«#شعر_شما⛱»
گیسو بیفشان بادها را دربدر کن
از تاب مویت تاکها را مست تر کن
پلکی بزن جاری کن از چشمت خدا را
از نرگس مستت جهان را با خبر کن
آتش بزن خاکستری کن ابرها را
خورشید هارا با نگاهت شعله ور کن
شکّربریز و شوکران ها را بسوزان
این جام ها را لب به لب یاقوت تر کن
تا کی به پشت ابر غیبت بی نشانی
یک لحظه ماه از پرده ی ظلمت به در کن
دنیا که نه؛ این خاکدان درد پرور
بیغوله های درد را زیر و زبر کن
چشم تمام جاده ها بر راه مانده
از کوچه ی سبز اقاقی ها گذر کن
تلفیق روز و شب شد اعجاز نگاهت
ای صبح محشر شام غمها را سحر کن
تعجیل کن جان بر لب آیینه آمد
از سنگهای فتنه جان من !! حذر کن
#اکرم_نورانی
🍭@shakhee_nabat
🎼🎼🎼
#مهمان_موسیقی 🎵
«#ساز_و_نوا 🎻»
امروز سراغ یکی از پر طرفدار ترین ساز های کوبه ای ایرانی یعنی دف رفته ایم 😍
دَف، یکی از سازهای کوبهای در موسیقی ایرانی است که شامل حلقهای چوبی است که به آن حلقههای فلزی آویخته شده و پوست نازکی از جنس پلاستیک یا چرم و پوست حیوانات بر حلقهٔ چوبی کشیدهاند و آن با ضربههای انگشت و کف دست مینوازند.
این ساز از سازهای ضربی (کوبهای) ایرانی شبیه به دایره و بندیر است که از آن بزرگتر و بمتر است.
در دوره اسلامی ایران، این ساز برای پشتیبانی از ساز و حفظ وزن به کار میرفته و رکن اصلی مجالس عیش و طرب و محافل اهل ذوق و عرفان بوده که قوالان هم با خواندن سرود و ترانه آن را به کار میبردند.
حضور دف در ایران به زمان ایران باستان برمیگردد. شکل چهار گوش آن در تمدن ایلام در قرنهای هفتم و هشتم قبل از میلاد به کار میرفتهاست.
در دوران پیش از اسلام دف در موسیقی ایرانی و کُردی حضور داشته بهطوریکه رد پای ریتمهای آن هنوز در موسیقی کردی وجود دارد، اما با ورود اسلام این ساز جهت بقای خود در خانقاهها و تکایای کردستان بست نشست و برای بیش از ۱۳ قرن در خانقاههای کردستان همدم دراویش کردستان شد و با ذکر و سماء آنها آمیخته شد بطوریکه ذکرها در هر مقامی با ریتم خاص خود در دف همراه هستند.
این بست نشینی دف تا سال ۱۳۵۳ ادامه داشت تا این که به اهتمام محمدرضا لطفی و با زحمات بیژن کامکار این بست به پایان رسیده و در این سال پس از قرنها در اجراهای عمومی و در موسیقی غیرعرفانی استفاده شد.
🦋
🎼🎼🎼
🍭 @shakhee_nabat
🌱صبحمون رو با یه آیه از قرآن شروع کنیم
« #نور ✨ »
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ ۚ فَمَنِ اعْتَدَىٰ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَىٰ عَلَيْكُمْ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ
ماههای حرام را در مقابل ماههای حرام قرار دهید، که اگر حرمت آن را نگاه نداشته و با شما قتال کنند شما نیز قصاص کنید. هر که به ستم بر شما دست دراز کند او را از پای در آورید به قدر ستمی که به شما رسانده است، و از خدا پروا کنید و بدانید که خدا با پرهیزکاران است.
( آیه ۱۹۴ سوره بقره)
🍭@shakhee_nabat
«#گنج_سخن🏺»
إن كانَتِ الدُّنيا فانِيَةً فَالطُّمَأنينَةُ إلَيها لِماذا؟!
اگر دنيا نابود شدنى است، پس دل خوش كردن به آن، چرا؟!
#امام_صادق_عليه_السلام
زندگی دل بستن است و آرزوهای دراز
هم از این باید برید و هم از آن باید گذشت
#نفیسهسادات_موسوی
🍭@shakhee_nabat
« #شعر_جهان🌎 »
عشق تو را من اختراع کردم
تا در زیر باران بدون چتر نباشم
پیامهای دروغین
از عشق تو برای خودم فرستادم!
عشق تو را اختراع کردم
چونان کسی که در تاریکی
تنها میخواند، تا نترسد!
#غادة_السّمّان
فارسیِ عبدالحسین فرزاد.
🍭@shakhee_nabat
« #قند_و_پند🧁»
یکی اسبی به عاریت خواست گفت: اسب دارم اما سیاه هست. گفت: مگر اسب سیاه را سوار نشاید شد؟! گفت: چون نخواهم داد همین قدر بهانه بس است.
#عبید_زاکانی
🍭@shakhee_nabat
«#پاکت_نامه💌»
عزیز زیبای من! حالتان خوب است؟
مزاحم همیشگیتان عهد کرده بود که نامهای برایتان ارسال نکند اما...دلش تاب نیاورد.
میدانم که حرفهای همیشگیام حوصلهتان را خسته میکند اما از قدیم گفتن مستمع سخنگو را سر ذوق آورد. وقتی مستمع شما عزیز جان باشید در نوشتن دستمان به کم نمیرود.
البَت نوشتن چه سود؟!
وقتی نبات شیرین غزلهای سعدی، در شما اثر نکند؛ کام تلخ و قلم عاجز من که جای خود دارد.
عزیز زیبای من!
از زمانی که شما بار سفر بستی و از من کوچ کردی قلب من مثل کشوری شدهاست که دولت خودمختار ندارد، تظاهر به قدرت میکند اما به لرزش بیدی ویران میشود. سکوت شبش را به جای سمفونی جیرجیرکها صدای هیاهو فرا گرفته است. فلق صبحگاهش رنگ خون گرفته است و در شفقش غروب افتاب خویشتن را میتوان دید.
قصد آن نیست که اوقاتتان را تلخ کنم اما در نبودنتان هیچ چیز برایم معنا نشده است و اوضاع و احوالی ندارم...
صدایم مثل دستهای پیرمرد بقال میلرزد ترکهای جانم کم از پینههای دستش ندارد.
از شما گلهای نیست جانا
به قول مش رمضون:«عاشق مثل بوته خودرو میمونه؛ رشدش دست خودش نبوده ولی همیشه زیرپا لِه میشه. عاشقم همینه، دلدادگیش به اختیار نبوده اما تا عمر میکنه باید درد عشق رو به جون بخره».
و بیچاره منی که در حنظله دنبال شهد میگردم...
در ضمیمه این نامه یک شاخه نبات پیشکش برایتان میفرستم تا چند لحظهای کامتان را با یاد ما شیرین کنید
#ستاره_برزنونی
#مخاطب_کانال
🍭 @shakhee_nabat
« #مرجع_ادبیات📗»
محمد گلندام، دوست و همنشین و یارِ غارِ حافظ، از او و زندگانیاش و اشعارش در کتابها و تذکرهها حرفها زده است. امروز محققان و پژوهشگرانی که قصد تحقیق در اندیشه و آثار حافظ دارند، واجب است از گفتههای محمد گلندام بهره جویند.
ایرج پزشکزاد، طنزنویس محبوب عصر ما، نویسندهی داستان موفق «دایی جان ناپلئون» کتابی دارد به نام «حافظ ناشنیده پند».
در این کتاب، از گفتههای محمد گلندام استفادهها شده و درمورد دل نگرانیهای اجتماعی حافظ، عاشق شدن او و ارتباطش با دیگران مثل عبید زاکانی آشنا میشوید.
از ویژگیهای مثبت این کتاب، نثر داستانی اوست و راوی خود محمد گلندام است و تمام وقایع و اطلاعات از دید اثری داستانگونه بیان میشود.
این کتاب توسط نشر قطره در ۲۵۰ صفحه به چاپ رسیده است.
📌مجید عابدی
🍭 @shakhee_nabat