eitaa logo
شاه سلام علیک ؛ حسین سلام علیک
155 دنبال‌کننده
32 عکس
75 ویدیو
0 فایل
Admin : نوكري كردنِ اين قوم مرا بالا بُرد با گداييِّ حسين مَنسَب شاهي دارم به حسين بن علي پشت و پناهم گرم است اي خدا شكر ، عجب پشت و پناهي دارم. "تبادل و تبلیغ انجام نمی شود"
مشاهده در ایتا
دانلود
خواستم دست تو را باز نمایم که نشد پا به پای تو در آن کوچه بیایم که نشد همه همدست شدند دست خدا را بستند خواستم این گره کور گشایم که نشد ریختند بر سر من، دست زتو بردارم هر چه کردم نکنند از تو جدایم که نشد سعی کردم که به پیش تو نیفتم به زمین قنفذ آنقدر زد، انداخت زپایم که نشد دست خود را به در سوخته حائل کردم جان شش ماهه خود حفظ نمایم که نشد حیف شد بعد سه ماهی گل من وا می شد می شد امروز بخوابد روی پایم که نشد خواستم زودتر از این بروم نزد پدر زینب اینقدر دعا کرد برایم که نشد دست بشکسته اگر یاری زهرا می کرد میشد این قطره اشک تو شفایم که نشد به همین پهلوی بشکسته حلالم کن علی خواستم دست تو را باز نمایم که نشد : یک کوچه و یک نگاه تار و کم سو مسمـارِ در و غـلاف و تیغ و بازو حق دارد، اگر که مـادرم میگیرد یک دست به دیوار و یکی بر پهلو سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
کنارِ صحن تو، دیدم تمام باور خود را نشانی از مزار بی نشان مادر خود را همیشه قبل هر کاری برای رزق اشعارم گشودم گوشه ی ایوان طلایت دفتر خود را مَنِ من را شکست ایوان آیینه زمانی که هزاران تکه دیدم در کنارش پیکرخود را دل از بار تعلق ها رها شد با تو ،از این رو فقیری در ضریح انداخت تنها زیور خود را غبار این حرم را می کشم بر روی دستانم تبرک می کنم اینگونه من انگشتر خود را خیابان ارم را دوست دارم چون که می بینم درون آن شکوه بارگاه یاور خود را کسی که عمر خود را خادم این آستان بوده ندارد هرچه را، دارد برات محشر خود را من از اول به تو دل بسته ام اذنی بده بانو که باشم در حریمت لحظه های آخر خود را : صد شُکر که در بَحر کـَـرَم گُم هستیم خوشبخت ترین طیف زِ مَردُم هستیم به قـم سایه یِ رحمت دارد مـا سـایه نشین هستیم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، سالروز وفات سلام الله علیها تسلیت باد🏴
ای دیده خون ببار نیامد نگار ما آخر سحر نگشت شب انتظار ما یا ذالکرم به غربت عشاق رحم کن کی میرسی به داد دل بی قرار ما صاحب عزا به مجلس ما هم سری بزن رحمی نما بر این جگر داغدار ما ای کاش گریه وا کند این دیده بنگرم در مجلس عزا تو نشستی کنار من بیمار رو به قبله شدیم از فراق تو دیگر ز اشک و گریه گذشت است کار ما یا صاحب البکاء سبوئی حواله کن خشکانده است گناه دو ابر بهار ما سوگند بر نوای حسین جان فاطمه باشد گدائی حرمت اعتبار ما خیمه زدی به چادر خاکی ِ مادرت تا درس نوکری بدهی بر تبار ما ای کاش با دعای شما تا خدا رویم همراه تو زیارت کرب و بلا رویم : 💔 به عالمی نفروشم دمی ز حـالـم را که قیمتی ترین چیز است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
رنگ از چهره پریده است خودت میدانی عرق شرم چکیده است خودت میدانی پشت این خانه گـدا آمده و با گـریه  دست یاری طلبیده است خودت میدانی تو بزرگی و مرام تو نبخشیدن نیست از شما قهر بعید است خودت میدانی مهربانی و به جز لطف تو این قدر کسی بار ما را نخریده است خودت میدانی به غـریبی تو سوگند دلِ در به درم از همه جز تو بریده است خودت میدانی عمر من رفت فقط چند صباحی مانده آخر کار رسیده است خودت میدانی کلب دربار خراسان شده ام تا شاید بر سر من بکشی دست، خودت میدانی مجلس روضه به پا گشته بیا که بانی مادری زار و خمیده است خودت میدانی : اینجا خرابه های دل آبـاد می شود هر دلشکسته در حرمت شاد می شود در ازدحام بغض که درگیر می شوم روحم دخیل پنجره فولاد می شود سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
چه میشود که فقط غرق این دعا بشوم فقط خدا نکند از غمت جدا بشوم بگیر دست مرا جان مادرت زهرا به حال خود نکند لحظه ای رها بشوم خدا کند که بزودی شوم فدای تو و فدای حضرت سقّای با وفا بشوم نه اهل کبر و غرور و نه اهل جلوه گری غلام مخلص و سرباز بی ریا بشوم مرا به هیئت خود راه دادی و گفتی همیشه گریه کنِ پای روضه ها بشوم نگاه کن به دلم تا به قدر وسع خودم کریم و صاحب دستی گره گشا بشوم گناه کردم و آقا چه می شود من هم رسولِ ترک تو باشم فقط گدا بشوم برای حال دلم، یاحسین کاری کن از این قفس گذری کن، بگو رها بشوم چه میشود که بیایم، نگو تو را به خدا بمانم و پرِ از اشکِ بی صدا بشوم به من بده حَرَمَت را، بگیر هر چه که هست به غیر عشق خودت تا خدا نما بشوم ببخش نوکر خود را؛ فقط اجازه بده دوباره هم زائر کرب و بلا بشوم : 💔 یکی به جای دلم زیر گریه کند به یاد آن شب جمعه که در بودم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
بی تو چقدر غصه به عالم اضافه شد باران گرفت و بر دل من غم اضافه شد بالا گرفت دردم و بر زخم انتظار با دست مهربان تو مرهم اضافه شد میخواستم به یاد تو باشم شبانه روز اما بر اضطرارِ دلم کم اضافه شد لعنت به نفْس ِشعله وری که تمام عمر هم بست دست و بال مرا، هم اضافه شد اصلا برای گریه ی بر داغ دیدنت بر چشم ِ کعبه، چشمه ی زمزم اضافه شد با دست کردگار به خیلِ زنان اگر یک زن به نام ِ حضرت مریم اضافه شد تنها بهانه بود که عیسی بیاورد اینگونه در سپاه تو آدم اضافه شد ذکر «بنفسي أنت» به روی لبم نشست در قلب من هوای تو هردم اضافه شد این هفته هم به جمعه رسید و نیامدی بر غیبتت دوباره گمانم اضافه شد : سحرِ جمعه ، هرجایی به دعا محتاجیم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
تا نغمه ی حسین نوایش به ما رسید دادی زدیم و فضل خدایش به ما رسید مارا نوشته اند شکار کمند یار شکرخدا که زلف رهایش به ما رسید کعبه نبرد و قسمت ما کربلا نمود سنگش به دیگران و طلایش به ما رسید حتی برات مشهد ما دست کربلاست سهمیه ی امام رضایش به ما رسید دستور داده است به ما: فَابْکِ لِلْحُسَیْن سلطانِ طوس توصیه هایش به ما رسید گرچه گرسنه کشته شد و تشنه ذبح شد اما همیشه آب و غذایش به ما رسید زخم هزار نیزه و خنجر به او رسید اجر طواف کرب و بلایش به ما رسید : 💔 سرم هوای تو دارد، دلم هوای ضریح چه می شود که سری گوشه ی حرم بزنم؟ سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
بیمار عشق تکیه به دارو نمیزند شیعه به جز علی به کسی رو نمیزند آدم هبوط کرد که همسایه اش شود یعنی بهشت با نجفش مو نمیزند حق با علی ست در همه احوال پس خدا هر جا علی ست حرف ترازو نمیزند تعظیم می کنم به نجف صبح و ظهر و شام قلبم خدا گواست که بی او نمیزند آیینه دار غیرت هر کس که مرتضاست از تنگنای حـادثه زانـو نمیزند یک تن نگفت در وسط کوچه ها کسی در پیش مـرد لطمه به بانـو نمیزند این روزها پرستوی مجروح مرتضی از درد شـانه، شـانه به گیسو نمیزند : اینکه ما تا به ابد، بنده ی مولا هستیم چون مسلمان شده ی چادر زهرا هستیم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
و دست مادر و طفلش بـه دست یکدیگر درست مـعـنی یک روح در دو تا پیکر  به سوی خانه روان توی کوچه ای خلوت رسیــد فـاجـعه از روبـرو، ولـی بـدتر نـگاه کـرد به جز طفل و مادری تنها کـسی نـبـود، خـدا را نـدید بـالا سـر جـلـوتــر آمـد و دستـی پلید بالا رفت چـه شـد که کودک او داد زد: خدا، مادر مـیـان کــوچه و پـیـش نگاه فـرزندش همین که سخت زمین خورد گفت: سـیـــاه شـد همه جا، راه خـانه را گـم کرد صـدای غمـزده ای گفت: مـادر از اینـوَر رسیــد خـسته و خاکی به خانه، اما شاد کـه تـوی کـوچـه نیفتاد چادرش از سر : مـادر، فـدک، عدو و سه تا نقطه ناگهان گویا قیامت است زمین خورده آسمان طوفان کــربلا زِ همین کوچه پا گرفت آخر حسن چه دید، زبانش چرا گرفت؟ سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
غبار کوی تو هرجا که در هوا برخاست نشست بر دل و آه از نهادها برخاست کجا زیارت ناحیه خوانده‌ای که چنین ز جمکران تو هم عطر کربلا برخاست گذشت یاد تو بر هر کویر باران زد هزار تیر اجابت به یک دعا برخاست به احترام تو بوده‌ست ای رسول قیام اگر امام پس از نام تو ز جا برخاست فدای آنکه ز نام تو سرسری نگذشت گذاشت بر سر خود دست و روی پا برخاست خوشا کسی که پس از مرگ، شاهراً سَیفی به عهد بسته‌ی خود چون کند وفا برخاست : 💔 در قیامت هم بهشت من تویی یابن الحسن خوب میدانی که رضوانی ندارم جز خودت سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌دانم نمی‌دانم چرا این قدر با من مهربانی تو نمی‌دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم نگاهم روبه‌روی تو بلاتکلیف می‌ماند که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم به دریا می‌زنم، دریا ضریح توست غرقم کن در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم تماشا می‌شوی آیه‌به‌آیه در قنوت من تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم اگر سلطان تویی دیگر اِبایی نیست می‌گویم: که من یک شاعرِ درباری‌ام، مداحِ سلطانم : در این هوا که گرفتست و گاه بارانیست هوا هوای زیارت، هـوا خراسانیست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
بر من بتاب و جان مرا غرق نور کن از مشرق دلم به نگاهی ظهور کن چشم امید من به دوتا قطره اشک بود این چشمه خشک مانده، تو آن را نمور کن هرشب بساط ساز من آماده بوده است امشب بساط سوز مرا جفت و جور کن فرزند هیاتی مرا زیر پرچمت از چشم شور مردم بی روضه دور کن ما مُرده ایم بی تو و بی کربلای تو فکری به حال مردم اهل قبور کن کردی سفارش آن دو ملک را ولی حسین گاهی هم از کنار مزارم عبور کن پرونده ام پُر است از اعمال بد ولی تو صفحه های نوکریم را مرور کن : 💔 رو به سمت حرم انگار، سلامت دادیم هر شب جمعه اگر سرخیِ پرچم دیدیم لطف کن بیشتر از قبل طلب کن ما را شب جمعه حرمت را بخدا کم دیدیم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
شرمنده ام شرمنده از شبهای هجرانی حق میدهم من را دگر از خود نمیدانی فکر تو کم بودم تو خیلی فکر من بودی خیرت رسیده به گدا پیدا و پنهانی موی سپید نوکرانت هم نمایان شد پس کی به پایان میرسد این راه طولانی شهری که جای تو نباشد جای باران نیست تو نیستی در شهر ما و نیست بارانی امروز و فردا کردنم برد آبرویم را دیگر نمانده وقت توبه وقت جبرانی هرقدر میخواهی بزن حرفی ندارم من اما فقط قولی بده رو برنگردانی در را بروی میهمان بستیم و خندیدیم آه ای مسلمانان چه شد رسم مسلمانی ای کربلایی! زیر قبه یاد کن مارا محتاج محتاجیم، ماییم و پریشانی : به‌هر‌دعا‌که‌توانم‌تو‌را‌همیشه‌بخوانم الاکه‌روح‌دعـــــایی‌خداکند‌که‌بیایی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام
برای من که دلم نیست در کمند کسی به جز حسین نباشد مهم، پسندِ کسی به بند بند وجودم قسم که در همه عمر دلـم نبوده به جز اهل بیت، بندِ کسی به غیر فاطمه و حیدر و حسین و حسن خدا کند که نباشم نیازمند کسی در این دو روزه‌ی دنیا به غیر آل عبا مباد بر سر ما سایه‌ی بلند کسی در آن زمان که پدر می‌گریزد از فرزند نمی‌رسد به محب علی گزند کسی به اشک روضه قسم می‌خورم که بر لب ما به روز حشر نبیند به غیر خنده کسی : 💔 نه میل رفعت و نه حاجت کس است مرا غبار کوی ، همین بس است مرا سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
شاخه ی یاسی که هجده ساله پرپر می شود حرفهایش با اشاره یا که با سر می شود هرکسی شد وارد حجره، زهــرا  را ندید مادری که مشت خورده زود لاغر میشود موقع پهلو به پهلو کردنش را که نگو استخوان دردی که دارد صد برابر می شود دست پختش شور یا که بی نمک، خیر است خیر بَعدِ چندی لااقل خـانه معطـر می شود درد زن وقتی که از یک سیلی نامحرم است بیشتر شرمنده از این درد شوهر می شود چه بلایی بر سر این خــانه آوردن که هر که می آید به کوچه خیره بر در می شود یک تنه با چهل نفر درگیر شد در کوچه ها با کبودی غلاف اوضاع بدتر می شود : خشتی از خانه‌ی سبزت به جنان می‌ارزد نخی از چـادر تو بر دو جهان می ارزد سلام عليكم و رحمة الله،دصبحتون بخير، روزتون معطر بنام
از کوچه به هنگام گذر خاطره دارم میسوزم و باسوز جگر خاطره دارم مانوس به اشکم چه کنم دست خودم نیست آخر من ازین دیده ی تر خاطره دارم یک روز عصا بودم و یک عمر خمیدم از درد سر و درد کـمر خاطـره دارم کابوس گرفته ز من این خواب شبم را با آه شب و سوز سحر خاطره دارم این پیری من زیر سر کودکی ام بود در سن کم از غم چقدر خاطره دارم رد میشدم از کوچه ی تنگ و جگرم سوخت از سیلی و از چرخش سر خاطره دارم بیزارم ازین سرعت بسته شدن در من با لگد و آتش در خاطره دارم : سیلیِ به سبب مرگ شد آری بخدا غصه ی ناموس کشنده ست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، 
گرچه همیشه داشتم زحمت برایت آوردم اما باز هم حاجت برایت قدری تماشای خودت را قسمتم کن تا کی دلم پُر باشد از غربت برایت؟ دلواپست بودم، دعا میکردم ای کاش حدّاقل هر روز یک ساعت برایت جای زمینه سازیِ روزِ ظهورت تمدید کردم سالـها غیبت برایت ردّم نکن، چونکه بنا دارم به زودی من هم شوم یک یارِ با قیمت برایت چشم انتظاری میکشی برگشتنم را هرگز گناهانم نشد عادت برایت از چشمهای تو نیفتادم! گرفتی- دست مرا، تا جان دهم راحت برایت اصلا برای اینکه جانم را بگیری می آورم یک لحظه صد علت برایت هنگام دیدار تو؛ صبحِ روز موعود میمیرم آقاجان؛ سرِ فرصت برایت : 💔 بیا، بیا که طلوعت، غروب نومیدی ست          بیا، بیا که حضورت بهشت زیبایی ست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
هر که می آید در اینجا غرق احسان میشود همچو آهویی گریزان در بیابان میشود زشت و زیبا خوب و بد هرکس که می آید حرم بر سر این سفره جزو ریزه خواران میشود جذبه ی برق نگاهش بس که ناز و دلرباست نامسلمان هم از این جذبه مسلمان میشود سینه ی زوار قبرش در کنار حوض ها همچو این دیوار و در، آیینه بندان میشود بس که این صحن و سرا بوی غریبی میدهد صاحب این خانه یار ما غریبان میشود آب سقاخانه اش مانند آب کوثر است هر مریضی با دو قطره آب درمان میشود پرچم سبز رضا خط امانش میدهد هر که در این قبه ریزه خوار سلطان میشود عاقبت سلطان ارض طوس روزی میرسد همنشین محفل ما مستمندان میشود پنجره فولاد این میخانه حاجت میدهد زائرِ او زائرِ شهر میشود : گفته ام بر کفنم عطر حرم را بزنند باد شاید خبرم را به خراسان ببرد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
زبان عرض دعای مرا درست کنید نمی روم که مرا با درست کنید رفیق‌ها همه دورم زدند و تنهایم خراب کردم اما شما درست کنید خریدنیست بنای دل شکسته اگر از این شکسته بنا درست کنید هوای کار مرا داشتی نفهمیدم دوباره کار مرا بی هوا درست کنید حساب هم بکشید از گناه من امشب ولی حساب مرا با درست کنید نمی روم ز در خانه اش به جایی تا ز بنده، بنده‌ی خوب خدا درست کنید اگر که راه ندارد مرا ولی یکی دو سفر درست کنید اگر که کرببلا گوشه‌ی حرم هم نه بناست عاشقانت را کجا درست کنید فقط به حرمت گودال قتلگاه مرا میان همین روضه‌ها درست کنید : 💔 دوست دارم که فقط غرق غمت باشم و بس یک شب جمعه ی دیگر، حرمت باشم و بس سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
آقا به ما هم سر بزن ما هم گدائیم در این بیابان گم شدیم اصلاً کجائیم؟ نوری بده در این شب تار جهنم تا پا برهنه، سینه زن، پیشت بیائیم در روضه ها گرچه به دنبال تو هستیم اما پس از گریه فراموشت نمائیم قطعاً اگر اینجا نمی آیی دلیلش این است که ما مثل کاهی بی بهائیم ما را به جرم عشقبازی دست بستند آقا خدایی جان تو ما بی حیائیم؟ اصلاً کنار تو نشستن کار ما نیست اما به راه دوستانت خاک پائیم فردا به روی سینه های ما نوشته: ما سینه زنهای عموجان شمائیم آقا بگو تا زیر پای تو بیافتیم با روسیاهی باز اما بی ریائیم هرشب میان خواب و رؤیا با پَر دل از زائران سرزمین کربلائیم : هر صبحِ جمعه ناحیه ها ندبه می‌کنند: می‌آید او که منتقم و دادخواهِ ماست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام .
نگاهت را مگیر آقا، خدا را خوش نمی آید گدایت را مکن رسوا، خدا را خوش نمی آید من مجنون و دیوانه گدای هر شبت هستم بیا رّدم مکن لیلا، خدا را خوش نمی آید شبیه ماهی ام هر دم میان حوض عشق تو مکن دورم از این دریا، خدا را خوش نمی آید تمام دوستانم را خریدی و حـرم بردی خجالت می کشم تنها خدا را خوش نمی آید لبم در حسرت بوسه از آن شش گوشه ات مانده من و هجر حرم اما، خدا را خوش نمی آید نه تنها دوری از صحنت، کنارش درد رسوایی میان تشنگی گرما، خدا را خوش نمی آید نظر کن بر دو یعقوبی که از هجر حرم خون شد خدایی یوسف زهرا، خدا را خوش نمی آید : 💔 من را بخر که نرخ خودم را شکسته ام چوب حراج به تن من خورده با گناه سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
فیض بیداری وقت سحرم دست علیست ای خدا شکر که بر روی سرم دست علیست عزتش مال خودش بود به من هم بخشید آبرویی که به آن مفتخرم دست علیست یاعلی گفت و عرق ریخت مرا نوکر کرد برکت نان حلال پدرم دست علیست خوب و بد نان‌خور اوییم بلا استثنا به کسی کار نداریم کرم دست علیست ذکر در روز قیامت دارم چون صراطی که ازآن میگذرم دست علیست روی اعلامیه ام بنویسید کار تلقین تن محتضرم دست علیست کــربلایم ز علی و نجف من ز حسین سفرم دست حسین و سفرم دست علیست در نجف تولیت صحن و حرم دست حسین کربلا تولیت صحن و حرم دست علیست جلوی چشم ترش فـاطمـه را میکشتند بخدا علت چشمان ترم "دست علیست" : کارهای نیــک، بسیــار است در عالـــم، ولی اَفضَل الاَعمالِ ما شعر است در وصفِ علی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
روضه خوان روضه بخوان از حسنم جگـرش گـرچه به زهـر آغشته پسرم غیـرتی و مـادری است داغ کـوچه حسنم را کشته صورت من که از آن کوچه ی تنگ تا دم مرگ فقط نیلـی ماند توی ذهـن حسن مظلـومـم تا ابد خاطره ی  سیلی ماند حسنم هیچ نرفت از یادش آتش و دود چه غوغا می کرد در که افتاد روی پهلوی ام محسنم داشت تقلّا می کرد : ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری امنیت نیست، از این کوچه سریعتر بگذر دیشب از داغ شمـا فـال گـرفتم، آمد: دوش می آمد و رخساره... نگویم بهتر سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
این روزها که می‌گذرد، غرق حسرتم مثل قنوتهای بدون اجابتم بسته‌ست چشمهای مرا غفلت گناه تو حاضری، منم که گرفتار غیبتم یک گام هم به سوی شما برنداشتم ای مرحبا به این همه عرض ارادتم خالی‌ست دست من، به چه رویی بخوانمت؟ دلخوش کنم به چه؟ به گناهم؟ به طاعتم؟ من هرچه دارم از تو، از این دوستیِ توست خیری ندیده‌ای تو ولی از رفاقتم بگذر ز روسیاهی من، حالا که سویت آمده‌ام غرق حاجتم بگذار با نگاه تو مانند حُرّ شوم با گوشه‌چشم خود بِرَهان از اسارتم آن روز می‌رسد که فدایی تو شوم؟ من بی‌قرار لحظه ی ناب شهادتم : 💔 ظهور کن گل نرگس، ظهور کن که دگـر نَفَس کشیدنِ در آخرالزّمان سخت است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
هر روز هفته با نگاهت عالمی دارم وقتی که هستی در کنارم چه غمی دارم؟ راحت بگویم، من بدون عشق میمیرم من زنده ام تا لحظه ای که همدمی دارم حرف دلم را به کسی جز تو نمیگویم وقتی به خوبی تو آقا محرمی دارم در سایه ی هر بیرقی سینه نخواهم زد وقتی که مانند تو صاحب پرچمی دارم در دست دارم ریشه هایی از عبایت را شکر خدا حبل المتین محکمی دارم هرجا که پای تو وسط باشد بدون شک از غربتت باران اشک نم نمی دارم نامت تب مرثیه را می آورد با خود هر چهارشنبه در دل خود ماتمی دارم : 💔 به سینه دست گذاشتم، سلام ای سلطان سلام آنکه مرا جز درت پناهی نیست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،