eitaa logo
شهیدشاهرخ‌ضرغام‌‌وشهیدمغفوری
2.6هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
32 فایل
👈سعی کن طوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه ! وقتی خدا عاشقت بشه خوب تو رو خریداره👉 نمازشبخونامونند👈 @Shabahengam 🌙 کانال‌احکام‌شرعی 👈 @Ahkammarfe گروه تبادلات شاهرخ💫مغفوری👇 @shahrokhzarghamm #کانال_وقف_مادر_سادات💚 #کپی_با_ذکر_یافاطمه"س"
مشاهده در ایتا
دانلود
✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨ . 🌺 (21) 🌺 1 ( : آقای حسین رحمانی) چند روزی از پيروزی انقلاب گذشته بود. نيروی نظامی و انتظامی وجود نداشت. كميته های حلال مشكلات مردم شده بود. هر شب تا صبح نگهبانی می داديم. خبر رسيد كه يكی از افراد شرور قبل از با اسلحه در محله نارمک تردد دارد. دو نفر از بچه ها در تعقيب او بودند. اما موفق نشدند. ساعتی بعد ديدم آقایی با هيكل بسيار درشت وارد دفتر كميته شد. موهای فر خورده و بلند. قد و هيكل بسيار درشتی داشت. بعد هم با صدایی خشن گفت: دنبال من بوديد!؟ با تعجب پرسيدم شما؟! گفت: هستم. بعد هم اسلحه خودش را محكم گذاشت روی ميز. يكدفعه صدای مهيبی آمد. گلوله ای از دهانه اسلحه خارج شد! همه ترسيده بودند. بيشتر از همه خود . رنگش پريده بود. دست و پايش می لرزيد. بعد با خجالت گفت: به خدا منظوری نداشتم. اسلحه ام- ۳ خيلی حساسه. خدا رحم كرد. گلوله به كسی نخورد. پرسيدم: اين اسلحه رو از كجا آوردی؟ گفت: من عضو كميته منطقه يازده هستم. اطراف خيابان پيروزی. من هم كمی فكر كردم و گفتم: اين آقا رو فعلاً بازداشت كنيد تا بفرستيم كميته مركز اونجا معلوم می شه. بيشتر بچه ها می ترسيدند. هيچكس راضی نمی شد او را به كميته مركز منتقل كند. می گفتند دوست و رفيق زياد داره ممكنه به ما حمله کنند. ساعتی بعد با ماشين خودم به همراه دو نفر ديگر حركت كرديم. جلوی درب كميته مركز دو نفر از رفقا را ديدم.سلام وعليك كرديم. نگاهی به شاهرخ كردند و گفتند: اين كيه!؟ عجب هيكلی داره! چشماش رو ببند. زود ببرش تو كه آقای خلخالی منتظر اينهاست. رنگ چهره شاهرخ پريده بود.دستاش می لرزيد.التماس می كرد و می گفت: آقا تو رو خدا بگو من هيچ كاری نكردم.شما تحقيق كنيد.به خدا . رفتيم طبقه دوم.طوری كه كسی متوجه نشود به بازپرس گفتم: قيافه اش غلط اندازه. اما كار خاصی نكرده.فقط اسلحه داشته و بچه ها تعقيبش كردند. عصر فردا در محل كميته نشسته بودم. سرم توی كار خودم بود. يكی از در وارد شد.بلافاصله پشت ميز من آمد. مرا بغل كرد و شروع كرد بوسيدن! همينطور هم می گفت: آقا خيلی نوكرتم. غلامتم، خيلی مردی، هر كاری بگی می كنم. درست حدس زدم. شاهرخ بود. گفتم: چه خبره مگه چی شده!؟ گفت: مسئول كميته از شما خيلی تعريف كرد. بعد هم به خاطر شما من رو آزاد كرد. آقا از امروز من نيروی شما هستم. هر كاری بخوای می كنم. هر چی بخوای سه سوته حاضره! شاهرخ از همان روز عضو كميته ناحيه پنج شد. هر شب با موتور بزرگ و چهار سيلندر خودش گشت زنی می كرد. بعضی مواقع هم با ماشين جیپ خودش گشت می زد. جالب بود كه مرتب ماشين او عوض می شد. بعدها فهميديم كه نگهبان پادگان خيلی از شاهرخ حساب می بره. برای همين شاهرخ چند روز يكبار ماشين خودش رو عوض می كرد! ... ... .
کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨ 🌺 (22) 🌺 2 ( : آقای حسین رحمانی) . داخل مسجد دور هم نشسته بوديم. حاج آقا جلالی سرپرست کميته مشغول صحبت با بود. حاج آقا به يکی از بچه های مذهبی گفته بود که احکام نمازجماعت و روزه را به شاهرخ آموزش دهد.حرف از احکام و... بود. يکدفعه شاهرخ با همان زبان عاميانه خودش گفت: حاج آقا بگذريم از اين حرفا! يه ماشين برا شما ديدم خيلی عالی! آخرين مدل، شورلت اصل آمريکایی، توی پادگانه، میخوام بيارم برای شما ولی رنگش تعريفی نداره!! شنيده بودم که نگهبان های پادگان هم از شاهرخ حساب میبرند. ولی فکر نمی کردم تا اينقدر! حاج آقا گفت: بس کن اين حرفا رو، شما دنبال کار خودت باش. دقت کن نمازهات رو صحيح بخونی. شاهرخ دوباره خيلی جدی گفت: راستی با مسئول پادگان هماهنگ کردم. میخوام يه بيارم برا !! همه با هم خنديديم و با خنده جلسه ما تمام شد. عصر روز بعد جلوی ايستاده بودم. با چند نفر از بچه های کميته مشغول صحبت بودم. صدای عجيبی از سمت خيابان اصلی آمد. با تعجب به رفقا گفتم: صدای چيه؟! يکی از بچه ها گفت: من مطمئنم، اين صدای تانکِ!! دويديم به طرف خيابان، حدس او درست بود. يک دستگاه تانک جلو آمد و نبش خيابان مسجد توقف کرد. با تعجب به تانک نگاه میکرديم. در برجک تانک باز شد. شاهرخ سرش را بيرون آورد. با خنده برای ما دست تکان می داد. بعد گفت: جاش خوبه؟! نمی دانستم چه بگويم. من هم مثل ديگر بچه ها فقط می خنديدم! يک هفته دردسر داشتيم. بالاخره تانک را به پادگان برگردانديم. هرکسی اين ماجرا را می شنيد می خنديد. اما شاهرخ بود ديگر، هر کاری که می گفت بايد انجام می داد. ... . ..
بهشت‌جایی‌ِکه‌توش... همه‌مثل‌توباشن(: من♥️ تولدت‌مبآرک‌′′عشق′′🌱- ،جآن :)♥️🎉 ،، 🤍🖇 ٬٬
💔😔💔 این خبر را برسانید به عشاق نجف بوی سجاده خونین کسی می آید... السلام علیک یا امیرالمومنین (علیه السلام)🙏😔😭 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزشمار🔴 • 🍃۵ روز تا زمینی شدن داداش حمید🍃 • •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈• • • •۱۴۰۱/۲/۴• • • •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
"بسٰم‌الرب‌ْالشھدآ💔" -سلام‌رفقــا‌امیدوارم‌حال‌دلتون‌مھدوۍ‌باشھ😍🌼' طاعات‌وعباداتتون‌هم‌مقبول‌درگاه‌الھی👐🏻💜:) بہ‌مناسبت‌"تولد"داداش‌ابراھیم‌ختم‌صلوات‌داریم💙🚙" لطفاً‌ھر‌ڪس‌ھرچقدرڪھ‌می‌تونہ‌‌👀🤍:) و‌بہ‌‌اندازھ‌ۍارادتش‌بہ‌‌'ھادۍ‌دلھا'دراین‌ثواب قشنگ‌شریڪ‌بشہ‌🙂💕' -تعدادصلوات‌ھاتونو‌بہ‌‌آیدۍ‌زیر‌بفرستید💔🚶🏻‍♂:) @yamahdy_adrekny
ختم قران به نیت ظهور امام زمان عج وهدیه به روح پاک شهدا وشهید ابراهیم هادی https://abzarek.ir/service-p/msg/541688
1_334377913.mp3
4.11M
🎧روضه ضربت خوردن امیر مومنان علیه السلام 🎤 کاش امشب مسجد کوفه بودیم🏴
🕊• بِسْمِ الله الرَّحمٰنِ الرَّحِیٓمْ ﴿طرح هدیه جزء قرآن﴾ بہ نیت تعجیل در ظهور آقا امام زمان ﷻ و شادے روح شھدا (حمید سیاهکالی مرادی، ابراهیم هادی، محمدهادےذوالفقاری و نجمه قاسم پور) •به مدت یک هفته از ۱۹ تا ۲۶ رمضان• اعلام جزء از طریق لینڪ زیر⇩💌 https://abzarek.ir/service-p/msg/541688 🌱
زمانی که ابراهیم هادی به دنیا آمد، اول اردیبهشت و مصادف با شبهای قدر ماه رمضان بود. امسال پس از ۶۵ سال که از تولد ابراهیم گذشته، تولد شمسی و قمری او با هم مصادف گردیده. شاخه گل صلوات نثار روح پاکش🌹 هادی دلها تولدت مبارک 🌹 شهید ابراهیم هادی 🌹 *شهید گمنام و بی مزار*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴سخنان سردار دلها در وصف شهادت طلبی امام علی علیه السلام قاسم سلیمانی 🍃🏴🌱🏴🌱🏴
سلام و درود باعرض قبولی طاعات و تسلیت شهادت حضرت علی(ع)، و ضمن التماس دعای خیر از شما خوبان در شب های قدر، امکان ثبت نام زیارت نیابتی حرم حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) ویژه این شب های بافضلیت توسط خادمان شما برقرارشد جهت ثبت نام از لینک زیر اقدام نمایید: https://atabat.org/fa/forms/4 کمیته فرهنگی آموزشی اربعین ستاد بازسازی عتبات عالیات
14000213-narimani-monajat.mp3
2.26M
|⇦•آلوده دامانم، در این که .. با خدا و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام ویژۀ شب های قدر اجرا شده ماه مبارک رمضان ۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی •✾•
شهیدشاهرخ‌ضرغام‌‌وشهیدمغفوری
✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨ 🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (22) 🌺 #کمیته 2 #تانک (#راوی : آقای حسین
کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨ 🌺 (23) 🌺 . ( : آقای عباس شیرازی) چند نفر از رفقای قبل از انقلاب را جذب کرده بود. آخر شب جلوی مسجد مشغول صحبت بودند. يکی از آنها پرسيد: شاهرخ، اين که میگن همه بايد مطيع باشن، يا همين ولايت فقيه، تو اينو قبول داری!؟ آخه مگه می شه يه پيرمردِ هشتاد ساله کشور رو اداره کنه!؟ کمی فکر کرد و با همان زبان عاميانه خودش گفت: ببين، ما قبل از هر جا می رفتيم، هر کاری می خواستيم بکنيم، چون من رو قبول داشتيد، روی حرف من حرفی نمی زديد، درسته؟ آنها هم با تكان دادن سر تائيد کردند. بعد ادامه داد: هر جایی احتياج داره يه نفر حرف آخر رو بزنه، کسی هم روی حرف اون حرفی نزنه. حالا اين حرف آخر رو، تو مملکت ما کسی می زنه که عالم دينِ، بنده واقعی خداست، خدا هم پشت و پناه ايشونه. بعد مکثی کرد و گفت: به نظرت، غير از کسی می تونست رو از بيرون کنه، پس همين نشون میده که پشتيبان ولايت فقيه خداست. ما هم بايد به دنبال امام عزيزمون باشيم. در ثانی ولی فقيه کار اجرایی نمی کنه بلکه بيشتر نظارت می کنه... اين استدلال های او هر چند ساده و با بيان خاص خودش بود. اما همه آنها قبول کردند. ٭٭٭ چند روزی از پيروزی انقلاب گذشت. شاهرخ نشسته بود مقابل تلويزيون، سخنرانی در حال پخش بود. داشتم از کنارش رد می شدم که يکدفعه ديدم اشک تمام صورتش را پر کرده. باتعجب گفتم: شاهرخ، داری گريه می کنی!؟ با دست اشک هايش را پاک کرد و گفت: امام، بزرگترين لطف خدا در حق ماست. ما حالا حالاها مونده که بفهميم رهبر خوب چه نعمت بزرگيه، من که حاضرم جُونم رو برای اين آقا فدا کنم .... ...
🌺 (24) 🌺 .... ( : آقای عباس شیرازی) مدتی بعد، خانه ای مصادره ای را برای سکونت در اختيار گذاشتند. بعد گفتند: چون خانه نداريد، می توانيد برای دريافت زمين مراجعه نمائيد. يک قطعه زمين در شمال منطقه تهرانپارس به ما تعلق گرفت. اما شاهرخ گفت: خيلی از مردم با داشتن چندين فرزند هنوز زمين نگرفته اند. من راضی به گرفتن اين زمين نيستم. يكروز پيرمردی را ديد که نتوانسته بود زمين دريافت کند. آمد خانه. سند زمين را برداشت و با خودش بُرد. سند را تحويل پيرمرد داد و گفت: اين هديه ای از طرف حضرت امام است. مدتی بعد خانه مصادره ای را هم تحويل داد. گفته بودند برای يک مقر نظامی احتياج داريم. دوباره برگشتيم به مستاجری، اما اصلاً ناراحت نبود. گفتم: پس چرا قطعه زمين را تحويل دادی؟ گفت: ما که برای خانه و زمين نکرديم، هدف ما بود. خدا اگر بخواهد، صاحب خانه هم می شويم. ... . ..
🌺 (25) 🌺 1 ! ( : آقای مير عاصف شاهمرادی) . . درگيری گروه های سياسی ادامه دارد. فضای متشنج تابستان پنجاه و هشت آرام نشده. اما مشکل ديگری بوجود آمد. درگيری با ضدانقلاب در منطقه . يک دستگاه اتوبوس تحويل گرفت. با هماهنگی ، بچه های مسجد را به آن منطقه اعزام کرد. با پايان درگيری ها حدود دو هفته بعد بازگشتند. خسته از ماجرای گنبد بوديم. اما خبر رسيد به آشوب کشيده شده. گروهی از کردها از طرف صدام مسلح شدند. آنها مرداد پنجاه و هشت، تمام شهرهای کردستان را به صحنه درگيری تبديل کردند. پيامی صادر کرد:"به ياری رزمندگان در کردستان برويد." شاهرخ با چند نفر از دوستانش که راننده بودند صحبت کرد. ساعت سه عصر(يک ساعت پس از پيام امام) شاهرخ با يک اتوبوس ماکروس در مقابل مسجد ايستاد. بعد هم داد می زد: کردستان، بيا بالا، کردستان! آمدم جلو و گفتم: آخه آدم اينطوری نيرو میبره برا جنگ!! صبر کن شب بچه ها ميان، از بين اونها انتخاب می کنيم. گفت: من نمی تونم صبرکنم. امام پيام داده، ما هم بايد زود بريم اونجا. ساعت 4 عصر ماشين پر شد. همه از بچه های کميته و مسجد بودند. بيشتر راه ها بسته بود. از مسير کرمانشاه به سمت قصر شيرين رفتيم. در آنجا با فرماندهی به نام آشنا شديم. از آنجا به کردستان رفتيم. در سه راهی پاوه با برادر ،از مسئولين کميته خيابان شاهپور تهران آشنا شديم. او هم با نيروهايش به آنجا آمده بود. آقای شجاعی، يکی از نيروهای آموزش ديده و از افسران قبل از بود که به همراه ما آمده بود. اين مناطق را خوب می شناخت. او بسياری از فنون نبرد در کوهستان را به بچه ها آموزش می داد. بعد از پيام امام نيروی زيادی از مناطق مختلف کشور راهی کردستان شده بود. در سه راهی پاوه اعلام شد كه؛ پاوه به اندازه كافی نيرو دارد. شما به سمت سنندج برويد. نيروی ما تقريباً هفتاد نفر بود. فرمانده پادگان وقتی بچه های ما را ديد گفت: ضد به ارتفاعات شاه نشين حمله كرده. پاسگاه مرزی"برار عزيز" را نيز تصرف كرده. شما اگر می توانيد به آن سمت برويد. بعد مکثی کرد و ادامه داد: فرمانده شما كيه؟! ما هم كه فرماندهی نداشتيم به همديگر نگاه می كرديم. بلافاصله من گفتم: آقای فرمانده ماست. هيكل و قيافه شاهرخ چيزی از يک فرمانده كم نداشت. بچه ها هم او را دوست داشتند. اما شاهرخ زد به دستم و گفت: چی می گی؟! من فقط می تونم تيراندازی کنم. من كه فرماندهی بلد نيستم. گفتم: من قبل انقلاب همه اين دوره ها رو گذراندم. كمكت می كنم. ديگر بچه های هم حرف مرا تایيد كردند. بالاخره شاهرخ ما شد! ... ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨زیارت نامه شهدا✨ 🦋اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🦋 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 @shahrokhmahdi
🌻🌻 دو کارتن بزرگ جنس روی دوشش بود . جلوی یک مغازه کارتن ها را رو زمین گذاشت . وقتی کارش تموم شد جلو رفتم و سلام کردم . بهش گفتم آقا ابراهیم این کار بارر هاست نه شما . نگاهی کرد و گفت : کار که عیب نیست ، بیکاری عیبه . این کاری هم که انجام میدم مطمئن میشم که هیچی نیستم و جلوی هوای نفسم گرفته میشه . دوباره گفتم : مردم می بینند ، شما قهرمان هستید ، این کار برای شما خوب نیست . ابراهیم هم گفت : کاری کن که اگر خدا تو را دید خوشش بیاید ، نه مردم . وَاللهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَن يرْضُوهُ إِن كانُوا مُؤْمِنِينَ شایسته این است که اگر ایمان دارند ، خدا و پیامبرش را راضی کنند . ( سوره توبه / ۶۲ )
امیرالمومنین (ع) امام علی (علیه السلام) روزها روزه می گرفت و شب ها را به گرسنگی می گذراند و غذای خویش را به فقرا می داد. سوره ی هل اتی و آیه 274 سوره ی بقره، در باب ایثار آن حضرت نازل شده اند(1).خداوند متعال در آیه 8 سوره هل اتی (انسان) می فرماید: «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا». علمای شیعه اتفاق نظر دارند این آیه به همراه آیاتی دیگر (هجده آیه از این سوره یا تمامی آن) درباره سه روز روزه‌گرفتنِ امام علی(علیه السلام)، فاطمه(سلام الله علیها)، حسنین(علیهما السلام) و فضه نازل شده است. این افراد با اینکه گرسنه بودند، افطاری خود را به دنبال درخواست مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند. امام علی (علیه السلام) کارگری می کرد و اجرتش را تصدّق می نمود و خود از فرط گرسنگی، بر شکمش سنگ می بست. در سخاوت آن امام بس که اعداء عدو ایشان، یعنی معاویه، در مورد ایشان می گوید: اگر علی، خانه ای از طلا و خانه ای از کاه را مالک شود، طلا را بیشتر تصدق می دهد تا هیچ از آن نماند(2). «الفضل ما شهدت به اعدا» فضیلت آن است که دشمنان نیز به آن گواهی دهند. راوی می گوید: نزد امام صادق (علیه السلام) بودم که نام امیر المؤمنین نزد او به میان آمد. امام صادق بسیار او را ستودند، آنگاه فرمودند: همانا وی از دارایی خویش هزار بنده خرید و در راه خدا و برای رهایی از دوزخ، آزاد کرد که بهای آن را از دسترنج خود و عرق پیشانی خویش تهیه کرده بود.(3) هرگاه ثروتی دست امیر المؤمنین (علیه السلام) می رسید فقرا و تهیدستان را با خبر می ساختند و پس جمع شدن آن ها، پول ها را از دست راست به دست چپ خویش می ریختند و می فرمودند: «ای درهم های زرد و سفید، غیر مرا فریب دهید». آنگاه همه ی آن ها را بین محرومین تقسیم می کرد و سپس دو رکعت نماز شکر می خواند(4). اما اینکه این را از باب کرامت بدانیم،چند نکته قابل توجه است: 1. اولا ما در مورد تاریخ و حوادث و اتفاقات تاریخی باید بر اساس گزارشات موجود ،اظهار نظر کنیم.در موضوع مورد بحث ما گزارشی نداریم که امام علی(علیه السلام) همه شب برای فقرا شیر می بردند.طراحان شبهه با مسلم و قطعی فرض کردن،چیزی که مستندات تاریخی ندارد و محاسبات خودشان بدنبال زیر سوال بردن و انکار اصل کمک به فقرا در سیره معصومین(علیهم السلام)،بخصوص مولای متقیان امام علی(علیه السلام) هستند. پس ما باید با مراجعه به تاریخ و ارائه مستندات تاریخی،این نقشه شیطانی و بافته ذهن بیمارشان را از اساس خنثی کنیم. 2. کسی منکر این نیست که ائمه(علیهم السلام) با اذن و اراده و قدرت الهی می توانستند کراماتی نشان دهند و به فرموده شما امام علی(علیه السلام) هم می توانست با کرامت بگونه ای رفتار کنند که ظرفهای شیر پر شوند.ولی اولا قرار نبوده و نیست خداوند و اولیای برگزیده اش از طریق معجزه و کرامت امور را پیش ببرند.ثانیاً بر فرض آن حضرت به اذن الهی و از باب کرامت چنین کاری می کرد،آن وقت این کار چه ارزشی داشت؟ائمه(علیهم السلام) بعنوان الگوی بشریت باید همچون بشر و بر اساس امور عادی رفتار کنند تا بتوانند بعنوان کاملترین الگو برای ما معرفی شوند و ما موظف به پیروی از آن بزرگواران شویم.لذا وقتی امیر مومنان و دیگر ائمه(علیهم السلام) اینگونه به نیازمندان کمک می کردند و خودشان زنبیل نان و خرما بر دوش می گرفتند و به خانه فقرا می بردند،ما هم باید با تأسی از آن انسانهای کامل در راه کمک به نیازمندان تلاش کنیم. حال اگر این کمک توسط ائمه(علیهم السلام) با کرامت و معجزه صورت می گرفت،الگو شدن آنها برای ما اصلا معنا و مفهوم و ارزشی نداشت.   پی نوشتها: 1. قمی، شیخ عباس،منتهی الآمال، ج1،ص284،قم، هجرت، 1374 ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 ✨تخریبچی حرفــــه‌ای خیرالله در بحث مین و جنگ‌افزار💣 و ادوات‌جنگی بسیارحرفــــه‌ای بود؛ آنقدر دقتش بالا بود🔍 که مینی که نشناسد و از پس آن برنیاید،وجــود نــــداشت❌ فقط تله‌های انفجاری داعش برایش ناآشنا بود که آمد و از آن عکــــس گرفــــت📸 و طریقه‌ی خنثی‌کردن آنرا یاد گرفت و به تخریبچی‌های دیگر هم یـــاد داد او خیــــلی شجــــاع بــــود و به خــودش اطمینــــان داشت خیرالله می‌گفت: «من این تخصص را دارم و می‌توانم مین را خنثی کنم اگر این مین را من خنثی نکنم، جــــان یک نفــــر را می‌گیــــرد😢 و اگر من بنشینم در منزل دِیــــنِ آن کسی که با میــــن از بین می رود، بــــر گــــردن مــــن اســــت.»🥀 او خودش را متعهــــد می‌دانست، نسبت به همه‌چیز، به‌ویژه به امنیــت🇮🇷 ✍راوی:همسر شهید 🕊