eitaa logo
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
73 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2هزار ویدیو
2 فایل
@Yazinb69armaghan اینجامحفل آسمانی شهیدیست که در سالروز تولدخودوهمزمان با ایام فاطمیه در۳فروردین۱۳۹۴درعراق به شهادت رسید. 👇🌹👇 #جهت_تبادل @ahmadmakiyan14 #یازهرا‌...🌹 #کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری🌷🕊 @shaid_mohands_hadi_jafari65 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
#کتاب_پا_برهنه_در_وادی_مقدس🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : 🕊🌷#شهید_سید_حمید_میر_افضلی فصل ششم...( قسم
🌹🍃 : 🕊🌷 فصل هفتم...( قسمت اول )🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 خیلی وقت بود از هم جدا بودیم دلم برایش تنگ شده بود توی خیبر دیدمش باز پا برهنه بود. رسیدیم به هم به او گفتم ما دیوانه ها باز خوردیم به هم؟ من در یک یگان بودم او در یک یگان دیگر او با لشکر ۴۱ ثارالله آمده بود و من با یگان دیگر دو تایی آمده بودیم توی مرکز پشتیبانی قرار گاه نوح من آمده بودم قایق بگیرم و سید هم نمی دانم دنبال چی آمده بود گفتم سید اینجا چی کار می کنی گفت جده ام زهرا علیها السلام گفته اند بیا اینجا طوری نگاهش کردم تا هر چی توی دلش می گذشت و می گذرد برایم بگوید اما نگفت کمی مکث کردم و گفتم نمی خواهی چیزی بگویی گفت خواب دیدم مادرم زهرا علیها السلام گفته اند بیاییم اینجا بعد نگاهم کرد و گفت بگذر محمود بگذار فقط تو دل خودم باشه.بعد از شهادتش متوجه شدم منظورش از دعوت حضرت زهرا علیها السلام چه بود و چه مژده ای به او داده اند. اولین گروهی که از روی پل خیبر رد شدند بچه های لشکر ۴۱ ثار الله بودند اول با ماشین رفتیم و بعد سوار قایق شدیم چون پل هنوز کامل نبود سید همراه ما بود رفتیم داخل جزیره قبل از اینکه گردان وارد عملیات شود سید خودش جلوتر رفت. او رفت تا دنبال یکی از دوست هایش بگردد شهید کاظمی که با او رفته بودند شناسایی و تیره خورده بود و شهید شده بود کاظمی به سید حمید گفته بود همین جا خاکم کن نبرم عقب سید در ایامی که در جزیزه بودیم هر روز دوربین می انداخت گردنش و می رفت تو منطقه خیبر که جنازه کاظمی را پیدا کند و برگرداند عقب یکی دو بار هم با بچه های لشکر ۲۷ رفته بود داخل جزیزه در ایام عملیات خیبر توی پاسگاه بودم سید آمد پیشم انجا یک انبار داشتیم من چون پایم را در جبهه از دست داده بودم نمی توانستم بروم خط من توی پدافندی به بچه ها کمک می کردم سید که امد خیلی خوشحال شدم گفتم سید چی شده یاد فقیر فقرا کردی گفت کار دارم بعد رفت سمت آب انبار دوش گرفت و غسل شهادت کرد بعد آمد بیرون و از من ناخن گیر خواست خندیدم و گفتم چی شده می خوای بروی عروسی که این طور شال و کلاه کردی نکنه می خوای شهید شی سید خندید و گفت ای بابا شهید شدن مرتبه می خواد من هنوز لیاقت این حرف ها رو ندارم. آن روز خیلی با هم حرف زدیم و شوخی کردیم بعد هم خداحافظی کرد و رفت که رفت ... 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---