(ألسّلامُ عَلَيكَ يا بقيةاللهِ فی أرضه)
#مدح
#میلاد
#امام_زمان
#شعر_انتظار
#مهدی_موعود
(شهسوار معدلت)
در سماوات ولایت ، اختری شد جلوه گر
کز فروغش شد مشعشع، اختر و شمس و قمر
عرشيان ، مات رخ خورشید آن فرخنده روی
فرشیان ، در حسرت دیدار آن نیکو سیَر
عامل حکم الهی ، مصدر احکام حق
کز عدالت نیست مانندش به عالم سر به سر
کیست این مولود کز فرّ جمالش کائنات
در تب و تابند تا بینند او را یک نظر ؟
نوگل نرجس بُوَد ، کز گلسِتان حیدری
عِطر جانبخشاش کند سرمست، اَبنای بشر
وارثِ دیهیم احمد ، شهسوار معدلت
خاتم انگشتری عدل ـ امامِ دادگر
مَهدی آل محمّد ، حجة بن العسکری
منجی خلق جهان ـ آن پادشاه منتظَر
شد تولّد نیمهی شعبان که تا کامل شود
آسمان شیعه ، با منظومهی ثانی عشَر
لیک پنهان است پشت ابر هجران آن امام
هست عصر غیبت و عالم فتاده در خطر
شد مسلمانی شعاری و نباشد عدل و داد
پیکر اسلام ، از ریب و ریا شد محتضر
زیر بار غصه ، خم گردیده پشت عالمی
تا به کِی باید تحمل ، بار غم را بر کمر
سینهها آتشفشان گردیده از ظلم و ستم
شعلهی تبعیض و غارت میزند بر دل شرر
ای امید شیعیان! جانها ز غم بر لب رسید
رفته طاقت ، از تن درماندگان خونجگر
خیز و بشتاب و بزن از پردهی غیبت برون
با فروغ روی خود کن شام هجران را سحر
(ساقی) میخانهی مهری و احسان و کرم
میکنی سرمست، عالم را چو گردی جلوهگر
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1388
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
«یا اباصالح المهدی ادرکنی»
#مدح
#امام_زمان
#شعر_انتظار
#مهدی_موعود
(صبح وصال)
بهارِ عشق به فصل خزان رسید بیا
نهال عاطفه از شوق ، بشکفید بیا
بیا که وقت وصال است کز طلیعهٔ صبح
قمر به خواب گران رفت و آرمید بیا
شب فراق گذشت و رسید صبح وصال
ستاره خفت و فلَق ، از افق دمید بیا
بیا که گوش محبانت ای امام زمان!
ز منکران ظهورت ، چه ها شنید بیا
بیا که نخل دیانت ، درین زمانهٔ شوم
ز تندبادِ مخالف ، قدش خمید بیا
بیا که ای شجر عدل! بهر میوه ی تو
ببین که عالمی از شوق صف کشید بیا
چه روز و هفته و ماه و چه سالها که گذشت
چه مویها که شد از فرقتت سپید بیا
به شوق دیدن رویت به بوستانِ جهان
نهالِ یکشبه چون سرو ، قد کشید بیا
دهان ز بغض فراقت خموش گشته ولی
تویی به قفل خموشی ما کلید بیا
پرنده ی دلم از اشتیاقِ دیدن تو
چه جمعه ها به هوای تو پر کشید بیا
دلی که در همهٔ عمر در غیاب تو سوخت
نیامدی و به شوق تو میتپید بیا
ز بسکه در غم هجرت گریستم چون ابر
ز گریه ، پای تماشا به گِل خَلید بیا
دم از دعا بگرفتیم تا به عرش خدا
بیا که ابر اجابت ، به سر چکید بیا
چقدر خیره در این انتظار بنشینیم ؟
که وصل روی تو از دل، امان برید بیا
نگاه منتظرانِ ظهور در همه عمر
به جز مذلت دورانِ غم ندید بیا
بیا نگار فروزان! که از فروغ رخت
سیاهی از دل شبهای غم پرید بیا
«بيا که سير غزالان دشت خاطرهها
هزار شور غزل ، در من آفريد بيا» ۱
در افتراق تو (ساقی) ز ساغر هجران
شراب محنت و رنج و تعب چشید بیا
سيد محمدرضا شمس (ساقی)
1380
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
۱ـ استاد مجاهدی
یَا مُقَـلِّبَ الْقـُــلُوبِ وَالْأَبْصَــارِ
یَا مُـــدَبِّـــرَ اللَّیْـــلِ وَ النَّهَــــارِ
یَا مُحَــوِّلَ الْحَــوْلِ وَالْأَحْـوَال
حَـوِّلْ حَالَنَـا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ
ا࿐❁❈❁࿐✿✿✿࿐❁❈❁࿐ا
(بهـــاريه)
مژده ـ ایدوست! که از راه، بهــار آمده است
فصــل سرمستی و پـایـان خمــار آمده است
چشــم دل ، بــاز نمـا کز قلــم صــنع خـــدای
بین که بر بوم زمین نقش و نگـار آمده است
بر تـن شاخ درختـــان شـده پیــراهــنِ ســبز
موسـم سـیرِ گل و گشت و گــذار آمده است
دامــن دشـت ، بســاط چمـــن آراســته است
قُمــری از شـوق ، بـه آواز هــَــزار آمده است
غنچــه از پــرده بـرون آمده با عشـوه و نــاز
تــا ز بلبــل ببــَـرد صــبر و قــــرار آمده است
ژالـه بر لالـه زنــد بـوسـه ی مسـتانه ی مهـــر
تــا بشــویَد ز رُخش، داغِ عِــــذار آمده است
وقت تحـویـل و تحــوّل، شده بر اهـل زمیـن
مَرکـبِ سِــیر ، به دلخــواهِ ســوار آمده است
سـالهـــا در فــرجِ یــار ، دعــــا میخوانیـم
غـافــلانیم کـه بـر دیــده ، غبـــار آمده است
ای خوش آنکو که به تحویل : تحــوّل جوید
شـایـد آنگــاه ببـیـند کـه : نگـــار آمده است
(ساقیا)! عشرتِ امـــروز ، به فــــردا مگــذار
جــام تـوفیـق عطـا کـن که بهـــار آمده است
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1384
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
(اَللّٰهـْـمّ عَجـّـِـل لِوَلٖیّـكَ الْفـَــرَج)
#مدح
#امام_زمان
#شعر_انتظار
#مهدی_موعود
عیـــد آمد و ما بــدون تو غــــم داریم
در سـیـنهی انتظــــار ، مـــاتـــم داریم
گـل کـرده اگرچـه دشـت و بسـتان اما
ای رونــق بـوسـتان! تـو را کـــم داریم.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
( اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلٖیِّكَ الْفَرَج )
#مدح
#امام_زمان
#شعر_انتظار
#مهدی_موعود
(سؤال بیجواب)
بیـا که خــانـهی جهان ، خــراب شد نیامدی!
جهــان، بــدون روی تو ، عــذاب شد نیامدی
نشـسـتـهام بــه انتـظـــــار روی دلنـــواز تو
کـه جــادهی نگــاهِ مــا ، ســراب شد نیامدی
شدهست گرگ و میش آسمـــان زنـدگـیمان
سـتاره خفت و مـاه ، در نقـــاب شد نیامدی
نقــابِ چهــره را فکن که طــاق شد تـوان ما
اگرچـه کـــردههای مــا حجـــاب شد نیامدی
به مــاهِ آسمــان نظـــر ـ نهـــادهام به یـاد تو
که کــاســهی نگـــاه ، غـــرق آب شد نیامدی
چه میشـود اگر دمی نظــر کنـی به سائلـی؟
سـؤالِ مــا ، سـؤالِ بـی جـــواب شد نیامدی
چه جمعهها ورق ورق بهسر رسید و عاقبت
در انتظــــار روی تــو ، کـتــــاب شد نیامدی
شـرار بـیقـــراریام زبــــانه میکشد ز جـان
کــه دل در آتـش غمـت کـبــــاب شد نیامدی
خمـــارِ بـــادهام ولــی، ز ســاغــــر نگــــاهِ تو
خمـــارِ مـــا خمـــارِ بـیحـســاب شد نیامدی
بیـا کــه (ساقی) از شــرارِ انـتـظــــارِ روی تو
بهسان شمــع سـوختــه ، مـــذاب شد نیامدی
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1384
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi