداران دوستدار ادبیات، در یکی از آخرین مطالب پرونده #رمضانیه شما را به خواندن غزلی زیبا با مضمون عید فطر از #حافظ شیرازی بزرگ شاعر بینظیر ایرانی دعوت میکنیم)
▪️جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
هلال عید در ابروی یار باید دید
شکسته گشت چو پشت هلال قامت من
کمان ابروی یارم چو وسمه بازکشید
مگر نسیم خطت صبح در چمن بگذشت
که گل به بوی تو بر تن چو صبح جامه درید
نبود چنگ و رباب و نبید و عود که بود
گل وجود من آغشته گلاب و نبید
بیا که با تو بگویم غم ملالت دل
چرا که بی تو ندارم مجال گفت و شنید
بهای وصل تو گر جان بود خریدارم
که جنس خوب مبصر به هر چه دید خرید
چو ماه روی تو در شام زلف میدیدم
شبم به روی تو روشن چو روز میگردید
به لب رسید مرا جان و برنیامد کام
به سر رسید امید و طلب به سر نرسید
ز شوق روی تو حافظ نوشت حرفی چند
بخوان ز نظمش و در گوش کن چو مروارید
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻پرونده #ادبیات_و_فوتبال را در سایت شهرستان ادب بخوانید!
▪️در ادامه پروندههای موضوعی سایت شهرستان ادب، پرونده تخصصی «ادبیات و فوتبال» در این سایت گشوده شد
همزمان با روزهای داغ جام جهانی فوتبال 2018 و جلب توجه جامعه جهانی به این رویداد ورزشی، تحریریه سایت شهرستان ادب تصمیم به انتشار پروندهای اختصاصی با موضوع فوتبال و ادبیات گرفته است.
در این پرونده سعی میکنیم جدا از انتشار شعرها و داستانهای فوتبالی در ادبیات ایران و جهان از نسبت فوتبال و ادبیات سخن بگوییم. این شاید اولینباری است که پروندهای با چنین موضوعی در نشریات مکتوب و الکترونیکی منتشر میشود. تاکنون در این پرونده داستانی از تیری ژونکه و شعرهایی از مرتضی امیری اسفندقه و مهدی جهاندار منتشر شده است
برای مطالعه مطالب این پرونده به صفحه اختصاصی پرونده ادبیات و فوتبال در سایت شهرستان ادب مراجعه کنید :
🔗 shahrestanadab.com/ادبیات-و-فوتبال
همچنین شما هم میتوانید مطالب پیشنهادی خود را به یکی از ایمیلهای شهرستان ادب به نشانی info@shahrestanadab.com و shahrestanadab@gmail.com بفرستید و یا برای آیدی شهرستان ادب بفرستید
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻«پیراهنی برای الجزایر»
(ماجرای حیرتانگیز فوتبالیستهای مبارز)
▪️«ماجرایی که میخوانید نه تنها در ایران، بلکه در فرانسه نیز چندان شناخته شده نیست. همه میکوشند چشم بر داستان این مردان ببندند، در پستوهای تاریخ پنهانش کنند و آن را از یادها ببرند. با این حال، قصه آنان، از اسطورههای سازنده کشور نوپای الجزایر است.
دوشنبه چهاردهم آوریل 1958. دو ماه مانده تا جام جهانی 1958. دو مرد به بیمارستان میروند که رشید مخلوفی، جوانی 21 ساله، در آن بستری است. او ستاره تیم باشگاهی سنتاتین، قهرمان فصل پیشِ آن زمان فرانسه است و یک روز قبل، در بازی با تیم بزیه مصدوم شده است. رشید آنها را به جا میآورد. یکی از آنها مختار عریبی (بازیکن سابق باشگاه لنز که اخیرا مربی آوینیون شده بود) و دیگری عبدالحمید کرمالی بازیکن باشگاه المپیک لیون است.
دو مرد و نیز رشید مخلوفی، همگی زاده سطیف هستند، شهری در الجزایر که هشتم ماه مه 1945، شاهد بروز تظاهرات مردمی ضد استعمارگری فرانسه بود و در نتیجه سرکوب، هزاران الجزایری قتلعام شدند. جرقه جنگ الجزایر با این اتفاق در همین شهر زده شد. روز دوشنبه سال 1958، آن دو فوتبالیست آمده بودند تا به رشید پیشنهادی شگفتانگیز بدهند: مخفیانه فرانسه را ترک کند، همه زندگیش را رها سازد و همراه آن دو، تیم ملی فوتبال الجزایر را تشکیل دهند. تیمی برای کشوری که هنوز وجود خارجی ندارد، چون الجزایر در آن زمان هنوز بخشی از فرانسه محسوب میشد. رشید جوان بدون لحظهای تردید پذیرفت. او که تا آن روز سربازِ فرانسه نیز بود و حتی با تیم ملی نظامی فرانسه، قهرمان جهان نیز شده بود، حالا ترک خدمت کرده، فراری قلمداد میشد...»
متن کامل گزارش تازه گروه ترجمه را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9198
همچنین برای مطالعه دیگر مطالب پرونده #ادبیات_و_فوتبال به صفحه اختصاصی این پرونده سر بزنید:
🔗 shahrestanadab.com/ادبیات-و-فوتبال
☑️ @ShahrestanAdab