🔷فرازی از وصیت نامه ی
🌹#شهیدعبدالمطلب_اکبری
🌷... امیدوارم که شهادتم ، عبرتی باشد برای آنهائی که اهل مسجد و نماز نیستند و از مسجد و نماز می گریزند ، آنهایی که بی خیالند و از جبهه و جنگ خبری ندارند ، به جبهه نمی روند ، اگر هم می روند جبهه را رها کرده فرار می کنند .
🌷امیدوارم که بعد از شهادت من دیگر آنها آدم شوند و حرف امام که می فرماید « مسجد سنگر است سنگرها را حفظ کنید » خوب وارد گوش آنها شود ...
🌹#شهیدان_زنده_اند
🌹#شادی_روح_شهیدان
#صلوات
@shamime141
سیمای #شهدا را خدا از بچگی توی صورتش گذاشته بود. سعید عجیب چهرهای نورانی داشت، آنقدر که هروقت نگاهش میکردم بلند ذکر «ماشاءالله و لاحول و لاقوه الا بالله» را به زبان میاوردم. «اصلا انگار سیمای #شهدا را خدا از همان بچگی روی صورت سعید نقاشی کرده بود.»
«وقتی که در تابوت را برداشتند تا چهره ماه سعید را ببینم، بلند گفتم مادر حیف این چشمها بود که با مرگی غیر از #شهادت بسته شوند. اصلا حیف این صورت و سیما بود که #شهید نشود!»
یک روز رفتم مزار#شهدا، دیدم آقایی روی قبر سعید افتاده و دارد بلند بلند گریه میکند. از او پرسیدم سعید من را میشناسید، گفت من تا لحظه آخر کنارش بودم. آتش دشمن بیامان روی سرمان میبارید ولی سعید با آرامش خاصی داشت توی سنگر نماز میخواند. از نگرانی چندین مرتبه رفتم دنبالش که از سنگر بیرون بیاید ولی اصرار داشت اجازه بدهم نماز آخرش را با حال بخواند. میگفت این نماز، نماز آخرم است.
خمپاره آمده بود و تا سینهاش سوخته بود، صورت و چشمش هم سوخته بود و دستش هم تقریباً قطع شده بود...😭
مادر#شهیدسعیدچشم_براه
#شادی_روح_پاک_شهید
#صلوات
🥀@shamime141
🔷فرازی از وصیت نامه ی
🌹#شهیدعبدالمطلب_اکبری
🌷... امیدوارم که شهادتم ، عبرتی باشد برای آنهائی که اهل مسجد و نماز نیستند و از مسجد و نماز می گریزند ، آنهایی که بی خیالند و از جبهه و جنگ خبری ندارند ، به جبهه نمی روند ، اگر هم می روند جبهه را رها کرده فرار می کنند .
🌷امیدوارم که بعد از شهادت من دیگر آنها آدم شوند و حرف امام که می فرماید « مسجد سنگر است سنگرها را حفظ کنید » خوب وارد گوش آنها شود ...
🌹#شهیدان_زنده_اند
🌹#شادی_روح_شهیدان
#صلوات
@shamime141
دستِ #داوودبصائری (#شهیدسمت_راست) را گرفتم و در دست رفیق دیگرمان اکبر قهرمانی گذاشتم؛ به اکبر هـم سفارش کردم مراقب داوود باشد.از نقطه ی رهایی باید عازم خط میشدیم؛ خداحافظی کردیم و از یکدیگر قول شفاعت گرفتیم.
صبح روز بعد، پاتک سنگین دشمن روی کانال ۱۱۲ آغاز شد. حجم آتش به قدری شدید بود که از گرمای انفجارهای مداوم در داخل کانال، احساس میکردیم پوست بدنمان دارد میسوزد و ریه هایمان داغ شده است.
زیر آن آتش باران شدید، ناگهان داوود و اکبر را دیدم که کنار هم به دیوار کانال تکیه داده بودند. با دیدن این دو بچه محل در آن وادی آتش و خون، کلی خوشحال شدم؛ آنها هم با دیدن من خیلی ذوق کردند. دستی برایشان تکان دادم که به یکباره گلوله ی توپ ۱۲۰ نزدیک آنها به زمین خورد. گرد و خاک که فرو نشست،دیدم سر داوود به روی شانه اکبر افتاده و همینطور کنار هم به شهادت رسیده اند. قلبم داشت از حرکت می ایستاد با حسرت نگاهشان کردم و در دل از خدا خواستم شفاعتشان را شامل حال من گرداند.
پیکر مطهرشان تا سال ۷۳ به همین شکل در منطقه فکه، زیارتگاه ملائکة الله بوده.
🌹#شهید_داوود_بصائری
🌹#شهید_اکبر_قهرمانی
#شادی_روح_پاکشان
#صلوات
🥀@shamime141
27.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طیب، چطور "طیب" شد؟!
از زبان حجتالاسلام عالی
💐به روحِ با کرامت
#شهیدطیب_حاج_رضایی و
#شهیدحاج_اسماعیل_رضایی و امام خمینی رضوان الله تعالی علیهم، صلوات فاطمی هدیه بفرمائید.
🌹#شهیدطیبحاجرضایی
🌹#شهیداسماعیلرضایی
#شادی_روح_پاکشان
#صلوات
🥀@shamime141
دستِ #داوودبصائری (#شهیدسمت_راست) را گرفتم و در دست رفیق دیگرمان اکبر قهرمانی گذاشتم؛ به اکبر هـم سفارش کردم مراقب داوود باشد.از نقطه ی رهایی باید عازم خط میشدیم؛ خداحافظی کردیم و از یکدیگر قول شفاعت گرفتیم.
صبح روز بعد، پاتک سنگین دشمن روی کانال ۱۱۲ آغاز شد. حجم آتش به قدری شدید بود که از گرمای انفجارهای مداوم در داخل کانال، احساس میکردیم پوست بدنمان دارد میسوزد و ریه هایمان داغ شده است.
زیر آن آتش باران شدید، ناگهان داوود و اکبر را دیدم که کنار هم به دیوار کانال تکیه داده بودند. با دیدن این دو بچه محل در آن وادی آتش و خون، کلی خوشحال شدم؛ آنها هم با دیدن من خیلی ذوق کردند. دستی برایشان تکان دادم که به یکباره گلوله ی توپ ۱۲۰ نزدیک آنها به زمین خورد. گرد و خاک که فرو نشست،دیدم سر داوود به روی شانه اکبر افتاده و همینطور کنار هم به شهادت رسیده اند. قلبم داشت از حرکت می ایستاد با حسرت نگاهشان کردم و در دل از خدا خواستم شفاعتشان را شامل حال من گرداند.
پیکر مطهرشان تا سال ۷۳ به همین شکل در منطقه فکه، زیارتگاه ملائکة الله بوده.
🌹#شهید_داوود_بصائری
🌹#شهید_اکبر_قهرمانی
#شادی_روح_پاکشان
#صلوات
🥀@shamime141
27.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طیب، چطور "طیب" شد؟!
از زبان حجتالاسلام عالی
💐به روحِ با کرامت
#شهیدطیب_حاج_رضایی و
#شهیدحاج_اسماعیل_رضایی و امام خمینی رضوان الله تعالی علیهم، صلوات فاطمی هدیه بفرمائید.
🌹#شهیدطیبحاجرضایی
🌹#شهیداسماعیلرضایی
#شادی_روح_پاکشان
#صلوات
🥀@shamime141
سیمای #شهدا را خدا از بچگی توی صورتش گذاشته بود. سعید عجیب چهرهای نورانی داشت، آنقدر که هروقت نگاهش میکردم بلند ذکر «ماشاءالله و لاحول و لاقوه الا بالله» را به زبان میاوردم. «اصلا انگار سیمای #شهدا را خدا از همان بچگی روی صورت سعید نقاشی کرده بود.»
«وقتی که در تابوت را برداشتند تا چهره ماه سعید را ببینم، بلند گفتم مادر حیف این چشمها بود که با مرگی غیر از #شهادت بسته شوند. اصلا حیف این صورت و سیما بود که #شهید نشود!»
یک روز رفتم مزار#شهدا، دیدم آقایی روی قبر سعید افتاده و دارد بلند بلند گریه میکند. از او پرسیدم سعید من را میشناسید، گفت من تا لحظه آخر کنارش بودم. آتش دشمن بیامان روی سرمان میبارید ولی سعید با آرامش خاصی داشت توی سنگر نماز میخواند. از نگرانی چندین مرتبه رفتم دنبالش که از سنگر بیرون بیاید ولی اصرار داشت اجازه بدهم نماز آخرش را با حال بخواند. میگفت این نماز، نماز آخرم است.
خمپاره آمده بود و تا سینهاش سوخته بود، صورت و چشمش هم سوخته بود و دستش هم تقریباً قطع شده بود...😭
مادر#شهیدسعیدچشم_براه
#شادی_روح_پاک_شهید
#صلوات
🥀@shamime141
#روی_بال_فرشتگان
🌷با هم غسل شهادت کردیم و برای عملیات آماده شدیم. او گفت: «لیاقت شهادت ندارم. امّا غسل شهادت میکنم. شاید نصیبم بشه و اگه نتونستم سالار شهیدان (ع) رو توی کربلا ملاقات کنم، با شهادتم او رو ببینم.»
🌷....ما سرگرم کار بودیم که خمپارهی بعثیها به میان تانکی که ما آن را تعمیر میکردیم، پرتاب شد. محمّد کاملاً زیر تانک قرار داشت و من عقبتر بودم. وقتی به خودم آمدم، غرق خون بودم و دو پایم مجروح شده بود. صدا کردم: «محمّد! محمّد!» محمّد نبود. فرشتگان سبکبال، او را بلند کردند و با خود بردند....
خاطره ای به یاد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹#شهیدمعززمحمّدرضاانارکی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر
#صلوات
🥀@shamime141
📌 مهندس خوشتیپی که در اغتشاشات پاییز ۱۴۰۱ #شهید شد.
🔹 حسین اوجاقی، یکی از #شهدای اغتشاشات ۱۴۰۱ است که کارشناسی ارشد حسابداریاش را گرفته و در حال آماده شدن برای شرکت در کنکور دکترا بود. ۳۰ شهریورماه همان سال یکی از اغتشاشگران چاقوی خود را در قلب او فرو کرد و حسین به #شهادت رسید.
◇ حالا بعد از یک سال مادرش که انگار ۲۰ سال پیر شده، به کمک دوستان حسین، پایگاه بسیج علامه طباطبایی را میگرداند. او همه دیوارهای خانه را با عکس های حسین زیبا کرده و راه پسری را ادامه میدهد که خودش مسیر را نشانش داده.
◇ در یکی از دل نوشته های مادر حسین آمده: «مامانجان! شب شد و باز دلتنگی اومد سراغم.
نفسِ مامان، تمام جهانِ مامان، آرومم کن.
مگه #شهید نیستی؟
یک سربزن به مامان.
دلتنگتم عشق مامان.
مامان فدای خندههات.
خوش میگذره کنار اهل بیت؟ بیا ببینمت.
الحمدلله عاقبت بخیر شدی بالاخره.»
🌹🌹🌹🌹🌹🌹#مهندس_شهید_حسین
#اوجاقی
#شادی_روح_پاکش
#صلوات
🥀@shamime141
📌 مهندس خوشتیپی که در اغتشاشات پاییز ۱۴۰۱ #شهید شد.
🔹 حسین اوجاقی، یکی از #شهدای اغتشاشات ۱۴۰۱ است که کارشناسی ارشد حسابداریاش را گرفته و در حال آماده شدن برای شرکت در کنکور دکترا بود. ۳۰ شهریورماه همان سال یکی از اغتشاشگران چاقوی خود را در قلب او فرو کرد و حسین به #شهادت رسید.
◇ حالا بعد از یک سال مادرش که انگار ۲۰ سال پیر شده، به کمک دوستان حسین، پایگاه بسیج علامه طباطبایی را میگرداند. او همه دیوارهای خانه را با عکس های حسین زیبا کرده و راه پسری را ادامه میدهد که خودش مسیر را نشانش داده.
◇ در یکی از دل نوشته های مادر حسین آمده: «مامانجان! شب شد و باز دلتنگی اومد سراغم.
نفسِ مامان، تمام جهانِ مامان، آرومم کن.
مگه #شهید نیستی؟
یک سربزن به مامان.
دلتنگتم عشق مامان.
مامان فدای خندههات.
خوش میگذره کنار اهل بیت؟ بیا ببینمت.
الحمدلله عاقبت بخیر شدی بالاخره.»
🌹🌹🌹🌹🌹🌹#مهندس_شهید_حسین
#اوجاقی
#شادی_روح_پاکش
#صلوات
🥀@shamime141
#روی_بال_فرشتگان
🌷با هم غسل شهادت کردیم و برای عملیات آماده شدیم. او گفت: «لیاقت شهادت ندارم. امّا غسل شهادت میکنم. شاید نصیبم بشه و اگه نتونستم سالار شهیدان (ع) رو توی کربلا ملاقات کنم، با شهادتم او رو ببینم.»
🌷....ما سرگرم کار بودیم که خمپارهی بعثیها به میان تانکی که ما آن را تعمیر میکردیم، پرتاب شد. محمّد کاملاً زیر تانک قرار داشت و من عقبتر بودم. وقتی به خودم آمدم، غرق خون بودم و دو پایم مجروح شده بود. صدا کردم: «محمّد! محمّد!» محمّد نبود. فرشتگان سبکبال، او را بلند کردند و با خود بردند....
خاطره ای به یاد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹#شهیدمعززمحمّدرضاانارکی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر
#صلوات
🥀@shamime141
🔷فرازی از وصیت نامه ی
🌹#شهیدعبدالمطلب_اکبری
🌷... امیدوارم که شهادتم ، عبرتی باشد برای آنهائی که اهل مسجد و نماز نیستند و از مسجد و نماز می گریزند ، آنهایی که بی خیالند و از جبهه و جنگ خبری ندارند ، به جبهه نمی روند ، اگر هم می روند جبهه را رها کرده فرار می کنند .
🌷امیدوارم که بعد از شهادت من دیگر آنها آدم شوند و حرف امام که می فرماید « مسجد سنگر است سنگرها را حفظ کنید » خوب وارد گوش آنها شود ...
🌹#شهیدان_زنده_اند
🌹#شادی_روح_شهیدان
#صلوات
@shamime141
📌 مهندس خوشتیپی که در اغتشاشات پاییز ۱۴۰۱ #شهید شد.
🔹 حسین اوجاقی، یکی از #شهدای اغتشاشات ۱۴۰۱ است که کارشناسی ارشد حسابداریاش را گرفته و در حال آماده شدن برای شرکت در کنکور دکترا بود. ۳۰ شهریورماه همان سال یکی از اغتشاشگران چاقوی خود را در قلب او فرو کرد و حسین به #شهادت رسید.
◇ حالا بعد از یک سال مادرش که انگار ۲۰ سال پیر شده، به کمک دوستان حسین، پایگاه بسیج علامه طباطبایی را میگرداند. او همه دیوارهای خانه را با عکس های حسین زیبا کرده و راه پسری را ادامه میدهد که خودش مسیر را نشانش داده.
◇ در یکی از دل نوشته های مادر حسین آمده: «مامانجان! شب شد و باز دلتنگی اومد سراغم.
نفسِ مامان، تمام جهانِ مامان، آرومم کن.
مگه #شهید نیستی؟
یک سربزن به مامان.
دلتنگتم عشق مامان.
مامان فدای خندههات.
خوش میگذره کنار اهل بیت؟ بیا ببینمت.
الحمدلله عاقبت بخیر شدی بالاخره.»
🌹🌹🌹🌹🌹🌹#مهندس_شهید_حسین
#اوجاقی
#شادی_روح_پاکش
#صلوات
🥀@shamime141
#شهید_اذان
🌷آیت الله بهاء الدینی عاشق اذانهای جلال بود. موقع اذان میفرمود: آنکه اذان را با معنا میگوید، اذان بگوید. و منظورش جلال بود. وقتی هم اذان میگفت، میفرمود: ایشان خیلی خوب اذان میگویند. در تشویقش میفرمودند: احسنت بابا!
🌷غروب روز ۲۴ تیر ۱۳۶۱، در منطقه علملیاتی رمضان و در ماه رمضان، وقتی آفتاب داشت غروب میکرد، آماده اذان گفتن شد و به بچهها گفت تا آماده نماز شوند. بچهها یکی یکی از سنگرها برای وضو بیرون میآمدند و جلال آماده اذان گفتن میشد که گلوله توپی آمد و ترکشی نثار پهلویش نمود. هنوز زیر لب داشت اذان میگفت. او 🌹#شهیداذان_شد.
🌹خاطره ای به یاد سردار
🌹#شهیدجلال_افشار
📚 کتاب "جلوه جلال"
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر
#صلوات
🥀@shamime141
دستِ #داوودبصائری (#شهیدسمت_راست) را گرفتم و در دست رفیق دیگرمان اکبر قهرمانی گذاشتم؛ به اکبر هـم سفارش کردم مراقب داوود باشد.از نقطه ی رهایی باید عازم خط میشدیم؛ خداحافظی کردیم و از یکدیگر قول شفاعت گرفتیم.
صبح روز بعد، پاتک سنگین دشمن روی کانال ۱۱۲ آغاز شد. حجم آتش به قدری شدید بود که از گرمای انفجارهای مداوم در داخل کانال، احساس میکردیم پوست بدنمان دارد میسوزد و ریه هایمان داغ شده است.
زیر آن آتش باران شدید، ناگهان داوود و اکبر را دیدم که کنار هم به دیوار کانال تکیه داده بودند. با دیدن این دو بچه محل در آن وادی آتش و خون، کلی خوشحال شدم؛ آنها هم با دیدن من خیلی ذوق کردند. دستی برایشان تکان دادم که به یکباره گلوله ی توپ ۱۲۰ نزدیک آنها به زمین خورد. گرد و خاک که فرو نشست،دیدم سر داوود به روی شانه اکبر افتاده و همینطور کنار هم به شهادت رسیده اند. قلبم داشت از حرکت می ایستاد با حسرت نگاهشان کردم و در دل از خدا خواستم شفاعتشان را شامل حال من گرداند.
پیکر مطهرشان تا سال ۷۳ به همین شکل در منطقه فکه، زیارتگاه ملائکة الله بوده.
🌹#شهید_داوود_بصائری
🌹#شهید_اکبر_قهرمانی
#شادی_روح_پاکشان
#صلوات
🥀@shamime141
27.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طیب، چطور "طیب" شد؟!
از زبان حجتالاسلام عالی
💐به روحِ با کرامت
#شهیدطیب_حاج_رضایی و
#شهیدحاج_اسماعیل_رضایی و امام خمینی رضوان الله تعالی علیهم، صلوات فاطمی هدیه بفرمائید.
🌹#شهیدطیبحاجرضایی
🌹#شهیداسماعیلرضایی
#شادی_روح_پاکشان
#صلوات
🥀@shamime141
🔷فرازی از وصیت نامه ی
🌹#شهیدعبدالمطلب_اکبری
🌷... امیدوارم که شهادتم ، عبرتی باشد برای آنهائی که اهل مسجد و نماز نیستند و از مسجد و نماز می گریزند ، آنهایی که بی خیالند و از جبهه و جنگ خبری ندارند ، به جبهه نمی روند ، اگر هم می روند جبهه را رها کرده فرار می کنند .
🌷امیدوارم که بعد از شهادت من دیگر آنها آدم شوند و حرف امام که می فرماید « مسجد سنگر است سنگرها را حفظ کنید » خوب وارد گوش آنها شود ...
🌹#شهیدان_زنده_اند
🌹#شادی_روح_شهیدان
#صلوات
@shamime141
#روی_بال_فرشتگان
🌷با هم غسل #شهادت کردیم و برای عملیات آماده شدیم. او گفت: «لیاقت #شهادت ندارم. امّا غسل #شهادت میکنم. شاید نصیبم بشه و اگه نتونستم سالار شهیدان (ع) رو توی کربلا ملاقات کنم، با #شهادتم او رو ببینم.»
🌷....ما سرگرم کار بودیم که خمپارهی بعثیها به میان تانکی که ما آن را تعمیر میکردیم، پرتاب شد. محمّد کاملاً زیر تانک قرار داشت و من عقبتر بودم. وقتی به خودم آمدم، غرق خون بودم و دو پایم مجروح شده بود. صدا کردم: «محمّد! محمّد!» محمّد نبود. فرشتگان سبکبال، او را بلند کردند و با خود بردند....
خاطره ای به یاد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹#شهیدمعززمحمّدرضاانارکی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر
#صلوات
🥀@shamime141
دستِ #داوودبصائری (#شهیدسمت_راست) را گرفتم و در دست رفیق دیگرمان اکبر قهرمانی گذاشتم؛ به اکبر هـم سفارش کردم مراقب داوود باشد.از نقطه ی رهایی باید عازم خط میشدیم؛ خداحافظی کردیم و از یکدیگر قول شفاعت گرفتیم.
صبح روز بعد، پاتک سنگین دشمن روی کانال ۱۱۲ آغاز شد. حجم آتش به قدری شدید بود که از گرمای انفجارهای مداوم در داخل کانال، احساس میکردیم پوست بدنمان دارد میسوزد و ریه هایمان داغ شده است.
زیر آن آتش باران شدید، ناگهان داوود و اکبر را دیدم که کنار هم به دیوار کانال تکیه داده بودند. با دیدن این دو بچه محل در آن وادی آتش و خون، کلی خوشحال شدم؛ آنها هم با دیدن من خیلی ذوق کردند. دستی برایشان تکان دادم که به یکباره گلوله ی توپ ۱۲۰ نزدیک آنها به زمین خورد. گرد و خاک که فرو نشست،دیدم سر داوود به روی شانه اکبر افتاده و همینطور کنار هم به شهادت رسیده اند. قلبم داشت از حرکت می ایستاد با حسرت نگاهشان کردم و در دل از خدا خواستم شفاعتشان را شامل حال من گرداند.
پیکر مطهرشان تا سال ۷۳ به همین شکل در منطقه فکه، زیارتگاه ملائکة الله بوده.
🌹#شهید_داوود_بصائری
🌹#شهید_اکبر_قهرمانی
#شادی_روح_پاکشان
#صلوات
🥀@shamime141
27.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طیب، چطور "طیب" شد؟!
از زبان حجتالاسلام عالی
💐به روحِ با کرامت
#شهیدطیب_حاج_رضایی و
#شهیدحاج_اسماعیل_رضایی و امام خمینی رضوان الله تعالی علیهم، صلوات فاطمی هدیه بفرمائید.
🌹#شهیدطیبحاجرضایی
🌹#شهیداسماعیلرضایی
#شادی_روح_پاکشان
#صلوات
🥀@shamime141
دستِ #داوودبصائری (#شهیدسمت_راست) را گرفتم و در دست رفیق دیگرمان اکبر قهرمانی گذاشتم؛ به اکبر هـم سفارش کردم مراقب داوود باشد.از نقطه ی رهایی باید عازم خط میشدیم؛ خداحافظی کردیم و از یکدیگر قول شفاعت گرفتیم.
صبح روز بعد، پاتک سنگین دشمن روی کانال ۱۱۲ آغاز شد. حجم آتش به قدری شدید بود که از گرمای انفجارهای مداوم در داخل کانال، احساس میکردیم پوست بدنمان دارد میسوزد و ریه هایمان داغ شده است.
زیر آن آتش باران شدید، ناگهان داوود و اکبر را دیدم که کنار هم به دیوار کانال تکیه داده بودند. با دیدن این دو بچه محل در آن وادی آتش و خون، کلی خوشحال شدم؛ آنها هم با دیدن من خیلی ذوق کردند. دستی برایشان تکان دادم که به یکباره گلوله ی توپ ۱۲۰ نزدیک آنها به زمین خورد. گرد و خاک که فرو نشست،دیدم سر داوود به روی شانه اکبر افتاده و همینطور کنار هم به شهادت رسیده اند. قلبم داشت از حرکت می ایستاد با حسرت نگاهشان کردم و در دل از خدا خواستم شفاعتشان را شامل حال من گرداند.
پیکر مطهرشان تا سال ۷۳ به همین شکل در منطقه فکه، زیارتگاه ملائکة الله بوده.
🌹#شهید_داوود_بصائری
🌹#شهید_اکبر_قهرمانی
#شادی_روح_پاکشان
#صلوات
🥀@shamime141
27.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طیب، چطور "طیب" شد؟!
از زبان حجتالاسلام عالی
💐به روحِ با کرامت
#شهیدطیب_حاج_رضایی و
#شهیدحاج_اسماعیل_رضایی و امام خمینی رضوان الله تعالی علیهم، صلوات فاطمی هدیه بفرمائید.
🌹#شهیدطیبحاجرضایی
🌹#شهیداسماعیلرضایی
#شادی_روح_پاکشان
#صلوات
🥀@shamime141
#روی_بال_فرشتگان
🌷با هم غسل #شهادت کردیم و برای عملیات آماده شدیم. او گفت: «لیاقت #شهادت ندارم. امّا غسل #شهادت میکنم. شاید نصیبم بشه و اگه نتونستم سالار شهیدان (ع) رو توی کربلا ملاقات کنم، با #شهادتم او رو ببینم.»
🌷....ما سرگرم کار بودیم که خمپارهی بعثیها به میان تانکی که ما آن را تعمیر میکردیم، پرتاب شد. محمّد کاملاً زیر تانک قرار داشت و من عقبتر بودم. وقتی به خودم آمدم، غرق خون بودم و دو پایم مجروح شده بود. صدا کردم: «محمّد! محمّد!» محمّد نبود. فرشتگان سبکبال، او را بلند کردند و با خود بردند....
خاطره ای به یاد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹#شهیدمعززمحمّدرضاانارکی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر
#صلوات
🥀@shamime141