🔻حسرت
(ستون شعر و پرونده #رمضانیه سایت شهرستان ادب را با شعری از «حکیم #سنایی» در حال و هوای روزهای پایانی ماه رمضان بهروز میکنیم)
▪️ای ماه صیام ار چه مرا خود خطری نیست
حقا که مرا همچو تو مهمان دگری نیست
از درد تو ای رفته به ناگه ز بر ما
یک زاویهای نیست که پر خون جگری نیست
آن کیست که از بهر تو یک قطره ببارید
کان قطره کنون در صدف دین گهری نیست
ای وای بر آن کز غم وقت سحر تو
او را به جز از وقت صبوحی سحری نیست
بسیار تو آیی و نبینی همه را زانک
ما برگذریم از تو ترا خود خبری نیست
آن دل که همی ترسد از شعلهٔ آتش
والله که به جز روزه مر او را سپری نیست
بس کس که چو ما روزه همی داشت ازین پیش
امروز به جز خاک مر او را مقری نیست
ای داده به باد این مه با برکت و با خیر
ما ناکت ازین آتش در دل شرری نیست
بسیار کسا کو بر عیدی چو تو میخواست
امروز جز از حسرت از آنش ثمری نیست
اشکی دو سه امروز درین بقعه فرو بار
کاندر چمن عمر تو زین به مطری نیست
☑️ @ShahrestanAdab
🔻ماه خداوندی
(شعری از #مرتضی_حیدری_آل_کثیر در پرونده #رمضانیه)
▪️وقت تماشای رخت از ماه میگویم
با یاد چشمان تو بسمالله میگویم
بسمالله ای گیسویت از امواج پیچانتر
رگهایت از چاقوی تیز عشق برّانتر
هرشب به دستت میدهم دست نسیمم را
وا کن تو بسمالله رحمانالرحیمم را
ممنونم از چشمی که با پلکی شکستم داد
میخواستم صحبت کنم قرآن به دستم داد
ممنونم از بوی تو ای ماه خداوندی
از اینکه لبهای مرا از ذکر آکندی
ممنونم از صبح تو با ترتیلی از اعجاز
از اینکه راهم دادی آخر در صف پرواز
ممنونم از صبحی که صد خورشید آوردهست
از خوان پر نوری که تا افطار گستردهست
من آمدم این بار هم در پیشگاه تو
تا پر بگیرم با سجودی در نگاه تو
طعم لذیذ تشنگی دادی به کام من
عطر دعای افتتاحت در مشام من
ای ماه! کو آن ماه پشت ابرها سیال
که در نیامد هیچ گاه از پشت استهلال
با او زمین گهوارۀ خورشید خواهد شد
کی بی هلال ابروانش عید خواهد شد؟
☑️ @ShahrestanAdab
🔻لحظۀ ناب
(شعری از #قاسم_صرافان در پرونده #رمضانیه)
▪️رمضان آمد و مهمان تو خواب است، خدایا
وقت دیدار، به دنبال ثواب است، خدایا
نیست ساقی و زمین یک دلِ آباد ندارد
حال مردان خرابات، خراب است، خدایا
میهمان را تو بخوانی و در آغوش نگیری؟
دل بیتاب، به دنبال جواب است، خدایا
از توام، آمدهام تا که در آغوش تو باشم
قدر من، درکِ همین لحظۀ ناب است، خدایا
کی شود، سوی تو بیرنگ و سبکبار سفر کرد؟
تا دل، اینقدر پر از رنگ و لعاب است، خدایا
آبرو، با بر و رویی برود، گر تو نگیری
نقشِ دینداری ما، نقش بر آب است، خدایا
این که، این سوی نقاب است، که دل میبَرَد از خلق
بُگذر از آن که، در آن سوی نقاب است، خدایا
اصلا آن آتش سوزانِ جهنم، به جهنم
زندگی بیتو، خودش عین عذاب است، خدایا
«عهد ما با لب شیرین دهنان» بستی و افسوس
کار ما، شرح تو از روی کتاب است، خدایا
میپرستم احد ساختۀ ذهن خودم را،
که چنین باورم از جنس حباب است، خدایا
زیر باران تو با چتر غرور آمده بودم
خشک ماندم، گله کردم که سراب است، خدایا
گذر عمر، نشاندهست مرا بر لب جویی
که پر از دسته گلِ داده به آب است، خدایا
☑️ @ShahrestanAdab
🔻طالع تابان
(شعری از #قربان_ولیئی در پرونده #رمضانیه)
▪️از خویش میرویم و بیابان ما تویی
آغاز ما تو هستی و پایان ما تویی
ما ماهیان غرق در امواج شور تو
هم آب ما تو هستی و هم نان ما تویی
بیپرده میدرخشی و بیپرده نیستی
پیدای ما تو هستی و پنهان ما تویی
ما جنگل نهان شده در جان هستهایم
فریاد میزنیم که باران ما تویی
ما برّههای گم شده در ذات ظلمتیم
دنبالمان بگرد که چوپان ما تویی
دنبالمان بگرد و خودت را نشان بده
در گرگ و میش، طالع تابان ما تویی
☑️ @ShahrestanAdab
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #شعر_و_تماشا
▪️شعرخوانی #محمدرضا_وحیدزاده در پرونده #رمضانیه، موسسۀ شهرستان ادب
☑️ @ShahrestanAdab
🔻سر آغاز
(شعری از #علیرضا_سمیعی در پرونده #رمضانیه)
▪️پيش از آنكه درخت
صدای پرنده باشد
پيش از آه سنگی كوه در سينه زمين
پيش از آنكه در كرشمه آهو
دشت تاسيس شود
قبل از آنكه فرشته عشق را بداند كه چيست
قبل از آنكه ابليس در اشک ناتوانیاش ساغری زند
قبل از آنكه تاريكي اسم در جهان پراكنده گردد
من بر او و آنها كه اويند
و آنها و او كه آنهاست
سجده بردم
🔗 #صدای_بهتر_زخم کتاب شعر «علیرضا سمیعی» را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
adabbook.com/صدای-بهتر-زخم
☑️ @ShahrestanAdab
🔻دوستت دارم
(شعری از #سجاد_سامانی در پرونده #رمضانیه)
▪️تو پادشاهی و من مستمند دربارم
مگر تو رحم کنی بر دو چشم خونبارم
مرا اگر به جهنم بیفکنی ای دوست
هنوز نعره برآرم که دوستت دارم...
ردای عفو، برازندۀ بزرگی توست
وگرنه من به عذاب تو هم سزاوارم
امید من به خطاپوشی تو آنقدر است
که در شمار نیاید گناه بسیارم
تو را به فضل تو میخوانم و امیدم هست
اگر به قدر تمام جهان خطاکارم...
☑️ @ShahrestanAdab
🔸صدای رمضان
(شعری از #علیرضا_قزوه در پرونده #رمضانیه)
🔹آمدم تا که ببوسم کف پای رمضان
دلم از سینه برون زد به هوای رمضان
شاد و خندان برو از خانۀ من ای شعبان
کآمد از کوچه و از باغ، صدای رمضان
ماه مردم رجب و ماه پیمبر، شعبان
آمده سر بنهد پیش خدای رمضان
ملکالعرش مرا زیر پر خود گیرد
من اگر لب بگشایم به ثنای رمضان
هر چه روز و مه و سال است بود یک شب قدر
هیچ ماهی نگذارند به جای رمضان
از چه رو سر ننهادی به در حضرت عشق؟
هان چرا دل نسپردی به خدای رمضان؟
جامۀ عرش به تن کرد و ردای ملکوت
هر که بر قامت دل کرد قبای رمضان
او چه کرده ست بجز لطف به جان من و تو
ما چه کردیم بجز هیچ برای رمضان؟
رمضان رمز رسیدن به دل و دلدار است
دل به دلدار مده جز به بهای رمضان
نفس خود را بشکن، موسم خیبرشکنیست
چون علی(ع) نیست کسی قلعهگشای رمضان
اگر از توبه نریزم به سر دل آبی
با چه رو سر بگذارم به سرای رمضان
آخرت آمد و ما اول کاریم هنوز
توشهای جمع نکردیم برای رمضان
جان من فدیۀ الغوث شب قدرش باد
عمر من گو برود، باد بقای رمضان
ما غلامیم غلامیم غلام شب قدر
ما گداییم گداییم گدای رمضان
هر چه خواندیم و نخواندیم قضا گشت نماز
میروم روزه کنم نو به قضای رمضان
گر نبخشید گناهان من مسکین را
روز محشر بنویسید به پای رمضان
رمضان ماه خدا، ماه بشر، ماه علی(ع)ست
که خدا خورده قسم خود به ولای رمضان
یک جهان نور و سرور است و حضور است و عبور
میروم دل بسپارم به دعای رمضان
💠 آثار استاد قزوه را از فروشگاه اینترنتی #ادب_بوک تهیه نمایید:
www.adabbook.com
☑️ @ShahrestanAdab