eitaa logo
کانال شاخه طوبی🇮🇷
16.1هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
64 فایل
اولین کانال نشر آثار حضرت علامه حسن زاده آملی و شاگردان ایشان در ایتا و تلگرام
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال شاخه طوبی🇮🇷
نامه‌ها بر نامه‌ها ۲۲ قسمت ۶ نیمه شب در اصطلاح فقهی یعنی وسط (بین) اذان مغرب تا اذان صبح؛ نوعاً دو
نامه‌ها بر نامه‌ها ۲۲ قسمت ۷ اما نبوت او در حقیقت از کی شروع شد؟ از آن لحظه ای که اولین بار این پیغمبر خواب دیدن را شروع کرده از همان جا نبوتش شروع شد. از همان جا شروع شده؛ چون اولین جزء نبوت خواب صادق است؛ اگر می‌خواهی شیوه‌ی پیغمبری در پیش بگیری، یکی از شیوه‌های پیغمبری این‌ است که همه‌ی انبیاء در جوانی‌شان پاک بودند. اگر خواب‌هایت هرچه می‌بینی صادق است، هرچه خواب می بینی صادق است، مژده، مژده! الحمدلله رب العالمین، شکر، الحمدلله، الهی شکر! الهی شکر مثل اینکه جان با عالم غیب با طهارت ارتباط دارد که خواب‌ها صادق است وگرنه اگر نفس ناپاک باشد، ارتباط برقرار می‌کند با عالم غیب که یک چیزی بگیرد، اما گرفته‌های غیبی را می‌گیرد براساس ناپاکی درون، مخلوط می‌کند، آلوده می‌شود خواب آلوده می‌شود. ولذا یک کسی می‌خواهد خودش را خوب بشناسد: ۱_ ببیند خواب‌هایش چطور است، ۲_ ببیند جوانی‌هایش را چطور گذرانده، خودش را خوب بشناسد. دیگر "از آن به بعد خدا می‌بخشد" اینها دیگر مربوط به لطف خدا است، آن بحث دیگر است، خب این لطف خدا را جلوتر بیاورد بگذارد که در جوانی لطف خدا شامل حال او می‌شود که درست خوب بشود این است که غرضم از آن نکته بود؛ سحر. دلا شب را مده بیهوده از دست که در دیجور شب آب حیات است دیجور؛ عنایت می‌فرمایید؟ دیجور؛ یعنی آن تاریکی تاریکی شب. الان شما می‌بینید نزدیک‌های اذان که شده هوا هم روز و شب را می‌ماند، وقتی آفتاب غروب کرد هنوز گویا رنگ و روی روز هست، وقتی می‌روند به خانه‌های یکدیگر شب شینی می‌کنند، وقتی نشستند ساعت نزدیک‌های ۱۲ این‌ها شده می‌گویند خب بلند بشویم شب، دیگر خیلی سیر شده، نمی‌دونم حالا اصطلاح شما چیست؟ در مازندران یک اصطلاح خاصی هم دارند؛ شب وقتی که دیگر خیلی بگذرد می‌گویند آقا بلند شویم، بلند شویم که شب خیلی دیگر سیر شده، خیلی از شب رفته، آن موقعی که از سر شب خیلی بگذرد آن دل شب، آن قلب شب بشود، آن را می‌گویند دیجور، دیجور آن وسط وسط است، آن دل دل است. می‌گوید؛ دلا شب را مده بیهوده از دست چون شب را از یک طرف خدای متعال برای استراحت هم قرار داد وَ جَعَلَ لَکُمُ الَّیلَ لباساََ وَ النَّومَ سُبَاتَا شب، شب برای آرامش است و لذا از اول شب تا دل شب آرامش جسمی، اما در دل شب دیجور شب، آب حیات است. اگر می‌خواهی به آب حیات برسی و خضر مشرب بشوی و ابراهیمی مشهد بشوی محمدی بشوی (صلی الله علیه و آله و سلم) این است که دیجور شب را از دست نده، دیجور، برای اینکه دیجور شب حال داشته باشد به او گفتند سر شب را هم بیهوده نکن! سر شب را که نشخوار کند دیجور شب حال ندارد، خب وقتی بنشیند قرار باشد از سر شب تا به وسط‌های شب تا ساعت ۱۲ حالا که دل شب تا اینجا می‌خواهد بنشیند پای تلویزیون، خب معلوم است که این آقا، آقا نمی شود دیگر، هرچند که تلویزیون هم به درد بخورد، گرچه این صدا و سیمایی که ما داریم نمی‌دانم حالا به درد کی می‌خواهد بخورد؟! نمی‌دانم! چهارتا کلمه هم که می‌خواهد گفته بشود درجا باید قطع کند که یکی دوتا بالاخره سازی، آوازی! چون می‌گویند ۵۰۰ تا که هستند این را هم می‌خواهند. دیگر چکار می‌شود کرد؟! درست! می‌خواهی از اول شب تا پایان شب تا نصف شب اینجوری بگذرد؟! اینکه نمی‌شود! این است که از سر شب اگر کسی می‌خواهد دیجور شب را دریابد باید سر شب را دریابد، چون بدن بیچاره روز این هم هست از جنبه‌ی طبی: اگر بدن شب نخوابد، هرچه روز بخوابد جبران خواب شب نمی‌شود، کم‌کم بدن‌ها مریض می‌شود. کسی بخواهد خواب شب را بگذارد کنار، به خواب روز عادت کند بداند مریض می‌شود، نمی‌تواند. خدا فرمود: ما تاریکی شب را برای ثبات و آرامش جسمتان قرار دادیم؛ یعنی هم آرامش روحتان، هم آرامش جسمتان. این است که اهل‌بیت (علیهم السلام) در سیرتشان دارند اول شب به استراحت می‌رفتند، ولذا جناب رسول‌الله وقتی شب از مسجد و از نماز جماعت‌شان برمی‌گشتند، بعد بلافاصله می‌رفتند به بستر هر خانمی که آن شب باید می بایست پیش او می رفتند. دیگر وقت گرفته نمی‌شد برای امور دیگر، اما از نصف شب آقا برمی‌خیزد تا اذان صبح همین جور نماز، نماز، حالا یک وقتی هوا تابستان است شب‌ها کوتاه است، یک وقتی زمستان است شب‌ها ای به به،به به! اینکه فرمودند زمستان بهار مؤمن است؛ برای این است که روزهایش کوتاه است راحت روزه می‌گیرد یک غذای خیلی خوب قبل از اذان صبح میل کند، دیگر روز چیزی نیست که! انگار تابستان صبح صبحانه خورده، ظهر می‌خواهد ناهار بخورد، الان روز زمستان فاصله‌اش کَاَنَّه بین صبح تا ظهر تابستان است. این متعارف هم هست؛ آدم صبح صبحانه بخورد تا ظهر تابستان ناهار نخورد مشکلی ندارد که! زمستانش این، قبل از اذان صبح صبحانه بخورد. 🌹کانال شاخه طوبی 🌹 👇👇👇 @shakhehtoba https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
کانال شاخه طوبی🇮🇷
نامه‌ها بر نامه‌ها ۲۲ قسمت ۷ اما نبوت او در حقیقت از کی شروع شد؟ از آن لحظه ای که اولین بار این پیغ
نانه‌ها بر نامه‌ها ۲۲ قسمت ۸ یک وقت دوستی آمد منزل ما، چای برایش آوردم، گفت: حاج آقا من قبل از اذان صبح صبحانه خوردم، ان‌شاءالله بعد از اذان مغرب هم ناهار را می‌خورم؛ فهمیدم روزه هست. گفت قبل از اذان صبح صبحانه را خوردم، بعد از اذان مغرب ان‌شاءالله یک نهار هم می‌خورم. بله؛ یکی هم رفته بودیم برای افطار، از این مطایبه‌های خوشمزه؛ گفت: آقا آب جوش بیاور! یکی گفت: خرما بیاور. یکی دیگر گفت: خدا پدرت را رحمت کند، یک ناهار نخوردی چرا اینجوری می‌کنی، یک نهار نخوردی دیگر! هی آب جوش بیاید، هی خرما بیاید! اینقدر سر خدا منت می‌گذارد؛ آقا روزه گرفتیم! یک ناهار نخوردید! خیلی از روزها برایتان کارمندی هم پیش می‌آید، نهارتان را نمی‌خورید، شب می‌خورید! از این خوشمزگی‌ها، لطایف. این است که؛ دلا شب را مده بیهوده از دست کل شب را بیهوده از دست نده. یعنی اول تا وسط شب را برو دنبال استراحت، خواب، بدن آرام بگیرد سرحال بشود، این کشتی نفس ناطقه‌ی تو که می‌خواهد از نصف شب به بعد در دریای بیکران معقولات نظام هستی سیر بفرماید، این کشتی را می‌خواهی یا نه؟! کشتی، بدن تو است. می‌خواهی ذکر بگویی زبان می‌خواهی دست می‌خواهی اعضاء و جوارح می‌خواهی قوه‌ی عاقله می‌خواهی. قوه‌ی عاقله الان مغز می‌خواهد مخ می‌خواهد. این را از اول شب بیکارش نگذار. بگذار استراحتش را بکند، تا دیجور شب. حالا آب حیات می‌خواهی از اول تا وسط شب را به استراحت بپرداز؛ وسط شب که دل تاریکی شب است، آب حیات انسانی می‌خواهی اینجاست. این که می‌گویند: خضر به آب حیات دست پیدا کرد، در ظلمات رفت و آب حیات یافت، این ظلمات همان ظلمت دل شب است؛ که در دیجور شب آب حیات است بفرما! نمونه‌اش؛ تمام انبیاء آنچه گرفتند از تاریکی شب گرفتند. شب؛ دلا شب بود کُن پیر یگانه می‌بینید در دل شب به پیغمبر اکرم انا انزلناه فی ليلة القدر می‌خواهی قدر پیدا کنی؛ شب! اينجوری که اجتماع را می‌بینیم شبها اینجور ول و روزها هم از شب ول‌تر! نمی‌دانم! اینقدری هم ما مسلمان هستیم آقا خدا را شکر کنید! الحمدلله رب العالمین. ۷۰ سال ۵۰ سال ۲۰ سال ۴۰ سال عمر ما گذشته، شبانه‌روز ما را بخواهی قشنگ بگذاری در ترازو، آن ساعت‌های مفید آن را در نظر بگیری، نمی‌دانم از ۶۰ سال چند ساعتش مفید است؟! چند شبانه‌روزش مفید کامل بود؛ این مقدار هم الحمدالله رب العالمین خوب است؛ شکر خدا. باز هم خیلی خدا لطف کرده بر اجتماع ما؛ الحمدلله. حالا گفت که؛ خدایا ما که به مجاز گفته‌ایم مجاز ما اینجور است، اگر به حقیقت بگوییم چه می‌شود! گفت: عبادت مجاز ما که اینجور خدا به ما لطف می‌‌کند، ار به حقيقت آن بود خواجه به ما چه‌ها كند خب معلوم است که خاتم انبیاء باید بشود. ابوذرهایی که مشرب و شیوه‌ی پیغمبری را در پیش گرفتند باید اینجوری بشوند و همین‌جور و همین‌جور. برگردیم مقداری مصیبت بخوانیم. حالا آنها که صاحب عصمت هستند، چه می‌توانیم راجع به آنها حرف بزنیم، اصلا عقل ما کجا کشش دارد بتواند در مورد صاحب عصمت قضاوت کند؟! کسی که ملکه‌ی اجتهاد ندارد، عقل یک جاهل عامی بی‌اجتهاد که قوه‌ی اجتهاد ندارد، چطور می‌خواهد در مورد کار مجتهدی که قوه‌ی اجتهاد ندارد، بنشیند قضاوت کند؟! ما که ملکه‌ی عصمت نداریم عقل ما چکار می‌تواند بکند؟! ابن عباس کم آدمی نیست. ابن عباس مفسر قرآن است. از اول تا آخر قرآن را تفسیر کرد. شاگرد امام امیرالمؤمنین؛ شاگرد بلافصل. تمام مطالب تفسیری‌اش را از زبان مبارک امام امیرالمؤمنین گرفته؛ اما همین ابن عباس وقتی حسین بن علی عازم کربلا شد، آمد (با آقا) ؛وقتی آقا می‌خواست از مدینه به سوی مکه بیرون برود، ابن عباس آمد خدمت آقا عرض کرد: آقاجان باخبر شدم که عازم کوفه‌ای! فرمودند: بله. گفت: حسین؛ آقاجان! من صحابه‌ی آقای تو هستم پسر عموی تو هم هستم، دلسوزم. چون پسر‌عموی امیرالمؤمنین بود، فرزند جناب عباس عموی پیغمبر بود. جناب ابن عباس با امیرالمؤمنین با همدیگر پسر عمو بودند. آقا جان من صحابه‌ی پدر تو هستم؛ دلسوز تو هستم. من کوفه را می‌شناسم؛ من در کوفه بوده‌ام، 🌹کانال شاخه طوبی 🌹 👇👇👇 @shakhehtoba https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
کانال شاخه طوبی🇮🇷
نانه‌ها بر نامه‌ها ۲۲ قسمت ۸ یک وقت دوستی آمد منزل ما، چای برایش آوردم، گفت: حاج آقا من قبل از اذان
نامه‌ها بر نامه‌ها ۲۲ قسمت آخر من پای رکاب پدر تو علی بوده‌ام. ما در کوفه بودیم من خودم از طرف پدر تو در بصره والی بودم. همان ابن عباس معروف که اسمش عبدالله بن عباس است، یک برادر دیگر هم دارد عبیدالله بن عباس؛ آن نه. عبیدالله بالاخره خوب امتحان پس نداد. زمان امام حسن علیه‌السلام ایشان را حضرت رئیس نیروهای نظامی‌اش کرد، متأسفانه در یک شب با سه چهار هزار نیروی خود رفت به معاویه پناهنده شد! ای داد بیداد ای داد بیداد! غم و غصه آدم را می‌گیرد آدم در زندگی اهل بیت می‌رود؛ جز همین‌که رضای خدا درش بود آدم آرام می‌گیرد. این نه. اخوی‌شان عبدالله بن عباس؛ که معروف شد به ابن عباس، ابن عباس ایشان است. آمد خدمت آقا. چون صاحب عصمت نیست، هرچه درس بخواند هرچه مفسر قرآن بشود، باز می‌بینید که به وقتش نمی‌تواند آن ادراک دقیقی که صاحب عصمت دارد، او داشته باشد. البته خلافکار نیست گنهکار نیست؛ اما از روی دلسوزی آمده: آقا‌جان نرو کوفه، عراق، مردم عراق را ما می‌شناسیم؛ اینها اصلا وفا ندارند! با پدرت علی بن ابیطالب آنطوری عمل کردند! با برادرت حسن مجتبی، امام حسن مجتبی اینجور! الان تو هم می‌خواهی بروی خودت را دم تیغ شمشیر کوفیان بدهی، آقاجان نرو! حضرت اینجا برایشان ابراز کردند. خیلی‌ها آمدند (تاریخ را نگاه بفرمایید) خیلی‌ها آمدند برای آقا دلسوزی کردند: آقا نرو آقا نرو آقا نرو! کوفی‌ها بی‌وفا هستند، دیدیم‌شان، خبرشان را شنیده‌ایم، یک عمر تجربه کرده‌ایم. آقا تقریبا حرف دلش را به همه نزد که چرا؛ چون برایشان هضم مشکل است. چون هضم هم بکنند مشکل است. فقط به یکی دو سه نفر حرف دلش را گفت؛ یکی به همین عبدالله بن عباس (ابن عباس) بود، یکی به دامادشان شوهر حضرت زینب، عبدالله بن جعفر (آن هم خیلی) عبدالله هم دید هیچ راه ندارد جلوی آقاجان را بگیرد در مکه که رفت، آنجا اصلا از والی مکه امان‌نامه برای آقا گرفت. آمدند به‌ زور جلوی آقا را بگیرند، آقا آنجا مجبور شد حرف دلش را به ایشان بگوید. گفت: عبدالله جان قضیه این است. یک دو سه موردی داریم حرف دلش را گفته؛ به مابقی نگفت. گفت: می‌رویم هر چه خدا بخواهد همان می‌شود. به بعضی‌ها هم گفت که؛ به ابن زبیر (عبدالله بن زبیر) عبدالله بن زبیر هم آمد جلوی آقا را گرفت، همان جرثومه‌ی فساد جنگ جمل، پسر همان زبیر. ایشان هم آمد جلوی آقاجان را گرفت. البته در دلش می‌خواست که آقا از مدینه و مکه برود که ایشان مردم را دعوت کند برای خودش بیعت بگیرد! اما زباناََ آمد یک چیزی بگوید که یک کمی خاطرجمع بشود ببیند شنیده که حسین دارد می‌رود؛ قطعی هست یا نه آرام بگیرد! آمد و گفت: آقا شما همین‌جا بمانید، ما از شما دفاع می‌کنیم با تو بیعت می‌کنیم. آقا فرمود که: از جدم رسول الله شنیدم که یک قوچی در مکه سبز می‌شود و باعث انهدام مکه می‌شود و من نمی‌خواهم که آن قوچ باشم! به خودش گفت. همین عبدالله بن زبیر بعدها با یزید بیعت نکرد، با دیگران؛ بعد آمدند مکه را برای اینکه ایشان پناهنده به مکه شد، آمدند مکه را بطور کلی نابود کردند و عبدالله بن زبیر را کشتند! آقا آن‌روز فرمود جناب رسول الله جدم فرمود: یک قوچی در مکه سبز می‌شود، این قوچ موجب می‌شود مکه منهدم شود؛ یعنی یک گوسفند شاخدار (نه اسب) در مکه، و لذا می‌آید بر علیه دشمن شاخ می‌کشد، دشمن هم از لجاجت می‌آید مکه را خراب می‌کند که ایشان را دستگیر کند. عبدالله بن زبیر سرنوشت مکه را به انهدام کشید؛ آقا فرمود: نمی‌خواهم آن قوچ باشم. عبدالله بن زبیر نفهمید آقا چه می‌گوید، رفت. بعد عبدالله بن زبیر در دلش خوشحال شد گفت: خب الحمدلله دیگر قطعی است؛ حسین می‌رود، من می‌مانم جای خلافت را اینجا می گیرم. لا اله الا الله.. ببین دلسوزی‌های مختلف را گاهی چه لمّا درش هست! اما به بن عباس فرمود؛ بعد دامادشان عبدالله بن جعفر شوهر حضرت زینب‌جان سلام الله علیها هم فرمود. عبدالله که دید آقا ول نمی‌کند می‌خواهد برود دست دو تا فرزندش عون و جعفر را گرفته فرمود: پسرجان (لباس نو به تنشان پوشانده، بعد فرمود:) حالا که دایی عزیزتان بر نمی‌گردد، شما با او بروید و اگر خدای ناکرده برایش حادثه‌ای پیش آمد خودتان را پیش‌مرگ دایی‌تان بکنید. عبدالله از روی دلسوزی از آقا معذرت‌خواهی کرد؛ گفت: آقاجان من هم دوست داشتم خدمتت بیایم، مریض هستم می‌ترسم بین راه وبال منزل‌هایت بشوم، گرفتارت کنم! اما این دوتا پسرم. آقا‌جان چه ابراز کرده بود؟ فرمود: من از جدم رسول الله دستور دارم باید بروم به سوی کربلا ولذا به عبدالله بن زبیر نگفت جزئیات را؛ به کلی گفت: عبدالله! اگر بروم در کنار فرات 🌹کانال شاخه طوبی 🌹 👇👇👇 @shakhehtoba https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
کانال شاخه طوبی🇮🇷
نامه ها برنامه ها ۲۳ #شرح_نامه_ها_برنامه_ها۲۳ #حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی #استاد_صمدي_آملي #فایل_صوت
نامه‌ها بر نامه‌‌‌ها ۲۳ قسمت ۱ اَعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ بِسم‌ِ الله‌ الرًّحمن‌ِ الرَّحیمِ اَلحَمدُللّهِ ربِّ اَلعالَمینِ ثُمّ السَّلامُ و السلامُ عَلی جَمیعِ اَلاَنبیاء والمُرسًلینِ و عَلی سَیّدِنَا اَباالَقاسِمِ مُحمَّد (ص) وَ عَلی اَهلِ بَیتِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ المَعصُومینَ به عرض رساندیم که، بیداری در سحر، در حقیقت سیر کردن در عوالم ملک و ملکوت است. از لطایف آیات و روایات، آقایان بزرگواران اهل معرفت؛ آنهایی‌ که در علوم و معارف الهیه غواصی می‌فرمایند، از دریای بیکران عالم هستی (باطن) از صدف‌هایش دُرهایی را بیرون می‌کشند (آنها) از لحن اینگونه از روایات که؛ سحر وقت نماز شب است، بین‌الطلوعین به خواب نروید که وقت تقسیم روزی است. اینها این نکته را استنباط می‌فرمایند که سحر وقت سیر و سفر است وقت به شکار رفتن است باید شخص حرکت کند که ان‌شاءالله به شکارگاه برود و بین‌الطلوعین وقت شکار است. مثل کسی که می‌خواهد از منزلش راهی بیابان شود، راهی جنگل شود تا برسد به جایی که آهوها در آنجا زندگی می‌کنند بعد که رسید به منطقه‌ی آهوخیز، آنجا دیگر در کمین می‌افتد شکار می‌کند. این بزرگواران هم فرمودند که؛ سحر وقت سیر است باید شخص سیر از خلق به حق بفرماید به عوالم غیبی سفر بفرماید. حالا یک وقتی یک کسی یک اذکاری دارد برنامه‌هایی دارد برای خودش برنامه گذاشته سحر قرآن می‌خواند چندسوره‌ی قرآن می‌خواند (مثلاً) یک جزء قران می‌خواند نماز شب می‌خواند بعد که نماز صبح را قرائت کرد، حالا وقت شکارش هست حالا وقت این است که؛ در خلوت‌خانه بنشیند سکوت بفرماید ببیند که ان‌شاءالله از درون چه چیزهایی، چه تحفه‌هایی، چه حقایقی برای او پیش می‌آید و کسانی که اهلش هستند معمولا در این وقت بسیار شریف به توجه می‌نشینند. کاملاً توجه‌شان را به عالم غیب می‌فرمایند؛ ببینند که از تحفه‌های ملکوتی چه برخوردار می‌شوند. آن که جناب حافظ: دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند آنها رمز است در سحر بلند شده، سیر و سلوک فرمود به شکار رفت و بین‌الطلوعین برایش شکار پیش می‌آید. بعضی از امور ظاهری جسمی انسان هم در این امور دخیل هستند؛ چطور الآن ما می‌خواهیم در مقابل خدای متعال در نماز در حالت تشهد می‌خواهیم بنشینیم، بهترین نوع نشستن را دو زانو می‌گیریم، که پشت پای راست بیفتد به کف پای چپ و انسان روی دوتا زانو بنشیند. تا جایی که این نحوه نشستن از بس که در بین ما به ادب و احترام (و اینها) پیش یک بزرگی در محضر یک عالمی در خدمت یک شخص باشخصیتی قرار گرفتیم، می‌بینیم که سعی می‌‌کنیم که مثلا به این نحوه بنشینیم (اگر عذر نداشته باشیم اگر مانع نباشد.) آنجاها هم در بین‌الطلوعین می‌بینید که به بهترین نحو انسان، انسان شکارچی در پیشگاه حق‌متعال ادب بکار می‌برد مؤدب به آداب توجهات عرفانی الهی آن‌سویی می‌شود، بعد از آن سو می‌بینید که خبرهایی می‌شود و باشد. انسان بنابراین است، سیره‌ی عالم بر این است که اینطور باشد. حالا اگر برای بنده نمی‌شود؛ یا دنبالش راه نیفتادم یا کُند هستم یا نتوانستم، اینها دیگر به ضعف من برمی‌گردد وگرنه برنامه بر این است. و به عرض رساندیم که آن روایاتی که فرمودند بین‌الطلوعین را بیدار باشید که ارزاق در بین‌الطلوعین پخش می‌شود تقسیم می‌شود و رزق مقسوم است. رزق هر کسی هر موجودی در نظام هستی بر اساس تقسیم شده‌ی الهی به او داده می‌شود در بین‌الطلوعین. این رزق را روایت از کلام صاحب عصمت است، بخواهید در او مراتب مختلف معنا بفرمایید، حق دارید. از این رزق مادی طبیعی گرفته تا رزق‌های معنوی. که به عرض رساندیم که هر کسی هم بخواهد که در امور بازار خودش دنیای خودش مال جمع کردن خودش زندگی به دست آوردنش، می‌خواهد یک فرد موفقی باشد، یک مقدار مانده به اذان صبح، بیدار بشود. 🌹کانال شاخه طوبی 🌹 👇👇👇 @shakhehtoba https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
کانال شاخه طوبی🇮🇷
نامه‌ها بر نامه‌‌‌ها ۲۳ قسمت ۱ اَعوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ بِسم‌ِ الله‌ الرًّحمن‌ِ
نامه‌ها بر نامه‌ها ۲۳ قسمت ۲ حالا ولو نماز شب نخواند، بیدار شود چای‌اش را بخورد، سماور روشن کند، نماز صبح که شده نمازش را بخواند، بعد از نماز صبح هم نخوابد. خودِ این بیداری در سحر و بین‌الطلوعین رزق‌های مادی را هم می‌گشاید. یعنی افرادی که اینجوری بیدار می‌شوند (همیشه هر روز) این‌ها دست‌تنگ زندگی نمی‌شوند؛ چون رزقشان به آن مقداری که باید بهشان برسد، می‌رسد. نه به این معناست که سرمایه‌دار شوند. حالا؛ شاید یک نفر بر اساس چینش نظام هستی، برای او رزق واسع‌تری است که؛ نه تنها غذای خودش، زن و فرزند خودش را، شاید دهها نفر تحت تکفل دارد، فقرا را کمک می‌کند، دست و دلباز است، می‌بینید رزق‌های آنجوری‌ هم که باید از دست او به خلق خدا برسد، آنها هم گشایش پیدا می‌کند. چه اینکه در روایات ما آمده که: "دُم علی الطهاره یُوَسَّع علیک الرزق" که دائماً بر طهارت دوام داشته باشید. دائماً پاک باشید. لباس آدم همیشه پاک باشد. بدن انسان همیشه پاک باشد. حالا چیزی پیش آمد، مانعی پیش آمد و بدن نجاستی پیدا کرده، زود رفعش کند، نگذارد با بدن نجس در نظام هستی باشد. بدن پاک، لباس پاک، پاکیزه‌، تروتمیز. همین که چند روز قبل حضرت آقای دین‌پرور سفارشات اکید فرمودند برای حضور در تشرف به مسجد،که باید لباس‌های تمیز، بهترین لباس و بهترین زیور؛ خُذوا زینتکم عِند کُلِّ مسجد، هرچه زینت دارید، زیبایی‌ها دارید، این‌ها را در هنگامی که در نزد مسجد تشرف حاصل می‌فرمایید با خودتان داشته باشید. که اِنَّ الله جمیل و یُحبّ الجمال. یکی از اسماء‌الله اسم شریف جمیل است، زیباست. ذات اقدس حق و تمام اسمای حسنای او همه زیبایند و زیبایی‌ها را هم دوست دارد. دوست دارد که انسان تمیز باشد، این طهارت است. می‌بینید بعضی‌ها که واقعا در زندگی فقر دارند، یک کمی در آنها دقت بفرمایید، می‌بینید در امور طهارت ظاهری‌شان ناقص‌اند. لباس‌هایشان را می‌بينيد همیشه کدر، یک جوری اصلاً! حالا یک انسانی یک کمی دست‌تنگ در زندگی است، یکی می‌خواهد لباس کدر و وصله‌زده بپوشد و برود سر خیابان بنشیند که یک جوری از مردم پول جمع کند، بگیرد، آن آقا کاسب است! این آقا را الان ما نمی‌گوییم فقیر. این کاسب است. منتهی کاسبی‌اش فقیری کردن است، گدایی! حالا آیا کار درست می‌کند یا نمی‌کند؟ بحث دیگری است. این را به ما فرمودند که باید در اجتماع جوری مواظب همدیگر باشیم،که کسی از تنگ‌دستی مجبور نشود برود سر خیابان بنشیند. این وظیفه است. حالا متاسفانه یا ما حواسمون نیست یا یک عده‌ای عادت کرده‌اند به سر خیابان نشستن. من از یکی از شهرها خبر دارم. گاهی این‌ها جاهایی که برای نشستن گدایی‌شان دارند، مثلا یکی دم بازار نشسته است، دوتا گدا دم بازار نشسته‌اند، خب نمی‌توانند ده تا گدا سر یک کوچه بایستند بالاخره باید مکان‌ها را با هم تقسیم کنند، مثلاً دم گلزار شهداها روزهای جمعه می‌بینید افراد خاصی آنجا نشسته‌اند. هر گدایی نمی‌تواند آنجا بنشیند. این‌ها برای خودشان قوانینی دارند. شنیدم بعضی از این گداها می‌روند جای بعضی گداها را که شلوغ‌تر است، می‌خرند. مثلاً می‌گوید جای شما را در غروب روز پنجشنبه، شب جمعه، دم گلزار را این هفته از تو می‌خرم به ۵ هزار تومان، مثلاً به ۱۰ هزار تومان، حالا آنجا چقدر درآمد دارد که این فقط ۱۰ هزار تومان جایش را می‌خرد! اینها را من کار ندارم، اینها کاسب‌اند دنبال کاسبی هستند. حالا یا واقعاً فقیرند، خب بالاخره باید یک جوری پس کند، اینجا ضعف از ناحیه‌ی ماست که به او نرسیدیم و او را مجبور کردیم که بیاوریم سر خیابان بنشانیم. یا اینکه نه واقعاً فقیر نیستند، عادت کرده‌اند! یکی از این‌ها از دنیا رفت، آن موقعی که اگر در یک روستایی،در یک کوچه شهری می‌گفتند فلانی مثلا میلیونر است ( الان هم که همه میلیونرند) آن روز که می‌گفتند فلانی میلیونر است، ایشان که از دنیا رفت گفتند شاید بیش از ۱۰۰ میلیون سرمایه گذاشته است، هست! این‌ها که سر خیابان می‌نشینند از دو حال به در نیست: یا ما اینقدر غافل‌ایم که عده‌ای از این‌ها بیچاره‌ها دست‌تنگ‌اند، نان ندارند، پیش زن و بچه گرفتار شدند، اسیر شدند، دیگر مجبور شدند بیایند اینجا بنشینند، یا تقصیر ماست یا اگر یک عده‌ای هستند که احیاناً عادت کرده‌اند، حتی شنیده‌ام یکی بچه‌هایش می‌گفتند: بابا! ننشین اینجا! هم خودت مال زیاد داری، هم ما. بیا برو خانه. آبروی ما را بردی. می‌گفت من اگر اینجا ننشینم مریض می‌شوم. ص۱ 🌹کانال شاخه طوبی 🌹 👇👇👇 @shakhehtoba https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
کانال شاخه طوبی🇮🇷
نامه‌ها بر نامه‌ها ۲۳ قسمت ۲ حالا ولو نماز شب نخواند، بیدار شود چای‌اش را بخورد، سماور روشن کند،
نامه‌ها بر نامه‌ها ۲۳ قسمت ۳ اگرنه وقتی که می‌دهد یک کمی سختش است، ولی آن موقعی که قرضش را می‌گیرد، چیزی را فروخته پولش را می‌گیرد، آن موقعی که در حال گرفتن خوشحال‌تر است، معلوم است که دست اخّاذ دارد. این دست، در بازشدن به سوی خلق و بسته شدن به سوی خلق این خودش یک معیار است؛ ببینید کدام وقت خوشحال‌تر هستید؟ آن موقعی که پول را می‌دهید خوشحال‌اید یا پول را می‌گیرید خوشحال‌اید؟ یکی از چیزهایی که آدم خیلی راحت؛ یک ترازوی بسیار عالی است، هر کسی خودش را پیش وجدان خودش بکشد، دیگر نیاز نیست که دیگری او را بکشد. حالا معنایش این نیست که اگر کسی پولی طلب دارد وقتی دارد می‌گیرد اگر خوشحال شد، آدم بدی است نه؛ خب پول داده دارد می‌گیرد. جنس فروخته دارد پولش را می‌گیرد. اما گفته‌اند ببینید که در کدام حالتان خوشحال‌تر هستید؟ اگر در حالِ گرفتن خوشحال‌تر هستید معلوم است که دل به سوی دنیا را دارید. حالا نه اینکه دل به دنیا داشتن بد باشد، آنجایی که آدم کار حرام نکند که بد نیست. غرض؛ این‌هایی که می‌بینید نوعا در اجتماع فقر دارند، یکی از نکات فقرشان این است که طهارت لباس‌شان را بدن‌شان را کمتر می‌پایند، کمتر. و همین موجب فقرشان می‌شود. روزی ظاهری می‌خواهی؛ از لباس از بدن، آدم همیشه پاک باشد، لباس آدم همیشه تمیز و پاک باشد. بالاخره این که فقیر است، تهی‌دست است، یک دست لباس (حالا کسی نمی‌گوید لباس گران‌قیمت داشته باشد، همان لباس ارزان‌قیمت همان لباس وصله‌دارش تروتمیز باشد) شستن آن؛ با همین آب خدا بگیرد بشویَد. این دیگر چیزی ندارد که همیشه خودش را کثیف نگه‌دارد، بگوید ما فقیریم. فقیر باشد، اما کثیف نباشد. فرق است بین فقیری و کثیفی. بعضی‌ها خيال می‌کنند چون فقیرند، باید همیشه از سر تا پا کثیف هم باشند! این که نیست. جناب رسول‌الله فرمود دائماََ بر طهارت بر پاکی؛ حالا یک وقتی پاکی در مقابل نجاست است، یک وقتی پاکی به عنوان تمیزی در مقابل کثیفی است. در کل مطلقا؛ چه پاکی در مقابل نجاست چه پاکی در مقابل کثیفی هرچه انسان پاک باشد، روزی‌اش زیادتر می‌شود، یک قاعده است. ولذا یکی از چیزهایی که این‌هایی که سرمایه دارند، معمولا سرمایه‌هایشان باز هم بیشتر می‌شود، یکی از چیزها این است که دائما لباس‌هایشان تروتمیز است. (عرض کردم) کسی نمی‌گوید که حتما باید لباس گران‌قیمت باشد نه؛ لباست وصله دارد؟ باشه اشکال ندارد. لباس انسان، ضعیف‌ترین پارچه‌ی قیمت بازار است؟ باشه اشکال ندارد. اما تمیز داشته باش! دائما شسته خیلی خوب. همان‌طور که حضرت آقا هم فرمودند: وقتی مسجد می‌آید جوراب او بو ندند پای او بو ندهد لباس‌های او تروتمیز باشد، این‌ها طهارت است این‌ها خودش روزی می‌آورد. حالا روزی را خدا چجور می‌دهد، بنا باشد که جفت‌و‌جور کند و روزی را برساند، یک طور می‌رساند که اصلا آدم فکرش را نمی‌کند! بعد می‌بینی یک درآمد بسیار کم او آنقدر برکت پیدا می‌کند! اما یکی دیگر شاید چندین برابر او درآمد دارد و اینقدر برکت هم ندارد! حالا بعضی‌ها که خوش‌روزی‌اند و خوش‌برکت هستند، درآمدشان معلوم نیست واقعا چقدر درآمد دارند، شاید خیلی کم هست؛ اما دست بخشش آنها تمیزی آنها رسیدن به دیگران، در مقام دادن، کمک کردن به امور خیریه، خیلی آدم دست و دلبازی است، خدا جوری برنامه‌ریزی می‌کند، گفت: فکر ما در کار ما آزار ماست کارساز کار ما در کار ماست او که کارساز است، او در کار است، تحویل او بدهیم، خودش یک جوری برنامه‌ریزی می‌کند عالم را! آقا جان امیرالمؤمنین در نهج؛ از آقا سؤال کردند که به چه چیز خدا را شناختی؟ فرمود: عرفتُ اللهَ بفسخ العزائم، عزیمه؛ اراده من خدا را به این شناختم که هر موقع آدم تصمیم می‌گیرد؛ یک‌درمیان مانع پیش می‌آید، نمی‌شود. أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ خدا بین فرد و بین قلب او هم فاصله می‌شود. گاهی بین اراده‌ی انسان با خود انسان فاصله می‌شود، تا به او بگوید که بدان در نظامی هستی که نظام نظام توحیدی‌ست. یک وحدت حقه‌ی محضه است به وحدت صنع در سرّ عالم، گرداننده‌ی نظام هستی‌ست. اوست که حقیقتِ گرداننده است. تو در نظام هستی استقلال فکری نداشته باش! درست است که فرمودند تدبیر امور کنید. از عبد تدبیر است در تحت تدبیر حق‌متعال، از حق‌متعال تقدیر است به مقدار سعه‌ی وجودی هر عبدی. به مقداری که او لیاقت دارد، اراده‌ی حق‌متعال به او تعلق می‌گیرد، می‌رساند. این است که آقا فرمود: هرگاه خواستم اراده بکنم، می‌بینم فسخ می‌شود! گاهی می‌بینید آدم اراده می‌کند امروز سر وقت برود فلان جا برسد؛ می‌بيند اتفاقا تمام راه‌ها همه به موانع برخورده است. 🌹کانال شاخه طوبی 🌹 👇👇👇 @shakhehtoba https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
کانال شاخه طوبی🇮🇷
نامه‌ها بر نامه‌ها ۲۳ قسمت ۴ خب برگردیم به اوایل عرض‌مان. تشبیه کردیم؛ گفتیم همین‌طور که فرمودند:
نامه‌ها بر نامه‌ها ۲۳ قسمت ۵ فردا می‌خواهد یک واقعه‌ای پیش بیاید می‌بینی امشب در قوه‌ی خیال او متمثل شده به او هشدار دادند؛ حواست را جمع کن! فردا می‌بینی به عینه واقعه پیش آمده، بو دارد. هر اندازه طهارت را در هر قوه‌ای زیاد بکنیم به همان اندازه می‌بینید بالا می‌‌رویم. این است که شرع می‌گوید دروغ نه، غیبت نه، افتراء نه، سوء ظن نه، حرف‌های باطل زدن نه، فحش دادن نه، القاب نابجا به همدیگر دادن! القاب نابجا! چقدر الان دوستان، رفقا با همدیگر جوان‌ها، غیر جوان، پیرها، میانسال، کهنسال، به همدیگر رسیدند، به چه القابی همدیگر را صدا می‌زنند! و لا تَنابَزوا بالاَلقاب سوره‌ی مبارکه‌ی حجرات؛ سوره‌ی آداب قرآن است، به انسان ادب می آموزد. و لا تنابزوا بالالقاب به همدیگر رسیدید همدیگر را به القاب نابجا صدا نزنید! با الفاظ درست! با کلمات محکم! این‌ها قوه‌ی خیال را مشوش می‌کند. قوه‌ی خیال مشوش شده؛ خواب‌ها مشوش است، از عالم غیب چیزی نصیبش نمی‌شود، اگر هم چیزی را از عالم غیب بگیرد؛ بعد خرابش می‌کند. فلذا یک خوابی را شروع می‌کند، ابتدای خوابش خوب است، یک کمی که جلوتر رفت می‌بیند که قوه‌ی خیال بازیگری درآورده آن را به هم می‌زند ابتدا خراب است وسط‌اش یک کمی خوب است مجددا آخر خواب باز خراب شده اول و وسط‌اش خوب است، آخر خراب شده اول و وسط خراب است، آخرش یک چیزکی خوب است؛ این‌ها زیر سر این است که این قوه‌ی خیال تطهیر نیست. دُم عَلی الطهارة یُوَسّع علیک الرزق سحر و بین‌الطلوعین برای سیر الی‌الله و برای شکار در نظام هستی، آدم نیاز به یک قوه‌ی خیال تطهیر شده دارد. این‌هایی که دارم می‌گویم نه به این معنا باشد که حالا کسی فیلم نگاه می‌کند حرام است؛ یک وقتی بحث فقهی می‌خواهید بفرمایید خیلی خب، از فقیه‌تان باید بپرسید از مرجع تقلید بزرگوارتان باید بپرسید که؛ آقا من اگر این فیلم هایی را که می‌بینم زن‌هایی که در آن حجاب اسلامی ندارند و و و آیا این اِشکال دارد یا ندارد؟ آن بحث دیگر است، آن را باید از مجتهد پرسید؛ مجتهد هم وقتی گفت اشکال دارد، حالا تلویزیون پخش می‌کند، فلان پخش می‌کند، بسیار خب؛ تلویزیون خیلی چیزها پخش می‌کند حالا کجا بر من واجب است که حتما من شبانه‌روز پیچ آن را باز کنم ببینم همه‌ی برنامه‌هایش چیست؟ نگاه نمی‌کنم! گفت سزای گران فروش چیست؟ نخریدن. حالا یک شمشیر به دست بگیرم سر تمام زن‌های اجتماع را بزنم که حتما روسری‌ات را بیاور جلو که مویت پیدا نباشد، به جای اینکه این کار را بکنی این کرکره را مواظب باش اینقدر سختی هم ندارد. اینقدر سختی ندارد! گفت اینقدر نوار می زنند ساز و آواز است‌، گفت کاری ندارد نمی‌شنوم. من خودم که مریض نباشم کسی به من مریضی نمی‌دهد؛ خب نمی‌شنوم. تلویزیون شاید شبانه‌روز صدها فیلم پخش کند، فیلم‌های عجیب و غریب، من نمی‌گویم فیلم‌های حرام، نه حلال! اما حالا کی گفته همه‌ی حلال‌ها را ما باید گوش کنیم؟ همه‌ی حلال‌ها را ما باید ببینیم؟ شما این همه مال حلال دارید مگر همه را می‌خورید؟! حالا؛ یک چیزی ببینم اگر واقعا برای قوه‌ی خیال من ضرر آور است، خاموش می‌کنم نمی‌بینم. بسیاری از این فیلم‌ها تشویش قوه‌ی خیال می‌آورد. واقعا آدم می‌داند که این طرف دارد شکلک در می‌آورد به اَنحای گوناگون، فقط برای اینکه یک کمی مثلا بخنداند! چه ضرورت دارد من حتما نگاهش کنم که قوه‌ی خیال مشوش بشود؟! او که می‌خواهد سحر داشته باشد، که واقعا در روستاها (حالا روستاهای اطراف ما که اینجوری است واقعا) یک ساعت و نیم دارد به اذان صبح، تمام بلندگوهای محلات همه سحرخوانی دارند، سحرخوانی‌ها چه شیرین! چه خوب! یک نفر در حال مناجات با بلندگو است، تمام مردم می‌شنوند، از خواب بیدار می‌شوند. گاهی بعضی‌ها یک سحرخوانی‌های خیلی شریفی دارند، طرف‌های ما رسم است، بعضی از سحرخوان‌ها وقتی سحرخوانی می‌کنند؛ مردم از خواب بیدار می‌شوند، هنوز قبل از اینکه غذایشان را برای سحر آماده کنند می‌آیند آن ایوان منزل‌شان می‌نشینند گریه می‌کنند! که حالا این‌ها در شهرها برداشته شده دیگر! معمولاََ شهرها از این سحرخوانی هم بی‌بهره شده‌اند. یعنی اگر کسی ساعت زنگ کوک نداشته باشد، شاید خیلی‌ها سحر نتوانند (طفلی‌ها) بلند بشوند، و خیلی‌ها هم شاید هم اصلا عادت کرده‌اند حالا سر شب یک غذایی می‌خوریم، حالا کی حوصله دارد سحر پا شود، بعد موقع اذان صبح که شده پا می‌شویم نماز می‌خوانیم! حیف است! آن سحر بیدار شدن چیز دیگری است. آن یک لقمه غذا میل کردن آن هم خودش یک حال دیگری است، اما آن بیداری در سحر چیزی دیگر است! بیداری! 🌹کانال شاخه طوبی 🌹 👇👇👇 @shakhehtoba https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
کانال شاخه طوبی🇮🇷
نامه‌ها بر نامه‌ها ۲۳ قسمت ۵ فردا می‌خواهد یک واقعه‌ای پیش بیاید می‌بینی امشب در قوه‌ی خیال او متمث
نامه‌ها بر نامه‌ها ۲۳ قسمت ۶ مناجات می‌کند؛ آن لحن مناجات! ای به به به! مناجات امام امیرالمومنین (ع) در سحرها، در مسجد کوفه؛ مولای یا مولای انت المولى و أنا العبد. یک نفر سحرخوان با لحن حقیقتاً محزون دل‌شکسته، ادا در نیاورد نه؛ دل‌شکسته لحن زیبا بسیار شریف با دل پر اندوه، یک ساعت دارد به اذان صبح این بلند شود؛ مولای یا مولای وقتی این صدا می‌پیچید در منطقه در شهر و در کوچه‌ها، حقیقت امر ملکوت عالم بلرزد. چه مزه‌ای دارد این برای روزه‌دار! این اصلا روزه‌دار را به وجد می‌آورد. وقتی پا می‌شود، این لحن و این صوت و این قرائت و آن ناله و آن گریه و آن سوز و آن اشک و خلوص سحرخوان، اصلا بطور کلی روزه‌گیرهای ما یک حال و هوای دیگری پیدا می‌کنند. خود به خود وقتی برخاستند به سجده می‌روند،خودبخود وقتی برخاستند به وجد در می‌آیند. خروس را نمی‌بینی؟! این که حضرت استاد ما در الهی‌نامه.شان فرمودند: «الهی، خروس را در سحر خروش است و حسن بیدار نباشد؟!» هر سحر که می‌شود، این خروس‌ها چقدر به لحن خودشان چه خوب می‌خوانند و چه عجیب است باب حیوانات! در مورد حیوانات آقایان نوشته‌اند: تمام حیوانات بلااستثنا وقت سحر بیدارند؛ همه‌ همه نزدیک اذان صبح بیدار می‌شوند. حتی در کتاب تذکرة الفقهای جناب حضرت علامه حلی (رحمة الله علیه) مضبوط آمده، دیدم آنجا آمده که حالا اگر کسی خروسی را برای بانک در سحر بجای اذان (سحرخوانی) یک خروسی را اجاره کند، آیا اجاره‌اش درست است یا نه؟ برود از کسی خروس بخرد بگوید اجاره می‌کنم می‌برم این یک ماه، ماه رمضان را دارم که خروس برای من سحر صدا بزند من بلند شوم. آنجا مرحوم علامه حلی این را پیش آورده‌ که: «آیا این اجاره صحیح است یا نه؟» برای اینکه خب شاید خروس اکثر شب‌ها صدا بزند، شاید گهگاهی شب‌ها صدا نزند و اجاره باید انتفاع و نفع آن عین مال به مستأجر باید برگردد. اینجوری شاید نفع به مستأجر برنگردد، رفت دنبال بحثهای علمی او؛ چه عجیب! حالا کسی نخندد به این حرف که بگوید خب امروز با داشتن ساعت؛ آقا جان ساعت دینگ دینگ کند، تا خروس نازنین بخواند فاصله‌اش از زمین تا آسمان است. خروس یک حیوان زنده است، ساعت یک جماد است. جماد کجا و نفس زنده کجا؟! آن هم یک حیوان وقتی برخیزد، انسان خجالت می‌کشد که ای داد و بیداد، حیوان خروس برخاست و من در خوابم! اینجا ساعت را می‌زند خاموش می‌کند و مجدداً باز به خواب می‌رود. نه؛ اونی که طبیعت است حساب دیگری دارد. ولذا سحرخوانی؛ این یکی از نکاتی است که متاسفانه در شهرها تقریباً برداشته شد. و حیف، حیف از چیزهایی که واقعاً در بین ما حیف است. آدم برود در شهر (مثلا) در یک محله با همدیگر ۵۰ تا ۱۰۰ تا ۲۰۰ تا ۵۰۰ تا خانوار بشوند و بگوید مسجد در دل محله‌ی ما باشد و ما اصلاً هر شب سحرخوان داشته باشیم، هر شب. یکی از کارهایی که آقایان اهل سنت می‌کنند، کار حسنه‌ای است. حالا چون سنی‌اند یک کمی ما لفظ سنی را می‌شنویم، فرمایشاتی پیش می‌آید، اما قبل از اذان صبح، اینها یک اذان می‌دهند اذان‌شان برای نماز شب‌شان است؛ چیز خوبی است. حالا ما شیعه‌ها الان کاری کردیم که اذان صبح صادق واجب نماز صبح را هم می‌خواهیم بگوییم، می‌ترسیم! همسایه‌ها می‌آیند می‌گویند آقا، اذیتمان می‌کند مریض داریم. نمی‌دانم این مریض شما شبانه‌روز پای آن تلویزیون عجیب و غریب نشسته، آن ویدئوهای کذایی و ماهواره‌های کذایی، چطور مریض نمی‌شود ولی یک اذانِ «أشهد أن لا اله إلا الله» می‌شنود مریض می‌شود؟! ای سبحان الله! چه بیچاره شدیم، ای داد بیداد! باید این مریضی خودمان را ببریم کجا درمان کنیم؟! حالا بله، یک کسی خانه‌اش نزدیک مسجد است، یک جوری بلندگو را تنظیم کنیم که خصوصاً چند خانوار برایشان گوش‌خراش نشود. اما این کار به جایی رسیده که کم‌کم بگویند آقا، اذان صبح را هم برداریم. بعد، آن آقایان در مسجد النبی در تمام مکه و مدینه (تشریف‌فرما شدید) تمام مساجدشان می‌بینید قبل از اذان صبح؛ نیم ساعت چهل دقیقه قبل از اذان صبح یک اذان دارند و تقریبا می‌بینید که پیران و حتی همراهشان جوانان کودکان می‌آیند مسجدالنبی که نماز شب بخوانند. سیره ،سیره‌ی خوبی است، عالی است! حالا ما اجرا نمی‌کنیم؛ دلیل بر این نیست که آنها بد می‌کنند، این یکی‌اش خیلی جالب هست.حالا اگر چیزهای دیگر جالبی هم دارند، این یکی خیلی جالب است. سحرخیز بار بیاییم. سحر را دلا شب را مده بیهوده از دست که در دیجور شب آب حیات است 🌹کانال شاخه طوبی 🌹 👇👇👇 @shakhehtoba https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
کانال شاخه طوبی🇮🇷
نامه‌ها بر نامه‌ها ۲۳ قسمت ۶ مناجات می‌کند؛ آن لحن مناجات! ای به به به! مناجات امام امیرالمومنین (ع
نامه‌ها بر نامه‌ها ۲۳ قسمت آخر اگر کسی واقعاً می‌خواهد مسیر انسانی را طی کند، بیداری در زمان سحر نزدیک به اذان صبح اصل است، بیداری در بین‌الطلوعین خیلی مهم است. حالا مگر اینکه یک وقتی برایش واقعاً مریضی باشد کسالتی باشد نتواند، وگرنه سر حال می‌کند نفس ناطقه را؛ برای گرفتن روزی در روز و هم برای روزی در شب و روز! روزی در شب و روز! این است که آقا جان امیرالمؤمنین آمده بودند در بازار کوفه دیدند مردم دارند معاملات می‌کنند؛ آقا های‌های گریه‌شان بلند شد! این گریه نعوذ بالله گریه‌ی تصنعی آقا نبود، حقیقتاً چون خودشان سحر دارند و شب‌ها؛ یَتَمَلْمَلُ کَتَمَلْمُلِ السَّلیم یَقُولُ آه مِنْ قِلَّةِ الزَّاد وَ طُولِ الطَّريق وَ بُعْدَ السَّفَرِ وَ عَظيمِ الْمورِد. هر شب جناب حجر بن عُدَی می‌گوید که از او سوال کردند؛ علی را چجور یافتی؟ گفت: علی کسی بود که ما روز می‌خواستیم با او روبرو بشویم، آن دهشت جمال علی آن عظموت او ما را می‌گرفت. این است که گفته بودند آقا کمی پرمطایبه بود، خودش را تنزل می‌داد یک مقداری لبخندی، یک مقداری بشاشیتی که آن عظموت آقا اگر جلوه می‌کرد قدرت دیدن آقا را نداشتند، توان نداشتند آفتاب صورت مبارک آقا را ببینند! حُجر می‌گفت که ما وقتی می‌خواستیم روز، آقا را نگاه کنیم دهشت آگاه ما را می‌گرفت، می‌خواستیم یک عرض مطلبی بکنیم یادمان می رفت زبانمان به لکنت می‌افتاد! لا اله الا الله اما شب‌های علی را هم می‌دیدیم؛ شب‌های علی یَتَمَلْمَلُ کَتَمَلمُلِ السَّلیم مثل یک آدم مارگزیده‌ای به خودش می‌پیچید! یَقُولُ آه مِنْ قِلَّة الزَّادْ هر شب هر شب هر شب، علی آنچنان به خودش می‌پیچید می‌نالید، آه! حالا علی که آه او پنهان است چقدر این آه سنگین بود که دوستان او هم گاهی در خلوت علی، او را می‌دیدند. آه از اینکه توشه راه قیامتم خیلی کم است؛ ای آقا! جان شما که کل روزها را در روزه هستید، شب‌ها تا به صبح در قیام‌اید، در سجود در رکوع‌اید، شما که روزی و زاد و توراهی قیامت‌تان اینجور کم است؛ آه منْ قِلَّة الزَّاد غذای توراهی‌ام کم است و عَظیمِ الْمُورِد و قیامت سنگین است و طُولِ الطریق راه هم طولانی است با این غذای کم چه باید بکنم، با این بار کم؟! یَقُولُ آه این است که فرمودند: آه از اسما الله است. آه آه پیران و جوانان! آه آه البته پیر خودبخود چون شکسته شده خودش آه دارد. آقا جان آقا جوان! جوانی یک لذتی دارد از جنبه‌ی معنوی و مادی. خوشا به حال آن جوانی که بتواند در جوانی لذت مادی‌اش را متعادل کند و لذت معنوی‌اش را بچشد. پیری یک لذتی دارد که جوانی ندارد؛ پیری پیری! این است که اتفاقاً همه‌ی اولیاءالله (اگر می‌گذاشتندشان) سعى می‌كردند پیر بشوند. چرا در بین ما اصطلاح شده؛ می‌خواهیم دعا بکنیم می‌گوییم ان‌شاالله پیر بشود، ان‌شاالله خدا ایشان را پیر کند پیر بشود فلانی پیر شود؟ چون پیری یک لذتی دارد که اصلاً آن لذت در جوانی نیست در جوانی! هرچه انسان در جوانی خوب هم باشد (که اصل این است که در جوانی خوب بشود) اگر در جوانی خوب بود آن لذت پیری را می‌برد. و پیری هم یک لذتی دارد که جوانی آن لذت را ندارد. ولذا آن جوانی که جوان‌مرگ بشود کَاَنَّهُ مثل اینکه چون لذت پیری را نچشیده است، از خدا یک طلبی دارد، یک طلبی دارد. این است که هرکس پیر شد (سن ۴۰، ۵۰، ۶۰) دیگر سن دارد بالا می‌رود، لطف کند به دنبال چشیدن لذت پیری باشد. آنجایی که لذت پیری خیلی خوب خودش را جلوه می‌دهد در اسم شریف آه جلوه می‌دهد، آه. اصلاً آه؛ یعنی یک چیزی هست آه آه آه! اصلاً خود آه؛ یعنی خدا آه از اسماءالله است آه؛ یعنی خدا. آه؛ چه عجیب هم هست! معمولاِ اسماءالله «یا» برمی‌دارد؛ یَا رَحْمَانُ، یَا اَللّهُ، یَا رَحِیمُ، یَا عَظیمُ، یَا غَفُورُ و همه «یا» برمی‌دارد؛ اما آه «یا» بر نمی‌دارد! دیگر «یا آه» نداریم. یعنی کسی که آه می‌گوید اصلاً از خدا دور نیست. پیر کیست؟ آن کسی است که دائماً به حق نزدیک است؛ چرا؟ چون صاحب آه است، آه آه آه آه 🌹کانال شاخه طوبی 🌹 👇👇👇 @shakhehtoba https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
بسم الله الرحمن الرحيم جلسه ۱۰ پیرامون علم اخلاق قرآنی و عرفانی بیانات علامه حسن زاده آملی این معارف علوم همه هستند؛ بالها. می شود که انسان هزاران بال داشته باشد. درباره حضرت جعفر طيار،درباره علمدار ابا عبدالله الحسین که سید ساجدین می فرماید: خدای متعال به جای آن دو بازوی بریده علمدار ابا عبدالله دو تا بال خدای متعال به او مرحمت فرمود که با آن بال هایش در ملکوت عالم پرواز می کند با ملائکه پرواز می کند، طیران می کند از این فرمایشات چه می خوانید از این حرف ها چه استفاده می کنید؟ این بالهای پرندگان اینجا را که می بینید اینها مثال،خیال، نقشه، تکذیب، الگویی هستند از آن رقائق، ازآن دقايق ،از آن حقایقی که درصرف این عالم است در بطون این عالم است . صورتی درزیردارد ،صورتی ، صورتی در زیر دارد آن چه در بالا است این. آن قوه ای را که آن روحانیت و معنويت، آن اسماء جمالی و جلالی و الهي را که حضرت عباس ابن علی ارواحنا له الفدا داراست . آن بالهای ملکوتی را از ماورای طبیعت پیاده اش کنیم پیاده اش کنیم بیاریم پایین،بیاریم پایین برسد تا به این عالم ماده آن بال بخواهد اینجا خودش را نشان بدهد می شود بال این پرندگان که می بینید. صورتی در زیر دارد آن چه در بالا است این. شب با این اختران نغز و خوش وزیبا است این . صورتی در زیر دارد آن چه در بالاست این صورت زیرین اگر با نردبان معرفت بر رود بالا همان با اصل خود یکتاست این صورت زیرین این بالها صورت زیرین این آبها و همینطور و همینطور، صورت زیرین اگر با نردبان معرفت بر رود بالا همان با اصل خود یکتاست این یک مقدار اعمال ذوق به فکر ظاهر این حرف ها نمی شود این سخن را گر نیاید هیچ فهم ظاهری گر ابو نصر هستی و گر بو علي سیناست این این صور را که اینجا می بینید از این ها منتقل بشوید منتقل بشوید برسید تا به خزانه تا به گنجینه این ان من شیء إلا عندنا خزائن تا به آن جایی که تمام این مبرات و خيرات تمام این کمالات، تمام این افاضات آن چه که می بینید، نور وجود است که سر تا سر دار وجود را فراگرفته از آن جا سرچشمه گرفته همانطور که از امیرالمومنین علی علیه السلام سوال می شود آقا جان وجود چیست ؟ فرمود : شما غير وجود را به من نشان بدهید تا من به شما بگویم 🌹کانال شاخه طوبی🌹 👇👇👇 @shakhehtoba https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a 💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏