نامه ها بر نامهها ۱۰
#قسمت۴
#علامه_حسن_زاده_آملی
من به شما آقایان ایراییها بگویم: اگر شما بدانید که آقا چهطور دلسوز شما هست و چگونه شما را قیامت نجات میدهد شاید شما اصلا بگویید این آقایی که ما داریم دست به هر گناهی بخواهیم بزنیم، بزنیم؛
ایشان ما را نجات میدهد!
اما حواستان جمع باشد که هرچه رحمت بیشتر است، شما هم در پیشگاه رحمت الهی شرمندگی داشته باشید!
و لذا امام سجاد ببینید ما را در کدام مکتب میپرورانند؟! آنجا پیغمبر میگوید که خدا رحمتاش صد جزء دارد؛ یک جزءاش این است، نود ونه تای آن مال قیامت نیست؟!
برای اینکه مبادا خدای ناکرده ما بگوییم که حالا که اینطور شده هرچه دلتان میخواهد گناه بکنید!
(آقا) این خدای دلسوز کار را درست میکند!
امام سجاد میگوید: نه!
یک روی صفحه را میخوانید روی دیگر صفحه را هم بخوانید!
حالا دعا میکند؛
خدایا! اگر من به ازای یک گناهم جزا و عقاب و عذاب تمام گناهان را بکشم، کم است!
من در پیشگاه توی خدای به این عظمت چه حقی داشتم گناه بکنم؟!
و لذا به نظر من الان روی کره زمین، باری که روی دوش طایفهی ایرایی هست، روی دوش هیچ طایفهای نیست!
برای اینکه آقایی که شما دارید هیچکس روی کره زمین ندارد!
مسئولیتتان زیاد است!
تابستان دارد نزدیک میشود!
الان اصحاب ابی عبدالله را ببینید دیشب شب عاشورا اصحاب نشستهاند در خیمه جلسه گرفتهاند؛
گفتند: آقا!
فرمود: بله
برای ما بد است که فردا بنی هاشم، اهل بیت پیغمبر، اولاد علی، اولاد عقیل، اولاد مسلم اینها فردا بروند شهید بشوند، بعد ما بایستیم آخرسر برویم شهید بشویم!
این برای ما ننگ است!
فردای تاریخ نمیگویند: اینها چه اصحابی بودند؟!
شما چه طور میگویید پیغمبردوست هستید؟ حال اینکه ایستادید حسین و اصحاباش را اولادش را کشته دیدید، بعد خودتان رفتید شهید شدید!
این از وجدان ما دور است، ما باید خودمان را فدای بنیهاشم کنیم.
البته از آن طرف عباس بن علی؛ این قهرمان هم بنی هاشم را جمع کرد گفت:
آقایان! علی اکبر! قاسم! عزیزان! سروران! عثمان! (اینها فرزندان امیرالمومنین بودند) جناب فضل! و دیگران و دیگران!
شما فردا طرحتان چیست؟ چهکار میخواهید بکنید؟ (ظاهراً) الان یک امشب را قول گرفتهایم فردا صبح دشمن حمله را شروع میکند، شما چهکار میخواهید بکنید؟
برگشتند گفتند: آقا حسین بن علی آقای ماست، این برای ما بد است که ما فردا زنده باشیم و بچههای مردم را ببریم پیش آقای خودمان قربانی کنیم، مردم کشته شوند آقای ما را حفظ کنند؟ این برای ما بد است!
عباس تا فرمود که این برای من بد است و من فردا تا خون در بدن دارم نمیگذارم غیر بنی هاشم به میدان برود، این برای من بد است که برادر من را دیگران بیایند کشته بشوند که او را حفظ کنند و من اینجا سالم باشم و ببینم آخر سر اگر وقت شد من شهید بشوم؟! این زشت است! من این کار را نمیکنم.
تمام (اصحاب همه) بنی هاشم شمشیر بلند کردند؛ اباالفضل! ما همه با تو همدستایم!
منتها بالاخره غیر بنی هاشم امروز پیروز شدند؛
صبح که شد حبیب و زهیر و بریر، دیشب آمدند درِ خیمهی آقا:
فردا به هیچ وجه نمیگذاریم؛ برای ما ننگ است!
باید اینطور بشویم.
تابستان در پیش است؛ عزیزانِ آقایانِ ایرایی!
یا آقا باید از ایرا برود
برود.
ما یک راه داریم؛ آقاجان! ما آقای خودمان را میخواهیم.
آقایان ایراییها! بنده به عنوان یک سگ، آقای خودم را میخواهم.
و اینهایی که از این همه راهها الان آمدهاند و خیلیها میآیند، اینها در کشور آقا! آقا! همه دل درد داریم، دنبال طبیب میگردیم، برادر!
در این نامهها بر نامهها، هی آقا میگوید: طبیب، هی میفرماید: طبیب، طبیب.
آقا! ما تو را طبیب گیر آوردهایم.
نامه ها برنامه ها ۱۰
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۰
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۰
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
23.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهادت به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در اذان و اقامه
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
▪️کانال شاخه طوبی ▪️
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
4_671561043452887334.mp3
6.29M
نامه ها برنامه ها ۱۱
نامه ها برنامه ها ۱۱
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۱
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۱
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
نامهها بر نامهها ۱۱
#قسمت_۱
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۱
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
اَعوذ باللّه مِن الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّالْعالَمِینَ، ثُم الصلاه و السلام علی جمیع الانبیاء و المرسلین و علی سَیِّدِنا ابیالقاسم مُحَمَّدٍ(ص) و علی اهل بیته الطيبين الطاهرین المعصومین
به امر مبارک حضرت جناب آقای دینپرور حفظهالله که در این محفل نورانی شما عزیزان روزهدار، بیشتر نکات اخلاقی مطرح بشود، به ذهنمان آمد که عزیزان را با یکی از کتابهای انسانساز، که از قلم و زبان و جان انسان عرشی _ قرآنی (کسی که خودش را در مسیر پیغمبر و آل پیغمبر و قرآن کریم، درست ساخته است) تنزیه فرمود به نام کتاب نامهها بر نامهها از حضرت استادمان، علامه حسنزادهی آملی روحی فداه، که در حقیقت بیان و تفسیر و شرح آیات و روایاتِ قرآن و اهل بیت علیهم السلام است.
از قدما یکی از سیرههای به جاماندنی که به ارث رسیده است، این است که بزرگوارانی مثل علامهی حلّیها، خواجهی طوسیها، شیخ مفید، همینجور تا در اعصار بعدی، بزرگانی باز این سیره را ادامه دادهاند که از محضر مبارکشان، کسانی که طالب معارف و حقایق بودند نامه مینوشتند و از نامه، از محضرشان برنامههایی را استدعا میکردند. سرّ نامهنویسی، یا جهت اطلاع از احوال متعارف جسمی شخص است به دیگران، یا سرّ نامه برمیگردد به اینکه انسان خودش را از جنبهی روحی به دیگری عرضه کند و از محضر بزرگوار، استاد، معلم، مربی برنامهای را تقاضا کند که بر اساس آن برنامه خودش را بسازد.
در بین عموم مردم، نامه دادنها به همان اطلاع از سلامت جسمی و ظاهری مطرح است. ولی برای کسانی که در مسیر سیر انسانی قرار میگیرند، نامه دادنشان مربوط به این است که برنامه بخواهند و از برنامهها خودشان را در مسیر انسانیت درست بسازند.
شاگردهای مرحوم ملا حسینقلی همدانی رحمتالله علیه به محضر او نامه مینوشتند و از محضر او استدعای برنامهها میفرمودند، شاگردان اساتید دیگر، مثل علامه طباطبایی و استاد بزرگوارشان مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی، اینها جزو سیرههای سَلَف صالح بودند که الحمدللّه در زمان ما هم این سیره کم و زیاد، همچنان باقی است.
یکی از کتابهایی که حضرت استادمان نوشتهاند، به نام کتاب نامهها بر نامههاست. عنوان این کتاب نامههایی است که ایشان نوشتهاند بر نامههایی که به ایشان داده شد. یکی از معانی عنوان این کتاب این است که ما هم بر نامههایی که برای ما فرستادند، نامههایی را برای این آقایان فرستادیم و لذا این کتاب، آن نامههایی است که برای ما فرستادهاند.
معنای دیگر عنوان این کتاب این است که این کتاب، مجموعهی یک سری نامههایی هست که برای این آقایان نوشتیم که این نامهها همهاش برنامه هست، همهاش دستور العمل است.
و لذا دو جور میشود عنوان این کتاب را تفسیر کرد.
اما آنچه که مهمترین تفسیرش است همین است که وقتی این کتاب را باز میکنید میفرماید این نامهای است به دوست عزیزی، نامهای است به رفیق ارجمندی، که در این نامه، برنامههایی برای آن شخص داده شد؛ به وفق استعداد آن کسانی که این نامهها را دریافت میفرمودند، برنامههایی را برای ایشان ترسیم فرمودند که این برنامهها همه از متن آیات و روایات استخراج شد.
نامه ها برنامه ها ۱۱
نامه ها برنامه ها ۱۱
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۱
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۱
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
نامهها بر نامهها ۱۱
#قسمت_۲
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۱
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
ما چون مقداری در مورد اوایل این کتاب
حرف هایی برای عزیزان زدهایم،
من همینجور گزیدههایی را از گوشههای این کتاب انتخاب میکنم، به عرض مبارکتان عرایضی تقدیم میداریم که رنگ و بوی مسائل اخلاقی هم پیدا کند.
مثلاً یکی از جملههایشان که به صورت یک برنامه است،
اگر کسی بخواهد در مسیر انسان سازی قرار بگیرد باید یک کاری بکند که
بالاخره در متن اجتماع هست، دارای خانواده و زندگی است، اینها [این امور] هم باید بگردد.
سیره.ی اهل بیت علیهم السلام را میبینیم که همیشه در متن اجتماع بودهاند، با مردم بودهاند در تمام شئون مردم.
البته آنها این مسئولیت را بر عهده داشتند برای اینکه امام مردم بودند،
امام باید همیشه در متن مردم باشد،
مثل اینکه امام جماعت نمیتواند خصوصی در منزل خودش موقع اذان ظهر که شد نماز را همان جا بخواند، بعد به مأمومیناش در مسجد اعلام کند که من که دارم در منزل نماز میخوانم شما هم در مسجد صف را ببندید
از همان جا من را نگاه کنید نماز بخوانید! این راه ندارد.
امام آن کسی است که جلوی مأموم باید طوری قرار بگیرد که نه در بین مأموم در عرض آنها باشد؛ برای اینکه اگر سعهی علمی او، سعهی وجودی و معنوی او به اندازهی خود مردم باشد که دیگر او امام مردم نیست!
او میشود جزء مردم.
نباید از مردم هم اینقدر دور باشد که مردم او را نبینند،
و لذا برای همین صف نماز جماعت را از جنبهی ظاهری هم که ترسیم میکنیم،
امام را در جلوی همهی صفها قرار میدهیم بعد مجموعهی صفها به دنبال امام باید بلند شوند برخيزند تکبیر بگویند ذکر بگویند؛ نه حق دارند جلو بیفتند نه خیلی هم حق دارند از امام جماعت عقب بیفتند.
حق ندارد جلو بیفتد؛ برای اینکه او امام است این مأموم است مأموم حق ندارد که جلوتر از امام ذکر بگوید، زودتر از او رکوع برود، زودتر از او برخیزد.
حق هم ندارد خیلی عقب بیفتد؛ امام دارد رکوع را میگوید نزدیک است سر بردارد آقا هنوز ایستاده، تازه میخواهد رکوع کند! اینجور هم حق ندارد.
یکی از لوازم نماز جماعت این است که مأموم تابع امام باشد، تابع به اندازهای که هر ذکری را که امام به محض اینکه ذکر را شروع کرده
او پشت سر آقا است، به محض اینکه امام جماعت رکوع رفت ایشان هم بلافاصله بعد از آقا برود،
دیگر برای خودش یک دکان جدا باز نکند؛ آقا ایستاده ایشان هنوز در رکوع است، آقا دارد سجده میرود ایشان تازه میخواهد از رکوع سر بردارد! این تابع امام جماعت بودن نیست.
تابع امام جماعت این است که در مطلق شئون به دنبال او باش، جلو نیفت
عرض او هم شروع نکن به محض اینکه او گفت: سبحان ربی العظیم دیگر شما درجا شروع کن [بگو] سبحان ربی العظیم!
دیگر وقف نداری.
به دنبال او باش، مطلقا تابع محض امام باش! به این میگویند امام.
آنها حالا چون مقام امامت را داشتند خدای متعال این مقام امامت مطلقه را که یک مقام تک مقامی است در هر عصری،
ولو در زمان پیغمبر اکرم هم جناب رسول الله بود هم امیرالمومنین بود هم امام حسن بود هم امام حسین؛
اما تا موقعی که جناب رسول الله هست علی دیگر امام نیست، علی مأموم این امام است.
دو فرزند او هم بعدها ولو امام میشوند، اما فعلاً امام نیستند تابع رسول الله هستند.
در زمان جناب امیرالمؤمنین اگر سه چهار امام جمع شدند، باز هم امامت مطلق مربوط به امیرالمؤمنین است؛ آنها همه مأموماند.
چون در امامت بودند ما هم بنایمان این است که در مسیر امامت قدم برداریم.
یکی از نکاتی که در مورد اهل بیت علیهم السلام است این است که ما را دعوت به مقامشان فرمودند، این هم به تبعیت از قرآن کریم؛
که قرآن فرمود که؛ کسانی که متقین هستند و کسانی که اهل همتاند از پیشگاه الهی استدعا میکنند: و اجَعَلنَا لِلمُتَّقینَ اِمَامَا
نه تنها اهل بیت اماماند، امامتشان اگرچه امامت اطلاقی است در هر عصری که یکی بیش نیست، امامت اطلاقی در هر عصری یکی بیشتر نداریم.
درست است ما در زمان خودمان حضرت مام را هم میگفتیم امام، اما امامت مطلقه نیست. آن امام علی الاطلاق، خاتم الاولیای علی الاطلاق حضرت مهدی فاطمه است (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این امامت در هیچ عصری، دو برنمیدارد.
حالا آنکه تازه امام حسین بود، امام حسن بود در زمان پدرشان امام امیرالمؤمنین امام نبودند، امام علی الاطلاق نبودند.
نامه ها برنامه ها ۱۱
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۱
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۱
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
کانال شاخه طوبی
نامهها بر نامهها ۱۱ #قسمت_۲ #شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۱ #حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی ما چون مقداری در م
نامهها بر نامهها ۱۱
#قسمت_۳
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۱
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
امامت در هر عصری یکی بیشتر نیست، یک فرد بیشتر مصداق نمیتواند داشته باشد.
لحظهی ارتحال امام قبلی میبینید که امامت امام بعدی شروع میشود.
(حالا این بحث دارد طول میکشد و بیمناسبت هم با بحث کتاب نیست)
در زمان امام زینالعابدین (علیه الصلوة و السلام) جناب محمد حنفیه زنده بودند بعد از شهادت امام حسین (سلام الله علیه). محمد حنفیه هم یک جایگاه عجیبی در بین مردم عرب آن روز داشت، مضاف به اینکه شجاعتهای ایشان در جنگ جمل، نهروان، صفین زبانزد خاص و عالم شد.
درست است که در این جنگها مالک اشتر هم میرزمید، اما نوعا پرچم اصلی جنگ را امام امیرالمؤمنین به دست جناب محمد حنفیه فرزند خودشان میدادند.
شجاعتهایی که محمد حنفیه در این جنگها به ظهور رساند، باعث شد که در بین عرب و عجم معروف شد.
علاوه از اینکه جناب رسول الله راجع به تولد محمد حنفیه هم از قبل اطلاع فرمود. که اتفاقا راجع به محمد حنفیه هست که حضرت فرمود که ای علی فرزندی از تو دنیا میآید که، اسم او را اسم من بگذار بنام محمد (صلی الله علیه و اله و سلم )حتی کنیهاش را هم به کنیه من بگذار (ابوالقاسم) که دیگر بعد از من هیچکس به این اسم و کنیه نیست جز دوازدهمین فرزند من نام بقیهالله؛ آن یکی چرا!
او هم اسماش به اسم پیغمبر است، منتها تا زمانی که ظهور نفرمود، روایات ما فرمودند؛ لازم است اسم او را اگر بخواهید ببرید اسم اصلی او را، ترکیبی نبرید به صورت تجزیه ببرید؛ م ح م د ابن العسکری.
منتها حالا چون که ما اسم ترکیبیاش را بنا نیست ببریم (چون اسم ترکیبی جناب رسول الله محمد است صلی الله علیه وآله) اسم جناب امام زمان هم همین اسم مبارک شریف است، منتها به صورت تجزیه باید نام ببریم؛ م ح م د ابن العسکری، به صورت تجزیه است.
چه عجیب که حضرت در آن روایت نقل شده (محدث قمی هم نقل کرد که) به امام امیرالمؤمنین فرمود: فقط این فرزند تو به نام محمد حنفیه (ایشان حالا بعدها به خاطر ناحیه مادریاش لقب حنفیه را هم گرفت) اسماش محمد است لقباش ابوالقاسم است (این را دارد).
بعد از امام حسین علیه الصلوة و السلام که شهید شد، محمد حنفیه؛
که البته بعضیها این را توجیه هم کردهاند، گفتهاند: شأن محمد حنفیه اجلّ از این است که: از پیغمبر تصریح امامت امام زینالعابدین را شنیده، از امام امیرالمؤمنین پدرش به صراحت شنید که بعد از امام حسین ، امام زینالعابدین امام است، از امام حسین هم شنیده از امام حسن هم شنیده، اما با اینحال باز بیاید لو بدهد!
اما گفتهاند که، آمد محضر امام زینالعابدین عرض کرد که ما عموی شماییم، پسر علی بن ابیطالب هستیم، اگر اجازه بفرمایید امامت را ما بر عهده بگیریم. که این را توجیه کردهاند گفتهاند: مراد محمد بن حنفیه این بود که میخواست برای دیگران کاری کند که واقعیت روشن بشود وگرنه برای خودش واقعیت روشن بود.
که امام زین العابدین به ایشان فرمودند که عموجان! شما دیگر برای امامت هوس نورزید!
این یک مقامی است که شما شایستگی این مقام را ندارید. حالا درست است که پیغمبر راجع به تو تعریفهایی کرده، درست است که شجاعتهای تو در آن جنگهای صدر زمان پدر من زبانزد خاص و عام است، اما امامت، چیز دیگری است.
بعد به ایشان فرمود: عموجان حالا که این است با همدیگر (این کار در مکه رخ داد) گفت: با همدیگر میرویم پیش حجرالاسود، شما اول او را خطاب کن که راجع به امام بعد از حسین بن علی به حرف در بیاید، من هم خطاب میکنم.
که هر دو بزرگوار به حجرالاسود رفتند. اول، جناب محمد حنفیه اعلام کرد، از حجرالاسود خواست که امام بعد از حسین بن علی را معرفی کند، دید حجرالاسود به صدا در نمیآید!
این است که حضرت به او فرمود: عموجان! این که گفتم لیاقت امامت چیز دیگری است، دیدید که حجر حرف نزد؟ حالا من او را سوال میکنم ببین چطور حرف میزند!
از حجر سوال کرد به حق آن خدایی که چه چه چه، بگو که آیا بعد از حسین بن علی چه کسی امام است؟ حجرالاسود به حرف درآمد.
این سخن در بین همهی مردم پخش شد و امامت امام زین العابدین( سلام الله علیه) تثبیت شد.
گرچه یک عدهای با دیدن این همه معجرات و کرامات باز هم متأسفانه بعد از حسین بن علی، محمد حنفیه را امام میدانند؛ که اینها الآن گروهی هستند که هنوز هم متاسفانه از این گروه نسلشان در گوشه و کنار جهان باقی مانده، اینها کسانی هستند که امامت را تا محمدبن حنفیه میدانند.#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۱
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۱
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
کانال شاخه طوبی
نامهها بر نامهها ۱۱ #قسمت_۳ #شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۱ #حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی امامت در هر عصری
نامهها بر نامهها ۱۱
#قسمت_۴
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۱
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
یعنی امام اول علی، امام دوم امام حسن، امام سوم حسین بن علی، امام چهارم محمد حنفیه. بعد میگویند که؛ محمد حنفیه هم رفت در کوه رَضوا غایب شد و الان ما منتظر امام زمان هستیم به نام محمد حنفیه، هنوز اینها این را قائلاند.
این استکه امامت یک همچین جایگاهی است، اگرچه اینها چون امام بودند جایگاه امامت این است که باید دائماً امام در بین مردم باشد (همیشه) و مردم باید امام را ببینند.
برای همین است که یکی از لطایفی که وقتی مأمون دعوت میکند از امام رضا سلام الله علیه، امام رضا از مدینه راه افتاد به خراسان، چون در حقیقت امام حقیقی، اوست. مأمون کاذبانه خودش را به عنوان خلافت در بین مردم معرفی کرد. امام رضا سلام الله علیه باید به عنوان امام حقیقی مردم در بین مردم خراسان هم حاضر بشود. او را مدینهایها دیدهاند اما اهل خراسان که امامشان را هنوز ندیدهاند باید بیاید در بین مردم حاضر بشود.
حالا علی الظاهر ولیعهدی مأمون هست که آن هم یک امر (به اصطلاح) از باب تقیه هست یا امور دیگر.
اما بالاخره باید بیاید مردم آقا را ببینند، ببینند آقاشان چهجور آقایی است؟
این آقا چه جوری میخورد، چه جوری راه میرود، چه جوری حرف میزند، چه جوری اخلاق دارد؟ مردم باید آقاشان را ببینند تا به دنبال او باشند.
این است که خدا لعنت کند معاویه و عمروعاص و امثال اینها را که نگذاشتند همهی مردم آن روز امام امیرالمؤمنین را ببینند، فقط آقا را درگیر کردند به مسائل جمل، به مسائل نهروان، به مسائل صفین، که دیگر بعد از آن هم اختلافات داخلی بین صحابهی امام امیرالمؤمنین رخ داد. اصحاب او را از هم متفرق کردند، سربازان او را متفرق ساختند، دشمن یکدیگر ساختند.
و در نتیجه شمشیر کشیدند همین یاران جنگی علی بن ابیطالب بر روی علی و در حقیقت آمدند باز حضرت را در محراب مسجد کوفه از پای درآوردند، نگذاشتند مردم آقا را ببینند.
درست است که امامت یک حالات خاصی است، اما چه جالب این است که ائمهی اطهار علیهم السلام ما را به تمام مقامشان دعوت کردهاند، یعنی از هیچ مقامی برای ما، در مقام دعوت، چیزی را خصوصی قرار ندادهاند که بگویند این یکی را نه.
پیغمبر امیرالمؤمنین را به مقاماش دعوت کرد، اما به نبوت تشریعی نه.
رسماً میگفت: "انه لا نبی بعدی". یعنی "لا نبی تشریعاََ بعدی".
اینجا دیگر جای شوخی نیست. اینکه به علی بن ابیطالب میگویند: تو در تمام امور با من باش، بعد به مردم هم میگویند بعد از من علی خلیفهی من است، اما آن چیزی را که علی بن ابیطالب نباید در آن امر داخل شود رسماً اعلام میکند؛ میگوید که او بعد از من خلیفهی من است "الّا انه لا نبی بعدی" اما بعد از من نبی تشریعی نیست، ولی نبوت انبائیه هست.
اما اهل بیت علیهم السلام، ما را به تمام شئونشان دعوت کردهاند؛ یکی از شئونی که امروز حضرت بقیة الله ما را با خودش دعوت میکند، این است که میگوید بیایید غایب بشوید!
چون یکی از مقاماتی که حضرت پیدا کرد، این است که به اسم اعظم غیبت رسید. چون غایبین در طول تاریخ فراوان داریم (شاید سال قبل هم به عرض محضر رساندیم تکراراً برای اینکه برایتان ملکه بشود باز هم عرض میکنم) غایبها زیاد داریم؛ الان حضرت خضر هم غایب است، دیگران هم غایباند، خیلی از اولیاء الله غایباند. حضرت عیسای مسیح هم غیبت دارد او هم غایب است، اگر مسیحیت میگوید ما منتظر ظهور حضرت عیسای مسیح هستیم، اگر هم قائل باشند یک عدهشان، که اکثرشان قائلاند که آن بزرگوار را کشتهاند و به صلیب کشیدهاند، ولی ما قائل به غیبت حضرت عیسای مسیح هستیم.
اما آنکه اسم اعظم غیبت است این است که این آفتاب که ظهور کرد تمام ستارههای غایبین همه افول میکنند.
این است که اگر ابن عربی در فتوحات در یک جایی میگوید: حضرت عیسای مسیح هم غایب است ظهور میکند حرف، حرف درستی است. اما این معنایش این نیست که ابن عربی شیعه نیست، منتظر ظهور عیسای مسیح است پس معلوم است او شیعه نیست چون قائل به حضرت بقیة الله نیست!
نه، معنایش این نیست، او در جای دیگر آن ظهور اسم اعظم غیبت بقیة الله را هم میگوید.
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۱
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۱
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
کانال شاخه طوبی
نامهها بر نامهها ۱۱ #قسمت_۴ #شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۱ #حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی یعنی امام اول علی
نامهها بر نامهها ۱۱
#قسمت_۵
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۱
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
ما غايبين خیلی زیاد داریم مثل حضرت عیسای مسیح، دیگران و دیگران، اما آنکه اسم اعظم غیبت شد و آفتاب غیبت او تمام غایبان همه را افول داد، اسم اعظم غیبت
م ح م د ابن العسکری سلام الله علیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف است، این آقا است!
این آقا آنقدر در غیبت قوی شد!
و لذا نه تنها ما را به مقامات انسانی خودش دعوت میکند که به من اقتدا کنید، حتی ما را به غیبت خودش هم دعوت میکند.
ما آقا را دعوت به حضور میکنیم و ظهور ،
آقا ما را دعوت به غیبت میکند، شما غایب بشوید!
ما از آقا میخواهیم که تو ظاهر شو،
آقا به عنوان امامی که الان درحال غیبت اسم اعظم است به ما میگوید: شما بیایید غایب شوید!
ببینید در غیبت چه خبرهاست!
خدایا که ندارم خبری کیست
کو مرا خصر رهی تا که نماید سفری
ما از آقا میخواهیم تو تنزل کن، آقا از ما میخواهد تو بالا بیا!
چون غیبت بالا رفتن است.
هر کسی یک مقام سنگینی دارد، میبينيد مقام سنگین او در بین جهال اجتماع غایب است. مردم چه میدانند که این آقا کیست؟!
به ظاهر او را میبینند شاید پشت سرش نماز جماعت هم ميخوانند میدانند عالم هم هست، اما آنچه که این آقا دارد، مردم از این چه خبر دارند؟
همین الان حاضرانِ غایب فراواناند!
گفت: هرگز میان حاضر و غایب شنیدهای؟
چون معمولا اگربه کسی بگوییم ضد حاضر چیست؟ میگوید: غایب.
اگر بگوییم ضد غایب چیست؟ میگوید: حاضر.
اما شاهد میگوید:
هرگز میان حاضر و غایب شنیدهای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
همه خیال میکنند ما حاضر ایم، خبر ندارند که از آنها غایبایم!
این ظهوری را که اکثرا تقاضا میکنند،
ظهوری است که ولو اینکه آن غایب، حاضر هم بشود و ظاهر بشود باز هم غايب است.
مردمی که توان فهم چهار تا معادلات ریاضی را ندارند، ما که قدرت فهم چهار تا مسئلهی علمی سنگین را و غیبی را نداریم، ما که اینجا نشستهایم، نمیدانیم از پشت دیوار چه خبراست، از درون دوستمان چه خبر است، بیست سال با او دوستی میکنیم
بعدها میفهمیم که چه جرثومهی، خبیثی بود!
ما که با افرادی دوستایم که به ظاهر فکر میکنیم واقعا شناختیم، بعدها میفهمیم چه شخصیتی بود، از او بیاطلاع هستیم، ما میخواهیم فردا امام زمان ظاهر شد، واقعا ۷۲ حرف اسم اعظم امام زمان را بشناسیم؟!
یا ظاهری است که باز هم غایب است؟!
الان غایبی است که در غیبت هم غایب است که درغیبتاش هم ظاهر است، بعد هم که ظاهر بشود، درظاهرش هم غایب است!
مثل آفتابی که اینجور ظاهر است اما برای چشم، غایب است که بخواهد ببیند، قدرت دیدن آفتاب را چشم بیچارهی ضعیف کجا دارد؟
آنها امامت دارند، اما در امامتشان هم ما را به تمام شئون وجودیشان دعوت میکنند.
پیغمبر اکرم بعد از خودش ائمهی معصومین (علیهم السلام ) را و ما را به تمام شئون وجودی خودش دعوت کرد؛ جز به اسماء مستأثرهاش، که آن اسماء مستأثرهی او را أميرالمؤمنين و اهل بیت (علیهم السلام) هم ندارند.
او خاتم انبيا بود، علی نه نبی تشریعی است نه خاتم انبيا، در نبوت تشریعی.
حضرت بقیةالله هم همینطور ،
حضرت بقیةالله هر مقامی که دارد از ما دعوت میکند که بفرما بفرما!
تمام این مقام برای تو باز است، امامت هم برای تو باز است. منتها آن امامت علیالاطلاق میدانیم که نمیرسیم، ما تکویناََ خواندهایم که نمیرسیم، نمیشود.
نمیشود؛ نه اینکه حرام است که بشود ، نه.
هرچه بخواهید کوشش کنید! اما، اما به او رسیدن برایتان دشوار است.
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۱
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۱
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
کانال شاخه طوبی
نامهها بر نامهها ۱۱ #قسمت_۵ #شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۱ #حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی ما غايبين خیلی زی
نامهها بر نامهها ۱۱
#قسمت_۶
حالا عبارت را عنایت بفرمایید، میگوید:
"دائما طاهر باش و به حال خویشتن ناظر باش."
یکی از اسمای حسنای الهی اسم شریف طاهر است.
خب تو هم طاهر باش، خدا طاهر است، اهل بیت (علیهم السلام) طاهراند، بقیة الله طاهر است
پاک است
تو هم طاهر باش!
این یک اسم،
یکی از اسماء الله ناظر است، تو هم ناظر باش، منتها وقتی میخواهی ناظر باشی به حال خویشتن ناظر باش
خودت را نگاه کن
نگاه بکن! دائما نظر کن، اما در خودت نظر کن،
و عیوب دیگران را ساتر باش،
حالا که ناظر هستی و در خود نظر میکنی؛
چون کسی که طهارت پیدا کند (یک)
دائما به حال خویشتن نظر داشته باشد (دو)
چشم برزخیاش باز میشود دیگران را هم میبیند.
یعنی تلویزیون جاناش روشن میشود، فیلمهای دیگران را هم نشان میدهد.
حالا وقتی طهارت پیدا کردی، این طهارت باعث میشود که کم کم در خودت قوی میشوی،
وقتی دائما در خودت ناظر باشی و نظر کنی ،چشم برزخیات باز میشود دیگران را هم میبینی، اینجا مواظب باش که اسم شریف ساتر حق را بگیر!
چون یکی از اسما الله اسم شریف ساتر است،
ساتر یعنی پوشاننده. اگر خیلی خیلی پوشاننده بپوشاند عیب دیگران را دیگر عرب به او می گوید ستّار.
ستار صیغهی مبالغهی ساتر است، ستّار.
پس طاهر باش، وقتی طهارت پیدا کردی همیشه در خودت نظر کن، دائما مواظب خودت باش،
کشیک نفس بکش
به خویشتن ناظر باش.
هم اسم شریف طاهر حق را می گیری
هم اسم شریف ناظر حق را پیدا می کنی
وقتی این دو اسم را یافتی، ناگهان جانت آینهای میشود که در این آینه هم خودت را میبینی و هم دیگران را. وقتی دیگران را دیدی ناگهان میبینی؛ اوه چه خبرها است
چه غوغا است!
به ظاهر روی دو تا پا راه میروند
دو تا گوش دارند
دو تا دست دارند
مستوی القامهاند،
اما باطنشان نه!
و الصورةٌ صورة انسانِ و الْقلبُ قلب حیوان، میبیند نه! گرگهایی هستند پلنگهایی هم داریم،
میبینی عیب دیگران برایت ظاهر میشود،
این غیر از این است که در یک مرتبهی دمدستی انسان عیب دیگران را میبیند، البته باید بپوشاند، سعی کند عیب دیگران ظاهر نشود.
اینها مربوط به عیوب دم دستی است، حالا یک کسی یک گناهی کرده، یک اشتباهی کرده، یک خطایی کرده، یک بیراههای رفته، از او بیخبر شد دیگری، نسبت به آنچه را که او خطا کرده ساتر باشیم، اینها مال گناهان دمدستی است.
اما نه، یک مرتبه این است که وقتی شخص طاهر شد، به حال خویشتن ناظر شد، نظر مربوط به چشم است و باطن.
میتواند چشم باطنی او باز بشود، وقتی چشم باطنی او باز شد دیگران وقتی راجع به شخصی میگویند عجیب آدم خوبی است! اما او وقتی میبیند، میبیند نه، در درون چیز دیگری است!
حالا بیا مرد حساب باش، نسبت به عیوب دیگران ساتر باش! ساتر؛ که اسم شریف ساتر حق متعال هم در تو پیاده بشود.
درست است دو اسم طاهر و ناظر پیاده شد، اما انسان آن نیست که مظهر بعضی از اسمای حسنای الهی بشود، چه بهتر که مظهر اسمای دیگر هم بشود.
حالا چهکار کند؟
و عیوب دیگران را ساتر باش!
ببینید دستورها چیست؟! عبارت به ظاهر خیلی روان است، اما وقتی عبارت را دنبال کنی میبینی خیلی تودار هست. اینها از آیات و روایات گرفته شده،
"با همه مهربان باش و از همه گریزان باش"
ببینید صاد جمع بین متضادین است،
با همه مهربان باش،
از همه هم گریزان باش،
آخر یعنی چی؟
یک مقدار میشود معنا بفرمایید؟
میفرماید: یعنی با همه باش و بیهمه باش، با همه باش، اما بیهمه باش،
اینها را آدم بخواهد برسد خیلی سنگین میشود.
چون خیلی حوصله میخواهد، که آدم با مردم مهربان باشد،
حالا تازه با مردم نگفت فقط با مردم باش، گفت با همه باش، اما مهربان هم باش!
حتی با حیوانات هم مهربان باش
با حیوانات،
.
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۱
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۱
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
کانال شاخه طوبی
نامهها بر نامهها ۱۱ #قسمت_۶ حالا عبارت را عنایت بفرمایید، میگوید: "دائما طاهر باش و به حال خویشت
نامهها بر نامهها ۱۱
#قسمت_۷
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
اما مهربان هم باش؛ حتی با حیوانات هم مهربان باش!
که بارها حضرت استادمان در بیاناتشان اینها را میگویند.
میگویند حتی شرع مقدس را ببینید! به ما میگوید که با حیوانات مهربانی کنید؛ مبادا اگر اسبی دارد، استری دارد، چهارپایی دارد یک وقت یک اسب است دمدار است بالاخره، دمدارها همیشه زحمت زایند، که حتی ضرب المثلهای متعارف فارسی و غیر فارسی هم میگوید: به دمدار رحم نکن و گرنه اسیرت میکند! چون دم دارد دیگر، حالیاش نیست، اسب است دمدار است. بار می گذارد روی دوشاش (آنهایی که چهارپاداری کردهاند میدانند) بار میگذارد، بعد میبیند با یک کمی حرکت کردن بار را می ریزد، باز بیچاره باید چند ده کیلو بار را بلند کند باز بگذارد روی دوشاش، جاناش دارد به لب میآید، ناگهان اوقاتاش تلخ میشود، یک کشیده یک لطمه به صورت اسب میزند؛ شرع مقدس میگوید: مبادا بیرحمی کنی! لطمه نزن، حق نداری!
با همه مهربان باش، با همه!
میخواهد روی دوش اسب بنشیند برود، شرع مقدس اجازه نداد که یکطرفه بنشیند. دو پای خودش را بگذارد یکطرف بنشیند؛
در ایام چهارپاداری ما اینها را زیاد دیدیم که خیلیها روی اسب مینشستند یک طرفه مینشستند. یا برعکس می نشیند! که خیلی به اسب زجر میدهد. یکطرفه اسب بیچاره به یک طرف حائل میشود، پالاناش دارد کمکم یکطرفه میشود دارد می افتد؛ شرع مقدس میگوید: این کار را نکن آن بیچاره زیر پا، آن چهارپای زیر پای تو در زجر است، دارد راه میرود با گرفتاری میخواهد تعادل خودش را حفظ کند!
اگر می خواهی او را بار بکنی، او را متعادل بار کن؛ یک طرف سبک یک طرف سنگین نباشد. چون آن یک طرفی که سنگین است اسب بیچاره را، چهارپای بیچاره را زحمت میدهد. چرا اینجور می کنی؟!
و همینجور و همینجور.
آب اگر در بیابان کم داری برای وضو گرفتن یک ظرف آب داری حیوانات تشنه است، محض رضای خدا تو تیمم کن این آب را برای وضو بهکار نگیر! برای غسلات بهکار نگیر!
بده به آن حیوان بیچارهی تشنه بخورد.
با همه باش بی همه باش.
حالا نمیگوییم خانهی شما را موریانه و سوسک و همه چیز بخواهند محاصره کنند!
برای اینکه تمام اینها دست و پاهایشان سمی است. شب خوابیده بچهی طفلی میبینی روی بدنش سوسک میرود، تمام آن محل رفتن سوسک همه ورم میکند. چون معمولا تمام حشرات بالشان یک نوع سم مخصوص به خودشان دارند. پاهایشان، دست و پایشان یک سری مواد مخصوص به خودشان دارند که حیوان دیگر را این مواد میتواند ضربه بزند؛ برای دفاع است.
درست؟
حالا کسی نمیگوید خانه پر از سوسک بشود، دست به آن نزنید! با دارو میشود این سوسکها را بکشد؛ اما وقتی میخواهید بکشید مبادا سوسک را درون آتش بیندازید بیچاره بسوزد! این کار را نکنید؛ یک دفعه جانش خلاص شود. او دیگر در آتش تا برود در آتش و او را بسوزاند و جزغاله شود و باید اینقدر آه آه بکشد خوب نیست.
با همه باش اما بی همه باش.
هم به همه نزدیک باش، هم از همه دور باش.
این است که حالا جمع متضادین است. خود خدای متعال هم جمع بین متضادها میکرد. هم قابض است هم باسط است.
هم مضل است هم هادی است.
هم هدایتگر است هم گمراه کننده است.
حالا گمراه کننده اش معنایش چیست باز اینها بحث دارد؛ الان میشنوید منتها اینها بحث دارد.
این است که اسماء الله را اسماء فعلیهی حق متعال را میبینید از بس که ذات اقدس حق متعال سعهی وجودی غیرمتناهی دارد، تمام متضادها در او جمعاند؛
هم آتش خلق کرد هم آب؛
خالق یکی است، اما مخلوق ضد یکدیگر!
آب ضد خاک است خاک ضد هواست هوا ضد آتش است.
اینها ضدّ هماند، اما آفرینندهی این اضداد یک حقیقتی است که همه را ظهور میدهد.
تو هم مثل او باش. با همه باش بی همه باش. با همه.
دلسوز همه، مهربان، با همه مهربان باش و از همه گریزان باش!
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَق
از چه فرار میکنی، از چه پناه میبری به حق متعال؟!
مِن شَرِّ ما خَلَق
از هرچه که خلقاند، پناه ببر!
از همه گریزان باش
حالا میبینید متن آیه است،
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۱
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۱
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
کانال شاخه طوبی
نامهها بر نامهها ۱۱ #قسمت_۷ #حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی اما مهربان هم باش؛ حتی با حیوانات هم مهربا
نامهها بر نامهها ۱۱
قسمت ۸
از همه گریزان باش! میبینید متن آیه این است؛ با همه باش (درست؟) اما بیهمه باش.
از همه هم گریزان باش، با همه باش در خوبیهایشان، از همه گریزان باش در شرورشان.
چون هرچه که خلق است، خلق حد است، حد شر است.
خلاصه یک شری از خلقها پیدا میشود،
مِن شرّ ما خَلَق،
این شر اطلاقیست؛
مطلقا از همهی شرور پناه ببر،
حالا یک چند تایی را از باب ذکر خاص بعد از عام ذکر کرده؛
مثلا از شر حسودان مواظب باش،
از شر نفاثات در عُقَد مواظب باش،
اینها یک چندتایی به عنوان ذکر مصداق بعد از عام است؛
قل اعوذ برب الناس، ملک الناس، اله الناس، من شر الوسواس الخناس
این آیه، یازده تا دنبال هم، همه در حقیقت
(به یک معنا) بیان همان "مِن شرّما خلق" است.
این "من شر ما خلق" در دو سه آیهی بعدی این سوره در دو سه آیهی بعدی سورهی دیگر باز شد به عنوان مصادیقی که معمولا در روزمرگی آدم با اینها درگیر است.
معمولا در اجتماع، یک عدهای خناس صفتاند، یعنی حالت جلو عقبی دارند. خناس، خَنّسَ، خَنَسَ، اینها کسانی هستند که؛
یک پا را میاندازد جلو، یک پا را میاندازد عقب، از جلو میپاید، ببیند اگر کسی نیست وارد میشود، اگر ببیند کسی هست برمیگردد.
شیطان را هم که خناس گفتهاند، برای این است که پا تو دل آدم میگذارد، خیلی یواشکی به احتیاط؛
یک پا،
هر دو تا پا نه، که یکدفعه کتک سنگین بخورد نه.
یک پا میگذارد تو، یک پا بیرون، ببیند اگر شخص غافل است، یواش یواش میآید تو، اگر شخص بیدار است، تا بخواهد کشیده بزند، میپرد عقب.
و لذا معمولا خناس ضربه نمیگیرد، برای اینکه حواساش خیلی جمع است، مواظب کامل است، شخص را میپاید، به محض اینکه دید خطرِ کشیده و لطمه زدن هست، درجا میپرد، با پای دیگر در میرود.
این را میگویند خناس، خناسها معمولا کمتر ضربه میبینند.
آدمهایی که عجلهای هستند، هول میکنند، زود وارد معرکهی جنگ میشوند، اینها زودتر ضربه میخورند، یا کشته میشوند یا مجروح میشوند.
اما آنهایی که خناس صفتاند، یواش آهسته آهسته، پا را میگذارد، یک پا را. آن پای اصلی عقب است، به محض اینکه دید خلوت است، آهسته وارد میشود.
اما اگر دید نه،
آن طرف مثل اینکه بیدارچم است، مواظب است، توجه دارد، میگوید خب حالا تا بخواهد یزند، با پای دیگر در میروم.
اینها به عنوان ذکر مثال است، اینها مواردیست که با همه باش و
اما با همه هستی، مواظب باش خناسهایی هستند که خیلی ظریفانه ضربه میزنند، اینها را خیلی باید مواظبت کنی.
و لذا گفت:
از شر ما خلق بترس،
از شر نفاثات فی العقد بترس،
از شر حاسد در حال حسد بترس.
همیشه از حاسد نمیخواهد بترسی ها!
آن موقعی که در حال حسد ورزی است، از او بترس. مواظب باش! آن حالی که حسدش دارد گل میکند، از او فرار کن مواظب باش گریزان باش!
آن وقت، این است که میبینی گرفتاری در اجتماع پیش میآید، باید با همهی اجتماع هم باشد، اما در عین حال از هرچه که شر است هم گریزان باشد.
با همه باش و از همه گریزان باش، و بی همه باش.
خدای متعال توفیق عطا بفرماید، که بتوانیم به قرآن و روایات، آن طور که هست نزدیک بشویم!
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۱
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۱
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
4_671561043452887335.mp3
5.44M
نامه ها برنامه ها ۱۲
نامه ها برنامه ها ۱۲
نامه ها برنامه ها ۱۲
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۲
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۲
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
نامه ها بر نامهها ۱۲
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۲
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#قسمت_۱
اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم
بسماللهالرحمنالرحیم
الْحَمْدُ وَ الثَّنَاءُ لِعَیْنِ الْوُجودِ , ثُم الصَّلاَةُ وَ السَلامُ علی واقف مواقف الشهود، سیدنا ابی القاسم محمد (ص) و علی آله امناء المعبود.
عبارتی را که دیروز از کتاب نامهها بر نامهها به محضر مقدستان عرضه کردیم، که این فرمایشات برگرفته شده از متن آیات و روایات اهل بیت علیه و علیهم الصلاه و السلام هست، فرمودند که:
"دائما طاهر باش و به حال خويشتن ناظر باش و عيوب ديگران را ساتر باش."
این نحوه نظم ادبی در مقام گفتار و عبارات به روال روش قرآن کریم هم هست، و لذا قرآن گرچه کتاب شعر نیست اما از جنبهی فصاحت و بلاغت به روش ادبیات عرب فصیحترین عبارات را از جنبهی ادبیاتی پیاده فرمود.
شاید به قرائتهای مختلف، آیات قرآن را بشود به انحاء گوناگون قرائت کرد، اما فصیحترین قرائات را همین روایت حفص از عاصم میدانیم که جناب عاصم هم این قرائت افضل را از محضر مبارک حضرت امام امیرالمؤمنین سلام الله علیه تلقی فرمودند.
غرض، خود قرآن را هم میبینیم که شبیه یک نثر مسجع است، از جنبهی عبارات نثریاش،
گاهی چند آیه با حرف " ن " تمام میشود: یعلمون، تعلمون، عالمون، واقفون (مثلا.)
گاهی با حرف " الف" تمام میشود: علیما، حکیما ، عظیما، به این نحوه.
این روش را ، این بزرگواران اهل معرفت هم در مقام پند و موعظهشان مراعات میکنند که؛ روش قرآنی است و تأثیرش در نفوس مستعده زیاد است.
این است که نثر را هم میبینید، نثر مسجع کَانَّه با سجع و قافیهی خاص است:
"دائما طاهر باش و به حال خويشتن ناظر باش، عيوب ديگران را ساتر باش. با همه مهربان باش و از همه گريزان باش."
شبیه نثر مسجع است. این رمز موفقیت یک انسان است که در اجتماع زندگی کند، در عین حالی که در متن اجتماع هم هست، با همهی گروههای مختلف اجتماع (بر اساس ضرورت زندگی) روابط اجتماعی هم دارد، اما در عین حال خودش را در مقام توحید هم باید مشاهده بکند. با اجتماع باشد ، اما در عین حال از همه گريزان باشد. این "از همه گريزان باشد" یکی از مصادیق "همه" خودش است. نه تنها از همهی مردم گريزان است به سوی حق متعال که خدای متعال در قرآنش امر فرمود به ما که؛ ففروا الی الله، از همه فرار کنید به سوی حق متعال. چون اگر همه با خدای متعال باشند، و شخص خودش هم با خدای متعال باشد، قطعا شری پیش نمیآید، اما به هر حال چون خلقاند، حدودی دارند، و هر کسی باید در حدّ خودش قدم بردارد و نوعا از غیر معصومین سلام الله علیهم اجمعین میبینیم که اشتباهات و خطاها و تجاوز از حدود رخ میدهد، و لذا به ما امر فرمود: ففروا الی الله.
یکی از خصایص اهل ایمان حقیقی این است که دائما از مردم در حال فرار به سوی حق متعال است، اما معنایش این نیست که اجتماع را رها کند، دلسوزی نکند، مهربانی نداشته باشد، با مردم انس و الفت نگیرد، در راه خیر با آنها همگام نباشد، روابطش را از مطلق اجتماع قطع کند، بعد در گوشهای حالت رهبانیت بگیرد، بگوید که من از همه فرار کردهام به خدای متعال پناه بردهام، این نیست.
جناب حضرت نوح را در زندگیاش مطالعه میفرمایید، با این که از جنبهی رسالت ۹۵۰ سال از طرف حق متعال به عنوان رسول مردم، امر رسالت را انجام میداد، اما در عین حال در متن مردم هم بود. شبانه روز از مردم گستاخیها میدید، فحشها میشنید، ناسزاها تحمل میکرد، حرفهای تلخ تحمل میکرد.
در سورهی مبارکهی نوح که قرآن به احترام این مرد الهی یک سوره را به اسمش معرفی کرد و به نام سورهی نوح نامید، علاوه بر این که در آیات دیگری از جناب نوح نام برده،
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۲
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۲
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
نامه ها بر نامهها ۱۲
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۲
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#قسمت_۲
در اینجا هم سورهی مبارکهی نوح را
به اسم مبارک ایشان نامگذاری فرمود.
در این سوره از جناب نوح نبی نقل میکند میگوید:
بارالها نمیدانم که این مردم چهشان است؟! هرچه من اینها را دعوت به سوی تو میکنم از من بیشتر فرار میکنند، از من گریزاناند!
این همانی است که در جلسهی اول به عرض رساندیم؛
مردمی که از آقای خودشان دور بشوند این مردم معضبترین مردماند.
حالا یا از طرف حق متعال امر میشود
که آقایشان از آنها دست بکشد، یا اینکه خودشان از بس که بیسعادتاند، نه تنها حرف آقایشان، رهبرشان، بزرگشان در آنها اثر مثبت نمیگذارد، بلکه وقتی او حرف میزند در اینها اثر منفیتر میگذارد!
به جای اینکه اینها حرفهای نوح را بگیرند نزدیکتر بشوند
اصلاً تا صحبت او را میشنیدند
انگشتان در گوششان مینهادند و میگفتند یک جوری باشد که اصلا ما حرف او را نشنویم!
این صحنه برای خود جناب رسول الله نسبت به عموهایش؛ ابوجهل و ابولهب هم پیش آمد که:
تا آخرین لحظه این دو تا عمو
حوصله نداشتند حرف برادرزادهشان را حتی گوش دهند!
وقتی به حضرت گاهگاهی بر اساس (مثلاً) اتفاق میرسیدند، صحبت آقا شروع
میشد، فرمایشی از آقا شروع میشد، انگشت در گوشهایشان مینهادند که حتی صحبت پیغمبر را هم نشنوند! تا این اندازه!
گاهی واقعاً بعضیها اینقدر بیسعادت میشوند که دلسوزترین فرد خودشان را نه تنها فراموش میکنند، بلکه به باد استهزاء و مسخره میگیرند.
سورهی نوح را قرائت میفرمایید؛
با آن چند آیهی اوایل از آیه پنجم ششم به بعد حدود چهار پنج آیه است که به پیشگاه الهی از امت خودش شکایت میکند:
بار الها! اصلاً گوش به حرف من نمیدهند، حرف میزنم انگشت در گوششان میگذارند که صدای من را هم نشنوند، من را میبینند رو برمیگردانند!
اینها خیلی شماتتها و روشهای بدگویی و دشنامی هست که تحملاش واقعاً سخت است.
اینها موت اسود هست برای مثل حضرت نوح سلام الله علیه
چون آدم روزه بگیرد نورانی میشود
هم خودش محترم است
هم در بین دیگران به احترام او را نگاه میکنند؛ که فلانی روزه میگیرد عجیب آدم خوبی است! درست است که روزه گرفتن سخت است، یک نوع مرگ است، مردن است
اما مردنی است که مردن سبز است، سرسبز میشویم.
و اما یک کسی بیاید اوامر الهی را
نواهی الهی را در متن اجتماع میخواهد که اینها را مراعات کند،
و به کسانی که امر خدا را انجام نمیدهند بخواهد امر کند به مأمورها به نیکیها
کسانی که نهی الهی را مرتکب میشوند منکرات را ارتکاب دارند، اجتناب نمیکنند به اینها امر کند که خودشان را از منکرات دور کنند،
بعد در مقابل این رسالت ابلاغ
فحشها بشنود، ناسزاها بشنود!
گاهی فحشهای مستقیم،
گاهی ناسزاهای مستقیم،
گاهی در پیش، گاهی در پشت سر،
چه کارها میکردند!!
که حضرت نوح پیغمبر با آن عظمت که این همه زجر از دستشان کشید، البته این در اگر بسته شد خدای متعال درهای دیگری هم برایش باز کرد، درهای دیگر باز شد که خدا در قرآنش که کتاب صمد اوست یک کتاب بیکران است که هرگز به پایان نمی رسد
اسم جناب نوح را برد:
《و سَلَامٌ عَلَی نُوحٍ فِي الْعَالَمینَ》
به او یک سلامی داد که سلام او در تمام عوالم وجودی امتداد پیدا میکند.
اینها زیر سر این است که آن فحشها،
آن ناسزاها، آن بیچارگیها را از دست اجتماع کشید، از دست زنش کشید!
زن او و فرزند او سردمداران بدکاران شدند بر علیه این پیرمرد خدا،
پسر او رئیس همهی ناسزا گویان شد!
روز تمام جوانان بیادب و گستاخ کوچه و اجتماع را جمع میکرد و پدرش که در حال کشتیسازی بود می آمدند دسته جمعی به او بد و بیراه میگفتند!
زن هم در درون خانه، او را خون به دلش کرد یعنی چیزی از او باقی نگذاشت!
یک تحملی کرد تحمل ۹۵۰ سال فحش گرفتن!
بعد از ۹۵۰ سال جان به لب آورد میگویند ۷۲ نفر را توانست هدایت کند!
آدم ۹۵۰ سال پیغمبری بکند
در این ۹۵۰ سال همهاش هم از دست مردم یا فحش گرفت یا کتک خورد!
در تاریخ دارد گاهی این پیرمرد را اینقدر میزدند از گوشهایش خون می ریخت...
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۲
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۲
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
کانال شاخه طوبی
نامه ها بر نامهها ۱۲ #شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۲ #حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی #قسمت_۲ در اینجا هم سوره
نامهها بر نامهها ۱۲
قسمت ۳
گاهی بیهوش بود یک روز دو روز در بیهوشی به سر میبرد تا کمکم حالش جا بیاید. دلسوزیاش را از مردم هم استنکاف نکرد، باز هم وقتی به هوش میآمد باز هم میرفت برای راهنمایی مردم حرف میزد.
دل او را آنچنان به درد آوردند که یکدفعه خدا این مردم بیلیاقت را طعمهی طوفانی کرد که معروف شد به طوفان نوح، دیگر کسی باقی نماند.
این وظیفهی یک انسان الهی قرآنی، وظیفهی یک انسان الهی عرشی، که باید اینجور برای مردم دلسوزی کند.
این مرگ اسود است، این مردنی است که آدم به خاک سیاه مینشیند.
یک وقتی انسان جسم طبیعیاش را از دست میدهد، اگر آدم خوبی باشد مردم جمع میشوند با احترام او را بر میدارند. یک وقتی هم جسم طبیعی را از دست میدهد اگر هم آدم بدی هم باشد، باز هم مردم به یک نحوی برای اینکه فامیل است، دوست است، رفیق است، میگویند:
حالا درست است بدیهایی هم داشته، اما خوب نیست جنازهاش را بگذاریم، بله برویم جنازهاش را برداریم.
اما این چه موت و مرگی است که هر روز کتک بخورد بیفتد بیهوش بشود از گوشاش خون بیاید مغز سرش را ضربه بزنند، بعد مجدداً بدون اینکه هیچکس حتی بَرش دارد پیش طبیبی ببرد برای معالجه اقدامی کند، جنازهاش جسدش آنجا بیفتد تا کمکم کمکم سرحال بیاید مجدداً باز هم روز از نو روزی از نو، باز هم دعوت، کتک خوردن!
۹۵۰سال ۹۵۰ بار مُرد و زنده شد. شاید هم به یک تعبیری ۹۵۰ هزار بار مُرد و زنده شد، از دست مردم.
در سورهی مبارکهی نوح از حضرتش خدای متعال نقل کرد، فرمود که؛ بار الها من از این مردم به سوی تو فرار میکنم. در پایان سورهی نوح هم آمده، فرمود: بارالها آن هم معلوم میشود از جنبهی ولایت تکوینی تشخیص داده که مجوز الهی است امر الهی است وگرنه شاید اگر خودش بود این کار را باز هم نمیکرد، که دعا کرد نفرین کرد: بار الها از این مردم، دیّاری باقی نگذار. از دستشان به ستوه درآمدم.
حرف یک روز و یک سال و ده سال نیست، این اندازه.
این است که امر شد ففروا الی الله؛ به سوی خدای متعال از مردم فرار کن ، اما نه معنای فرار این است که اجتماع را رها کن دلسوزی نکن.
همان حضرت نوح هم ۹۵۰ سال داشت از مردم فرار میکرد، یعنی به رنگ مردم در نیا. با مردم باش دلسوزی بکن از هر جهت برای آنها مهربانی بفرما.
بدترین جسارت را به امام زینالعابدین میکرد یکی از فامیلهای او، حضرت رحِم خودش را با او قطع نکرد. باز هم به او انباشته انباشته انعام میداد!
میگفتند: آقاجان آخر این که اینقدر فحش میگوید ناسزا به شما میگوید!
چرا ول نمیکنی او را؟!
فرمود: از ناحیهی ایشان نسبت به ما رحم را قطع کرد، اما ما نمیخواهیم رحم خودمان را با او قطع کنیم. اینجور دلسوز هستند.
آنها را خدای متعال رب العالمین، آقاییشان میکند برای خلق و میگوید؛ نباید دست از خلق من بکشید.
اینکه میفرماید: "با همه باش" این معیّت معیّت قیومیهی حقمتعال است؛ "هو معکم اینما کنتم" است. همانطوری که خدا با همه هست تو هم که اهل تقوا هستی در مسیر الهی هستی، تو هم با همه باش اما در عین حال بی همه باش یعنی رنگ هیچ کدام را نگیر.
چون اگر مردمی خوباند میخواهی رنگ خوبیشان را بگیری، خب این خوبی از خدای متعال است تو که از خدا رنگ میگیری نیاز به رنگ گرفتن از خوبی مردم هم نداری.
اگر کسی باشد اهل انفاق باشد اهل تقوی باشد، اهل انسانیت باشد تو بخواهی که از او اینها را بگیری، خب اینها ذات اقدس حق متعال فرمود: این رنگ در حقیقت رنگ خدایی است که او گرفته. پس شما این رنگ را خودتان از خدای متعال میگیرید، دستورات الهی این رنگ را به شما میدهد.
وقتی بنا باشد شبانهروز واجبات را انجام بدهی حرام خدا را ترک کنی، کسبات را حلال داشته باشی، آنچه که خدای متعال دستور فرمود همان را اجرا کنی،اگر به مردان خوبی، زنان خوبی، در اجتماع هم برخورد کردی، قطعاً خوبیها همینهایی است که خدای متعال دستور فرمود؛ پس رنگ را از خدا میگیری.
اما اگر با مردم هستی از مردم گریزان باش، برای اینکه اگر خدای ناکرده رنگهای بد دارند تو در آن رنگهای نامطلوب با اینها آمیخته نشو، از اینها فرارکن. آن هم وقتی فرار میکنی، پناهگاه هم میخواهی، پناهگاه تو خداست.
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۲
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۲
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
کانال شاخه طوبی
نامهها بر نامهها ۱۲ قسمت ۳ گاهی بیهوش بود یک روز دو روز در بیهوشی به سر میبرد تا کمکم حالش جا
نامهها بر نامهها ۱۲
#قسمت_۴
با همه باش، اما از مردم گریزان هم باش. هیچگاه از مردم رنگ بد نگیر. اگر میخواهی از مردم رنگ خوب بگیری این خوبی از خداست از خدای متعال رنگ خوب بگیر.
گفت: بهترین دست آن دستی است که فقط به دیگران میبخشد از دیگران چیزی را نمیخواهد، این بهترین دست است.
ما اهل بیتی داریم که اینها کسانیاند که برای ما افتخارند، جوری هم افتخارند که هیچکس نمیتواند بگوید یک امامی از من چیزی خواست.
اما هر کدام از صحابه، مردم همهاش میگویند امام چیزها به ما عنایت فرمود.
این چه دستِ پاکی است که وقتی در پیشگاه الهی رسیدند آنجور اظهار عجز و ناله، آنجور لابه و گریه و تضرع و سجده، سجدههای طولانی شبانه روز و گریهها و اشکهایی که آن محل مهر و سجادهشان را اشکها خیس میکرد!
اما وقتی به مردم میرسیدند آنقدر به مردم دست بخشش داشتند، عطا میکردند اما چیزی از آنها نمیخواستند!
ما یک همچنین آقایانی داریم.
این است که در ادامهاش فرمود (در ادامهاش یک عبارتی دارد که):
"از دریا بخواه نه از جوی"
اگر خوبی هم میخواهی بگیری ، این خوبیهای عموم مردم؛ فلانی یک بازاری خیلی بزرگوار است، فلانی یک مسجدی خیلی خوب است ، فلانی یک کارمند اهل بانک است بسیار متدین است، از اینها خوبیها را نگیر اینها جویاند.
استکان به دست نگیر اگر تشنهای بروی از جوی آب بخوری! حیف است، برو از دریا آب بگیر.
بخواه ،از دریا بخواه نه از جوی!
حالا حرفی نیست آدم از خوبیهای دیگران خوشحال باشد، البته تا شنیدی یک کسی آدم خوبی هست، بازاری خوبی هست خوش حساب خوبی است فروشندهی خوبی است تدیّن خوبی دارد، خوشحال باش؛
الحمدلله، الهی شکر، الحمدلله. فلانی اینقدر خوبی دارد؟ الهی شکر.
خودش خیر ببیند.
اما میخواهی خوبی را یاد بگیری ضرورت ندارد که اگر تشنهای بروی کنار جوی بنشینی آب بخوری، همت بلند کن برو کنار دریا آب بگیر.
برو از کسی خوبی را یاد بگیر که خوبیاش در حد فلان بازاری و در حد فلان بانکی و در حد فلان طلبه و در حد فلان آدم عادی نیست. خوبیهای او را اگر بخواهند بکشند نظام هستی قدرت کشش با او ندارد!
برو از او بگیر.
در روایات اصول کافی کتاب العلم به ما فرمودهاند اگر میخواهید علم هم کسب کنید از این کسانی که یک چاله چوله یک چیزکی، یک پارچی، یک حوضکی، یک برکهای (مثلاً) آب دارند، از اینها نرو علم یاد بگیر.
نامه ها برنامه ها ۱۲
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۲
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۲
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
کانال شاخه طوبی
نامهها بر نامهها ۱۲ #قسمت_۴ با همه باش، اما از مردم گریزان هم باش. هیچگاه از مردم رنگ بد نگیر.
نامهها بر نامهها ۱۲
قسمت ۵
علم اگر میخواهی یاد بگیری؛ "و تعلم العلم مِن حَملة العلم"
"حَمَله" به تعبیر طلبگی ما جمع است، جمع حامل، برو از حاملان علم، علم را بگیر، نه از این چالهچولهها!
از حَمَلهی علم، علم بگیر.
حَمَلهی علم کیست؟
امام صادق در اصول کافی از حضرتاش نقل شد فرمود:
حَمَلهی علم ما هستیم، بیایید از ما بگیرید.
این که به عرض رساندیم آن روایت که حضرت خضر به حضرت موسی فرمود: علم شما هر کدام قطره قطره نسبت به دریاست،
آن دریا دریای امام صادق است امام أميرالمؤمنين است پیغمبر و آل پیغمبرند، میخواهید چیزی بگیرید،
بروید از آنها بگیرید.
و لذا با اجتماع باش، از اجتماع دور نشو
دور جسمی نه.
با مردم دور بشوی که جسماً دیگر تو را نبینند، نه مهمانیشان بروی، نه به دیدارشان بروی، نه بازدیدشان بروی، نه به تبریک عروسیشان بروی، نه به تسلیتباد عزایشان بروی، اینطور نکن، اینطوری نه.
با مردم باش، اما با مردم هستی
در عین حال از مردم گریزان باش، چرا ؟
برای اینکه اگر مردم خوباند از دو حال به در نیست، یا خوباند، یا بدند.
اگرخوباند ضرورت ندارد که تو در خوبیها بروی به مردم اقتدا کنی،
اینها چالهچولهها هستند اینها برکهاند، آب دارند؛
تقوا دارد نماز شب میخواند آدم خوبی هست درامور مختلف معاملهای خوش معامله است، خوب است،
اما نمیگویم که از اینها خوبیها را بگیر،
نه اینکه اگر هم گرفتی، بد کردی.
نه؛ خوبی را آدم میتواند از هركسی بگیرد
اما اهل همت باش، خوبی را برو از کسی بگیر (همانطور که فرمود: علم را از کسانی بگیرید که حَمَله و حاملان علماند) که حامل علماند، بروید از آنها بگیرید.
و لذا از مردم گریزان باش، که یا مردم خوباناند یا بداناند؛
اگر خوباناند تو که در محضر دریا هستی نیاز به جوی نداری، اگر بداناند که از بد باید گریزان باشی که رنگ بد نگیری.
با همه باش، بی همه باش.
خداشناس باش و در هر لباس باش.
هیچ میزان ندارد که چه لباسی، خدا شناس است.
ما آنی را میخواهیم که خدا شناس باشد واقعا،
حالا لباساش چیست؟ هر طور که هست.
عناویناش چیست؟ ما کاری به عناوین نداریم، حالا عناویناش؛ درویش است خانقاهی است مسجدی است بازاری است طلبه است حوزوی است دانشگاهی است، هر چه هست،
اما حقیقتاً خداشناس است، خب خیلی خوب است.
کار به عنوان نداریم.
این خدا شناس بودن هم معلوم است دیگر؛ کسی که خداشناس است رنگ و بوی او رنگ و بوی الهی است.
ما میزان خاص نداریم که حتما هرکسی مسجدی است خدا شناس است هرکس مسجد نماز نمیخواند خدا شناس نیست.
هر کسی به حج رفت خدا شناس است هر کسی حاجی نشده خدا شناس نیست.
نه، اینها میزان نیست.
میزان؛ آن خدا شناس بودن شخص است،
میخواهد در هر لباسی باشد، باشد.
در هر لباسی.
ما دیگر کاری به رنگ لباس به نوع لباس به این امور نداریم.
بله، یک دستوراتی خدای متعال فرمود:
باید کسی که خدا شناس است، دستورات الهی را در امور زندگی خودش پیاده کند.
در لباساش، در خورد و خوراکاش، در
معاشرتهایش، در دوستیها و دشمنیهایش،
درمطلق شئون خداشناس باشد،
نامه ها برنامه ها ۱۲
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۲
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۲
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
نامهها بر نامه ها ۱۲
قسمت ۶
ببیند خدا چه میگوید، هرچه خدای متعال به او امر فرمود نهی کرد همانها را ملتزم بشود و منهی بشود، یا دور بشود یا نزدیک بشود، "آنچه فرمود" ما این را میخواهیم.
گاهی میآیند سوال میکنند: آقا فلانی میگویند درویش است آدم خوبی است؟
من چهکار به لفظ درویش دارم!
چهکار به لفظ عارف داریم!
چهکار به لفظ صوفی داریم!
کاری به این الفاظ نداریم، ما میزان داریم،
میزان ما قرآن کریم و اهل بیت علیهم الصلوة و السلام است.
این آقا را در ترازو بگذار.
به تعبیر امام امیرالمؤمنین در نهج البلاغه فرمود: إعرفُ الحق تعرف اهله
حق را اول بشناس بعد اهل حق را بشناس، کار نداشته باش به اینکه این کجایی است، او اهل کجاست؟
نه، اول حق را درست بشناس ببین میزان تو چه هست؟ بعد حالا وقتی حق را شناختی هر کسی را میخواهی ببینی که کیست با این میزانی که داری تطبیق کن، ببین به این میزان میخورد؟
اگر با این میزان خورد، او را به عنوان اهل حق بشناس. این است که وظیفه داریم میزان را که حق و باطل است، از هم جدا میکند، آن میزان را داشته باشیم.
یک کسی بگوید: این میزان را از کجا بهدست بیاوریم؟
این میزان؛
اگر از بیرون میزان دارید؛
مثل اهل بیت علیهم السلام
یا کسانی که در مسیر اهل بیتاند به حقیقت خودشان را خوب ساختهاند، اگر واقعا میتوانند تشخیص بدهند که حق چیست باطل چیست، میروی پیش آن میزان میگویی: آقا! من این گونه از افراد را میخواهم ببینم درست است یا نادرست، شما بگو، شما را من قبول دارم.
اگر هم میخواهی خودت میزان بشوی؛ همانی که قرآن فرمود: ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا
آنچه که دین خدا به تو دستور داده، طبق برنامهی منظم قرآن و اهل بیت، درست پیش برو، بعد کمکم خودت میزان میشوی؛ میبینی که:
چه کسانی به دلات نمیخورند؟
چه کسانی با دینات نمیسازند؟
با چه کسانی باید باشی؟
از چه کسانی باید اعراض کنی؟
این غذایی که الان آوردند را بخورم؟
آن غذا را آوردند نخورم؟
این دعوتی که من را کردند بروم؟
آن دعوت را نروم؟
به تعبیر حضرت استادمان بارها می فرمودند: بو بکشید، بو بکشید!
این "بو بکشید" خب یک شامهای میخواهد که آدم بتواند بو بکشد، شامهی سالم،
همین جوری که میتوانیم به افراد بگوییم با قوهی ظاهری شامهتان بو بکشید، ببینید کنیف چیست و حنیف چیست؟ پاک چیست و ناپاک چیست؟ بالاخره یک بینی سالم میخواهد، یک قوهی شامّهی سالم میخواهد بو بکشد.
حالا کسی که بینیاش را ضربه زده بو نمیتواند بکشد، دیگر ما نمیتوانیم به او امر کنیم حتما بو بکش [ببین] کدام کنیف است کدام حنیف است؟
آنطرفش هم همین است؛
واجبات را اگر واقعا درست انجام بدهد؛
حرام خدا را مرتکب نشود عمداً،
اگر خدای ناکرده سهواً اشتباهی کرد راه توبهاش باز است،
اگر حق الناس دارد ادا میکند،
اگر حق الله است در پیشگاه الهی به توبه مینشیند، برنامههایش را اجرا میکند؛
اگر نماز نخوانده نمازش را بخواند
اگر روزه نگرفته روزه را بگیرد کفارهاش را بدهد
حداقل پلّهی اولیهی دین را مراعات کند.
میآید میگوید که: میخواهم در مسیر انسان سازی و عرفان راه بیفتم، اما میبینی که ظاهر او با ظاهر دین اسلام نمیسازد.
اگر مرد است ظاهرش با ظاهر دستورات اسلامی نمیسازد،
اگر زن است ظاهرش با ظواهر دین نمیسازد.
خب اول از همین مسئلهی اولِ ظاهر شروع کن!
حالا اگر روسری ندارد، درست حجاب ندارد،
چادر درست ندارد، خب اقلاً اولین قدمی که برمیدارد همین باشد.
اسلام ظاهری دارد و باطنهایی،
نامه ها برنامه ها ۱۲
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۲
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۲
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
کانال شاخه طوبی
نامهها بر نامه ها ۱۲ قسمت ۶ ببیند خدا چه میگوید، هرچه خدای متعال به او امر فرمود نهی کرد همان
نامهه بر نامهها ۱۲
قسمت ۷
ما هم ظاهری داریم و باطنهایی.
باید ظاهر ما با ظاهر اسلام هماهنگ بشود؛ باطن ما هم با باطن اسلام.
این که حالا گفتهاند اگر کسی باطنش پاک است، ظاهرش عیبی ندارد، نه!
آن که انسان کامل هست، آن مطلوب، آن میزان، او است.
اینجا یک مقداری تسامح میکنند؛ برای اینکه افراد زود نَرَمَند؛ یواش یواش اینها را در بقعهی امتحانات قرار بدهند، بالا ببرند میگویند حالا ان شاءالله باطناش که پاک است پناه بر خدا ظاهرش اگر یک خلافهایی هم دارد خدا او را میبخشد؛ حالا حرفی هم نیست!
اما میزان من و شما پیغمبر و آل پیغمبر اند؛ ما این میزان را داریم. این میزان هم میزانی هستند که ظاهرشان با ظاهر خدای متعال و قرآن او، کتاب او، فرامین الهی او هماهنگ است، باطن آنها هم با باطن اسرار نظام هستی هماهنگ است.
برنامه بر این است؛ باید تطبیق شود؛ نه ظاهر از بین برود نه باطن.
بله چه بسیار کسانی که ظاهر خوب اند باطن بد اند خب البته بد اند؛ چه کسانی هستند که باطن بد اند ظاهر خوباند یا ظاهر بد اند اما باطن خوباند، هیچکدام از اینها برای ما میزان نیست! حالا آنهایی که باطنشان خوب است ظاهرشان خوب نیست خدا آنها را میبخشد، دیگر آنها دست من و شما که نیست! مگر مالک ایم؟! چه کار داریم؟ او هست با خدایش! اما دلیل نمیشود من بیایم این شخص را برای خودم میزان قرار بدهم، نه.
بالاخره افراد اجتماع یا هم ظاهرشان خوب است هم باطنشان، هرچه هم باز خوب باشند علیالظاهر به خوبی پیغمبر و آل پیغمبر که دریای بیکران اند نمیرسند.
من به جای اینکه خوبیها را از این خوبان بگیرم میروم کنار جوی مینشینم!
کسی که کنار دریا نشسته دیگری نمیتواند دعوتاش کند که بیا کنار جوی! بیا کنار یک برکه! بیا حیاط ما یک حوضی است، اینجا آب بگیر! حیف نیست؟!
کسی که کنار دریاست برود از حوض آب بگیرد؟
اگر اجتماع ظاهرشان خوب است، باطنشان بد است، من هم که نه از ظاهرشان درس میتوانم بگیرم نه از باطنشان! برای اینکه باطنشان که بد است، ظاهرشان هم اگر خوب است با باطنشان تطبیق ندارد!
من میروم از کسی درس می گیرم که (هم دریایند) هم ظاهرشان خوب است هم باطنشان.
اگر اجتماع باطنشان خوب است ظاهرشان بد است، من نه از خوبی باطنشان چیزی میگیرم، برای اینکه خودم یک میزانی دارم که باطنهای خوب اینها همه را جمع کنی به یک خال موی آن میزان من نمیرسد! میروم از او میگیرم.
ظاهرشان هم که اگر بد است که هرگز دنبال بد نمیروم!
چه وظیفه دارم که دنبال مردم بگردم؟!
آن هم مردمی که اگر خوب اند تازه یک جویاند؛ اگر برکه نباشند، اگر حوض نباشند، اگر یک لیوان نباشد، اگر یک قطره نباشد،
حیف نیست آدم خودش را به قطرهها بدهد؟!
این که در مقام مهربانی هست میفرمایند مظهر اسم شریف الرحمان شو؛ با خلق خدا مهربان باش. حتی برای دشمنانتان هم مهربان باشید! به به به!
اینها دیگر مکتب اهل بیت ماست؛ سلامالله علیهم اجمعین، قربانشان برویم، برای دشمنانشان هم دلسوز اند! اصلا؛ با هیچ کس کینه ندارند، در مقام توحید اند، همان جایی هم که عاشورا شمشیر هم می زند از باب وظیفهی شرعی الهیاش که باید دفاع کند، که یک فرد سالم باید از سلامتی بدن خودش دفاع کند، شمشیر می زند! و حین شمشیر زدن هم آن آنجور شمشیر می زند!
ما اینطور میزانی داریم!
ما وقتی کربلا رفتیم میزان را حضرت حسینبن علی قرار میدهیم؛ اباالفضل را هم دوست داریم چون که این اباالفضل فداکار آقا جانمان حسین بن علی حجت الله دریای بیکران علوم و معارف الهی است.
نامه ها برنامه ها ۱۲
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۲
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۲
قسمت_پایانی
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
نامهها بر نامهها ۱۳
قسمت ۱
اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم
بسماللهالرحمنالرحیم
الْحَمْدُللّه رَبِّ العالمین , ثُم الصَّلاَةُ وَ السَلامُ علی جمیع الانبیاء و المرسلین
و علی سیدنا ابی القاسم محمد (ص) و علی آله الطيبين الطاهرین المعصومین
یکی از پندها و نصایح در این نامهی شریفشان در صفحه ۴ این است که میفرمایند: قرآن صورت کتبیهی انسان کامل، اعنی حقیقت محمدّیه (ص) است.
ببین تا چه اندازه بدان قرب داری؟
همین طور که عبارت فرمودند پیغمبر اکرم را با تمام شئون وجودیاش که یک انسانی است که به کمال رسیده است و هیچگونه نقصی در قلمرو انسانی او نیست.
این حقیقت رسول الله را، خدای متعال به صورت یک کتابی برای ما نوشت که اگر کسی از انسان بپرسد که ما میخواهیم پیغمبر را درست آنطوری که هست بشناسیم، چه کتابی هست که پیغمبر را معرفی کند؟ جوابش این است که خود قرآن به عنوان شرح رسول الله است. پیغمبر متن است، قرآن شرح اوست. قرآن دارد پیغمبر را تفسیر میکند. اگر خدای متعال این قرآن را در رسولالله نازل کرد، سرّ تنزلاش این است که این کتاب در دسترس دیگران قرار بگیرد و اگر بخواهند پیغمبر را درست بشناسند، بهترین راه شناخت رسولالله آن الهامات و وحی و غیبیهایی است که از ناحیهی جان خاتم انبیاء برای ما بازگو شد.
بزرگترین معرّف هر کسی خود اوست، مثل این که نوشتهی هر کسی او را معرفی میکند. اگر کسی دست به قلم کرد چیزی نوشت، مکتوب او، معرّف کاتب است. این کتاب را میخوانیم میبینیم در ریاضیات است، میگوییم: مولفاش کیست؟ فلانی است. پس خود این کتاب مبیّن و معرّف شخصیت نویسنده است. آیا درست این کتاب را نوشته یا نه؟ اگر در این کتاب اشکالاتی باشد، معلوم میشود مؤلف و کاتباش انسان قوی نبوده.
اگر این کتاب در رشتهی خاص است معلوم است که مؤلف او فقط در این رشته به کمال رسیده.
اگر کتابی است که همه جانبه است، معرّف شخصیت کاتب است، معلوم است که نویسنده یک شخصیت همه جانبهای است، اگر قرآن یک کتاب جامعی است، که جفر جامع به تعبیر روایات ما، یعنی قرآن.
جفر؛ علم به تمام حقایق عالَم است.
هر رشتهی علمی که انسان را به تمام اسرار عالم بدون هیچ کم و کاستی، آگاهی بدهد، آن را میگویند علم جفر (اصطلاح است.)
حالا این علم جفر یک وقتی از راه حروف است، یک وقتی از راه اعداد است، آن بحثاش مربوط به رشتهی خودش است. اما اصطلاح جفر، یعنی علم به تمام اسرار نظام هستی، که هیچ چیز در این علم فروگذار نشود: لایعزب عن علمه مثقال ذره.
این علم جفر قرآن است. قرآن، علم به همهی اشیاء عالم است، منتهی همانطور که ائمهی ما فرمودند؛ باید قرآن را ثور کرد. ثور، اسم گاوی که زمین را شخم میزند، عرب میگوید ثور. به لحاظ این که گاوهای نر زمین را شخم میزنند، آن شخم زدنشان میشود ثور.
میفرماید: هر کسی میخواهد ببیند قرآن چهطوری اسرار همهی عالم در آن هست، باید قرآن را شخم بزند، زیر و رو کند معلوم میشود.
و لذا قرآن جفر جامع است، هیچ کتابی از این کتاب بالاتر در نظام هستی نه قبلا بر انبیاء و علمای سلف آمد و نه از این به بعد می آید و اگر قائل به دوره، دوره هم بشویم، میشود استمزاج هم کرد. نه تنها در این دورهای که الان پدر جدّ ما... کرهی زمین در یک جایش سر از آب در آورد به نام کعبه، دحو الارض شد.
در اصطلاح علم هیئت آن کره را میگویند زمین، در اصطلاح قرآن، آن سطح خشکی را میگویند زمین. ارض قرآن سطح است. ارض علم هیئت کُره است.
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۳
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۳
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
نامهها برنامهها ۱۳
#قسمت_۲
علوم_هیئت
کره؛ یک چیز تامی است که توپُر است. الان کرهی زمین (حالا یا کرهی تام یا ناقص)
آن کروی شکلی که دروناش پُر باشد
را اصطلاحاً میگویند کره.
زمین کروی شکل است، اگرچه که دو طرف قطباش تتامُن دارد، کرهی تام نیست، اما توپُر است، این کرهی زمین را در علم هیئت میگویند کره، ارض.
اما در قرآن این سطح خشکی را
(که الان یک چهارماش [خشکی] هست)
میگویند ارض.
و لذا
ارض قرآنی، سطح است
ارض علم هیئت، کرهی توپُر است.
این کرهی توپُرِ ارضِ هیوی، در آبها فرورفته است.
حالا اینها نظم طبیعیاش چه هست؛ در عالم خودش در علم هیئت بحث دارد.
این بر اساس یک نظم تکوینی الهی که مربوط به ستارههای ثوابت هم میشود، این زمین یک دفعه میبینی آب از روی دور در دور این کرهی زمین هیوی (که فرا گرفته این مثل یک توپی که در درون آب فرو رفته است)
کم کم به مناسبات تکوینی، این آب فروکش کرد و چون زمین کروی شکل است، قطعاً سطح مسطح نیست (سطح او سطح مستدیر است، دایرهای است) یک نقطهی از این کرهی زمین، از سطح دایرهای اش سر از آب در آورده، این نقطه در این دورهای که الان
من و شما هستیم، همین جایی است که خدای متعال به حضرت آدم و بعد از او به حضرت ابراهیم فرمود:
همین نقطه را خانهی من بسازید!
این حالا در علم هیئت بحث مبسوط دارد.
بعد بر اساس گذشت سالهای شمسی، ستارههای ثوابت باز آن نظم خاصشان را در حرکت ادامه دادند، منجر به این شد که کمکم این خشکیِ اولین نقطهی شروع شدهی زیر مکهی مکرمه (که آن موقع هنوز مکه ساخته نبود، بعدها دستور شد آن نقطه مکه بشود،
خانهی خدا بشود) این خشکی کمکم گسترش پیدا کرد، تا الان به اندازه ای رسید که شد یکچهارم مجموع دور در دور زمین.
بعد این را قرآن میفرماید:
وَالاَرضِ (این سطح خشکی)
و مَا دَحَاهَا (آن گسترده شدناش)
اولین بار نقطهی خشکی، از سطح کره شروع شد، بعد یواش یواش این خشکی گسترده شد، گسترش پیدا کرد، تا به اندازهای که طولانی شد.
الان باز یواش یواش دارد سطح خشکی کم میشود، الان هر سال سطح خشکی دارد کم میشود.
آهسته آهسته برای ۱۸۶ هزار سال قبل، دیگر این سطح خشکی زمین کلاً باز میرود زیر آب!
یعنی کل کرهی زمین با تمام سطوح دیگر میرود در آب.
این دورهی ما برچیده میشود؛ خداحافظ آقایان تشریف ببرید!
دوباره باز مجدداً حرکت ستارههای ثوابت، طبق یک نظم خاصی، باید در مسیر خاصی راه طی کنند، مجدداً باز هم این زمینِ توپِ فرو رفتهی در آب، باز سر از آب بیرون بیاورد!
آن دوره باز کجا سر از آب بیرون میآورد، اینها مربوط است به بحثهای علم هیئت؛
قوة الارض را باید دنبال کرد، ببینیم الان يا یک کسی باید از علم غیبی بگوید نقطه بعدی دقیقاً کدام نقطهی زمین فعلی است،
یا اینکه بگوییم نمیدانيم!
از این "نمیدانمهای" ما اینقدر فراوان است که یکی از اینها هم این است!
چه در این دورهای که زمین خشکی شد،
بعد یک آقایی به نام آدم ابوالبشر؛خدای متعال او را به تولدی خلق کرد،
بعداً یواش یواش (نسل او به توالد) تا الان رسید به ما.
و در بین این نسل او هم، از خود او که یکی از پیغمبران اولوالعزم بود و فرزندان او، حدود ۱۲۴ هزار پیغمبر آمدند،
که این ۱۲۴ هزار هم یک رمز جفریه است؛
نه اینکه حتما عدد، همان ۱۲۴ هزار تا باشد،
۱۲۴۰۰۱ نداشته باشیم؛ نه.
و لذا بعضی روایات دارد: انبیا ۱۸۰ هزار نفرند.
آن ۱۲۴ هزار که بین ما شهرت پیدا کرد یک رمز جفری است.
رمزش این است:
میگوید آقا! بالاخره عدد، به ظاهر مبدأ او از ۱ شروع میشود؛ اگرچه خودِ ۱ عدد نیست،
ولی ۱ را وقتی دو برابرش کنی میشود ۲
۲ را وقتی دو برابر کنی میشود ۴
۱۰۰۰ هم که دال بر کثرت است، بعد گفتند که انبیاء آنقدر آمدند، از باب رمز گفتند ۱۲۴ هزار!
این ۱۲۴ هزار برای این است که:
یکش مبدا اعداد
۲ تکرار یک است
۴ تکرار ۲ است!
همینجور برو؛
بگو ۱۲۶ هزار، بگو ۱۲۸ هزار، بگو (مثلاً) ۱۱۶ هزار، هرچه دلت میخواهد بگو! مانعی ندارد. روی عدد تأکید ندارد.
اما عددش رمز است:
آن ۱۰۰۰ش دال بر کثرت است، ۱ و ۲ و ۴ش هم رمزی است.
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۳
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۳
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
نامهها بر نامهها ۱۳
قسمت ۴
داوود معرفاش زبور است.
صحف ابراهیم معرف ابراهیم است.
کتاب وجودی هر کسی معرف شخصیت اوست. نوشته و مکتوب هر کسی معرف جان اوست.
کتاب خاتم انبیاء که قرآن است معرف اوست، درست است که خودش این کتاب را از ناحیهی خودش ننوشته، اما از ناحیهی کسی که آورد چون از مجرای جان خاتم انبیاء وارد شد، معرف شخصیت اوست.
میخواهی پیغمبر شناسی کنی، باید به تمام ابعاد قرآن دست پیدا کنی تا بتوانی پیغمبر بشناسی. حال که این است، ببین چهقدر اهل قرآن هستی؟ به همان اندازه به پیغمبر نزدیک هستی، همان مقدار. چقدر؟
اینکه مینشیند چهار سال؛ پنج سال، هر روز فقط لفظ قرآن را حفظ میکند! این مثل این که، مثل یک کسی که بچهی کوچک هم هست، اسم پیغمبر را حفظ کرد (به نام محمد صلی الله علیه و آله و سلم) این آقا در این اندازه پیغمبر را شناخته است، یک کسی اسم پیغمبر را حفظ کند چه اندازه است؟
کسی کل قرآن را هم حفظ کند، مثل اینکه اسم پیغمبر را حفظ کرده، همین اندازه. جایی نرفته همین. خبری نشد، هنوز کو؟ ای! یک پِلّهاکی پا گذاشته است!
تا بیاییم ببینیم که امام امیرالمؤمنین میفرماید که من اگر بخواهم "باء" بسم الله الرحمن الرحیمِ سورهی فاتحهی قرآن را برایتان تفسیر کنم، آنقدر باید حرف بزنم، بشنوید آنقدر بنویسید، بنویسید، نه یک جلد کتاب، نه ده جلد کتاب، نه صد جلد، نه هزار جلد، به اندازهای باید بشود که حداقل هشتاد شتر بار کنید! تازه این را هم به اندازهی فهم ما حرف زده است.
اگر از من و شما نمیترسید که یک دفعه بگوییم اَه مگر میشود آقا؟! خب دارند معرکه میگیرند، دارند میترسند از ما حرف بزنند! اگر از ما نمیترسید، حرف این اندازه نبود. اگر نمیترسید (در یک جای دیگر برای اهلش هم گفت) گفت: اگر ما بخواهیم بنا باشد برای شما تفسیر کنیم از ازل تا ابد باید یکسره حرف بزنیم و شما بنویسید و فقط حرف گوش کنید! آنها دیگر مال خصیصین است.
ما همین هفتاد تا شتر را بشنویم یک "اَه" نگوییم که حال آقا را نگیریم.
(هشتاد تا؟ بعضی روایت دارد هفتاد تا، بعضی روایت هشتاد تا، درسته؟ هم سبعین دارد هم ثمانین همه دارد)
این فقط گاهگاهی "اَه کردنها" آدم را میکشد؛ اَه بابا مگر میشود؟!
این پدر آدم را در میآورد، تو که طاقت این دو تا کلمه را نداری، یک اَه گفتی، داری جان من را به لب میآوری حالا دلت میخواهد که بیشتر از اینها حرف بزنم؟ دهن میبندم. ولاش کن، حرف نمیزنم. مگر حرف زدن واجب است؟ کسی که قدرت ندارد بشنود با او حرف نمیزنند که!
اینکه جناب مولوی در مثنوی اش فرمود، آن متن فرمایش امیرالمؤمنین را دارد به شعر در میآورد؛ چون اینها حرفی غیر از علی و اولاد علی ندارند. برای این است که راهی ندارند جز اینکه شیعهی علی باشند. حالا هر کس بگوید سُنی است بگوید.
مولوی که میخواهد مثنوی را به این عظمت پیش ببرد با لطایفاش، تو بگو سنی، اما بنده عرض میکنم او راهی ندارد که جز اینکه شیعهی علی بود و این گفت. غیر از این نمیتواند، بدون ولایت نمیشود اینطور حرف زد. در مسیر ولایت است، که این اسرار را در باطن به انسان میدهند.
این است که به هر اندازهای که به قرآن نزدیک شدهای به همان اندازه به خاتم الانبیا نزدیک هستی؛ به همان اندازه. حالا ببین چه اندازه با قرآن محشور هستی؟ مفهومی، توی مفاهیم قرآن دور میزنی؟
که الان خیلی الحمدلله در بین ما مسائل قرآن مطرح شده که آدم واقعاخوشحال است از این استقبال عظیمی که نسبت به قرآن است .
ولی الان خیلی زور زدیم، داریم توی مفاهیم دور میزنیم. یک عدهای هم رفتهاند توی اعداد و حروف قرآن دخالت کنند.
چند تا جزوه برای من آوردهاند؛ همین اولین سطر جزوهشان را که دیدم، دیدم اصلاً از پایه دارند اشتباه میروند. اصلاً یک طوری گفتم: آقا! این برای اینکه از همین اساس پایه را کج گذاشته! این معلوم است آدم حرف شنیدهای نیست!
حالا نه اینکه ما حرف شنیده باشیم، ما هم حرف نشنیدهایم، هنوز ماها هم اگر (بنده، خودم را عرض میکنم) واقعاً ما الان اگر کسی استادی باشد که من به یقین برسم که این استاد درست قرآن را تلقی کرده، چون پیش هر کسی نشستن هم کار آسانی نیست.
آلان این هم یک گرفتاریست. چون چیزهایی آدم میشنود که خیلی عجیب است! چرا این حرفها را میزنید؟
اگر استادی پیدا شود که این استاد حال داشته باشد، مریضی جسمی نباشد و بتواند از قرآن و از روایات و از علوم و معارف حرف بزند.
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۳
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۳
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
کانال شاخه طوبی
نامهها بر نامهها ۱۳ قسمت ۴ داوود معرفاش زبور است. صحف ابراهیم معرف ابراهیم است. کتاب وجودی هر کس
نامهها بر نامهها ۱۳
قسمت ۵
یکی از افرادی که پیدا میشود شبانهروز خدمتاش بنشیند، انشاءالله ما هستیم.
چرا غیر از این باشد؟
هنوز ما همحرف نشنیدهایم ،این اندازهای که مینشینیم جیکجیک میکنیم، اینها که چیزی نیست، حرف زدنی نیست!
ما چون هنوز حرف نشنیدهایم اینها خیلی حرفهای مهمی است.
حرف، هنوز حرف کو؟
هنوز قرآن خودش را نشان نداده!
هنوز اسرار روایات برای ما باز نشده!
یک روایت امام امیرالمؤمنین و اهل بیت را :
من عرف نفسه فقد عرف ربه
صد وجه معنا کردند، هر یک وجهاش شاید بگوییم، روزها وقت میخواهد تا آدم راجع به آن حرف بزند، یک روایت کوتاه چند کلمهای آقا!
حالا تا چه برسد روایاتی که درمورد اسرار خلقت است، اسرار نظام هستی است، در مورد کیفیت خلقت است، آنها را آدم باید چهطور حل کند؟ تازه روایاتی که به لحن عموم حرف زده میشوند.
ببین تا چه اندازه بدان قرب داری؟
بعد هم رسولالله فرمود: (صلي الله عليه و آله وسلم )
اِن هذا القرآن مأدُبة الله
این قرآن مأدُبهی الهی است .
این "مأدُبه" را به تعبیر جناب سید مرتضی علم الهدی اخوی سید رضی صاحب نهجالبلاغه فرمود:
دو جور میشود معنا کرد؛
هم مأدُبه بخوانیم، هم مأدِبه بخوانیم.
اگر مأدِبه بخوانیم میشود ادبستان، یعنی قرآن ادبستان الهی است.
هر انسانی که میخواهد مؤدَب بشود به آداب و اخلاق الهی، قرآن او را مؤدِب است،
قرآن ادبستان است، که یواش یواش کلمهی ادبستان مخفف شد، در بین ما الان شد دبستان، این دبستان همان ادبستان است،
الفاش را برداشتیم شد دبستان.
دبستان یعنی چه ؟
یعنی جایی که بچهی خردسالی که تأدیب ندارد، دست او را وقتی یک خودکار مداد کاغذ بدهید، این فقط بلد است خطخطی کند.
نه میتواند یک الف تمیز بنویسد، نه میتواند باء تمیز بنویسد، نه میتواند ترکیب کند. این دست این کودک ادب ندارد، زبان این کودک حدود الفاظ و عبارات و کلمات را در مقام کتابت، درمقام نوشتن، در مقام تلفظ نمیتوانند حدود را مراعات کنند!
هر موجودی که از حدّ خود بیرون برود، تأدیب ندارد.
درخت هم وقتی شاخههای او بخواهد از حدّ او فراتر برود، باغبان مؤدِب درخت است. میآید این شاخهها را قطع میکند، قیچیاش میکند که این درخت مؤدَب بشود.
مؤدَب بشود یعنی چه؟
یعنی جناب درخت ! تو باید در یک حدّ خاصی باشی. همچو نیست که در این باغ تو تکدرخت بخواهی شاخههایت را ببری آن سر باغ، نمیشود مزاحم دیگران بشوی!
باید اینجا شاخهات را قطع کنند. حدّ تو
از جنبهی خمیرهی تو این است که باید
ده متر در ده متر (مثلا) باشی. بخواهی پانزده متر بیست متر بروی، میروی تو حدود دیگران دخالت میکنی.
و لذا باغبان با قیچی جراحیاش او را مؤدَب میکند، این درخت تأدیب میشود.
تأدیب میشود یعنی چی؟
یعنی باغبان او را در حدّ خودش قرار میدهد.
ادب؛ نگه داشتن حدّ شئ است.
الان این گوش ما، چشم ما، بینی ما به وفق بافت صورت هرکدام از ماها مؤدب است، اگر بخواهد از آن حدّ مخصوص به خودش بیش از حدّ بیرون برود، دیگر میبینید مورد استیحاش دیگران میشود!
میبینید عجب گوش ناموزونی است! اینگوش مؤدَب نیست، تأدیب ندارد.
که البته اینگونه عیوب زیر سر اعمال پدر و مادر است که بچهها ناقصالخلقه در میآیند و غير مؤدَب میشوند؛ تکویناً.
وگرنه آن که نطفه را صورتگری میکند از آن طرف (فیض) درست میخواهد تأدیباش کند، پدرو مادر این وسط آب را گلآلود میکنند. این مربوط به جای خودش است.
این کودک الان به مدرسه نرفت، ادب ندارد.
ادب ندارد؛ نه یعنی ( نعوذبالله ) زباناش بد است، فحش میدهد، نه. آن مربوط به آن آداب اخلاقی است.
یک وقتی بچهای فحش میگوید بد میگويد ناسزا میگوید بچههای دیگر را میزند، میگوییم این بچه بیادب است، این ادب در اصطلاح علم اخلاق است.
اما این ادبی که عرض میکنم؛ این ادب در اصطلاح فلسفی است.
این بچه خردسال است، بخواهد چیزی بنویسد، دست او نمیتواند حدود حروف را مراعات کند، برای اینکه الف برای خودش یک حدّی دارد، اگر الف را در حدّ خودش قرار بدهید، این الف مؤدَب است.
و ِلذا الان تمام حروف مؤدَباند.
شما اگر بخواهی به جای الف، دال بنویسی
این حرف شما که به نام الف است، تأدیب نیست .
چون دال شکسته قامت است، اما الف راست قامت است.
اگر بخواهی به جای دال، الف بنویسی باز دال بیادب است، برای اینکه این دال نیست، دال باید شکسته قامت باشد، در حالی که راست قامت شد.
نه؛ حد هر چیزی در موقعیت خودش است.
ابرو اگر کچ باشد درست است، مؤدَب است، اما اگر ابرو راست باشد بی ادب میشود.
اینکه گفت:
ابروانت اگر راست بودی کج بودی
چون حدّ و ادب ابرو این است که منحنی باشد، اگر این را بخواهند راستاش کنند این شخص از جنبهی چهره مؤدَب نیست.
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۳
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۳
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
@shakhehtoba
کانال شاخه طوبی
نامهها بر نامهها ۱۳ قسمت ۵ یکی از افرادی که پیدا میشود شبانهروز خدمتاش بنشیند، ان
نامهها بر نامهها ۱۳
قسمت ۶
هر چیزی برای خودش ادب دارد، و لذا این بچه را میبرند در دبستان تا آقای معلم روز اول، روز دوم، کمکم، کمکم تا یکسال به او ادب یاد بدهد یعنی چه؟ یعنی هر لفظ او، زبان او، دهان او، دست او، انگشتان او، بازوی او، همه مؤدب بشوند در نوشتن حروف، کلمات، جمله بندی، چه، چه، چه. این میشود ادبستان.
قرآن ادبستان است. اگر کسی بگوید ما میخواهیم کسی که بالقوه انسان است اما فعلیت ندارد او را میخواهیم انسان بالفعلاش کنیم، در کدام مکتب او را ببریم مؤدباش کنیم؟ فرمود: در ادبستان قرآن؛
این ادبستان قرآن او را انسان کامل میسازد.
انسانها همه میتوانند کامل بشوند، اما آنهایی که در مکتب ادب قرار گرفتهاند و مؤدب شدهاند انسان کاملاند، و لذا انسان کامل حدود تمام اشیاء را مراعات میکند، حدود تمام اشیاء را!
هر شیئی برای خودش حد دارد.
و لذا پنجاه و چهار کتاب فقهی داریم تا انسانهای کاملی به نام پیغمبر و آل پیغمبر در این پنجاه و چهار کتاب علمی در تمام جملههای کوچک و در تمام امور زندگی ما به ما بگویند چهطور مؤدب باشید؟!
خوردنتان، آشامیدنتان، لباس پوشیدنتان، معاشرتها با یکدیگر، نحوهی نماز خواندنتان، چهجوری نماز بخوانم؟ از اول تا آخر را موبهمو. چهجوری بایستید، به چه روی بایستید، چهنحوه بایستید، چهجوری رکوع بروید، دست چهجوری باشد، چشم چگونه باشد، کجا را نگاه کنید؟ که در تمام امور تو را یک قامت مؤدب درست کنند!
حالا اگر کسی نمازش را شروع کرد نه معلوم است رکوعاش چیست، نه سجدهاش چیست، این مؤدب نشده! این در ادبستان فقه نرفته.
اگر کسی همین طوری که این نامحرم است، چشماش را باز میکند نگاه نامطلوب به او میکند، معلوم است چشماش در نگاه کردن مؤدب نشده، تأدیب نشده این آقا.
اگر قوهی لامسهاش هر جایی را دست میزند معلوم است که او در قوهی لامسه مؤدب نشده. اگر دهان او هر غذایی را میگیرد و میخورد معلوم است قوهی ذائقهی او تأدیب نشده. اگر قوهی سامعهی او هر صوتی را، ولو لهو و لعب و بیمعنا را می شنود معلوم است که گوش این آقا هنوز مؤدب نشده در شنیدن، اگر کسی او را نگاه کند میبیند به چهرهی آدم نیست، چون آدم، تأدیب شده است.
آدم کیست؟ آن کسی است که باید اسرار ادبستان خدا را در خودش پیاده کند، مؤدب که شد آدم است وگرنه شبیه آدم است، شبیه آدم است!
شبیه آدم فراوان پیدا میشود، اما آدم؛ این است که گفت؛ در روز روشن چراغی به دست گرفت و میگشت به او گفتند: روز که آفتاب به این عظمت است، روشن است، باز چرا چراغ بهدست هستی؟ چرا چراغ موشی گرفتی؟ چرا شمع بهدست هستی؟ گفت: دنبال یک آدم میگردم، ببینم میشود پیدا کرد؟! چون این آفتابی که میزند تمام آدم و آدم نماها را همه را یک جور نشان میدهد اما آن چراغ موشی که من دارم میخواهم بگردم، آن چراغ موشی قلب من، هر کسی را آدم نمیبینید که! آنهایی را که در ادبستان خدا تربیت شدهاند، مؤدب و آدم میبیند. مابقی به ظاهر آدم زادهاند، اما آدمزادهی حقیقی آن کسی است که درست در ادبستان الهی مؤدب بار آمده باشد.
پس ببین تا چه اندازه بدان قرب داری؟ که این قرآن مأدُبة الله هست یا مأدِبة الله یا ادبستان است، یا قرآن مأدُبة الله است یعنی سفرهی طعام الهی. یک سفرهای گذاشتهاند بر سر این سفره طعامی را نهادند، بعد اعلام کردند: آقا! هر کسی میخواهد آدم بشود بیاید روی این سفرهی طعام لقمه بردارد، به هر اندازه غذا گرفت به همان اندازه آدم است. فرمود قرآن مأدُبة الله است. حالا بنگر بهرهات از این مأدُبه تا چه حد است؟
یک نصیحتی به کسانی که حفّاظ قرآناند بکنم: هرگز حفظ قرآن را وسیلهی تور شکار مال دنیایتان قرار ندهید! اصلاً قرآن به عنوان وسیلهی تور شکار دنیا اصلا قرار نگیرد،!
هیچ هیچ
قرآن قرآن!
قرآن مأدبة الله است، اصلا تور شکار دنیا نشود!
دنیا پیدا میشود، این همه الان مورچهها دنیا دارند پیدا میکنند، مگر راه کسب بلد نیستند؟ مورچهها، مارها، عقربها، پلنگها، شغالها، حیوانها، همه همه دنبال دنیااند دیگر، طفلیها دارند یک لقمه غذایی پیدا میکنند بخورند.
چیزی نیست که یک وقتی آدم برای یک لقمه غذا بیاید چند سال بنشیند قرآن را حفظ کند بعد حالا بگوید آقا! من در صورتی میآیم برای شما قرائت قرآن کنم که این مقدار پول برای من واریز کنید! هیهات هیهات هیهات! ابدا ابدا اصلا!
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۳
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۳
🌹🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
کانال شاخه طوبی
نامهها بر نامهها ۱۳ قسمت ۶ هر چیزی برای خودش ادب دارد، و لذا این بچه را میبرند در دبستان تا آق
نامهها بر نامهها ۱۳
#قسمت_۷
جوانان عزیز!
بروید به طرف حفظ قرآن، نمیگویم نه؛ اما آن حفظ قرآنی که گفتند هر کسی قرآن را (مَن حَفِظَ قرآن) حفظ کند روز قیامت او را به عنوان عالِم (خدا) محشورش میکند. مرتبهی نازلهاش این حفظ کردن است، وگرنه آن حقیقتاش این است که وقتی تو را نگاه میکنند، ببینند قرآن باشی. آن.. آن.. آن.
ظاهر تو باطن تو تمام امور زندگی تو!
این چه کسی بود آن فرماندهی میدان جنگ؟ یک وقتی شبی در اتاقی قرار گرفت، اصلا قرآن را بلد هم نبود نمیدانست چه است؟ اما وقتی در محضر قرآن دید که در این طاقچهی اتاقی که ایشان هست دید قرآن است، شنیده بود قرآن احترام دارد، آن شب تا به صبح به احترام قرآن ننشست! ایستاد! پا هم دراز نکرد!
بعد خدای متعال هم به احترام همین یک احترام به قرآناش، او را در آن جنگ عظیم پیروز کرد.
احترام به قرآن. قرآن را هرگز روی زمین نگذارید!
حالا اینها بد نیست مکه و مدینه میروید گرچه خودشان روی زمین نمیگذارند روی آن رحل میگذارند اما آنجا افتادهاند خور و پف میکنند چه جور!
بله آن کارشان عیب دارد، بسیار خوب؛ اما این کارشان خوب است. هرچه خوب است خوب است و هر چه بد است بد است.
چه کار داریم؟ آنکه بد است، بد است و اینی که خوب است خوب است.
بله اینکه مقید هستند قرآن روی زمین نباشد، اوقاتشان تلخ میشود، از ماها فیلم میگیرند پخش میکنند میگویند ببین این شیعهها اینها هستند. قرآن الان خوانده... چون تمام مسجدالنبی همه یکپارچه دوربین هست، مسجدالحرام همینطور، شاید دهها هزار دوربین در این دو مسجد کار گذاشته شده، تمام مو به موی مسجدالنبی و مسجد الحرام دوربین دارد کار می کند؛ همهجا.
یک شبکهای در عربستان سعودی فقط مخصوص پخش کردن شبانه روز این امورِ ماها است. ما هم قشنگ شاخصایم! هر کجا ما را نشان دهند معلوم است این آقا شیعه است؛ این مثلا ایرانی است؛ این شیعه است!
آن وقت می بیند آنطوری!
گرچه مُهر ما را هم نشان میدهند میگویند ببینید اینها، اینجور مشرک هستند؛
اما قرآن را هم میگیریم آنجا روی زمین میگذاریم! اینها همه را نشان میدهند؛
بسیارخوب.. این احترامشان به قرآن خیلی کار خوبی است، اما از اینکه آنجا باز دراز میکشند در مسجد خور و پف و چه، اینها دیگر.. پایشان هم چه بسا به طرف همان جعبه قرآن هم هست! اما ماها مقید هستیم که پا را به سوی قرآن نکنیم، اما قرآن را روی زمین می گذاریم! آنها قرآن را روی زمین نمیگذارند، پا را دراز میکنند و خور و پف میکنند!
حالا چه خوب است؟ خنک آن کسی که نه پا دراز کند نه قرآن روی زمین بگذارد؛ هیچ کدام [از این دو] نقص را نداشته باشد.
شبهای قدر چهقدر مراعات بفرمایید! شبهای قدر حواستان جمع باشد!
از سر شب تا اذان صبح معمولا مقید اند عزیزان در مساجد بهسر میبرند؛ اینجا حالا این نگه داشتن قرآن؛
ولو یک چند لحظه خواندن است،
ولو چند سوره (امشب) خواندن است،
ولو روی سر گذاشتن است،
اما گاهی قرآن ها را همینطوری میگذاریم! حالا یکی برای رفع نیاز، یکی برای وضو گرفتن، یکی چرتاش گرفته، همینطور پا میزنیم قرآنها را از اول تا آخر تا از مسجد برود!
آن وقت معلوم نیست که آن شب احیاء ما چه مقدار توانستیم بهره بگیریم؟!
چه مقدار هم تاوان دادیم؟!
اگر بیاییم این را در ترازو بگذاریم، این است که فرمودند حتی قرآن را سعی کنید همیشه روی دست خیلی مؤدبانه!
قرآن را در جلسات ختم میخوانید، همینطوری نگذارید آنجا! حالا تو خواندی، قرآن را چرا روی فرش میگذاری؟ هر کسی میآید و می رود!
خب قرآن روی دستت باشد دیگر، روی سینه مبارکات باشد، چه چیزی بهتر از این؟!
اینجا باشد تا بیایند از تو بگیرند؛ چونکه من قرآن خواندم تمام شد باید بگذارم روی فرش، هر کسی لگد کرد بکند؟!
خب خواندی این را نگهاش داشته باش!
می آیند از تو میگیرند.
اگر در نگهداری قرآن هرچه دست و پا و اعضاء و جوارح انسان خسته هم بشوند تمام این خستگیها همه برای ابدان و اجزاء بدن خدمت است و برکت است.
این استکه ما در شبهای احیاء وقتی میخواهیم برویم پیش خدای متعال، قرآن را به شفاعتمان ببریم، باز میکنیم مقابل صورت میگیریم، بعد باز کرده همینطور میگذاریم روی سر؛
که دیگر بارالها از این نقطه بالاتر ندارم در بدن، دیگر چه کار کنم؛ خواستم او را در بهترین جای نقاط بدن خودم قرار دهم بالای سر.
خیلی آدم می ترسد از این مجالس ختم!
من از مجالس ختم، به اندازهای که قرآن خوانده میشود ثواب برای آن میّت بیچاره هست، چندین برابر آن اندازه برای بیاحترامی های قرآن آدم ناراحت است!
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۳
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۳
🌹🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
کانال شاخه طوبی
نامهها بر نامهها ۱۳ #قسمت_۷ جوانان عزیز! بروید به طرف حفظ قرآن، نمیگویم نه؛ اما آن حفظ قرآنی که
نامهها بر نامهها ۱۳
قسمت ۸
رفتن به مشهد مقدس را خیلی دوست داریم.
خدا گواه است، یکی از چیزهایی که باعث میشود که آدم می خواهد مشهد برود، همیشه برای آدم یک عذاب است، این است که وقتی آدم وارد میشود از صحنها و از رواقها و تا به محضر مقدس آقا جان و تا دور و اطراف قبر، میبينيد در نگهداری قرآن و کتابهای زیارتی و بسم الله و اسماء الله، همه گیر داریم!
حالا یکی دارد قرآن میخواند، پنجاه نفر با پا میزنند دست او را میروند فقط، فقط دارد میرود، که بپرد برود آن جلو جا بگیرد. حالا نمیداند از اینجا تا آن جلو که دارد میرود، چندتا قرآن بهدست بیچاره را لت و پار کرده نمیداند!
نمیداند آدم، فقط غصه میگیرد آدم میرود مشهد!
یا باید یک چشمی پیدا کند که اصلا هیچ چیز را نبیند، چشم را ببندد، یا وقتی این چیزها را میبیند، دیگر غم و غصه میگیرد، آدم در میآید، نه زیارت میتواند بکند، نه میتواند ببیند!
یکی از گرفتاریها هم همین عطر زدن است؛ ضمن اینکه گفتهاند عطر زدن خوب است، اما یک کاری آدم باید بکند، مزاحم مردم نشود.چون امروز با اینهمه غذاهایی که ما داریم؛ غذاهای مصنوعی بستهبندی شده، تمام ما دچار حساسیتهای بینی و بدن هستیم، همه!
بعد میروی به یک مشاهد مشرفه، ناگهان میبینی عطرهای تیز بینیبُر، همه هم سرما گرفتهاند، همه هم بیچارهها دستشان، هی دستمال در بیاورد، فین کند، مال این عطرهاست!
این حساسیت هی عطسه میزند، عطسهی او هم میزند، آن کسی هم که عطر زده، او را هم بالاخره سرما میگیرد، همه مریضایم که داریم درمیآییم، که چه شده؟ چون عطر زدن، مستحب است؛
آقا! محض رضای خدا این یک مستحب را عمل نکن، برو خانه بزن!
نمیدانم، خیابان میروی بزن، یک جای دیگر بزن!
حالا خانمها که عطر نزنند، که مردها ازشان بوی خوش نشنوند، حالا مردها محض رضای خدا، جاهای عمومی که الان گرفتاریهاست، ما از طبیعت دور شدیم، دود ماشین و بوق ماشین و بنزین و گاز گازوئیل و نمیدانم الان اینها شده دیگر!
بستهبندیهای مغازه و شیرینیهای کذایی و که شیرینیپزها خودشان هم یا نمیخورند، یا اگر بخورند کم میخورند، و و و
اینها دیگر اعصابی باقی نگذاشته آقا پوستی باقی نگذاشت، بینیای باقی نگذاشت، همه دربهداغوناند، محض رضای خدا حالا این یک دانه را نزنید!
این حاشیه بود، پرانتز بسته.
برگردیم به قرآن نزدیک بشویم.
مثل اینکه جناب رسولالله فرمود: وقتی مسجد میآیید (به تعبیر ما) سیر؛ این بوته را نخورید! این بوتهی خبیثه را! نه اینکه سیر خبیث است نه، این را خدا خلق کرد، چیز خوبی است، میلاش هم بفرما اما اگر دهن بو گرفت میخواهی بروی بین مردم، لطف کن این بو را نبری برای مردم هدیه کنی!
این بو خبیث است، برای اینکه دیگران را آزار میکند، این الان فعلا خبیث است.
نه اینکه بوته خباثت دارد، نه اینکه این میوه را خدا بد آفریده؛ نه بد نیست.
اتفاقا رطوبتزا هم هست، کسانی که روماتیسم دارند، اگر بخورند بسیار عالی است، اما این دهن که بو میآید، دیگران مورد اذیت واقع میشوند، لطف کن برای اذیت دیگران، پیش دیگران دهن باز نکن! مزاحم دیگران نباش!
اینها روابط اجتماعیست.
قرآن، قرآن، قرآن، فهمیدن قرآن، حفظ قرآن، حرمت قرآن!
من از شما استدعا میکنم در حرمت قرآن بکوشید! اصلا قرآن دستتان است، هرجوری تلاوت نکنید!
بعضیها گرفتهاند نشستهاند، یک جوری گرفته نشسته، همینجوری دارد قرآن هم میخواند!
آنجا قرآن را گذاشته، دارد نماز میخواند، که بعد از نماز قرآناش را بردارد که بخواند، تا اینجا گذاشته روی زمین تا نماز دو رکعتی و چهار رکعتی و هشت رکعتی ظهر و عصرش تمام بشود، باید دهها نفر این قرآن را لگد کنند! نکنید!
حالا من نمیدانم، من چه بگویم راجع به این بیحرمتیها، اگر پرده برکنار برود، این بیحرمتیها خودش را ظاهر کند!
این هم معنایش این نیست که ما میخواهیم محجور کنیم، که قرآن را دست دراز نکنیم؛ نه! مؤدبانه دست دراز کنیم!
خواندناش برکت، نگاه داشتناش برکت، نگاه کردناش برکت، اما مطلقا در حرمت قرآن دقت بفرمایید!
این است که شب عاشورا، تمام اصحاب ابی عبدالله، فرمودند؛ همه، همه!
رفتند در حجرهها، مشغول آماده کردن وضعیت شخصیشان شدند، فردا جنگ در پیش دارند!
چون آقا جانشان، آنروز غروب برای آنها (که داریم یواش یواش به دههی محرم شمسی نزدیک میشویم)
چون محرمی که آن سال در دوازده ماه شمسی واقع شد، از ۱۲ مهر بود تا ۲۱ مهر.
۲۱ مهر آن سال، روز عاشورای قمری بود.
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۳
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۳
#قسمت_آخر
🌹🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
4_671561043452887337.mp3
6.11M
نامه ها برنامه ها ۱۴
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۴
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۴
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
کانال شاخه طوبی
نامه ها برنامه ها ۱۴ #شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۴ #حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی #استاد_صمدي_آملي #فایل_صوتی
نامهها بر نامهها ۱۴
قسمت ۱
اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم
بسماللهالرحمنالرحیم
الْحَمْدُللّه رَبِّ العالمین , ثُم الصَّلاَةُ وَ السَلامُ علی جمیع الانبیاء و المرسلین
و علی سیدنا ابی القاسم محمد (ص) و علی آله الطيبين الطاهرین المعصومین
یکی از عبارات در این کتاب شریف بیان حدیثی است از امام امیرالمؤمنین علیه الصلوة و السلام نسبت به فرزند بزرگوارشان محمد بن حنفیه. در عبارت دارند که؛
ولي الله اعظم، امام اوّل (ع) به فرزندش محمّد بن حنفیه اندرز همی کرد که:
"درجات بهشت به عدد آیات قرآن است و در رستاخیز به قاری قرآن گویند بخوان و بالا برو، و بعد از نبیّین و صدّیقین کسی در بهشت به
رتبت وی نمیرسد؛
تبرکاََ حدیث را هم بخوانیم:
امام به فرزندشان فرمود: پسرجان بِدان، واعلم أنَّ درجات الجنة علی عدد آیات القرآن
که ترجمهاش را خواندیم: درجات بهشت به عدد آیات قرآن است.
فإذا كان يوم القيامة: وقتی روز قیامت برپا شود،
يُقال لِقارئ القرآن اقرأ وارق: به قاری قرآن گفته میشود که بخوان و بالا برو.
فلا يكون في الجنة بعد النبيّين والصدّیقین أرفعُ درجة منه.": بعد از نبیّین و صدّیقین کسی در بهشت به درجه و رتبهی قاری قرآن نیست.
این حدیث شریف در حقیقت تفسیر انفسی قرآن کریم در همهی آیاتی است که خدای متعال در آن آیات راجع به بهشت، اوصاف بهشت، درجات بهشت، درهای بهشتی، نعمتهای خدای متعال در این مراتب بهشت [بیان فرمود.]
به هر حال نوعا قرآن کریم راجع به قیامت و وجه مثبتات مردم و اعمالشان در قيامت میخواهد حرف بزند، راجع به بهشت و درجات بهشت فرمایشات را پیاده میفرماید.
چه اینکه آنهایی هم که بد اند و اعمال نامطلوب دارند، از آنها تعبیر به درکات جهنم میشود که در حقیقت بهشتیها خودشان بهشت میشوند و جهنمیها هم خودشان جهنم میشوند. منتها از باب اینکه هم بهشتیها و هم جهنمیها در مقام توحید باشند، بدانند که ایجاد از حق است، اسناد اعمال به خودشان هست، آیات به زبان اینکه؛ خدا بهشتیها را به بهشت میبرد، جهنمیها را به جهنم میبرد، برای اینکه قاری قرآن از توحید غافل نباشد.
وگرنه حقیقت امر این است که ذات اقدس حق متعال، انسان را که بر اساس اختیار او آفریده است و به او همهی اعضاء و جوارح را به عنوان نِعم الهیه تقدیم کرد،
نامه ها برنامه ها ۱۴
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۴
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۴
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
کانال شاخه طوبی
نامهها بر نامهها ۱۴ قسمت ۱ اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسماللهالرحمنالرحیم الْحَمْدُللّه ر
نامهها بر نامهها ۱۵
قسمت ۲
اینها آن گنجینهی بخششاند،
باید از آنها یاد بگیرید.
نماز خوب خواندن را میخواهید یاد بگیرید درست است از یک متقی سر محلتان، از یک آدم با تقوای دوستتان یاد بگیرید خوب است، نمیگوییم بد است،
انسان حکمت را علم را کمال را،
از هر کسی که بخواهد بگیرد خوب است،
اما وقتی میخواهد نماز خوب را یاد بگیرد که چه نمازی است از امام زین العابدین یاد بگیرد، از دریای بیکران نماز یاد بگیرد،
همت بلند باشد که انسان همیشه آب را از سرچشمه بنوشد،
در جویها آب نوشیدن نه اینکه بد است، رفع تشنگی نمیکند.
اما وقتی انسان به آن مخزن رسید
تشنگی او بیشتر میشود،
استعداد او قویتر میشود،
حقایق و معارف زلالتر را از مخزن و گنجینهاش میگیرد،
اینها دستورات اخلاقی سطح عالی است.
از دریا بخواه نه از جوی،
این است که وقتی در ادعیه میخواهیم چیزی را از اهل بیت علیهمالسلام بگیریم به ما معرفی کردند که آنها چه کسانی هستند؟
در نمازشان کی هستند؟
در روزهشان کی هستند؟
امام امیرالمؤمنین آنقدر شبانهروز در نماز بود، حتی در زمان حکومتش،
گاهی روزها در نماز، خب حالا همهاش که کار برنامهی حکومتی که نیست، بالاخره یک سر آسودهای پیدا میفرموند،
از بس که در روزه بودند و در نماز بودند واقعاً اصحاب آقا دلشان میسوخت از بس که آقا روزه میگرفت و دلشان واقعاً میسوخت از بس که آقا نماز میخواند، بعد یک روزی چند تا از این اصحاب مثل عمار، یاسر، مقداد، اویس شبیه اینگونه آقایون از بس که برای آقا دلسوزی میکردند گفتند: آقا چقدر روزه میگیرید آخر؟
شب هم غذا خوردنشان هم که معلوم نیست، افطارشان زیاد (به تعبیر خودمان) سر و سامان ندارد یک کمی نان و نمک مثلاً، خب چقدر روزه؟!
دلشان سوخت! حالا در آن جایگاهی که امام قرار دارند اینها قرار ندارند که امام چه لذتی میبرد؟
اما عاطفه است دیگر!
مثل یک مادر؛ وقتی ببیند فرزندش از کثرت عبادت، از کثرت نماز، از کثرت روزه، ضعیف شده، لاغر شده،
مثلاً زبانش خشکیده
خب مادر است دلش می سوزد
و لو اینکه آن فرزند از اعمال خودش لذت میبرد
اما این مادر که در جایگاه او نیست
از باب عاطفهی مادری دلسوزی دارد
و لذا اینها هم دلسوزی میکردند؛ گفتند به آقا بگوییم چه خبر است این همه؟!
یکی را نمایندهی خودشان کردند
حالا گویا عمار یاسر بود،
گفتند شما از ما پیرتر هستی و حشر تو با آقا از ما بیشتر است، شما برو پیش آقا این مطلب را عرضه کن بگو آقا!
دوستان برایت نگران هستند!
ایشان مشرف شد منزل آقا،
دید آقا مشغول نماز است،
بعد که نشست که نماز تمام بشود
می دید تا که نماز سلام قبلی گفته میشود بلافاصله آقا برمیخیزد تکبیر بعدی را میگوید، اصلاً فرجه پیدا نمیشود که حرف عرضه کند،
خلاصه خودشان را نزدیک کشاندند تا بین یکی از این دو نمازها درجا به امام عنایت کردند (که یعنی عرضه داشتند) که من عرضی دارم، آقا متوجه ایشان شدند، فرمودند: بفرمایید.
گفت: آقاجان من نمایندهی دوستانم
همه برای شما نگرانند، آخه چقدر نماز؟ چقدر روزه؟ تمام لبها خشکیده!
تمام پاهایتان ورم کرده!
سر و صورت هاتان رنگتان برگشته!
این روزه، این نماز، شب تا به صبح،
صبح تا به غروب، از آن طرف کارهای حکومتی هم داری، باید بیت المال بررسی کنی، مشکلات مردم را هم بگیری
و یک سهمیهای هم تقسیم میشود سهمیهات را میگیری به محض اینکه یک گدایی، یک کسی آمده اظهار عجز می کند درجا آن سهمیهی بیتالمالات را هم میگیری به آنها میدهی!
نامه ها برنامه ها ۱۴
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۴
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۴
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢