آقا سعید علاقهی وافری به بچههای شهدا داشتن تا جایی که بهترین چیزهایی که تو این دنیا داشتن را اگر یه بچه شهید بهشون میگفت بده به من یا بده دست من باشه، هیچ دریغی از این موضوع نداشت.
پنجشنبهها در بهشت زهرا(س) یه هیئتی سر مزار شهدای گمنام داشتند و یکبار که رفته بودیم اونجا، من یادمه با اینکه موتور سواری بلد نبودم و گواهینامه هم نداشتم، موتور ایشون رو گرفتم تا یه دوری اون اطراف بزنم. اون موقع آقا سعید یه هوندای باک آبیه ژاپنی داشت که داد به من، سوار شدم و رفتم.
سمت خانهی شهید که رسیدم گاز از دستم در رفت و با موتور رفتم تو اون شیرهای بتونی که قدیما بود؛ فرمون موتور کج شد. دو سه نفر منو بلند کردن و پیاده شدم یه ذره فرمون موتور رو با دست صاف و صوف کردم، بعد با ترس و لرز اومدم خدمت آقا سعید.
ایشون تا موتور را دید معلوم بود که متوجه موضوع شده ولی اصلا به روی خودش نیاورد و گفتش که موتور سواری خوب بود؟ خوش گذشت؟! تونستی چیزی یاد بگیری؟!
این برای من جای تعجب داشت که اگر واقعاً خود من بودم جبهه میگرفتم و میگفتم آقا شما بلد نیستی چرا سوار شدی؟!
ولی آقا سعید خیلی مهربون یه دستی رو سر بنده کشید و گفتش حالا موتور سواری هم یاد میگیری. دفعههای بعد اومدی، جاهای خلوتتر بیشتر موتور رو میدم تا شما یاد بگیری.
این رفتار واقعا نشان از صبوری و تقوای ایشون و ارادت و دید خاصی بود که نسبت به فرزندان شهدا داشت.
راوی؛ آقای روح الله #غفاری
#خاطرات_سعید
____________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
سلام و عرض ارادت
با شهیدان شاهدی و مومنی
در طریق الحسین(ع)
به نیابت و یاد شهیدانی که رفتند تا راه برای رفتن لشگر عظیم اربعینیها تا ظهور الحجه(عج) باز بماند.
#ارسالی_اعضا
@shalamchekojaboodi
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
سلام و عرض ارادت با شهیدان شاهدی و مومنی در طریق الحسین(ع) به نیابت و یاد شهیدانی که رفتند تا راه ب
سلام و احترام خدمت شما
خوش به سعادتتان
روزی که این تصاویرِ تهیه شده توسط آقای کشاورز محمدیان، در کانال قرار گرفت، منتظر روزی بودیم که چاپ شدهی آنها را در طریق الحسین(ع) ببینیم که الحمدلله محقق شد.
شهدا همراهتان، خیلی التماس دعا 🤲
هدایت شده از شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
هر کس در شب جمعه شهدا را یاد کند، شهدا او را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد میکنند. (شهید مهدی زین الدین)
شهدا را با #صلواتی یاد کنیم ♥️
@shalamchekojaboodi
هدایت شده از شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
صدای سعید ، من که زائر کرببلایم.mp3
2.63M
من که زائر کرببلایم
من مسافر شام بلایم ...
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
چقدر خوبه که تصاویر می تونه مزار شهید مؤمنی در امامزاده عباس چاردونگه را به مزار شهید شاهدی در قطعه ۲۹ بهشت زهرا متصل کنه؛ دو برادر در یک قاب♥️
چه گل آرایی زیبایی💐
زیارت قبول
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
یک اربعین برای تو حیران شدم حسین
مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین
با چند قطره اشک دل من سبک نشد
ابری شدم به پای تو باران شدم حسین
زلفی اگر که ماند برایت سفید شد
در اول بهار زمستان شدم حسین
کوفه به کوفه کوچه به کوچه گذر گذر
قاری شدی مفسّر قرآن شدم حسین
دیدی چگونه آخر عمری دلم شکست
دیدی چگونه پاره گریبان شدم حسین
تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم
دارم سر مزار خودم گریه می کنم
هر چند در مسیر سرت ازدحام بود
اما درست مثل همیشه امام بود
بی تو سوار ناقه ی عریان شدم حسین
من که به روی چشم علمدار جام بود
یادم نمی رود سر بالا نشین تو
بازیچه ی نگاه اهالی شام بود
در حرف های مرد و زن پشت بام ها
چیزی اگر نبود فقط احترام بود
با دست سنگ صورت تو خط خطی شده
از بس که آفتاب تو نزدیک بام بود
تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم
دارم سر مزار خودم گریه می کنم
هم پیرهن که ماند برایم بدن نداشت
هم پیکر تو روی زمین پیرهن نداشت
ای بی کفن برادرم ای بوریا نشین
این چادرم لیاقت خلعت شدن نداشت؟
آن گونه ای که من وسط خیمه سوختم
پروانه هم دل و جگر سوختن نداشت
گل های باغت از همه رنگی گرفته اند
یعنی کسی نبود که دست بزن نداشت
مردی نبود اگر یل ام البنین که بود
هرگز کسی نگاه جسارت به من نداشت
تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم
دارم سر مزار خودم گریه می کنم
ای سایه بلند سرم ای برادرم
آیینه ی ترک ترکِ در برابرم
بالم شکسته است و پرم پر نمی زند
اما هنوز مثل همیشه کبوترم
من قول داده ام که بگیرم سر تو را
از دست نیزه ها و برایت بیاورم
حالا سری برای تو آورده ام ولی
خاکستری و خاکی و ای خاک بر سرم
بگذار اول سخن و شکوه ام تو را
ای ماه زینب از نگرانی درآورم
هر چند کوچه کوچه تماشا شدم ولی
راحت بخواب دست نخورده است معجرم
تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم
دارم سرمزار خودم گریه می کنم
دستی که چوب زد لب قرآنی تو را
زیر سوأل برد مسلمانی تو را
بالای تخت رفتی و دستم نمی رسید
تا که رفو کنم سر پیشانی تو را
می خواستند پیش همه کوچکت کنند
اما خدات خواست سلیمانی تو را
ای کاش ما برادر و خواهر نمی شدیم
حیران نبودم این همه حیرانی تو را
این سر، شکسته هست ولی سرشکسته نیست
یعنی کسی ندید پشیمانی تو را
تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم
دارم سر مزار خودم گریه می کنم
علی اکبر لطیفیان
#اربعین
#مرثیه_حضرت_زینب سلام الله علیها
https://eitaa.com/sobhehoseini