«#زیر_چتر_شعر ☔️»
روزی از راه آمدم اينجا ساعتش را درست يادم نيست
ديدم انگار دوستت دارم علّتش را درست يادم نيست
چشم من از همان نگاه نخست با تو احساس آشنايي كرد
خنده اَت حالت عجيبی داشت حالتش را درست يادم نيست
زير چشمی نگاه ميكردم صورتت را و در خيال خودم
مي زدم بوسه بر كنار لبت لذّتش را درست يادم نيست
آن شب از فكر تو ميان نماز بين آيات سوره ی توحيد
لَم يَلِد را يَلِد ولَم خواندم ركعتش را درست يادم نيست
باورش سخت بود و نا ممكن كه دلم بوی عاشقي مي داد
پيش از اين او هميشه تنها بود مدّتش را درست يادم نيست
مانده بود از تمام خاطره ها يک نفر در ميان آینه
اسم او مهرداد بود اما شهرتش را درست يادم نيست
خواب تو خواب هر شبم شده بود راه تعبير آن سرودن شعر
يک غريبه هميشه پيش تو بود صورتش را درست يادم نيست
عادت عشق دل شكستن بود و مرا عاشق نگاه تو كرد
واقعا چه خوب مي دانست عادتش را درست يادم نيست
عاقبت مرد بين آیینه بي خبر رفت و در شبي گم شد
چون لياقت نداشت يا اينكه جرأتش را درست يادم نيست
#مهرداد_بابایی
🍭@shakhee_nabat