eitaa logo
شاه سلام علیک ؛ حسین سلام علیک
187 دنبال‌کننده
32 عکس
75 ویدیو
0 فایل
Admin : نوكري كردنِ اين قوم مرا بالا بُرد با گداييِّ حسين مَنسَب شاهي دارم به حسين بن علي پشت و پناهم گرم است اي خدا شكر ، عجب پشت و پناهي دارم. "تبادل و تبلیغ انجام نمی شود"
مشاهده در ایتا
دانلود
حسرت اینبار مرا از نفس انداخته است شوق دیدار مرا از نفس انداخته است از فراقت چه بگویم؟ که نگفتن بهتر زخم بسیار مرا از نفس انداخته است آمدم جمعه ی این هفته نفس تازه کنم دیدم انگار مرا از نفس انداخته است ندبه های سحری شاهد غمهایم شد دوری از یار مرا از نفس انداخته است روضه خوان روضه بخوان، مادرسادات چه شد؟ خون مسمار مرا از نفس انداخته است یاد که میافتم دل من می لرزد در و دیوار مرا از نفس انداخته است وسط روضه ی زهرا غم سنگین صد و ده بار مرا از نفس انداخته است با دل خسته ی خود مادر ما گفت درد خود را همه شب فاطمه با مهدی گفت : 💔 خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
امشب به رنگ فصل خزان گریه می کنیم هم ناله با زمین و زمان گریه می کنیم هر چند گفته اند که آرام گریه کن اما بلند و ضجه زنان گریه می کنیم امشب که خانه ی دلمان غم گرفته است مـانند ابـرهـای روان گریه می کنیم هم پای کوچه های مدینه نشسته ایم با روضه های تازه جوان گریه می کنیم تازه جـوان و قـدِ کمانی تعجب است از غصه های قـدِ کمان گریه می کنیم داریم پای روضه یتان پیر می شویم امـا هنـوز از غـمـتـان گریه می کنیم این خانه ی غمیست پر از غربت بقیع از داغ قـبرهای نهـان گریه می کنیم آری دوباره بر سر سفره نشسته ایم امشب برای مادرمان گریه می کنیم : روی سیلی خورده‌ی شهادت میدهد از مظلوم تر مردی در این دنیا نبود سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
آقا اجازه هست از بگویم از مـادرت از لشکـر بگویم از کوچه ای تنگ و دل سنگ مغیره از دختـری با چشمـهـای تر بگویم آقا زبانـم لال دستـی رفت بالا خون میچکد از گوش اگر بهتر بگویم آقا نمی آیی؟ ببین شعله ور شد از آتش و موی سر و معجر بگویم آقا زبانم سوخت، مـادر سوخت آقا می خواستم در پشت در مادر بگویم از ازدحـام و چِـل نفـر نامرد و مـادر از سینه ی و میخ در بگویم : روضه ها را خواندم اما ماجرایی بدتر از درد پهلو باعث اندوه بسیارم نشد یک پسر در بین کوچه ناله میزد آمدم گوشوار مادرم از خاک بردارم نشد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
از کوچه به هنگام گذر خاطره دارم میسوزم و باسوز جگر خاطره دارم مانوس به اشکم چه کنم دست خودم نیست آخر من ازین دیده ی تر خاطره دارم یک روز عصا بودم و یک عمر خمیدم از درد سر و درد کـمر خاطـره دارم کابوس گرفته ز من این خواب شبم را با آه شب و سوز سحر خاطره دارم این پیری من زیر سر کودکی ام بود در سن کم از غم چقدر خاطره دارم رد میشدم از کوچه ی تنگ و جگرم سوخت از سیلی و از چرخش سر خاطره دارم بیزارم ازین سرعت بسته شدن در من با لگد و آتش در خاطره دارم : سیلیِ به سبب مرگ شد آری بخدا غصه ی ناموس کشنده ست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، 
کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست تحمّل غم هجر تو در توانش نیست کسی که سوخته از انتظار میداند دل از فراق تو جسمی بُوَد که جانش نیست کسی که روی تو را دید یک نظر چون خضر چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟ کسی که درک کند دولت حضور تو را نیاز گوشه‌ی چشمی به دیگرانش نیست نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت که بی حضور تو حاجت به این و آنش نیست به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست بهارِ زندگی‌ام در خزان نشست؛ بیا... بهار نیست به باغی که باغبانش نیست کنارِ تربتِ تو گریه کن، که کسی به جز تو با خبر از قبر بی‌نشانش نیست بیا و پرده ز راز شهادتش بردار پسر که بی‌خبر از مادرِ جوانش نیست : بیا از چادر مـادر، غبار کوچه را بردار ببین بر روی چادر مانده ردپا، نمی‌آیی؟ سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
یا سیدی به بنده ی رسوا امان بده بر این گدای بی کس و تنها امان بده میترسم از حساب و کتاب تو یاکریم کن با اسیر خویش مـدارا، امان بده من خورده ام زمین تو دیگر مرا نزن این بنده ی فراری خود را امان بده آن روز که پدر ز پسر میکند فرار دست مرا بگیر خدایا امان بده پیش تو آبرو که نمانده برای من امشب بیا به خاطر امان بده این سینه نیز مثل نجف جای است دیگر بیا به حُـرمَتِ مـولا امان بده تضمین ست به هر زائر گوید به احترام من او را امان بده بر قبله ی شش گوشه اش قسم ما را میان عـرش معلا امان بده تنها به عشق گریه برای تو زنده ام در آرزوی کـرب و بلای تو زنده ام 💔 خدا گواست که این قلب تنگ و نا٫آرام همیشه می‌شود آرام با نوای حسین سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
روزه ی من را در این دنیا تلافی میکند یا همین امروز یا فردا تلافی میکند پیش او بار گنه می آورم گم میشود جرم من را میکند حاشا تلافی میکند دست خالی مرا دید آبرویم را نبرد او کریم است و کم من را تلافی میکند هرکسی یک جور خالی کرده دورم را ولی او که می بیند شدم تنها تلافی میکند بس که میبخشد مرا دارم بدعادت میشوم هرچه بد تا میکنم مولا تلافی میکند گرچه من مهمانیش را سالها برهم زدم می نشاند بنده را بالا تلافی میکند سختیِ شب زنده داری را دیده ولی اجر و مزدش را با ما تلافی میکند در پشت در بسته بمانی بهتر است چون به هر شکلی شده تلافی می کند نوکرش را می‌رساند کرببلا تشنگی های مرا آقا تلافی میکند اکبرش را در عبایش چید و با اشکش نوشت آبروی رفته را سقا تلافی میکند ای خوردم زمین، بار مصیبات تو را التماس تلافی میکند : مارا کسی نخواست فدای سرت نخواست تا با توییم منت همدم نمیکشیم... سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
باز کن در به روی سائل هجران‌دیده این منم، بنده‌ی آلوده‌ی خُسران‌دیده پاک کن اشک مرا وُ بغلم کن یا رب عبد سرخورده‌ محبت ز کریمان دیده دستم از دست تو وا شد که چنین گم شده ام آنقَدَر رنج و بلا کودک گریان دیده نَفس‌سرکش چه بلایی که نیاوَرد سرم چه‌کسی مثل من اینگونه پشیمان دیده؟ چشمپوشی ز خطا، مسلک اهل کرم است هرچه بد کرده گدا باز هم احسان دیده غرق عصیان شده بودیم، که آمد از او خِیرِ فراوان دیده گرچه گیریم، ضامن ما خواهد شد لطفها نوکـر از آقای خراسان دیده زیرورو کن دل آلوده ی ما را، به ذکر او را لب ما آیه ی دیده پای ما را بکشانید به درگاهِ این گدا بندگی اش را دمِ ایوان دیده لحد آخر ما دست است دفن ما را خودِ شاهنشهِ خوبان دیده بیقراریم، به ما رزق را بدهید نوکرش هرچه که دیده ست ز هجران دیده : 💔 آخرین جمعه‌ی رمضان چشم به راهیم هنوز تــا مگــر بــاد صبــا عطر تو آرد زِ حجاز سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام
دلی که مست نگار است پر نمی خواهد تنی که وقف عزیز است، سر نمی خواهد اگـر به حاجت توبه، به این در آمده ای بخــواه از خود ارباب، در نمی خواهد رسیدن به حقیقت نخست از ادب است ادب نهایت راه و سفر نمی خواهد اگر که حُر شده باشی به یک نگاه رحیم دگر ز خیمه ی مستان حذر نمی خواهد و حُر به مرحله جویان توبه ثابت کرد نجات، جز ادب و چشم تر نمی خواهد و توبه، حاصل حب به است از این مسیر، مسیر دگر نمی خواهد فــدای مرحمت خـانواده ی که بازگشت به آنها خبر نمی خواهد همین که آمده ای زیر خیمه ی غم او برای توبه مسیر دگر نمی خواهد : 💔 زندگی یعنی سلام ساده‌ای سمت شما مـا را با جوابی جان بده سلام عليكم ورحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
آسمان شد تیره و شد همهمه دور و برت بر سرش میزد زمین در لحظه های آخرت تا به روی زخمهای سینه ات قاتل نشست بر زمین افتاد روی تل پریشان خواهرت گفت و با هر ضجّه میزد بر سرش شمر در گودال تا برداشت سر از پیکرت غرقِ خون بر خاک زیر دست و پا افتاده بود خواهرت را بیشتر دق داد وضع حنجرت غارتت کردند و کرده شعله ور جان مرا بیشتر آن دستِ بی انگشت و بی انگشترت اسب سرکش نعلهای تازه می‌خواهد چه کار؟ درهم و برهم شدی؛ پاشیده شد سرتاسرت پیرمردی بر عصایش چند نیزه بسته بود میزد و میگفت این هم آب و نانِ دخترت پاک می‌کردند با پیراهنت سرنيزه را ای زبانم لال! رفت از حال مادرت : دلم گرفته، برایم فقط همین کافیست که سیر گریه کنم روی شانه‌های سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
در دم مردن بیا یک دم کنارم یاحسین  جان زهرا مادرت چشم انتظارم یاحسین  در س‍ؤال و پرسش قبرم بیا ای سرورم  بی کس و بی مونس و بی غمگسارم یاحسین  بی نوا را جان مادرت از در مران  مجرمم چشم شفاعت از تو دارم یاحسین  خادمم،عبدم،غلامم،نوکرم در مانده ام  سروری کن لحظه ی در احتضارم یاحسین  رو سیه، نامه سیه، رفتار بد، کردار زشت  من پناهی جز تو در محشر ندارم یاحسین  سایه ات را گر بگیری از سرم روز نشور  من یقین دارم که اندر قعر نارم یاحسین  این لباس نوکری را ای شه از نوکر مگیر  چون که یک عمری بُوَد این افتخارم یاحسین  : 💔 یک سلام از سمت باب القبله یعنی زندگی حسرت این زندگی بر سینه‌ی شرمنده‌هاست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
بين نمـاز، وقت دعـا گـريه میكنی با هر بهانه در همه جا گريه میكنی در التهاب آهِ خـودت آب می شوی ميسوزی و بدون صدا گريه میكنی هر چند زهر قلب تو را پاره پاره كرد اما به ياد كـرب و بلا گـريه میكنی اصلاً خود تو كـرب و بلای مجسّمی وقتی برای خون خدا گريه میكنی آب خوش از گلوی تو پايين نمیرود با نالـه های واعطشـا گـريه میكنی با ياد روزهای اسارت چه میکشی؟ هر شب بدون چون و چرا گريه میكنی با ياد زلفِ خـونیِ سرهای نی سوار هر صبح با نسيم صبا گريه میكنی همپای نيزه ها همه جا گريه كرده ای هم با تمام مرثيه ها گـريه میكنی ديگر بس است، چشم ترت درد می كند  از بس كه غرق اشک عزا گريه میكنی : داغِ بسیاری به چشمت دیدی اما بیشتر بیقراریِ روضه ای جانکاه بود سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، شهادت جانسوز نهال گلشن دین، نور دیده ى سلام الله عليها، شاهدِ كوچکِ كربلا (ع) تسلیت باد🏴