شخصیت مخالف
قسمت پنجم
❄❄❄❄❄⛄⛄⛄❄❄❄❄❄❄⛄⛄
_وظیفه اخلاقی
نیز چسبی قوی است. مثلا اگز فرزند مادری را بدزدند خوانندهها درک میکنند که چرا مادر از درگیر شدن با سارقان خود را کنار نمیکشد. چنین مادری طبعا برای پس گرفتن فرزندش به هرکاری دست میزند.
_ دغدغه ذهنی نیز باز چسبی قوی است. شوهر روانی در رمان رز مدر اثر استیون کینگ طبعا از دست تعقیب و شکار زنش برنمیدارد. دغدغه ذهنی او مرگ زنش است.
_گاهی محیط یا مکان ممکن است شخصیت اصلی و مخالفش را در جایی حبس کند و به هم بچسباند. مثلا در رمان درخشش نوشته استیون کینگ شوهر دائم الخمر و بدخلق که با خانوادهاش درگیری دارد با زن و بچهاش در هتلی در ناحیه کوهستانی کار و زندگی میکنند. جایی که هر زمستان با آمدن برف حبس میشوند. آنها نمیتوانند جای دیگری بروند. در فیلم کازابلانکا نیز شخصیتهای درگیر در شهری حبساند. هیچ کس نمیتواند از این شهر که تحت اشغال نازیهاست. بدون اجازه یا جواز عبور خارج شود.
ادامه دارد..
#شخصیت_مخالف
@shahrzade_dastan
آتش در انبار کاه۱.m4a
5.92M
داستان آتش در انبار کاه
نوشته: هاروکی موراکامی
قسمت اول
اجرا: فرانک انصاری
@shahrzade_dastan
Notes_230222_100521.pdf
1.14M
چالش هفته
نوشته خانم پارسائیان
@shahrzade_dastan
توصیه ویرجینیا ولف به نویسندگان جوان
قسمت سوم
❄❄❄❄❄❄❄❄⛄⛄⛄⛄⛄⛄⛄
به خاطر خدا قبل از سی سالگی کتاب منتشر نکنید. این موضوع اهمیت زیادی دارد. بسیاری از اشتباهات در شعرهایی که میخوانم به این خاطر است که شاعر برای قرار گرفتن در فشار هنوز بسیار جوان است و از نظر روحی و کلامی پژمرده میشود. شاعر به خوبی مینویسد؛ او برای چشمان سختگیر و زیرک مردم مینویسد؛ اما چقدر بهتر میشد اگر این را پس از ده سال نوشتن تنها برای چشمان خودش مینوشت. از این گذشته، سالهای بین بیست و سی سالگی اوج هیجانات احساسی را به دنبال دارند. اگر زندگی واقعی اینقدر سخت است، دنبال کردن زندگی خیالی آزاد است. وقتی جوان هستید بنویسید، احمق باشید، سطحی باشید، از شاعران بزرگ تقلید کنید، همه اشتباهات را تجربه کنید، سبک، نحو، دستور زبان؛ همه چیز را بیرون بریزید، عصبانی شوید، دوست بدارید، با هر کلمهای که میتوانید بسازید. با این کارها نوشتن را یاد میگیرید. اما اگر کتاب منتشر کنید آزادیتان محدود میشود.
از «نامهای به یک شاعر جوان» ۱۹۳۲
@shahrzade_dastan
تنش و تعلیق در داستان
قسمت دهم
❄❄❄❄❄❄❄❄⛄⛄⛄⛄⛄⛄⛄⛄
زیاد کردن خطرات
نویسنده باید چیزی مهم در خط سیر داستان داشته باشد. چیزی که خواننده به آن کنجکاو ، علاقمند یا نگران باشد. این سوال را همه رمان نویسها باید بارها و بارها هنگام نوشتن رمانشان از خود بکنند. باید بپرسند: آیا این اتفاقی که دارد در داستان رخ میدهد برای خواننده آنقدر مهم هست که به خواندن داستان ادامه دهد؟ اگر شخصیت اصلی نتواند مشکل اصلیاش را حل کند، چه چیزی را از دست میدهد یا چه بلایی سرش میآید؟ آیا این اتفاق به قدر کافی مهم است؟
اگر شما بتوانید شخصیتی خلق کنید که آن قدر با ارزش و مهم است که خواننده دوست دارد ماجراهایش را تعقیب کند و مشکلی را به وجود بیاورید که حتما باید حل شود و بعد هر چه داستان جلوتر میرود خطرهای سر راه او را زیاد و زیادتر کنید. مطمئن باشید شما عناصر اصلی را که خواننده را به ورق زدن رمان وادار میکنند در اختیار دارید.
در رمان سه خطر اصلی وجود دارد که شما هم باید هنگام نوشتن رمانی در نظر داشته باشید: خطرهایی که از طرح ، شخصیت و جامعه ناشی میشوند.
#تنش
#تعلیق
@shahrzade_dastan
ترلان ۶۸.m4a
5.67M
داستان صوتی ترلان
نوشته فریبا وفی
قسمت ۶۸
اجرا فرانک انصاری
@shahrzade_dastan
یک قاچ کتاب📚📚📚
_ترجیح میدم یه درخت سرو باشم توی بیابون خودم تا یه گل خوشگل توی گلخونه بقیه. میگیری که چی میگم؟
_بزرگترین حسرت در روز قیامت آن است که به انسان نشان میدهند میتوانسته در زندگی به کجا برسد و نرسیده! میتوانسته چه انسانی بشود و خودش نخواسته و نشده.
_همیشه اتفاق میافتد که کسی را برای آخرین بار میبینی، بی آنکه بدانی این آخرین نگاه است.
_رفقا به خدا حیفه که روی سنگ قبرمون قبل از اسممون کلمه شهید رو ننویسن.
_ما با خون خودمون عقایدمون رو اثبات میکنیم. با پول نمیشه این کار رو کرد.
_ خوبیای اگه از م دیدین چشماتون قشنگ دیده. احیانا بدیای هم داشتم حقتون بوده ولی حلالم کنید!
_وقتی نمیتونی کاری براش بکنی، با دیدنش خودت رو عذاب نده.
📚جانبها
🖋سید مصطفی موسوی
@shahrzade_dastan