4- در گذشته زمینه هاى پیدایش تعارض بین این دو چه بوده است؟
پاسخ این پرسش به دو وجه است: یک وجه آن همان پاسخ از پرسش سوم است.
وجه دوم آن این که برخى از پیشینیان به نام «اصحاب معارف» بر این پندار ناهنجار بودند که نیازى به نبوّت و شریعت نیست، و مى گفتند: گفتار مدّعى نبوّت آیا موافق با عقل است و یا مخالف با آن است؟ اگر مخالف با آن است مسموع نیست، و اگر موافق با آن است عقل خود حاکم است، پس نیازى به پیامبر و دین و شریعت نیست.
و لکن این پندار سخت سست و از بیخ نادرست است و فقط بهانه و دستآویزى براى فرار از تکلیف است، چه این که عقل بشر از ادراک کنه خواص اشیاء متعلق به افعال مکلّفین و جعل قانون متکفّل سعادت انسان ناتوان است، و جز منطق وحى هیچکس نمى تواند عهده دار تشریع شریعت براى انسان بوده باشد؛ آرى ممکن است که پس از آمدن شریعت إلهى، به برخى از اسرار احکام آن پى برد و یا به بعضى از وجوه استحسانى آن آشنا شود به تفصیلى که در کتب کلامى اصیل معنون است.
محض آگاهى عرض مى شود که از «اصحاب معارف» معناى لغوى و مفاد تعبیر محاوراتى آن ملحوظ نیست، چنان که در عرف کسى را وصف مى کنند و مى گویند فلانى از ارباب عقول و از اصحاب معارف است؛ بلکه مراد از «اصحاب معارف» معناى اصطلاحى آن منظور است چه این که «اصحاب معارف» در تعبیر و اصطلاح متکلّمان و مفسّران گروهى خاص اند که مانند براهمه منکر وحى و نبوت اند و به همان پندار ناروا و نارسا گویند عقل ما در فهم امور معاش و معاد مستقل است. مثلا جناب طبرسى در تفسیر مجمع البیان در ضمن آیه 103 از سوره دوم قرآن کریم: وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیْرٌ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ مىفرماید: «و فی هذه الآیة دلالة على بطلان قول اصحاب المعارف لأنّه نفى ذلک العلم عنهم».
رساله علم و دین
@shakhehtoba
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
Scienc05.mp3
7.32M
دروس شرح صوتی کتاب "#شرح_رساله_علم_و_دین"
جلسه چهارم
#استاد_صمدی_آملی
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به ناموس خدا خیانت نکنید
#حضرت_علامه_حسن_زاده_املی
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
و از این رو بر اقوال حکماى یونان و غیر آنان آگاه گشتند و طریقه استدلال و منطق آموختند، و هکذا چون دقت کنى و نیک بنگرى همه علوم را به برکت قرآن آموختند ... و پس از این ثابت مى کنیم که تمدّن و علوم فرنگى دنباله همان علوم اسلامى است و از مسیحیّت ناشى نشده است.
این بود کلام مورد نظر استاد علامه شعرانى (أنار اللّه برهانه) که از کتاب ارزشمند و گرانقدر آن جناب به نام راه سعادت به اختصار نقل کردهایم.
#رساله علم و دین
علامه حسن زاده آملی
@shakhehtoba
5- نقش دین در رونق گرفتن علم در تمدّن درخشان اسلامى و در غرب چه بوده است؟
در این که پیدایش تمدّن عظیم اسلامى، سرمایه ترقى و تعالى غرب در همه شعب معارف شده است جاى انکار هیچ بخرد فرزانهاى نیست. به عنوان نمونه که اندکى از بسیار و مشتى از خروار است دو کتاب را یادآور مى شویم: یکى "میراث اسلام یا آنچه مغرب زمین به ملل اسلامى مدیون است". این کتاب به قلم سیزده نفر از مستشرقین و استادان دانشگاههاى انگلستان نوشته شده است، و به ترجمه و مقدمه فارسى آقایان مصطفى علم و سعید نفیسى در ایران به طبع رسیده است.
مؤلف آن «آلفرد گیوم» در آغاز مقدمه آن گوید:
کتاب میراث اسلام در جستجوى آن دسته از اصول علمى، صنعتى، فرهنگى، و معنوى اروپا است که از دنیاى اسلامى أخذ شده و از جهان عربى مشرق سرچشمه گرفته است ... همین مذهب اسلام و امپراطورى بزرگ اسلامى بوده است که علوم و صنایع ملل گوناگون را با یکدیگر ترکیب و آن را به صورت کامل و زیبایى به جهان علم و صنعت اهدا کرده است ....
و از این گونه اعترافات صادقانه در کتاب یادشده از نویسندگان آن بسیار است.
کتاب دوم به نام "علوم اسلامى و نقش آن در تحوّل علمى جهان" آلدومیه لى است که به ترجمه فارسى آقایان محمد رضا شجاع رضوى، و دکتر اسد الله علوى، به اهتمام بنیاد پژوهشهاى آستان قدس رضوى به طبع رسیده است.
و نظیر دو کتاب یادشده، کتب و مقالات بسیارى از اصحاب قلم و ارباب دانش و بینش نوشته شده است، و اکنون به چند سطرى از گفتار استاد عزیزم حضرت علّامه شعرانى (رضوان اللّه علیه) تحت عنوان «تأثیر قرآن در پیدایش تمدّن عظیم اسلامى» تمسّک و تبرّک مى جویم:
آن که تاریخ خوانده است و بر احوال امم گذشته آگاه گردیده داند که تا زمان پیدایش یونان هیچ قومى بدان پایه از علم نرسیدند و آن تمدّن نیافتند، و آنها که پیش از یونان بودند همه در علم و تمدّن پستتر از آنان بودند، و اندکى پیش از اسکندر علماء و حکماء در یونان بسیار شدند چون سقراط و افلاطون. و اسکندر که عالم را بگرفت علم و زبان یونانى را در جهان منتشر کرد و مردم را از آن بهره مند ساخت، تا هزار سال زبان یونانى زبان علمى جهان بود و دانشمندان بدان زبان علم مى آموختند و کتاب مى نوشتند هر چند خود یونانى نبودند، حتى پیروان حضرت مسیح (علیه السلام) تاریخ آن حضرت را که انجیل نام دارد به زبان یونانى نوشتند، و لفظ انجیل هم کلمه یونانى است به معنى مژده، با آن که هم خود آنها و هم حضرت عیسى (علیه السلام) زبانشان عبرى بود.
هزار سال پس از اسکندر حضرت خاتم انبیاء محمد بن عبد الله (صلوات اللّه علیه) ظهور کرد و قرآن را به عربى آورد و اوضاع جهان دگرگون شد، زبان عربى جاى زبان یونانى را گرفت و از آن درگذشت و مسلمانان علوم یونانى را گرفتند و چندین برابر بر آن افزودند و این مقام که زبان عربى در جهان یافت و علومى که به این زبان نوشته شد هیچ زبانى قبل از آن این مقام نیافت.
در تواریخ آمده است که کتابخانه اسکندریّه در مصر بزرگترین کتابخانه دنیاى قدیم بود محتوى بر علوم یونانى و بیست و پنج هزار جلد کتاب داشت اما به عهد اسلام کتابخانه مسلمانان بر یک میلیون شامل بود.
جرجى زیدان در تاریخ تمدّن اسلام و تاریخ آداب اللغه گوید:
دو خلیفه فاطمى مصر عزیز بالله (365- 386)، و حاکم بامر الله (386- 411) در مصر کتابخانه ها انشاء کردند مشتمل بر نزدیک یک میلیون کتاب یعنى چهل برابر کتابخانه یونانیان در اسکندریه.
کتابخانه هاى بزرگ در مصر و عراق و اندلس و غیر آن بسیار بود هر یک مشتمل بر صدها هزار جلد، و ابواب آن براى طالبان علم و مطالعه کنندگان باز بود. پس آثار دانش عربى چهل برابر بیش از یونان بود.
در علم ادب و اخلاق و موعظه و فقه و سیاست مدن و جغرافیا، یونانیان کتاب داشتند اما با کتب عربى قابل مقایسه نیست نه از جهت کثرت و نه تحقیق ... در ریاضى خصوصا حساب و جبر و مقابله و هیئت و نجوم مسلمانان بر یونانیان تفوّق عظیم داشتند ... و اینها همه از برکت قرآن است و ما این سخن را به گزاف نگوییم که تجربه و تاریخ بر آن گواه است.
و چون در قرآن براى نماز امر به تحصیل وقت و قبله شده بود، مسلمانان ناچار گشتند براى تعیین سمت قبله بلد و اوقات نماز هیئت و نجوم بیاموزند، و هیئت و نجوم آنان را به سایر شعب ریاضى محتاج ساخت، و قوانین میراث و فرائض چون در اسلام حساب پیچیده دارد آنان را به آموختن علم حساب واداشت، و براى زکات و خراج به مساحت اراضى و علم حساب پرداختند، و جهاد و حج راه جهانگردى و سیاحت به روى آنها بگشود و اطلاع بر احوال امم مختلفه و کشورهاى جهان یافتند و کتب جغرافیا و امثال آن را نوشتند.
و چون در قرآن از تقلید آباء و اجداد نهى کرده است و دعوت به دین حق و تحقیق ادلّه را واجب فرموده و مخالفین اسلام و منکرین ادیان پیوسته در احتجاج با مسلمانان بودند مسلمانان هم مجبور شدند با آنان از راه استدلال مباحثه کنند
خویش را بهر ابد نیک بسازید
#علامه_حسن_زاده_املی
@shakhehtoba
6- آیا «علم دینى» امکان دارد؟
فهم داعى از عبارت سؤال این است که آیا انسانها مى توانند به اسرار احکام و دیگر فرمودههاى دین الهى آگاه شوند؟
در پاسخ آن گوییم: همان گونه که کتاب تکوینى- أعنى نظام هستى- براساس علم و حکمت است که «عالَم یعنى علم انباشته روى هم»، کتاب تدوینى اعنى قرآن کریم نیز به مثابت کتاب تکوینى است که عین علم و محض حقیقت است.
مثلا همه احکام واجبات متضمّن مصالح اند، و همه محرّمات را مفاسدى است. احکام دین از اول کتاب طهارت تا آخر کتاب دیات بر مبناى علل و اسباب اند. از خوردن غوره و آب آن، و انگور و شیره و سرکه و کشمش آن منع و نهى نفرموده است، ولى از شرب خمر آن چون مفاسد و مضارّ آن بسیار است امر به اجتناب فرموده است که یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ.
جوامع روایى که تراث علمى صادر بیت وحى و عصمت اند، و در حقیقت تفسیر انفسى قرآن کریم اند، بیانگر بسیارى از اسرار احکام و آداب دین اند، و اشارات و راهنمایی هایى دارند که سرمایه تحقیق پژوهشگر دینى اند. کتاب علل الشرائع جناب شیخ صدوق در 647 باب، و کتاب دیگرش به نام معانى الاخبار در 426 باب، نمونهاى از این حکم حکیم اند.
مثلا إمام الکلّ فى الکلّ حضرت امیر المؤمنین على (علیه السلام) در بیان سرّى از اسرار تکوینى فرموده است:
لیس شىء تغیب أذناه إلّا و هو یبیض، و لیس شىء تظهر أذناه إلّا و هو یلد. (عیون الأخبار ابن قتیبه دینورى، ج 2، ص 88).
یعنى هر جاندارى که گوشهاى او برآمده نیست تخم مى گذارد، و هر جاندارى که گوشهاى او برآمده است بچه مى زاید.
چنان که مار و سوسمار و ماهى و مارماهى و باخه و اکثر پرندگان که گوش آنها به سر آنها چسبیده است و لاله ندارد تخم مى نهند؛ و انسان و آهو و اسب و شتر و شیر و شب پره که گوش آنها برآمده است و لاله دارد بچه مى آورند.
از خانمى بزرگوار که نویسنده و دانش پژوه بوده است و با عزم و اراده و همّتى شگفت در پى تحقیق این موضوع مهمّ برآمده است یادى شود، و آن این که فاضل قاجار فرهاد میرزا در کتاب شریف زنبیل (ط 1، ص 14) گوید:
«از مجلس امیر کمال الدین حسین فنائى نقل شد: حضرت صادق (علیه السلام) از امّ جابر پرسید که در چه کارى؟ عرض کرد که مى خواهم تحقیق کنم از چرنده و پرنده کدام بیضه مى نهند و کدام بچه مى آورند؟
فرمود که احتیاج به این مقدار فکر نیست، بنویس که گوش هر حیوانى که مرتفع است بچه مى آورد، و هر کدام که منخفض است بیضه مى نهد ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ.*
باز با آن که پرنده است و گوش او منخفض و به سر او چسبیده بیضه مى نهد.
سلحفات (لاک پشت) که چرنده است چون بدین منوال است بیضه مى نهد. و گوش خفاش چون مرتفع است و به سر او چسبیده نیست بچه مى آورد».
محض آگاهى عرض مى شود که جناب شیخ رئیس ابو على سینا در اول مقاله پنجم حیوان شفاء (ط 1، رحلى، چاپ سنگى، ص 403) فرموده است: «لیس شىء ممّا له رجلان یلد حیوانا إلّا الإنسان وحده» یعنى هیچ جاندار دو پا بچه نمى آورد مگر انسان فقط. بدین معنى که حیوانات دو پا به جز انسان هم تخم مى نهند و تنها انسان است که بچه مى آورد.
و دانسته شد که این سخن به اطلاق درست نیست زیرا که خفّاش از جانداران دوپاست و بچه مى آورد؛ اما آن ضابطه اى که از امام معصوم نقل کرده ایم به تمام و کمال است. به موضوع بحث برمى گردیم و گوییم:
به عنوان نمونه در بیان سرّى از اسرار تکوینى، مطلب مذکور گفته آمد؛ اکنون در بیان سرّى از اسرار تشریعى باز به عنوان نمونه گوییم:
از معصوم (علیه السلام) سؤال شده است هر گاه کسى تخمى در اجمه- یعنى در بیشه- یافته است، و یا تخم پرنده آبى یافته است و نمى داند که تخم حیوان حلال گوشت است تا خوردن آن جایز باشد و یا تخم حیوان حرام گوشت است که خوردن آن حرام باشد، به چه نشانه داند که تخم حلال گوشت یا حرام گوشت است؟
در جواب فرموده است: هر تخمى که دو طرف آن یکسان است از حرام گوشت است، و اگر مثل تخم مرغ خانگى است که یکطرف آن پهن است- یعنى مخروطى است- آن تخم حیوان حلال گوشت است. چند روایت در این موضوع در جزء یازدهم وافى فیض از کافى و تهذیب ذکر شده است (وافى، چاپ رحلى، ج 3، ص 15).
تخم مار دراز و هر دو طرف آن یکسان است، و تخم باخه گرد است و از همه جانب یکسان است، و هر دو حرام گوشت اند. و تخم کبک و کبوتر و گنجشک و مرغ خانگى مخروطى است که یک طرف پهن و جانب دیگر آن کشیده است و اینها حلال گوشت اند.
پرنده تمیزخوار تخم آن به خوبى مخروطى است. و پرنده حلال گوشتى که مانند اردک از خوردن لجن خوددارى نمى کند، تخم آن اگر چه مخروطى است و لکن در حدّ تخم پرندگان تمیزخوار به خوبى مخروطى نیست.
در امثال این مسائل اگرچه در کتب فقهى قیل و قال شده است، و لکن غرض داعى این است که در پیرامون موضع سؤال مذکور: «آیا علم دینى امکان دارد؟» همه احکام تشریعى مبتنى بر اسباب و علل تکوینى اند که در جوامع روایى بدانها راهنمایى شده است؛ و در کتب علماى دین نیز اسرار بسیارى از مسائل که اکثر آنها صورت استحسانى دارد گفته آمد که باز براى تحقیق دیگران راه گشایند. و دین مانع از فحص و تحقیق نشده است بلکه بدان حثّ و ترغیب فرموده است که علینا أن نلقى إلیکم الاصول و علیکم أن تفرّعوا. این فرموده امام محمّد باقر و امام جعفر صادق (علیهما السلام) است و در مادّه لغت «فرع» مجمع البحرین طریحى مذکور است. یعنى بر ما است که به شما اصول را- که امّهات و قواعد و ضوابط اند- إلقا کنیم، و بر شما است که اجتهاد کنید و از آنها فروع را استنباط نمایید.
در صحف عرفانى اصیل اسلامى مثل "مصباح الانس علامه ابن فنارى" معنون است که تشریعیّات از متن تکوینیّات برخاسته اند. و به عبارت شیوا و رساى شیخ رئیس ابو على سینا در دانشنامه علائى: «به هر نادانسته راهى است که به وى دانسته مى شود».
رساله علم و دین
@shakhehtoba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در تمام شؤون زندگیتان بگذارید داور، عقل باشد
کانال شاخه طوبی در نرم افزار پیام رسان ایتا🌹
#علامه_حسن_حسن_زاده_آملی_رضوان_الله
#استاد_علامه_حسن_حسن_زاده_آملی
#علامه_حسن_حسن_زاده_آملی_رضوان_الله_علیه
#حسن_حسن_زاده_آملی
#علامه_حسنزاده_آملی
#حضرت_علامه_حسنزاده_آملی
#حسن_زاده_آملی
#علامه_حسنزاده
#حامل_اسرار
#نجم_الدين
#شاخه_طوبی
#صمدی_آملی
@shakhehtoba
7- آیا علم مىتواند از دین به کلّى مستغنى باشد؟
بعضى از علوم مانند علم به برخى از حِرَف و صنایع و نظائر آنها که انسانها براى آسایش و تعیّش و بهزیستى بدانها دست مى یابند، شاید بتوان گفت که دخلى به دین ندارند؛ مگر این که درباره آلات و اجزاى آنها از حیث طهارت و نجاست، و حلّیت و حرمت؛ و یا از حیث اهداف و غایات صنعت آنها به دین ارتباط پیدا کنند، کیف کان قرآن پایه و قاعده مدینه فاضله انسانى است و نگاهدار حدّ آدمى و موجب سعادت جاویدانى اوست، لذا هیچیک از ارباب حرف و صنایع- و دیگر آحاد بشر مطلقا در هر کار و شغل و هنر و صنعتى- از آن مستغنى نیست.
رساله علم ودین
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔲🚩 دلم تنگته، خدا شاهده
السلام علی الخدالتریب
السلام علی الشیب الخضیب
السلام علی المهتوک الخباء
✍تبرک استاد صمدی آملی از پرچم بارگاه مطهر امام حسین(ع)
🎥 شناسه فیلم: ⬇️
بام معنوی مازندران،،
قله نورالشهداء خوشواش آمل
در ارتفاع 3000 متری.
پانزدهمین ضیافتواره نور،
شهریور 1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙آیت الله العظمی جوادی آملی:
«اگر کسی استعداد دارد، وقتش را به موبایل بگذراند به فضای مجازی بگذراند به روزنامه بگذراند به این و آن بگذراند و این معارف بلندی که در قرآن و نهج البلاغه و صحیفه است که حرفهای آسمانی است اینها به زمین آوردند، اینها را یاد نگیرد، این شخص عمرش را تلف کرده است»
درس تفسیر ۹۶/۷/٣٠
8- آیا مى توان حوزههاى علم و دین را به کلّى از یکدیگر تفکیک کرد؟
همانگونه که در پاسخ پرسش نخستین گفته ایم دین مبین اسلام محض علم و عین صواب است، و قرآن کریم منطق حق تعالى و فصل خطاب است. و یک عالم کامل دینى کسى است که در بسیارى از علوم مربوط به متن دین مجتهد و استاد باشد، چنانکه بیوگرافى دانشمندان بزرگ دینى و آثار علمى آنان هر یک گواهى راستین است. و علومى که یک عالم دینى کامل باید دارا باشد در کتب علماى دین گفته آمد.
اسلام نه این که با علوم و صنایع موجب ترقّى و تعالى مدینه فاضله انسانى و اسباب و وسایل تعیّش و بهزیستى اجتماع مخالف نیست بلکه موافق و مؤیّد و مشوّق است، چنانکه مدینه فاضله فارابى، و صحف کریمه دیگر دانشمندان بزرگ اسلام در این موضوع هر یک شاهد صادق است؛ و تفوّه به تفکیک از توهّمى موهون است.
حضرت استاد عزیز آقاى دکتر گلشنى؛ با ارائه ارادت و سلام مجدّد عرض مى شود: «سؤالهاى بسیار حساب شده اى که آن جناب از زبان دیگران تقریر و تحریر کرده است هر یک موضوع رساله یا کتابى است، جز این که کثرت مشاغل و وفور مشاکل ایجاب کرده اند که قلم را از رفتار و گفتارش بازدارم.
توفیقات بیش از پیش سرکار عالى را در راه خدمت به قرآن و اهل آن از فیّاض على الإطلاق مسألت مىنمایم.
قم- ارادتمند صمیمى، حسن حسن زاده آملى 12 رجب 1417 ه ق، 4/ 9/ 1375 ه ش.
***
منبع: هزار و یک کلمه، جلد سوم، کلمه 350، حضرت علامه حسن زاده آملی
رساله علم و دین
@shakhehtoba
تاثیر شگرفت قران بر پیشرفت علمی جهان غرب
اكنون به چند سطري از گفتار استاد عزيزم حضرت علامه شعراني(ره) تحت عنوان «تأثير قرآن در پيدايش تمدن عظيم اسلامي» تمسّك و تبرّك ميجويم:آنكه تاريخ خوانده است و بر احوال اُمَم گذشته آگاه گرديده، داند كه تا زمان پيدايش يونان هيچ قومي بدان پايه از علم نرسيدند و آن تمدن نيافتند و آنها كه پيش از يونان بودند، همه در علم و تمدن پستتر از آنان بودند، و اندكي پس از اسكندر علما و حكما در يونان بسيار شدند چون سقراط و افلاطون و اسكندر كه عالم را گرفت علم و زبان يوناني را در جهان منتشر كرد و مردم را از آن بهرهمند ساخت، تا هزار سال زبان يوناني زبان علمي جهان بود و دانشمندان بدان زبان علم ميآموختند و كتاب مينوشتند هر چند خود يوناني نبودند، حتي پيروان حضرت مسيح(ع) تاريخ آن حضرت را كه انجيل نام دارد به زبان يوناني نوشتند، و لفظ انجيل هم كلمه يوناني است به معني مژده، با آن كه هم خود آنها و هم حضرت عيسي(ع) زبانشان عبري بود.
هزار سال پس از اسكندر حضرت خاتم انبياء محمدبنعبدالله(ص) ظهور كرد و قرآن را به عربي آورد و اوضاع جهان دگرگون شد، زبان عربي جاي زبان يوناني را گرفت و از آن در گذشت و مسلمانان، علوم يوناني را گرفتند و چندين برابر بر آن افزودند و اين مقام كه زبان عربي در جهان يافت و علومي كه به اين زبان نوشته شد هيچ زباني قبل از آن اين مقام نيافت. در تواريخ آمده است كه كتابخانه اسكندريه در مصر بزرگترين كتابخانه دنياي قديم بود، محتوي بر علوم يوناني و بيست و پنج هزار جلد كتاب داشت، اما به عهد اسلام كتابخانه مسلمانان بر يك ميليون شامل بود.
جرجي زيدان در تاريخ تمدن اسلام و تاريخ آداباللغه گويد: دو خليفه فاطمي مصر، عزيز بالله (365-386)، و حاكم بامرالله (386-411) در مصر كتابخانهها انشاء كردند مشتمل بر نزديك يك ميليون كتاب، يعني چهل برابر كتابخانه يونانيان در اسكندريه.
كتابخانههاي بزرگ در مصر و عراق و آندلس و غير آن بسيار بود، هر يك مشتمل بر صدها هزار جلد و ابواب آن براي طالبان علم و مطالعه كنندگان باز بود. پس آثار دانش عربي چهل برابر بيش از يونان بود. در علم ادب و اخلاق و موعظه و فقه و سياست مدن و جغرافيا، يونانيان كتاب داشتند اما با كُتب عربي قابل مقايسه نيست، نه از جهت كثرت و نه تحقيق ... در رياضي خصوصاً حساب و جبر و مقابله و هيئت و نجوم مسلمانان بر يونيان تفوّق عظيم داشتند ... و اينها همه از بركت قرآن است و ما اين سخن را به گزاف نگوييم كه تجربه و تاريخ بر آن گواه است.
و چون در قرآن براي نماز امر به تحصيل وقت و قبله شده بود، مسلمانان ناچار گشتند براي تعيين سمت قبله بلد و اوقات نماز، هيئت و نجوم بياموزند و هيئت و نجوم، آنان را به ساير شعب رياضي محتاج ساخت و قوانين ميراث و فرايض چون در اسلام حساب پيچيده دارد، آنان را به آموختن علم حساب واداشت و براي زكات و خراج به مساحت اراضي و علم حساب پرداختند و جهاد و حج راه جهانگردي و سياحت به روي آنها بگشود و اطلاع بر احوال اُمَم مختلفه و كشورهاي جهان يافتند و كتب جغرافيا و امثال آن را نوشتند. و چون در قرآن از تقليد آباء و اجداد نهي كرده است و دعوت به دين حق و تحقيق ادله را واجب فرموده و مخالفين اسلام و منكرين اديان پيوسته در احتجاج با مسلمانان بودند، مسلمانان هم مجبور شدند با آنان از راه استدلال مباحثه كنند و از اين رو بر اقوال حكماي يونان و غير آنان آگاه گشتند و طريقه استدلال و منطق آموختند و هكذا چون دقت كني و نيك بنگري، همه علوم را به بركت قرآن آموختند ... و پس از اين ثابت ميكنيم كه تمدن و علوم فرنگي، دنباله همان علوم اسلامي است و از مسيحيت ناشي نشده است
منبع:رساله علم و دین
@shakhehtoba
رابطه علم و دين
در گفتگو با علامه حسنزاده آملي
اشاره:
از دوران رنسانس تا عصر حاضر، بر سرعت پيشرفت علوم تجربي روز به روز افزوده شده و بشر زميني، بيش از پيش بر تسلط و اقتدار خود در بهرهبرداري از طبيعت افزوده است.
با اين حال، رشد علمي انسان موجب بينيازي او از دين نشده و دين به عنوان نياز فطري، تأثيرگذاري خود را در زندگي انسان به خوبي اثبات كرده است.
ماهيت علم و دين و چگونگي رابطه بين اين دو از جمله مباحث كلام جديد است كه توجه انديشمندان بسياري را به خود جلب كرده است. در اين گفتگو برآنيم كه از نظرات عالم دينورز علامه حسنزاده آملي در مورد «رابطه علم و دين» آگاه شويم.تعريف حضرتعالي از علم و دين چيست؟
علم؛ معرفت واقعي به مصنّف كتاب نظام هستي و كلمات وجودي آن به قدر طاقت بشري است. علم، وجود نوري و فعليّت مجرد از ماده است و انسان به يافتن فعليتهاي وجودي نوري استكمال مييابد و ترقّي وجودي ميكند و فعليت بر فعليت ميافزايد و از نقص به كمال ميرود. به گفته شيوا و شيرين منوچهري دامغاني:
به كــردار چـــراغ نيــممــرده
كه هر ساعت فزون گرددش روغن
و چون علم و عمل دو جوهر انسان سازند و عالم و عامل را اتحاد وجودي بدانهاست، در حكمت الهي فرمودهاند - و چه نيكو فرمودهاند - كه «انسان به فراگرفتن حكمت - كه همان تحصيل علم و عمل است - عالم عقلي مشابه با عالم عيني ميگردد.» و چون علم، چشم ذات نفس ناطقه انساني ميشود و انسان به نور علم، حق را از باطل تميز ميدهد و مدينه فاضله به دست ميآورد و سعادت جاويداني خود را كسب ميكند، حضرت خاتم انبياء محمدمصطفي(ص) فرموده است: «العلم امام العمل».
و اما تعريف دين: دين عبارت از برنامه حقيقي و دستور واقعي نگاهدار حد انسان و تحصيل سعادت ابدي آن است. و همه آداب و متون آن محض علم و عين صواب است. لاجرم تدوين و تنظيم اين چنين برنامه از كسي جز آفريدگار انسان ساخته نيست يعني آن دست و قلمي كه كتاب تكويني نظام هستي عالم و آدم را بدين زيبايي نگاشته است كه زيباتر از آن تصوّر شدني نيست و هر يك از كلمات وجودي آنها را دين و آييني داده است كه به قدر يك ميكرون اعوجاج و اختلاف و نارسايي و ناروايي در آنها راه ندارد، همان قلم براي جميع شئون اين صنع عظيمش به نام انسان دستوري كه محض حكمت است، نهاده است تا اين دستور در متن آن چنان صنع پياده شود و او را به هدف نهايي و كمال غايي او برساند.آيا جنابعالي تعارضي بين اين دو تعريف «علم و دين» ميبينيد؟
گوهر علم، نوري است كه عين حقيقت عالم و چراغ فرا راه او ميگردد و اصلاً علم عالم است و عالم علم است. به عبارت پيغمبر خاتم(ص): «علم، نفس عقل، و فهم، روح آن است». دين همواره انسان را ترغيب به تحصيل اين نور ميكند، و پايه معارج انسان را به اندازه مدارج علم او ميداند. آن كه عالم است به اسرار احكام دين آگاه است، چه اين كه هيچ دستور ديني بدون حكمت و مصلحت براي مدينه فاضله انساني و تعالي و تكامل و سعادت آدمي متصوّر نيست. بسياري از عالمان دين صحف و رسائلي در اسرار احكام دين از قبيل اسرار صلات و اسرار صوم و اسرار حج و غيرها نوشتهاند.
قرآن كريم كه خاتم كتب آسماني است ميفرمايد: «و تلك الامثال نضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون»1. در تعبير به ناس و عالمون بايد دقت بسزا كرد كه عالمون را در مقابل ناس قرار داده است. ناس، مردم عادياند، و عالمون انسانهاي به معارج علمي رسيدهاند كه ارباب عقل و اهل تعقلاند.
در كجا (يا در چه صورت) ممكن است بين علم و دين تعارض پيدا شود؟
ممكن است برخي از دانستنيها كه نه در متن تعيش و تمدن انساني ضروري باشد و نه در معرفت به اسرار و حقايق دين دخيل و آگاهي بدان جز تباهي و اتلاف سرمايه زندگاني و زيان به سعادت جاوداني نيست، از ديدگاه نوراني دين الهي منفور و مطرود باشد، چنان كه برخي از خوراكيها و نوشيدنيها - مانند مردار و مي - كه دين از خوردن آنها منع فرموده است.
@shakhehtoba