eitaa logo
شاه سلام علیک ؛ حسین سلام علیک
155 دنبال‌کننده
32 عکس
75 ویدیو
0 فایل
Admin : نوكري كردنِ اين قوم مرا بالا بُرد با گداييِّ حسين مَنسَب شاهي دارم به حسين بن علي پشت و پناهم گرم است اي خدا شكر ، عجب پشت و پناهي دارم. "تبادل و تبلیغ انجام نمی شود"
مشاهده در ایتا
دانلود
برای دوری ات آهِ جگر بهانه گرفت شکست بغض نهان، چشمِ تر بهانه گرفت خوشا به حال دلم، از فراق و هجرانت خودش به جای هزاران نفر بهانه گرفت همین زمان که دعا می کنی برای دلم همین دقیقه دلم بیشتر بهانه گرفت دمی ز ماه رخت پرده را کنار بزن برای دیدن رویت قمر بهانه گرفت همیشه هر که دلش سوخت از غم هجران به اشتیاق نگارش سحر بهانه گرفت فدای راه رقیه تمام هجران ها چقدر زیر کتک، در گذر بهانه گرفت همین که صوت پدر شد بلند از نیزه دوید و خورد زمین پشت سر، بهانه گرفت : روزها بی تو گذشٺ و غربتٺ تایید شد چون دعـای فـرج مـا همه با تردید شد بارها نامـه نوشتم ڪه بیا، امـا حیفـــــ معصیٺ ڪردہ ام و غیبٺ تو تمدید شد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین با زبان اشکـهای بـی صـدا گفتم حسین یاد تو شرط قبولیِ نمازم بوده است در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین در مناجات شب جمعه نمی دانم چه شد  خواستم بر لب برم نام خدا گفتم حسین ماند هـل من ناصرت بی پاسخ امـا بارها آمد از کـرب و بلا لـبیک تا گفتم حسین نام زهــرا را شنیدم هر کجا گفتم عـلی نام زینب را شنیدم هر کجا گفتم حسین کل ارض کـربلا مـن تازه می فهمم چرا در خراسان در نجف در سامرا گفتم حسین عاشقی گفت آنچه میخواهد دل تنگت بگو با دلــی غـمـبـار گفتم کـــربلا گفتم حسین : عـالم، به عشقِ روی تو بیدار می شود هر روز، عــا‌شقـانِ تو بسیـار می شود وقتی، ســلــام میدَهَمت، در نگاهِ من تصویرِ  تو، تکرار می شود صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
ای جلوه ی حقیقی هفت آسمان حسن رفته شعاع نور تو تا لا مکان حسن در زیر چتر سایه ی تو آرمیده ایم از پرتو جمال تو روشن جهان حسن در مدح تو همیشه قلم کم می آورد قفل است درسرودن تو هر دهان حسن میخوانمت به طرز زمانهای کودکیم بابای مهربان “امــام زمــان” حسن بنیانگذار کــرب و بلا روز اربعین ای بانی زیارت ما شیعیان "حسن" شغل همیشگیم دراین خانه نوکریست کار همیشگی شما بنده پرویست : ای دومین حسن که وجودت خدایی است صبر تو حیدری و دلت مجتبایی است جان میدهم فقط و فقط پای سامرا هستم گـدای دست تو آقـای سامرا صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... میلاد با یازدهمین اختر تابناک و به پیشگاه حضرت ولی عصر (عج) و دوستداران ایشان تهنیت باد.
محتاج سفره ات همه حتی کریم ها خـوردند دانه از کــرمت یاکریم ها هر صبح عطر کوی شما میوزد به ما مستانه میوزد به دل مـا نسیم ها مست است دل ز عهد الست و بربکم ما سینه میزنیم در غم تو از قدیم ها از قبر بی ضریح تو خورشید میدمد ای جان فدای غـربت کویت کلیم ها بر خاک قبر تو همه تعظیم می کنند بنگر دمی به قامت، قامت دو نیم ها با صادق است و باقر و سجاد همجوار یا مـجـتبی بقیع تـو باشد حـریم ها نــوكـــر نـوشـــت: لحظه ای فکر بکن جای هستی تو مـادرت را جلـوی چشم تو بزنند روی زمین نالـه کند، گـریه کند و ارازل به تـو و مـادر تـو خنـده کنند صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
نه که تنها محضرت سائل فراوان آمده تاجری دلخسته هم از سبزه میدان آمده دسته ای از سینه زنهای اصیل اردبیل چارپایه خـوانی از بازار تهران آمده زائر آواره ای از ارگ بم آوار تر با هزاران آرزو از سوی کرمان آمده تا بشوید سنگ فرش صحن ها را عاشقی با گلاب قمصر سوغات کاشان آمده شهر مشکی پوش داغت شد از این رو باز هم منبری برپا شده ست و مرثیه خوان آمده عطر و بوی آستان قدس دارد با خودش هرکه از سمت شمال شرق ایران آمده ضامن آهو خودش من را سفارش کرده ست سرپناهم باش آهوی بیابان آمده مریم موسی بن جعفر که مسیحاپروری ذره ای از وصف تو در "آل عمران" آمده مطمئن هستم همیشه دست پر برگشته است دست خالی هرکسی نزد کریمان آمده : تو آن بانوی پرمهری ڪه همچون عمه ات زینب گــواهی می دهد هر عضو تو داغ برادر را تو هم دنبال دلبر ڪو به ڪو رفتی ولی چشمت ندیده از برادر غـرق در خون جسم بی سر را صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... سالروز وفات تسلیت باد.
بی ذکر یا حسین عطایی نخواستیم جز گوشه ی حسینیه جایی نخواستیم درد و دوای جمله ی ما گشته با حسین ما بی حسین درد و دوایی نخواستیم حا، ضمه، سین و فتحه و یا و سکون و نون جز یک "حسین" هیچ نوایی نخواستیم بی "معجزه" تمامی ما بنده ات شدیم ما از شما که "چوب عصایی" نخواستیم یک عمر می شود که زمان دعای خویش غیر از برات کــرب و بلایی نخواستیم عطر و نسیم سیب حرم رَهنمای ماست بهرِ نماز، قـبلــه نمایی نخواستیم جز راه دوست راه دگر کفر مطلق است اصلا بدون دوست خدایی نخواستیم ما سائلان نانِ تنور سه ساله ایم ما قرص نانِ حاتم طایی نخواستیم  نــوكـــر نـوشـــت: ما از این خیمه تمنــای تو داریم حسین از همین جا سر سودای تو داریم حسین هوس کرب و بلا هست به دل بسم الله چشم امیــد به امضای تو داریم حسين صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
شبی که باتو شود طی شبی ست یلدائی نه این دقایق بی معنی اهورائی وان یکاد بخوانیم و در فراز کنیم به مقدم سحر جمعه ای تماشائی *حضور مجلس انس است و دوستان جمعند* خداکند که در این بزم عشق بازآئی ترنج وتیغ به کف؛منتظر سر راهت نشسته یوسف صدیق، بس که زیبائی کدام دیده زهجرت گریست این شب را امیر بادیه گَرد، ای خدای تنهائی چگونه بی تو سپر می شود دقایق ما بیا که درب دلم تا مدینه بگشائی *به رغم مدعیانی که منع عشق کنند* جمال چهره تو حجتی ست زهرائی : این روزها که می گذرد غرق حسرتم مـثل ‌قـنـوتـهـای بدون اجـابتم بسته ست چشمـهای مرا غفلت گناه تـو حـاضری، مـنـم ‌که گـرفتار‌ غیبتم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله
لال و مبهوت شدم، ناله ی شبگیرم کن شده ام خوابِ پر از واهمه، تعبیرم کن ای نم اشک که از چشم ترم می افتدی نزد الله، پشیمان شده تصویرم کن راه درمان شدنم دست خودم نیست، طبیب شده ام دردِ معما شده، تدبیرم کن یا مرا زود بغل کن جلوی چشم همه یا بیا پیش نگاه همه تحقیرم کن ننگ بر من به کسی غیر علی رو بزنم از همه جز اسد الله، خدا سیرم کن سر و پا معصیتم، باز به دستان علی به مناجاتِ شب فاطمه تطهیرم کن از همان کودکی ام نذر حسینیه شدم بین دربار حسین بن علی پیرم کن گر دلم نیّت طوفِ حرمی دیگر کرد پای من را بشکن، در غل و زنجیرم کن پا برهنه ببرم کرب و بلا، بعد از آن وسط صحن ابالفضل زمینگیرم کن : مَشک من را زده اند آبرویم ریخته است دست تقدیر بیا زود پُر از تیرم کـن من قمر بودم و مُنشَق شدم از ضرب عمود آسمان، روی سنان سوره ی تکـویرم کن صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
درد اگر داده به عشاقش دوا هم می‌دهد بی‌بها نزدش بیاید او بـهـا هم می‌دهد دوستدارانش همیشه مبتلایش می‌شوند او به هرکس دوستش دارد بلا هم می‌دهد خیر این دنیا و آن دنیاست در عشق حسین هر دو دنیا را به نـوکــرهاش باهم می‌دهد چند قطره اشک خوردم دردهایم خوب شد تازه فهمیدم که این چشمه شفا هم می‌دهد بی‌جهت هـق هـق نکردم وقت گـریه کردنم قلب عـاشق بشکند قطعا صدا هم می‌دهد شـأن او بالاتر است از حـاجت پایین ما حاجت ما را همین شال عزا هم می‌دهد از همان روزی که تربت هست در سجاده ام خانه ام هر روز بوی کـــربلا هم می‌دهد سوی او راهی شدم در فکر جایم نیستم شک ندارم آنکه راهم داده جا هم می‌دهد گرچه تشنه بود و تنها و گرسنه کشته شد او به زوارش ولـی آب و غـذا هم می‌دهد نــوكـــر نـوشـــت: صبحهـا می ڪنم ازعشق نگاهی به حسین می ڪنم باز از این فاصله راهی به حسین ڪـردم امــروز سـلامـی ز سـر دلـتـنگـی مُردم از حسرٺ شش‌گوشه الهی به حسین صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
این نمکـدارترین روضه نمک گیرم کرد پسرِ فاطمه با دستِ خودش سیرم کرد روضه یِ کـوچه یِ غمهایِ کـریمِ طا‌ها در همین اوجِ جوانی به خدا پیرم کرد مادر افـتاد زمـین و پسر افتاد زمین مـَردک پست بلافاصله تحقـیرم کرد چادرِ عصمت و پاکی شده خاکی اِی وای معجرِ خاکی و خونیشْ زمین گیرم کرد آمد و زد لگد و بد زد و بد گفت و سَند… پاره کرد و پس از آن حادثه تکفیرم کرد پس از آن واقعه هر روز به من گفت: سلام آن سلام عـاشقِ زَهــر و اَجَـل و تیرم کرد خواهرم داخلِ این تشت اگرخونِ دل است روضه یِ بند و غلِ کوفه به زنجیرم کرد ندبه خوان باش که فرزندِ حسن می‌آید جـمـعه یِ آمدنش عـاشقِ تکـبیرم کرد نــوكـــر نـوشـــت: من اسیر فخر به دنیا دارم هر چه دارم ز کــرمخانه ی دارم خواب دیدم که غلام ای مردم این غلامی ز دعای شب دارم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
اشکی شود جاری جوابش با حسین است روضه به پا شد هر کجا آنجا حسین است نامش که می آید بهم میریزد عـالـم نامی که هر دم میکند غوغا حسین است بر دل نباشد ترسی از فـردای محشر آن که شفاعت میکند فردا حسین است از روز اول تا ابد هستیم سائل از ابتدا تا انتها آقا حسین است لطفش همیشه شامل حال گدا شد قطره صفت هستیم تا دریا حسین است محشور میگردد هر آنکس با محبش معشوقه و محبوب عشق ما حسین است حتی بهشتی را که سبحان وعده داده است رمز ورودش گفتن یک یا حسین است تحریف گشته قصه ی لیلی و مجنون مجنون قصه زینب و لیلا حسین است آنکس که بی سر بود اما باز بخشید انگشت و هم انگشتر خود را حسین است  نــوكـــر نـوشـــت: همیشه از تو سرودن برایم آسان اسٺ چرا که قافیه ها و ردیف ها عشق اسٺ میان این همه جذابیٺ به روی زمین فقط ضریح شهنشاه عشق است صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
شبیه چشم شما چشم های تر دارد کسی که خاکِ حسینیه را به سر دارد تو گریه کردی و شد سرخ چهره، فهمیدم که وقتِ روضه ی تو اشک هم جگر دارد خدا به رویِ من و تو حساب وا کرده که گریه ای بکنیم و حساب بردارد هوای امشبمان فرق می کند انگار نشسته مادری و دست بر کمر دارد حسین روز و شبم را گرفته می دانم برای عاشقی ام عقـل درد سر دارد فقط به تربتِ ارباب سجده می چسبد همیشه سجده ی ما مزّه ی دگر دارد مرا حواله نمودند خاکِ پا ببرم هزار شکر که این خیمه رُفتگر دارد میانِ روضه نشستیم و عاشقی می گفت: بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد کسی که داغِ برادر کشیده می داند که رویِ قوَّتِ زانوی او اثر دارد : يک عمر مي شود كه گرفتار اين درم گـر جاى ديگـرى بروم خـاک بر سرم دارم هميشه منّت خدمت در اين حريم اين افتخار بس كه در اين باب، نوكـرم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
مـجـنون شدم که لـیلی لـیلای من شوی مهمان شبی به خیمه ی صحرای من شوی در قاب اشکها بنوشتم: زیباترین نگار دل آرای من شوی عالم به هم بریزم از این سوز ناله ام وقتی که تو ترنم آوای من شوی عبدالحسینم و به جهان فخر می کنم یک عمر نوکـرم که تو آقای من شوی خود را زدم به مردن، که از اینجا گذر کنی عشقت اگر کشید مسیحای من شوی داغت بکوب بر بدنم معتبر شوم آواره آمدم که تو ماوای من شوی لذت در این بود که شوم ذبح مقدمت من دست وپا زنم به تماشای من شوی جان می دهم فقط به امید محبتت تا ضـامن شفاعت عـقـبـای من شوی گر ندیده بمیرم، دعـا کنم در پذیرای من شوی نــوكـــر نـوشـــت: عاشق آن‌ اسٺ ڪه فڪرش همه خدمٺ باشد صبحها در عـطـش عـرض ارادٺ باشد بهـتر از حـضـرٺ ارباب ندیدم شاهـی ڪه چنین باخبر از حال رعیٺ باشد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
پا به پای ناز و نعمتها ریاضت لازم است لحظه لحظه در ریاضت شکر نعمت لازم است از هزاران شیعهی مولا یکی قنبر شده است در مقام خادمی هم قابلیت لازم است حال و روزم بد شده، دستی بکش روی سرم تن اگر بیمار شد یعنی حجامت لازم است سنگ خوردن شرط بی چون و چرای عاشقیست چاره اما نیست، حتما استقامت لازم است سر اگر خاکت نشد خاک دو عالم بر سرش عافیت هر کس که میخواهد عبادت لازم است زیر گوش من اگر که میزنی محکم بزن گاه گاهی با محبت قاطعیت لازم است تو به من گریه بده، گریه درستم میکند خاک حاصلخیز را باران رحمت لازم است کاش میشد بر روی ما فضه در را وا کند مـادرت در بستر افتاده عیادت لازم است : ساقیا ذڪـر تو در مخـزن پیمانه ی ماست نوڪـری ڪـردن ما از دل دیوانه ی ماست مـا ز الطـاف فهمیـدیــم ڪربلا مقصد ما نیست ڪه ڪاشانه‌ی ماست صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله
مادرم نذر تو کرده است مرا اربابم طفل بودم به بغل ذکر ترا یادم داد عسل عشق ترا ریخت به کامم با شیر لذت بردن نامت به خدا یادم داد تربت کـرب و بلای تو زبانم وا کرد معنی عشق نه تنها، که دوا یادم داد با ارادت همه دم عکس حرم میبوسید قتلگاه و حرمت خون خدا یادم  داد به تنم جامه نه از بهر تو سقا میکرد روضه می خواند غم کـرب و بلا یادم داد رو به سمت حرمت صبح، زیارت میخواند با توسل به شما ذکـر و دعـا یادم داد یاد سقای حرم بود و آبی که نخورد از عـلـمـدار تو میگفت وفـا یادم داد اشک میریخت لب خشک مرا میبوسید یاد شش ماهه ی تو  واعطشا  یادم  داد یاد میکرد از آن واقعه ی عاشورا واژه ی صبر به طوفان بلا یادم داد اشک میریخت و میگفت غریب است حسین به لبم بردن این ذکـر ترا یادم داد  نــوكـــر نـوشـــت: ذکر خیر تو به هر جـا شد و یادت کردیم دست بر سینـه به تو عرض ارادت کردیم پادشاهی جهان حاجت مانیست بـه غلامـی در خـانه ات عـادت کـردیـم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
بگذار تا که روضه بخوانم از آن غروب از آن غروب تلخ که عـزا رسید یادم نمیرود چه در آن کوچه ها گذشت من غرق خنده حیف غمی جانفزا رسید با مـادرم که یاس تر از هر فـرشته بود رد میشدیم تا که به ما بی حیا رسید دیوار سنگ و سطح زمین سنگ و کوچه سنگ نامـرد سنگ و با دل سنگش به ما رسید دست سیاه از سـر مـن بی هـوا گذشت دستی به روی مـادرمان بـی هوا رسید دیوار سنگ و سطح زمین سنگ و دست سنگ از هر سه خورد از همه زخـمـی جـدا رسید نــوكـــر نـوشـــت: عزیزِ حضرٺ زهــرا، ڪـریم زاده، حسن همیشه و همه جا لـطف توسٺ امـدادم به روز حشرڪه هرڪس پناه می جوید حسن، به رسم ڪریمان برس به فریادم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
سرگشته را دیار غریب و وطن یکی است سرهای مست را نی و طشت و بدن یکی است همچون حبیب جان دَهَم پیش از شهادتت صد بار مرگ در نظر مُمتَحَن یکی است آری اگر حسین به عـالــم یگانه هست سوگند بر خدای احد رب من یکی است در پیش چشم فاطمه منصب ملاک نیست مداح و کفش جفت کن و سینه زن یکی است زینب به جان خرید بلاهای خانه را یعنی کَسایِ روی سر پنج تن یکـی است هرچند، چند بی حرم این خانواده داشت اما در این میان فقط بی کفن یکی است آمیخت خون لاله به خون گِل حسن بنگر به قتلگاه ،حسین و حسن یکی است غارت نشد به زعم من از تن لباس او کز لطف نعلها تن، با پیروهن یکی است فرقی نمیکند به کجا نیزه میزنند در چشم خصم سینه و قلب و دهن یکی است  نــوكـــر نـوشـــت: من که بی دعوت وسرخود، نرسیدم به حضور  من سفارش شده ی حضرت مــادر باشم مادرت داد به من درس حسین جان گفتن  مادرت یاد به من داد، که نـوکــر باشم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
در کوچه ی تو پرچم روضه به سرم خورد یک کاسه ی پر خون غمت را جگرم خورد با ذکــر شمـا تا به خــدا اوج گرفتم در موقع توبه پر فطرس به پرم خورد هر روضه که رفتم به درش دست کشیدم دستم ز همان کودکی ام خاک حرم خورد شب سینه زدم صبح شدم اهل مناجات فیض شب روضه به نماز سحرم خورد هرگز نرود پشت در خانه ی اغیار پایی که به فرش حرم شاه کرم خورد باید بشود هر پسرش خـادم هیئت یک عمر فقط نان شمارا پدرم خورد شش دانگ دلم خورد بنام تو و زینب وقتی که به شش گوشه ی تو چشم ترم خورد گفتند دل شیعه حسینیه ی زهــراست ناز قـدمش روی دل در به درم خورد تقدیر من از روضه ی تو قامت خم شد چون غصه ی تنها شدنت را کمرم خورد : ذکر خیر تو به هر جـا شد و یادت کردیم دست بر سینـه به تو عرض ارادت کردیم پادشاهی جهان حاجت مانیست بـه غـلامـی در خـانه ات عـادت کـردیـم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
من را دوباره راهی تا قبر او کنید از باب قبله با حرمش رو به رو کنید جز لحظه‌های مویه بر او قیمتی نداشت گر شرح زندگی مرا مو به مو کنید هنگام دفن کردن من نوحه دم دهید چشم مرا به مرثیه صاحب سبو کنید بعد از وفات بر سر خاکم نایستید در خاک کــربلا بدنم جستجو کنید او روز حشر با تن بی‌سر که می‌رسد من را ذبیح مقدم او از گـلـو کنید یک روز می‌رسد همه اهل حسینیه در ظّل عرش با خود او گفتگو کنید نــوكـــر نـوشـــت: زیباترین عبارٺ دنیا سلام بود نامٺ همیشه مستحق احترام بود از لطف بیڪران شما می ڪشم نفس تو ڪارم تمام بود صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
دیدگانم لایق دیدار دلـدارم نشد عمر من طی شد ولی آقا خریدارم نشد نیستم آن بنده ی خوب و به دور از معصیت وای بر من صاحبم راضی ز کردارم نشد بدتر اینکه من بدانم ناظرم بود و ولی بر بدی اصرار کردم، خوب رفتارم نشد  رو به این و آن زدن، غیر از ضرر چیزی نداشت بارم افتاد و کسی گـرمی بازارم نشد کاش آقای خودم را میزدم از دل صدا هیچ کس غیر از عزیز فاطمه یارم نشد بین مـردم عـزتم داد و گناهـان مـرا پیش خود مخفی نمود و فاش اسرارم نشد  من مریضم به دوا محتاجم و جز تربتِ کـربلا مرهم به قلب زار و بیمارم نشد  اربعین یادش بخیر ایوان طلا زانو زدم من بدهکار آمدم آقـا طلبکارم نشد روضه ها را خواندم اما ماجرایی بدتر از درد پهلو باعث اندوه بسیارم نشد  یک پسر در بین کوچه ناله میزد آمدم گـوشوارِ مـادرم از خـاک بردارم نشد نــوكـــر نـوشـــت: دِلِ پُرخواهِشِ مَن را بِه حَریمَٺ وا ڪُن شَبِ جُمعِـه هَمنِشینِ مـادَرَٺ زهـرا ڪُن مَن حَرَم لازِمَم اَرباب، بِطَلَب ڪَربُ و بَلا قَلَم وُ کاغَذَش اَز مَن، تو فَقَط اِمضا ڪُن صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله
هر آنچه غیر غـمت را کنار باید زد شبانه روز دم از زلفــــ یار باید زد هر آنچه هست به راه تو خرج باید کرد تمام نیروی خود را به کار باید زد تنی که خرج نشد را به گور باید برد سری که خرج نشد را به دار باید زد برای آنکه به ما غمزه ای نشان بدهی درِ سرای تـو را چند بار باید زد؟ بنا نبود که عاشقم کنی محل ندهی ز کـم مـحـلـی معشوق زار باید زد جبین شکستن ما التیام زخم دل است که سر به خاک تو بی اختیار باید زد برای مثل تـویـی آبشـار باید شد ز گـریه طعنه به ابر بهـار باید زد سر مــرا بستان و پر مــرا برسان که سر بریده پر از این دیار باید زد من آخرش همه را میکشم به سوی حرم که عشق را سر هـر کـوچه جـار باید زد مـخـواه ز آتشت آرام باشم ای تشنه به یاد حـنـجـر خشکت هـوار باید زد : یار دیرینه ی من، ڪودڪی ام با تو گذشٺ نان تـو خـورده‌ام و عـاشق این نان شده‌ام مـن شنیدم به گـدایان ز ڪـرم می بخشی زین سبب آمـدم وـدسٺ به دامـان شده‌ام صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
 اسیر عشق حسینم اسیر می میرم به شوق کرب و بلایش حقیر می میرم اگر که روزی من کرب و بلا شود مولا میان آن حــرم دلـپذیر می میرم اگر کرم کنی و وقت مرگ من آیی به شوق این کرم بی نظیر می میرم اگر که ملک جهان را بدست آرم من بدون مهر و ولایت فقیر می میرم لباس نوکــریت داده اعتبار مـرا اگرچه نوکرم اما امیر می میرم ز بس که گریه برایت مقدس است آری میان گریه شبی ناگریز می میرم میان روضه ی مقتل اگر خدا خواهد به یاد آن بدن غـرق تیر می میرم برای عرض ارادت به ساحت ارباب برای حنجر طفل صغیر می میرم نــوكـــر نـوشـــت: انا سائل، انا مدیون و غلام بن غلام سالـها در همه جا از تو فقط بردم نام ای درون مایه ی ضرب‌المثل سنگ تمام وقٺ مـردن تـو بیا تا ڪه نمیرم ناڪام صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
آخـر نشد برای تـو حــرم بسازیم به گنبد و گلدسته ی سبزت بنازیم یه سال نشد برای تـو دهـه بگیریم تُو روضه ی آخـرِ دهـه برات بمیریم هر چی برات گریه کنیم بازم غریبی تُو خـونَتَم آقـای مـن تـو بی حبیبی از بس که مادری بودی حبیب مادر عاقبت اِسمتو گذاشت غریب مادر کـسی حـدیث غُـربَتُو اَزَت نپرسید یه گـوشه از مصیبتو اَزَت نپرسید غریب اونه که بِشنَوه صدای مـادر قَـدِش تـو کـوچه بشه عصای مـادر غریب اونه که چادر خاکی رو دیده با گریه دست و پای مـادرو بوسیده غـریب اونه کـه دست باباشو ببندن به گریه‌هاش پیش همه به اون بخندن غـریب اونه کـه هنوزم حــرم نداره آقام هنوز که هنوزه بی کس و یاره نــوكـــر نـوشـــت: هر چه از سفره ی احسان تو بر میدارم برکـتم می شود و بر تن من می چسبد نمک روضه ی ما ذکـر حسین است ولی وسط سینه زنی ذکـر حسن می چسبد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
سعی کن نوکــر دربار مـولا باشی سعی کن گریه کن حضرت زهرا باشی سعی کن خاک شوی زیر قدمهای علی یا که ایوان نجف عاشق و شیدا باشی سعی کن سینه زن مجلس شاه شهدا یا عـزادار غـم زینب کـبری باشی سعی کن بنده ی شیطان مشو ای اهل ولا سعی کن از حسد و کینه مبرا باشی سعی کن اهل عمل باش نه تزویر و ریا سعی کن در طلب خالق یکتا باشی دین فروشی مکن ای مدعی بزم عزا سعی کن در همه دم نوکـر مولا باشی پول پاکت به تو چسبیده چه گویم افسوس سعی کن در طلب لـذت عقبی باشی اهل دنیا مشو ای مشتری روز جزا سعی کن هرنفست فوق مسیحا باشی مدح هرکس نکن ای شاعر و مداح ولی سعی کن مشتری هرشب سقا باشی نام زیبای حسین بن علی کالا نیست سعی کن بنده ی آن ماه دلارا باشی غافل از قافله ی عشق غـزلـها گفتند سعی کن ای دل ازین عده مجزا باشی نــوكـــر نـوشـــت: هـر که با خاڪ دَرَت کام لـبـش بردارد از همان کودکی اش چشم به کوثر دارد اولـیـن آرزویـم هـســت هـمـانـی باشم که به لب نام تـو تا لـحظـه ی آخـر دارد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
در این غزل فقط سخن از شیر مادر است احساس من به پنج تن از شیر مادر است می خواست یک پسر که شوم خادم الحسین گر خـادمم و سینه زن از شیر مادر است با گـریه ریخت شهد ولایت به کام من این شور و حال و اشک من از شیر مادر است او گفت یا عـلـــی بگـو از جا بلند شو این ذاکر علـی شدن از شیر مادر است بر تن، محــرم و صفــر و فاطمیه ها رنگ سیاه پیرهن از شیر مادر است نــوكـــر نـوشـــت: دل اگر نذر حسین است خریـدن دارد اشک اگر مال حسین است كه ریختن دارد هــمــه ی عالـم و آدم به فدایت ارباب غـــــمِ ارباب بـه دلــــها چه كشیدن دارد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام