9.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 با خاطرات اردوی تیرماه #آفتابگردانها
✅ (بخش سوم)
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻«این رشتۀ نامرئی»
(در تازهترین مطلب از پرونده #ادبیات_و_فوتبال مقالهای از #پیر_پائولو_پازولینی کارگردان سینما و شاعر مشهور ایتالیایی را با یادداشت و مقدمهای از #امیر_مرادی میخوانیم)
▪️«...تا کنون تعریف درستی که بتواند ادبیات را از غیرش به طور کامل جدا کند، ارائه نشده است امّا شاید اگر بگوییم"ادبیات هر متن زیبای تأثیرگذاری است" پر بیراه نرفته باشیم. در این تعریف سه کلمه کلیدی است: متن (هر آرایشی از کلمات)، زیبا (وابسته به فرم) و تأثیرگذار (وابسته به محتوا). بنا بر این تعریف، کار ادبیات به بند کشیدن محتوا در قالب فرم زیبایی از کلمات است که اگر درست انجام شود، سبب ماندگاری یک اثر میشود.
همین مسئلۀ ماندگاری است که فوتبال را به ادبیات پیوند میزند. گاهی لحظاتی در فوتبال پدید میآیند که دوربینها با همۀ قدرت و قابلیت بی حدّ و حصر خود، نمیتوانند ثبتشان کنند و نیاز به سازهای محکم از کلمات است که بتواند این لحظات را در یک قاب تاریخی ماندگار کند. به یاد بیاورید که چهقدر از صحنههای فراموشنشدنی فوتبال را با گزارشها، بهتر بگویم، با کلمات و ادبیات، به خاطر دارید؛ "الله اکبر"های کوتی وقتی ایران مقابل عربستان به پنالتی رسید، "تمام تن و بدنم داره میلرزه" عادل فردوسیپور اواخر بازی بارسلونا-پاریسنژرمن، "باز هم روی زمین»های خیابانی پس از گل ایران به استرالیا. به یاد بیاورید استعارههای"بمبافکن" (لقب گرد مولر)، دلقک (لقب پابلو آیمار)، چیچاریتو (به معنی نخود فرنگی، لقب خاویر هرناندز) و غزال تیزپا و جادوگر و موشک و هلیکوپتر را برای خداداد عزیزی و علی کریمی و مهدی مهدویکیا و وحید هاشمیان.
با همۀ جذّابیتهای بصری فوقالعادهای که دوربینها و رسانهها برای فوتبال ساختهاند، فوتبال هیچ گاه منفک از کلمه و کلمات قابل تصوّر نیست و از همین روست که تو اگر از گزارشگر یک بازی متنفّر هم باشی، نمیتوانی صدای تلویزیون را ببندی و فقط دل به تصاویر خوش کنی. فوتبال بدون صدای استادیوم و گزارشگر، بدون کلمه و کلمات، مجموعهای است از تصاویر گذرا. فوتبال بدون ادبیات چیزی نه، چیزهایی کم دارد...»
متن کامل این مقاله و یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9266
☑️ @ShahrestanAdab
🔻پانزدهمین میزگرد #بوطیقا در شهرستان ادب
🔖خلاصه:
eitaa.com/shahrestanadab/348
📖مشروح و 📸گزارش تصویری این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
☑️ @ShahrestanAdab
📕پانزدهمین میزگرد از سری میزگردهای آزاد ادبی #بوطیقا در مؤسسۀ شهرستان ادب برگزار شد و محمد شمسالدینی، مجید اسطیری، مهدی خلیلی، مسعود آذرباد، محمد قصاع و محمدقائم خانی دربارۀ ژانر ادبیـعلمیـتخیلی به بحث و گفتوگو پرداختند.
خلاصه جلسه :
✔️#محمد_قصاع: «مهمترین نقطهضعف نویسندههای علمیـتخیلی امروزۀ ایرانی این است که از دنیای علم دور هستند»
✔️#مجید_اسطیری: «در کشاکش بین علم و فلسفه میتوان داستانهای خوبی در ژانر علمیـتخیلی خلق کرد»
✔️#محمدقائم_خانی: «نحوی از انحصار در ادبیات علمیـتخیلی وجود دارد که تقریباً به هیچ گفتمان دیگری اجازۀ طرح سؤال و رجوع به امکانهای آینده را نمیدهد»
✔️#مسعود_آذرباد: «اگر ژانر علمیـتخیلی چند فرزند داشته باشد، یکی از فرزندانش آینده است»
✔️#مهدی_خلیلی: «اگر نظریۀ پوپر را مبدأ تفکرمان قرار دهیم، داستان علمیـتخیلی نوعی متافیزیک است»
✔️#محمد_شمسالدینی: «قاطبۀ آیندهپژوهی دنیا دست یکسری آیندهپژوه ژورنالیست است که همهشان بر پایۀ داستانهای علمیـتخیلی جلو میروند».
▪️ گزارش و مشروح این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
📕پانزدهمین میزگرد از سری میزگردهای آزاد ادبی #بوطیقا در مؤسسۀ شهرستان ادب برگزار شد و محمد شمسالدینی، مجید اسطیری، مهدی خلیلی، مسعود آذرباد، محمد قصاع و محمدقائم خانی دربارۀ ژانر ادبیـعلمیـتخیلی به بحث و گفتوگو پرداختند.
خلاصه جلسه :
✔️#محمد_قصاع: «مهمترین نقطهضعف نویسندههای علمیـتخیلی امروزۀ ایرانی این است که از دنیای علم دور هستند»
✔️#مجید_اسطیری: «در کشاکش بین علم و فلسفه میتوان داستانهای خوبی در ژانر علمیـتخیلی خلق کرد»
✔️#محمدقائم_خانی: «نحوی از انحصار در ادبیات علمیـتخیلی وجود دارد که تقریباً به هیچ گفتمان دیگری اجازۀ طرح سؤال و رجوع به امکانهای آینده را نمیدهد»
✔️#مسعود_آذرباد: «اگر ژانر علمیـتخیلی چند فرزند داشته باشد، یکی از فرزندانش آینده است»
✔️#مهدی_خلیلی: «اگر نظریۀ پوپر را مبدأ تفکرمان قرار دهیم، داستان علمیـتخیلی نوعی متافیزیک است»
✔️#محمد_شمسالدینی: «قاطبۀ آیندهپژوهی دنیا دست یکسری آیندهپژوه ژورنالیست است که همهشان بر پایۀ داستانهای علمیـتخیلی جلو میروند».
▪️ گزارش و مشروح این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻«ترجمه علم است یا هنر؟» | گفتگوی شهرستان ادب با #موسی_بیدج
(مصاحبهای خواندنی از #شهریار_شفیعی)
▪️«...ببینید، اینکه ضرورت ترجمه در کجا واقع میشود، خیلی واضح است. روزگار ما روزگار رسانههای شتابان است. روزگاری که خبری پیش پا افتاده از آن سوی جهان در عرض ثانیهای به اینسو میرسد، درحالیکه قبلاً اینطور نبود. ارتباط جهان نیاز به فراتر از این هم دارد. ما وقتی علوم رو مد نظر قرار میدهیم به تکنولوژی و فناوری نیاز داریم اما در کنار اینها ـکه موضوع کار من هم هستـ ادبیات قرار دارد. ادبیات بهخاطر اینکه آیینۀ فرهنگ یک ملت و یک زبان است، میتواند تکمیلکنندۀ فرآوردههای دیگر آن ملت، زبان و فرهنگ باشد. برای مثال، اگر ما از آلمان ماشین میآوریم، میخواهیم ببینیم که آلمانیها چهطور فکر میکنند، اندیشهشان در کجاست. حالا یکی سراغ فلسفه میرود، یکی ادبیات، که من سراغ ادبیات رفتم. برای اینکه به نظر من ادبیات جامعتر است. برای مثال فلسفه، فقط به فلسفۀ آلمانی میپردازد اما ادبیات، هم دارای فلسفه است، هم جامعهشناسی، هم خودِ فرهنگ و رفتارهای یومیه و هم سلوک آدمها. همۀ اینها در ادبیات واقع میشود، پس ما نیاز داریم که به ادبیات بپردازیم. الان همۀ ما با زبانهای دیگر آشنا نیستیم، پس به یک واسطه و مدیوم نیاز داریم به نام مترجم، تا بتواند ادبیات دیگری که فرهنگ و هنرش را هم در برمیگیرد برای ما بازتاب کند، این ضرورت روزگار ماست.
ما باید آشنا بشویم، به این دلیل که میخواهیم از تجارب دیگران هم استفاده کنیم. روزگار ما خیلی سریع از دست میرود. پس ما نمیتوانیم هر چیزی را خودمان تجربه کنیم. مثل اینکه شما با ماشین به سمت مسیری حرکت میکنی که بسته است، از قضا همسایۀ شما میگوید اگر به فلان خیابان میروی بسته است. اگر جناب همسایه تجربهاش را در اختیار من نمیگذاشت بنده تا آنجا میرفتم و متوجه میشدم که بسته است و کلی از زمانم گرفته میشد. پس آشناشدن با تجربههای دیگران مهم است برای اینکه بدانیم چه طرز فکری دارند، اصلاً نسبتش با شما در چه زاویهای هست، آیا با شما خوب است یا خوب نیست. برای اینکه لازمۀ مراودات امروز ما این است که از حداقل آشناییها برخوردار باشیم. درواقع این میشود ضرورت ترجمه، به زبان ساده...»
متن کامل این گفتوگو را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9019
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻و دوستان همه ماندند ما بریده شدیم
(شعری میخوانید از کتاب تازه منتشر شدهی #روح_اندوهگین_یک_شاعر سرودهی #سیدرضا_محمدی)
▪️و دوستان همه ماندند ما بریده شدیم
از آن بدایت بیماجرا بریده شدیم
یکی یکی بند از پایمان گسست و سپس
شبیه مشتی خاک از هوا بریده شدیم
نه مثل چند پرنده که بی قفس گشتند
پرکپرک زده از بندها بریده شدیم
نه چند مؤمن مأیوس از تکلّم غیب
که بیدلیل شبی از خدا بریده شدیم
رها شدیم نه راه و نه نقشه و نه هدف
رها شدیم نه شاید رها، بریده شدیم
درست مثل دو کاغذپران رسیده بههم
دو نخ شدند که از هم جدا بریده شدیم
هوا پر از لبهی تیغ ها گردان بود
یکییکی همه از دست و پا بریده شدیم
تو بین ابر افتادی عجین شدی با برف
ز یاد هم هم رفتیم تا بریده شدیم
مرا تلاطم بادی کشاند شهر به شهر
برای حسرت آخر چرا بریده شدیم
تو سرد و تلخی من دربهدر تو دور...من...آه
نمیرسیم به ما دوتا...بریده شدیم
بریده یعنی با اینکه عاشقیم به هم
بریدهایم از هم نیز... یا... بریده شدیم
☑️ @ShahrestanAdab