eitaa logo
شهرزاد داستان‌📚📚
2.1هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
59 ویدیو
233 فایل
پاتوق دوستداران داستان نویسی استفاده از مطالب با حفظ لینک کانال آزاد است. مدیر کانال: فرانک انصاری متولد ۱۴۰۱/۷/۱۱🎊🎊🎉🎉 برای ارتباط با من @Faran239 لینک ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17323748323533
مشاهده در ایتا
دانلود
1.23M
شروع طلایی در داستان استاد فرحناز فروغیان @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جوونک‌های عاشق نوشته زهره رضائی داستان شماره ۱۳
نام اثر: جوونک های عاشق! نویسنده زهره رضائی ❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ اگر هوس سیمرغ می‌کردم احمد به دنبالش می‌گشت بلکه پیدا کند و برایم بیاورد. همه دغدغه‌اش این بود که به راحتی زندگیم بیفزاید. اما دریغ از یک جمله محبت آمیز! دلم لک می‌زد برای دوستت دارم های عاشقانه اول ازدواجمان. دلم می‌خواست در یک آپارتمان فسقلی زندگی کنم. فرشی زیرپایم نباشد اما خانه پر شود از نوای عشقم، جانم، عزیزم، دورت بگردم‌ های احمد. گاهی که از دهانش «جانم» می‌پرد دلم ضعف می‌رود. دیگر حسودیم می‌شد، وقتی در مهمانی ها رفتار دیگر همسران را می‌دیدم. دلمرده و کلافه به رفیق دیرینه‌ام مریم زنگ زدم. احوالپرسی تمام نشده هق هق گریه‌ام بلند شد. پا روی غرورم گذاشتم مثل دوران مدرسه، همه چیز را برایش گفتم. فوری با آن صدای لطیفش گفت: «قربون چشمای قشنگت گریه نکن، یه کاری می‌کنم با هر نفسی بهت بگه دوست دارم.» ناباورانه و کنجکاو پرسیدم:«یعنی می‌خوای چیکار کنی!؟» با صدای شیطنت‌آمیزی گفت: «ببین و حظ ببر.» تا عصر پیش از آمدن احمد، گاهی خودم را سرزنش کردم که ای کاش به مریم نمی‌گفتم. از دست او کاری نمی آید، بی‌خود و بی جهت او را نگران کردم. صدای پارک ماشینِ احمد را که شنیدم، بار دیگر خودم را داخل آینه برانداز کردم و سمت در رفتم. مثل همیشه سه ضربه به در زد. به محض وارد شدن دستم را گرفت آرام فشرد و جای احوالپرسی گرم هر روزش، با محبت گفت:«دوستت دارم» دهنم از تعجب باز ماند. گفتم: «احمد اتفاقی افتاده؟» _«نه عشقم» قند توی دلم آب شد، عصرانه که می‌خورد پاپیش شدم چه شده، تا باز هم عشقم و جانم از او بشنوم. آخر تسلیم شد و از روی بی‌میلی گفت: «ماشینم را که کنار خیابان پارک کردم به هر طرف نگاهم افتاد روی در و دیوار این جمله رو دیدم «بهش بگو دوستش داری.» شوکه و متعجب گفتم: واقعا؟ میتونی از پنجره جای پارک همیشگی کنار کیوسک تلفن ببینی، نرم و مهربان گفتم: «نه عزیزم باور می‌کنم.» وقتی کلید در را انداختم متوجه زیر پاهام شدم که روی کاغذای رنگی کوچک که باد اونا رو روی زمین پخش کرد، نوشته بود: «بهش بگو دوستش داری..» فهمیدم کار مریم است. موذیانه گفتم:«حتما کار این جوونک های عاشقه.» احمد ادامه داد «حس کردم مخاطب این جمله هستم و یادم آمد خیلی وقته بهت نگفتم چقدر عاشقتم.» جمله آخر را با بغض گفت. بعد مرا در آغوش گرفت. محکم به سینه‌اش چسباند و بارها و بارها گفت دوستت دارم. در حالی که اشک در چشمانم جمع شده بود، به کار کودکانه‌ی مریم یک دل سیر خندیدم. @shahrzade_dastan
👆👆👆 داستان خانم رضائی عنوان جالبی دارد. داستان از جایی شروع می‌شود که زنی احساس می‌کند مردش نمی‌تواند دوست داشتنش را به زبان بیاورد. و این دردی می‌شود بر قلبش و آن را با دوستش در میان می‌گذارد و دوستش می‌گوید من درستش میکنم. مرد وقتی به خانه می‌آید از این رو به آن رو شده و دوست داشتن زنش را بیان میکند. چون روی کاغذ و ماشین نوشته هایی دیده و این به عنوان تلنگری برای این موضوع شده است. موضوع داستانک جالب بود.شخصیت ها قابل درک بود و داستان پیرنگ احساسی داشت. اما گره داستان در وسط داستان لو رفته و برای غافلگیری نهایی چیزی باقی نگذاشته. نویسنده می‌توانست قضیه تلنگر را در پایان داستان لو بدهد و این گونه تعلیق ماجرا را بیشتر بکند. ممنونم از خانم رضایی عزیز🙏 @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نماد در داستان قسمت دوم ❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ نماد یا نشانه کلمه‌ای است که در شعر و داستان و قالب‌های دیگر هم کاربرد دارد و معمولاً دو یا چند بار تکرار می‌شود تا به غیر از معنای ظاهری و واقعی خود معنا و مفهوم مطلوب نویسنده را به ذهن خواننده متبادر کند. هنگامی که در یک متن روی گل سرخ تاکید می‌شود روشن است که گل سرخ همان گل سرخ است. اما تکرار و مکث نویسنده روی آن نشان می‌دهد منظور دیگری دارد. منظوری که در لایه‌های درونی واژه نزد نویسنده وجود دارد این است که گاهی با روبرو شدن با واژه‌ای مثلاً گل سرخ یاد مفاهیم مانند جوانی، زیبایی و عشق و مهرورزی می‌افتیم همچنین وقتی در یک متن از واژه شب به گونه‌ای تکراری و تاکیدی استفاده می‌شود خواننده به مفاهیم استعاری و معانی دوم و سوم واژه متمایل می‌شود. آن جهل، اختناق و تاریکی و غیره است. شاید این پرسش در ذهن بسیاری شکل بگیرد که نماد برای چیست و چرا باید به نماد روی آورد. نماد و گرایش به نماد در نوشته‌های گوناگونی استفاده می‌شود. به کارگیری عنصر نماد گاهی در اختیار و اراده نویسنده است. اگر نویسنده بخواهد متن خود را از یک لایگی بیرون آورد و دارای بار معنایی و چند لایگی نماید معمولا به ساخت و نشانه گرایی و سمبولیسم دست می‌زند. ویژگی ذاتی عنصر نماد غنا بخشی و پرتوان‌سازی معنایی اثر است. داستان نویس امروزی با درک نیاز زمانه بر آن است که داستانی تصویری نمایشی و در عین حال با رعایت ایجاد خلق کند. این ویژگی‌ها از دشواری‌های داستان کوتاه نویسی به شمار می‌رود. @shahrzade_dastan
داستان نویس ویژگی‌های یاد شده را با بهره‌گیری از عنصر نماد می‌تواند در داستانش بگنجاند. گاهی کاربرد نماد برای نویسنده به گونه‌ای اجبار است. این اجبار در بیرون به نویسنده شکل گرفته و بر ذهن و زبان نویسنده تحمیل می‌شود. هنگامی که نویسنده بنا به شرایط زمان به آسانی نتواند آنچه را که در ذهن دارد بر قلم بیاورد چاره‌ای ندارد جز آنکه به سوی نماد دست دراز کند. شاید برای همین است که در بسیاری از قصه‌ها و داستان‌ها زمان و مکان و وقوع رویدادها روشن نیست. اسفتاده از جمله‌هایی مانند ((روزی بود روزگاری بود در یک کشور دور پادشاه ....)) برای فرار از مجازات در آغاز قصه‌ها و روایت‌های قدیمی آورده می‌شده است. علت دیگری نیز برای گرایش به نماد و گرایی می‌توان برشمرد و آن خسته شدن از واقع گرایی مستند و عکس‌بردارانه است. به عبارت بهتر نمادگرایی واکنشی در برابر واقع گرایی قلمداد می‌شود. 📚آموزش داستان نویسی ✍روح‌الله مهدی پورعمرانی @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ناداستان چیست؟ ❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ ناداستان یعنی روایت‌هایی واقعی که ما را با خود همراه می‌کند و تجربه‌های آدم‌ها را با ما قسمت می‌کند. در واقع قالبی ادبی است که ریشه در واقعیت دارد. روایت های مستندی مثل زندگی نگاره، سفرنامه و… که با اتفاقات روزمره پیوند می خورند و برای خیلی ها از داستان جذاب ترند. تجربه‌هایی که با تکنیک‌های داستان‌گویی روایت می‌شوند، اما به‌خاطر واقعی بودن، واضح و جسورانه اند. در گذشته نویسنده و هنرمند را کسی می‌دانستند که از قدرت تخیل بالایی برخوردار باشد؛ یکی که می تواند تصویرهایی بکر و جذاب برای مخاطب خلق کند و هر چه بیشتر از واقعیت فاصله بگیرد. اما این روزها کمتر نویسنده ای را می توان یافت که ناداستان ننوشته باشد و به مواجهه بی واسطه با واقعیت نرفته باشد. ناداستان راهیست برای مشتاقان نوشتن تا درمورد چیزهایی که می دانند یا می توانند ببینند یا کشف کنند، بنویسند. چیزهایی که در زندگی لمس کردند یا مشتاق آن هستند و تمایلشان چنان قوی است که آنها را تا آستانه های منحصربفردی در درک اشتیاقشان می کشاند. تمام آنچه که در ادامه می‌آید نمونه‌های متداول کتاب‌های ناداستان محسوب می‌شود: ◇زندگی‌نامه‌ها، خودشرح‌حال‌نگاری‌ها و کتاب‌های خاطرات ◇کتاب‌هایی شامل جستارها، تحشیه‌ها و تفسیرها یا مصاحبه‌ها ◇کتاب‌های خودآموز (رشد شخصی، بهداشت عاطفی، کتاب‌های مربوط به روابط و مانند آن) @shahrzade_dastan
◇کتاب‌های علمی ◇کتاب‌های هنری ◇کتاب‌های سفری یا سفرنامه‌ای یا پست‌های وبلاگی دربارۀ سیاحت یا مسافرت ◇آثار مستند @shahrzade_dastan
نوشته سمانه قائینی داستان شماره ۱۴