15.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«#شعرخوانی☂»
از درد ترک خورده و از زخم کبودیم
کوهیم و تماشاگر رقصیدن رودیم..🌊
#حامد_عسکری
🍭@shakhee_nabat
« #زیر_چتر_شعر ☔️ »
شانهات را دیر آوردی ســرم را بــــاد برد
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
آه ای گنجشکهای مضطرب شرمندهام
لانهی بر شاخههــــای لاغرم را باد برد
من بلوطی پیــر بـودم پای یک کـــوه بلند
نیمم آتش سوخت، نیم دیگرم را باد برد
از غزلهایم فقط خاکستری مانده بـه جا
بیتهای روشن و شعله ورم را باد برد
با همین نیمه همین معمولی ساده بساز
دیــــر کردی نیمـهی عاشق ترم را باد برد
بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بـــال و پـرم را بـــاد بـرد
#حامد_عسکری
🍭 @shakhee_nabat
6.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«#شعرخوانی☂»
من باغ زمستان زده دارم تو نداری
من خرمن طوفان زده دارم تو نداری
از خاطرهی سبز بهشتی که فرو ریخت
یک میوهی دندان زده دارم تو نداری
"داش آکلم" و تنگ دلی درد نشان را
بر صخرهی "مرجان" زده دارم تو نداری
من عهد نوشتم تو نه دیدی و نه بستی
من دست به قرآن زده دارم تو نداری
"گر همسفر عشق شدی" را که شنیدی؟
من اسب به میدان زده دارم تو نداری
من اینهمه و تو یک جمله نوشتی:
من سرمه به مژگان زده دارم تو نداری
#حامد_عسکری
🍭@shakhee_nabat
4.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«#شعرخوانی☂»
ای دلبریات، دلهرهی حضرت آدم
پلکی بزن و دلهرهام باش دمادم
تهمینهی من ترس من این است نباشد
باب دلت این رستم بی رخش پر از غم
من نارون صاعقه خورده تو گل سرخ
تو سبز بمان من بدرک من به جهنم
🌹
#حامد_عسکری
🍭@shakhee_nabat
15.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«#شعرخوانی☂»
از درد ترک خورده و از زخم کبودیم
کوهیم و تماشاگر رقصیدن رودیم..🌊
#حامد_عسکری
🍭@shakhee_nabat
6.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«#شعرخوانی☂»
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد
دلشورهی ما بود دل آرام جهان شد ؛)
#حامد_عسکری
🍭@shakhee_nabat
«#نظم_پریشان🍷»
سُفره دارِ تواَم ای عشق، بفرما.. بِنشین
نانِ جو، زخم و نمک، خونِ جگر بسیار است
#حامد_عسکری
🍭@shakhee_nabat
22.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«#شعرخوانی☂»
از شوق هم آغوشی و از حسرت دیدار
بایست بمیریم چه باشی چه نباشی!
#حامد_عسکری
🍭@shakhee_nabat
«#نظم_پریشان🍷»
عشق ابریست که یک سایه ی آبی دارد
سایهاش کاش به دل گاه به گاه افتادن
☁️
#حامد_عسکری
🍭@shakhee_nabat
«#زیر_چتر_شعر ☔️»
با من برنو به دوش یاغی مشروطه خواه
عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه
بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟
با من تنها تر از ستارخان بی سپاه
موی من مانند یال اسب مغرورم سپید
روزگار من شبیه کتری چوپان سیاه
هرکسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برق
کنده ی پیر بلوطی سوخت نه یک مشت کاه
کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود
یک نفر باید زلیخا را بیاندازد به چاه
آدمیزادست و عشق و دل به هر کاری زدن
آدم ست و سیب خوردن، آدم است و اشتباه
#حامد_عسکری
🍭@shakhee_nabat
«#عکس_نوشته📷»
🗓 به مناسبت 10 خرداد ماه
زادروز "#حامد_عسکری"
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد
دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد
در اوّل آسایش مان سقف فرو ریخت
هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد
زخمی به گل کهنه ی ما کاشت خداوند
اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد
آنگاه همان زخم، همان کوره ی کوچک،
شد قلّه ی یک آه، مسیر فوران شد
با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد
با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد
ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم
یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد
جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت
گفتم بستان بوسه بده، گفت گران شد
یک عمر به سودای لبش سوختم و آه
روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد
یک حافظ کهنه، دو سه تا عطر، گل سر
رفت و همه ی دلخوشی ام یک چمدان شد
با هر که نوشتیم چه ها کرد به ما گفت
مصداق همان وای به حال دگران شد
🍭@shakhee_nabat