eitaa logo
شلم شوربا با طعم بستنی کاکائویی
26 دنبال‌کننده
469 عکس
62 ویدیو
7 فایل
خط خطی های #باران
مشاهده در ایتا
دانلود
دیروز از صبح که بیدار شدیم همه چیز شروع شد. یکشنبه معصومه امتحان ریاضی داشت و رضا امتحان علوم. برنامه ریزی سختی بود چون خودم هم باید چندتا کار مهم انجام میدادم: باید یه اتود رو رنگ آمیزی می‌کردم. یسری متن سنگین رو باید روان سازی و جذاب می‌کردم. تمرین کلاس شعر بیست تا مصرع با وزن‌های خواسته شده بود که باید تا ساعت۸ می‌نوشتم. یه داستان هم باید ویرایش و تحویل می‌دادم! کارهای خونه و پخت و پز و شستشو هم که سرجاش بود. تا شب نفهمیدم چطور گذشت و چطور کارها رو انجام دادم. ساعت دو شب بود که هنوز مشغول پرسش و پاسخ از رضا بودم. این روزا مادرا خیلی خسته هستن هواشونو داشته باشید لطفا🙏🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شلم شوربا با طعم بستنی کاکائویی
سلااااام این روایت رو در کتاب علی از زبان علی خوندم و خیلی به دلم نشست داستانش رو نوشتم اگه دوست داشتید بخونید و نظرتونو بگید خوشحال میشم☺️👇
آرزوی نخل نخل ساکت و آرام گوشه‌ای ایستاده بود، شاخه‌هایش را بالا گرفت. نگاهی به خورشید کرد و گفت:«تو که آن بالایی بگو ببینم چه می‌بینی؟» آهی کشید و ادامه داد:«من که به زمین چسبیده‌ام» و سعی کرد ریشه‌اش را تکان دهد اما موفق نشد. شاخه‌اش را به زیر انداخت و ساکت ماند، خورشید نور طلایی‌اش را بر سر نخل پاشید. گفت:«در عوض تو قوی هستی خیلی قوی!» نخل صدای پایی شنید. به اطراف نگاه کرد پیامبر (صلی الله علیه و آله) را دید که همراه حضرت علی (علیه السلام) کمی دورتر از او روی تخته سنگی نشستند. نخل آرام گفت:«کاش می‌شد جلوتر بروم و پیامبر(صلی الله علیه و آله) را بغل کنم» نخل پیامبر (صلی الله علیه و آله) را دید که خرمایی در دهان علی (علیه السلام) گذاشت وصدای علی (علیه السلام) را شنید که می‌گفت:«جانم فدای تو ای مصطفی» نخل هنوز دلش می‌خواست نزدیک‌تر برود اما ریشه‌های محکمش به او اجازه نمی‌دادند. در فکر بود که چند مرد را دید، آن‌ها به پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزدیک شدند. یکی از آن‌ها با عبایی بلند و موهایی آشفته جلو آمد گفت:«ای محمد اگر تو پیامبر خدایی نشانه‌ای بیاور تا ما حرفت را باور کنیم!» پیامبر (صلی الله علیه و آله) لبخندی زد و فرمود:«چه نشانه‌ای می‌خواهید؟» مردی قدبلند با ابروهای درهم جلو آمد، نخل اصلا از او خوشش نیامد، نگاهش را برگرداند و فقط صدایش را شنید، مرد گفت:«به آن درخت بگو از زمین کنده شود و پیش تو بیاید!» نخل تا این حرف را شنید سربرگرداند و به مرد که به او اشاره می‌کرد نگاه کرد! سعی کرد ریشه‌اش را تکانی بدهد، اما او هرگز موفق نشده بود از زمین جدا شود. به چهره‌ی پیامبر(صلی الله علیه و آله) نگاه کرد، پیامبر(صلی الله علیه و آله) رو به نخل فرمود:«ای درخت اگر باور داری که من پیامبر خدا هستم با ریشه‌هایت از زمین جدا شو و به دستور خدا کنار من قرار بگیر!» خورشید به گرمی شاخه‌ی نخل را نوازش کرد و گفت:«داری به آرزویت می‌رسی! منتظر چه هستی برو» نخل چشمانش را بست نفس محکمی کشید و آرام ریشه‌هایش را تکان داد، زیر لب گفت:«خدایا من برای اجرای دستور تو و پیامبرت آماده‌ام» ریشه‌هایش از خاک بیرون آمدند شاخه‌هایش از شادی تند تند تکان می‌خوردند سر و صدای عجیبی پیچید. نخل آرام آرام جلو رفت و بین پیامبر(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام) ایستاد، شاخه‌هایش را روی شانه‌های پیامبر(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه السلام)گذاشت، رو به خورشید گفت:«می‌بینی به آرزویم نزدیک شدم فقط کمی مانده» همان مرد اخمو عقب رفت، در حالی که عرق می‌ریخت گفت:«اگر راست می‌گویی بگو از وسط به دو نیم شود و نیمی از آن جلوتر بیاید!» پیامبر(صلی الله علیه و آله) رو به نخل فرمود:«ای نخل از وسط نصف شو و پیش من بیا!» نخل آرام دو نیم شد، نزدیک‌تر رفت. شاخه‌هایش را دور پیامبر پیچید و پیامبر را در آغوش کشید. لبخند زد گفت:«خورشید عزیزم دیدی؟ به آرزویم رسیدم!» حالا خرماهایش شیرین‌تر از همیشه شده بودند. مرد اخمو گفت:«دستور بده نخل مثل قبل شود و سرجایش برگردد» پیامبر(صلی الله علیه و آله) دستی به تنه‌ی نخل کشید و فرمود:«به شکل قبل شو و سرجایت برگرد» برای نخل جداشدن از پیامبر(صلی الله علیه و آله) خیلی سخت بود اما باید به حرف پیامبر خدا گوش می‌داد آرام آرام از پیامبر(صلی الله علیه و آله) جدا شد و به جای خود برگشت.
سال ۸۹ سال جالب و پرکاری بود. جالب از این جهت که اولین قدم جدی من برای نوشتن بود. بعد از خواندن کتاب‌های خاطرات شهدا تصمیم گرفتم یک کتاب بنویسم. برای من که ۲۱سال بیشتر نداشتم قدم بزرگی بود. اولین سوژه و ایده، دو برادر شهید هم استانی خودم بود. خانواده شهید را از نزدیک می‌شناختم. می‌دانستم هیچ یک از اطرافیان، حتی حرفی و سوالی از این دو شهید مطرح نمی‌کردند؛ تا پدر و مادر شهید یاد شهیدانشان نیفتند و دلشان نشکند. حتی وقتی تلویزیون تصاویر مربوط به جنگ و شهدا نشان می‌داد فورا کانال را عوض می‌کردند که مباد اشک مادر شهید دربیاید! با این همه من تصمیم خودم را گرفته بودم. یک شب همراه همسرم خدمت پدر و مادر این دو شهید رسیدیم. همسرم از قبل گفته بودند که حرفی نمی‌زنند پس خودم باید شروع می‌کردم. کنار مادر شهید نشستم. بعد از کمی مقدمه چینی آرام گفتم:«عزیزجون می‌شه یه خواهشی ازتون بکنم؟» خنده روی لبانش نشست، منتظر بودند ادامه بدهم:«راستش یسری کتاب هست که خاطرات شهدا رو توش نوشتن با این کار یاد شهید تا همیشه زنده می مونه. حیفه خاطرات شهدای شما مکتوب نشه» با بغض گفت:«کسی نیست خاطرات پسرای منو بنویسه» دلم قرص شد:«من می‌نویسم ، برام می‌گید» چشمانش پر اشک شوق شد، ترکی و فارسی را در هم کرد:«واقعا؟ یازیرَی بالام؟ سخت نیست برات؟» نگاهش به پسرم افتاد که آن زمان دو سالش نشده بود. گفتم:«نه، برای من سخت نیست اگه برای شما سخت نباشه!» خلاصه که کار را شروع کردم. هرشب مهمان مادر و پدر شهید می‌شدم و ساعت‌ها پای درددل‌ها و خاطراتشان می‌نشستم. اشک‌ها و لبخندهایی که ذره ذره می درخشیدند و به قلب خسته من نور می‌بخشیدند؛ سعادتی بود که شامل حالم شده بود. چقدر لذت بخش بود اینکار و لذت بخش‌تر زمانی بود که کتاب چاپ شده را تقدیمشان کردم و اشک شوق را در چشمانشان دیدم. مادر شهید می‌گفتند:«خداروشکر که قبل از مردنم خاطرات بچه‌هام رو برات گفتم» و حالا سالگرد فوت این مادر بزرگوار است. چقدر از این پدرها و مادرها را از دست دادیم بدون اینکه خاطراتشان ثبت شود! فرصت‌ها را از دست ندهیم. ثبت خاطرات شهدا همه‌‌اش درس است! شادی روح مادران شهدا صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از بهتر بنویسیم
📌گامی مؤثر برای ️⃣ 🌺 یکی از بهترین تمرین‌های افزایش خلاقیت، «ذکر روزانه» است. 👈 مدتی این تمرین را انجام دهید تا تأثیر چشمگیر آن را بر خلاقیت خودتان در نویسندگی‌ ببینید؛ ✨✨ ارتباط‌گیری شما با چهار «خ» خلاقیت، ✔️هم مهارت نویسندگی شما را قوت می‌دهد ✔️و هم به رشد و آرامش شما کمک می‌کند. 📝 صبح قبل از شروع کار روزانه، طبق دستور زیر دو صفحه بنویسید؛ 📖 صفحه نخست،
 آنچه من در مقام دریافت
مرتبطم با: ۱- 🌷خدای سبحان🌷؛ ۲- 🍀خلقت‌ (که شامل تمام مخلوقان حیوانی و گیاهی، طبیعت و غیر طبیعت، جماد و غیر جماد می‌شود)؛ ۳- 👥خلق (که شامل هر انسانی می‌شود: اقوام، آشنایان، همسایگان، هم‌وطنان، غیر هم‌وطنان، اموات، شهدا و همچنین 🌸حضرات معصوم🌸 علیهم‌السلام و حتی پدیده‌هایی که به خلق مرتبطند، مثل «انقلاب اسلامی»)؛ ۴- 👤خود (خود شخص شما که شامل تمام نعمت‌ها و سرمایه‌های جسمی و غیر جسمی، رفتار، نقاط ضعف و قوت و حالات و... خودتان می‌شود) صفحه دوم،
آنچه من در مقام پرداخت، 
مرتبطم با: ۱- 🌷خدای سبحان🌷[چون این صفحه یادداشت‌های شما در جایگاه افاده است، منظور، افاده به هرچه که امکان اضافه‌شدن به نام حضرت حق را دارد؛ مثل دین خدا]؛ ۲- 🍀خلقت‌؛ ۳- 👥خلق؛ ۴- 👤خود. این تمرین را انجام دهید و بدانید که این نوشته‌ها حتما برای قلم شما و خودتان مفید و ارزشمند خواهد بود. ✍️ علی فراهانی 💠 بیایید : 🆔 @behtarbenevisim
هدایت شده از بهتر بنویسیم
📌 چند نکته درباره تمرین : 🍓 در این تمرین به‌هیچ‌وجه به رعایت ترتیب، انتخاب واژه مناسب، نشانه‌ها و نقطه ویرگول‌ها و پردازش‌های زیبای ادبی، فکر نکنید. هر قیدی که شما را از اصل تمرین دور ‌کند، مثل اینکه که آیا زبان نوشتاری شما معیار است یا محاوره، دشمن شما است؛ پس به هیچ‌کدام از آن‌ها توجه نکنید. 🍇 این نوشته‌ها، یادداشت‌های شخصی و خلوت‌گاه شمایند. آنچه ممکن است برای دیگران خواندنش مفید باشد، آن سوژه‌ها و موضوعاتی است که از دل به دست میاورید؛ پس در نوشتن ذکر روزانه جز نوشتن در چارچوب ارتباطتان با خداوند متعال و سه «خ» دیگر، خودتان را محدود نکنید. 🍒 ممکن است نوشته شما، شبیه گزارش بشود یا داستان یا هر چیزی، این‌ها چیز مهمی نیست. فقط فراموش نکنید که نباید ملاحظه‌ نوشتاری شما را اسیر کند. 🍑صفحه نخست، مقام دریافت شما است. یعنی هرگونه ارتباط مادی و معنوی که در جهت دریافت شما با خداوند متعال و سه «خ» دیگر است؛ (چه احساس یا عقل شما آن را فایده بداند یا ضرر یا چیزی خنثی)، آن را بنویسید. صفحه دوم، مقام پرداخت شما است؛ یعنی هرگونه ارتباطی که در جهت پرداخت شما است. 🍎 این تمرین شما را ریزبین🧐 می‌کند. از ارتباط‌های شما با محیط مادی و معنویتان، ترکیب‌ها می‌آفریند و درنهایت، منجر به خلاقیت و رشد ارتباط‌های شما می‌شود. 👈 نمونه زیر، صرفاً مثالی است برای معلوم شدن این تمرین و محتوای آن خیالی است ولی شما حتماً در دفتر شخصی خود، واقعی بنویسید و اگر مایل بودید از سوژه‌ها و پردازش‌های زیبای آن، دیگران را بهره‌مند کنید. 👌 اگر به نمونه زیر دقت کنید، موجی از سوژه‌ها و موضوعات مختلفی را برای یادداشت‌نویسی، کشف خواهید کرد و مطمئناً نوشته‌های شما، سوژه‌های بیشتر و بهتری خواهند داشت. 👇👇👇👇👇👇👇 ✍️ علی فراهانی 💠 بیایید : 🆔 @behtarbenevisim