ماجرای خانه خریدنم (قسمت اول: کلون در خانه امام)...
بیشتر مردم وقتی اسم خانه خریدن میآید، داستان جذابی برای آن دارند و معتقدند معجزه شده است که ما خانهمان را خریدیم، شاید هم علتش این باشد که بیشتر مردم در قضیه خانه خریدن به اضطرار میافتند و هر وقت به اضطرار افتادی دعایت مستجاب است.
طلبهها تقریبا همهیشان جزو آنهایی هستند که در ماجرای خانهدار شدن یک معجزه در حد اعجازهای پیامبران بنیاسرائیل دیدهاند من هم یکی از آنهایم.
کم کم داشت ۱۰ سال میشد که در یک خانه ۶۸ متری بودیم، خانه را پدرم خریده بود و الحمد لله خوب هم بود ولی وقتی میهمان میآمد و خصوصا بعد از آنکه سه نفر شدیم کمی جا تنگ شد، به خانمم قول داده بودم بچه که آمد خانه را عوض میکنیم ولی مردها از این قولهای روی هوا به خانمهایشان زیاد میدهند. من با درآمد طلبگی فقط میتوانستم شرایط موجود را خوب حفظ کنم.😁
پول خاصی نداشتم ولی رفتم چندتا بنگاه سوال کردم دیدم خیلی که هنر کنم اگر هم خانه را بفروشم و به مناطق ارزانتر بروم، باز خانهای ده متر بزرگتر بتوانم بخرم و ارزشش را ندارد.
کتابهایم را جز در حد ضرورت جمع کردم و به منزل یکی از دوستان بردم، اتاق کار و درسم را کاغذ دیواری زدم برای بچه جدید و شد اتاق بچه و قضیه حل شد اما خودم بیجا شده بودم. بچه دوم که به دنیا آمد باز جا تنگتر شد و قولها هم بیشتر و مشکلات دیگری هم پیش آمده بود که حتما باید کاری میکردم. هرچه دنبال خانه گشتم دیدیم توان خرید خانه نداریم، تصمیم گرفتیم خانهای اجاره کنیم.
خانه پدر و پدر خانمم هر دو حیاط دار و بزرگ بود و ما با آن تجربه سابق در این خانه کوچک خیلی سختمان بود، میخواستیم حداقل ۹۵متر و با نورگیر خوب باشد در غیر این صورت زحمت اجاره نشینی و اسبابکشی را برای آن به جان نمیخریدیم اما چنین خانهای اجارهاش بسیار بالا بود.
مانده بودم چهکنم؟ یکی از رفقای طلبهام که مثل کوه اراده و توکل دارد و خانهای بزرگ و حیاط دار مینشیند ماجرای اجاره خانهاش را برایم گفت و امیدوار شدم. گفت: من پول خاصی نداشتم همهاش هم نزدیک حرم و دنبال خانه خوب بودم، هر بنگاهی که میرفتم میگفت آقاجان توی پردیسان هم با این پول معلوم نیست خانه گیرت بیاید. اما کم نمیآوردم، همینطور که داشتم میگشتم چشمم به خانه امام خمینی افتاد و رفتم در خانه امام و کلون در خانه را زدم و گفتم امام من میخواهم همسایهات شوم خودت یک فکری برایم بکن. نذری هم برای همسر امام کردم چون میدانستم امام خوشحال میشود. بعد دوباره راه افتادم. بنگاه اولی که بعد از توسل به امام رفتم باز بنگاهدار همان جواب سابق را داد. ناامید نشدم و راه افتادم به سمت بنگاه بعدی که بنگاهی صدایم کرد و آمد بیرون و گفت: صبر کن، یک آقایی هست برو باهاش صحبت کن، خدا را چه دیدی؟ شاید باهات راه آمد.
خلاصه آن آقا که پیرمردی روحانی و پدر شهید است و با خانمشان تنها در یک خانه بسیار نزدیک به حرم زندگی میکنند با این رفیق ما راه میآید و الان چندین سال است این رفیقمان در همان خانه حیاطدار و بزرگ و نورگیر زندگی میکنند و برای آن دو بنده خدا شده است مثل پسر.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/3499884818C4a82ae00a1
ماجرای خانه خریدنم (قسمت دوم: چاله کندنش با شما)...
رفیقم که ماجرای خانه اجاره کردنش را گفت، من هم در خانه امام رفتم و همانکار را کردم و منتظر شدم تا خبری شود؟ فردا صبحش به حرم رفته بودم برای توسل به حضرت معصومه، زیارت با صفایی کردم و مشکلم را با حضرت در میان گذاشتم. از ضریح که جدا شدم، چند دقیقه نشد که همان رفیقم که ماجرای خانهدار شدنش را گفته بودم را دیدم و به او گفتم آمدهام توسل کنم برای اینکه خانه خوبی گیرمان بیاید، کلون در خانه امام را هم زدهام.
رفیقم گفت اتفاقا یک بنده خدایی خانه خیلی خوبی به من سپرده و گفته اجاره آن هم ماهی یک میلیون بیشتر نیست! با توصیفاتی که کرد خانه همانی بود که ما میخواستیم و رفتیم و دیدیم و پسندیدیم، خیلی بزرگ، نورگیر، باغچه کوچکی هم جلو آن بود و در یک محله عالی.
اجاره واقعی خانه چند بود؟ ۵ میلیون و ما به تصور یک میلیون رفته بودیم. صاحب خانه وضع مالیش خوب بود و هدف اصلیش همسایه خوب بود و قبول کرد ماهی ۳ و نیم خانه را به ما بدهد. تمام شهریه من ۳ تومن بود و درآمد خاص دیگری هم نداشتم، استخاره کردم خوب آمد و قبول کردم. قرارداد را نوشتیم و صاحب خانه امضاء کرد، قبل از امضاء با خودم گفتم به خانمم بگویم ۱ میلیون شد ۳.۵ ولی چون قول دادهام اجاره میکنم خدا کمک میکند. معتقد بودم این خانه سفارش حضرت معصومه است خودش هم پولش را جور میکند، آنقدر هم کمک خدا را در موارد مختلف دیده بودم که از این مدل ریسک کردن خوشم میآمد. اما خانمم قبول نکرد و قضیه کنسل شد.
دوباره روز از نو روزی از نو اما حالا دیگر امیدی به خانه اجاره کردن هم نداشم. رفتم پیش یکی از اساتیدم که تا حالا از هیچ مشورتی با او پشیمان نشدهام، ماجرا را گفتم، گفت: چرا میخواهی خانه اجاره کنی؟ برو خانه بخر! گفتم حاجی جان من پول ندارم! گفت: تو چاله کندی که خدا پر کند؟ کو چاله؟ چاله بکن تا خدا پر کند! گفتم: باشد میروم چاله میکنم پر کردنش با خدا. چاله بزرگ هم میکنم. گفت: هرچه توکل داشتی چاله بکن، نترس.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/3499884818C4a82ae00a1
ماجرای خانه خریدنم (قسمت سوم: ارْحَمْ تُرْحَم )...
افتادم دنبال چاله کندن! به همان استادم گفتم افتادهام دنبال خانه خریدن، گفتند: برو ان شاء الله خانهات را به قیمت خوب میفروشی و یک خانه دل نشین هم با قیمت خوب میخری همت کن درست میشود.
افتادم دنبال خانه، اگر محلهای پیدا میکردیم که تازه ساخت است و هنوز قیمتهایش بالا نرفته و وام خرید مسکن هم (۴۰۰ میلیون) میتوانستیم بگیریم و فکر قسطش را نمیکردیم و ماشین و هرچه پسانداز داشتیم میفروختیم، میشد حرکتی بزنیم. همه را حساب کردیم و رفتیم دنبال خانهای با ۲۰۰ تومن بیشتر از قدرت خریدم.
فرمول خرید خانه اینطور است باید از توانت بیشتر چاله بکنی.
آن استادم خودش یک خانه خوب حیاطدار و دو طبقه در جای خوب دارد، میگفت من ۱۰۰ میلیون بیشتر نداشتم و این خانه را به قیمت ۵۰۰ میلیون خریدم و صاحب خانه قبول کرد خورد خورد پولش را بگیرد و من هم دادم.
من توکل استادم را نداشتم ولی به هر حال ۲۰۰ میلیون بالاتر از آنچه قدرتم بود با پول مورد نیاز برای تجهیزات خانه و دادن قسطهای سنگین خانه را توکل کردم و شروع به گشتن کردم.
هرچه میگشتیم خانه خوب با پولی که داشتیم پیدا نمیشد، خانههایی هم پیدا شد ولی باید پولت نقد باشد، تصمیم گرفتیم خانهمان را بفروشیم بعد دنبال خانه بگردیم، قیمت را پایین نزدم، خانمم میگفت این قیمت نمیخرند خانه هم دارد گران میشود ولی توکل کردم. الحمد لله چند مشتری هم آمد و معلوم شد خوب شد قیمت را از ترس مشتری نداشتن پایین نزدم. یک مشتری بود که خانه را پسندیده بود و میخواست ولی پولش نقد نبود! یک زن و شوهر با یک بچه بودند و خانمش گفت شما به ما رحم کن و راه بیا خدا هم با شما راه میآید.
گفتم چهکنم خدا؟! من میخواهم خانه را بفروشم تا پول خرید خانهام نقد باشد! ولی خدایا تو میگویی «ارْحَمْ تُرْحَم» رحم کن تا رحم شوی من هم با اینها راه میآیم تو برایم درست کن.
خانه را فروختیم حالا دیگر به اضطرار افتاده بودیم. اولین خانهای که بعد از فروش خانه دیدیم و پسندیدیم جور نشد چرا؟ چون نتوانستم قول دهم که بخشی از پول را یک هفته زودتر میدهم و وسط قولنامه معامله بهم خورد. گفتم خدا من مشتری نقد هم داشتم ولی رحم کردم که تو رحم کنی حتما خانه بهتری برایم آماده کردهای. بعدا هم سر همان زمان بندی که توکل نکردم و قول ندادم پول جور شد ولی تجربهای شد که توکلم را بیشتر کنم.
تعطیلات عید شد و به شهرمان رفتیم، وقتی یک هفته بعد برگشتیم، دیدیم خانهها همه متری یک تا یک و نیم گرانتر شده است و هرچه میگشتیم باز خبری از خانه نبود! اضطرارمان بیشتر شد. خانه مناسب پیدا نمیکردیم، خانهیمان را هم فروخته بودیم، پدرم هم چون شرایط کمک به من را نداشت چندان موافق خرید خانه نبود. مانده بودم چهکنم؟
ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/3499884818C4a82ae00a1
ماجرای خانه خریدنم (قسمت چهارم: بنگاه شهدا)...
خانمم تازه بعد از عید سر کار رفت و نگهداری بچهها سخت شده بود و خانه را هم فروخته بودیم درسها و کارهای خودم هم بود و مدت زیادی فشار زیادی چشیده بودیم، از جهات دیگری هم فشار رویمان بود اما دلگرم بودم، آن استادم میگفت ما صاحب داریم، پدر ما، حضرت حجت است و خیلی پولدار است نگران نباشید. طلبه اگر اهل درس و زحمت باشد خود حضرت میدانند چطور او را بورسیه کنند و فکر خانه و مخارجش هستند. من خودم را طلبه خوب و زحمت کش نمیدانستم اما تلاشم را میکردم و میدانستم حضرت همینقدر که تلاش کنی هوایت را دارند.
هرچه گشتیم خانه درست پیدا نشد. به ذهنم رسید دوباره پیگیر همان خانهی اولی که معاملهاش کنسل شده بود بشوم، بالاخره از بنگاههای دیگر پیگیر شدم و یک واحد دیگر در همان ساختمان طبقه بالای واحدی که میخواستیم با همان نقشه پیدا شد فقط قیمتش متری یک میلیون افزایش یافته بود و این هم هزینه توکل نکردنم در معامله قبل بود. قیمت افزایش یافتهاش دلم را سرد کرده بود ولی مادر خانمم وقتی فهمید، الکی گفت برو مقدار تفاوتش را من برایت جور میکنم. تازه فهمیدیم وام هم نمیشود رویش گرفت چون پایان کار ندارد! اما عوضش بنده خدایی بود قبلا مشکلی داشت و به او گفتم اگر میخواهی من طلاهای خانمم را قرضت میدهم بعدها هر وقت داشتی برگردان. حالا همان بنده خدا فهمید من دنبال خانهام، گفت: بیا من طلا دارم به تو قرض میدهم، خانهات را بخر.
من که سالها بود وام هم نگرفته بودم چندین وام برایم جور شد و خلاصه با فروختن ماشین و قرض طلا پولهایم برای خرید خانه لخت جور شد. چون خانه ناتمام بود بخشی از پول هم میماند برای سند. حالا که همه چیز جور شده بود مشکل جدیدی درست شد، آن واحدی که ما میخواستیم با آن واحدی که سازنده گفته بود فرق میکرد. بچههای مالک قبول نمیکردند واحدی که ما میخواستیم را بفروشند، دیگر کم آورده بودیم.
چند روزی گذشت و خانمم گفت اینجور نمیشود، دنبال بنگاه و خانه رفتن را ول کن، من را ببر گلزار شهدا. آنجا هم حکایتی دارد فقط اینکه توجهی از شهید دلآذر شده بود و خانمم بالای سر قبر او رفته بود. من توی ماشین نشسته بودم که از بنگاه زنگ زدند و گفتند بچهها قبول کردهاند بیایید برای معامله.
فکر میکنم گاهی خدا میخواهد مشکلت را حل کند ولی صبر میکند تا توسلی کنی و متوجه شوی واسطه روزی چه کسانی هستند.
خانه را معامله کردیم و با شرایط بازار که دائم در حال گران شدن بود هیچ چانهای هم نزدم اما خود بچهها تخفیفی دادند و قبول هم کردند پول خانه را خورد خورد پرداخت کنیم.
اینطوری آن «ارحم ترحم» هم پوشش داده شد.😊
یک مشکل دیگر هم بود که با مراتب توکلی که در این قضیه طی کرده بودم اصلا جزو مشکل حسابش نمیکردم! موعد تحویل دادن خانه سابقم دو ماه قبل از موعد تحویل گرفتن خانه جدید بود! دو ماه بیخانگی ولی اصلا دیگر به این گزینه فکر نکردم و الحمد لله هم یکی از دوستان همان ایام خانهاش خالی بود و خانهاش را به ما داد.
بالاخره خانه را خریدم اما حالا برای تجهیز مشکل داشتم و باز همان استادم گفت نگران نباشید خدا نمیگذارد چکتان برگشت بخورد، پول تجهیزات هم جور میشود و شد البته من سفارش میدادم و خرید نسیه میکردم بعد پولها جور میشد.😁
تجهیزات خیلی خوب و کامل هم انجام دادم و جالب اینکه الحمد لله یک ماشین پراید قدیمی هم جور شد و بیماشین هم نماندیم. بدهیها هم یکی یکی با پولهایی که فکرش را نمیکردم الحمد لله بخش خوبیاش تسویه شد و بقیه هم در حال تسویه شدن است.
خدا گزینههای «رزق من حیث لایحتسب»ش زیاد است باید توکل و همت کرد، مشکل اصلی اینجاست.
https://eitaa.com/joinchat/3499884818C4a82ae00a1
این بحث را از این جهت نوشتم که در کانال آیات و روایات کاربردی به روایات بحث نترسیدن و خرج کردن رسیده بودم و خواستم این یاداشت مکمل آن باشد.
برخی مطالبش را میتوانید از لینکهای زیر ببینید.👇
https://eitaa.com/ayat_va_revayat/86
https://eitaa.com/ayat_va_revayat/85
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زن و بچه در سرما وضعیت سختی دارند.
مردم مسلمان ترکیه و سوریه در شرایط بدی هستند، هر کاری از دستمان بیایید دریغ نکنیم حتی دعا برای آسایش آنها.
https://eitaa.com/joinchat/3499884818C4a82ae00a1
هر روز مقدار زیادی برگ درخت در بوستانهای ما جمع آوری و سوزانده میشود.
در این شرایطی که میشود از چمن کوتاه شده و برگها برای خوراک دام استفاده کرد و ما در تامین خوراک دام دچار مشکل هستیم، چرا آنها را آتش میزنیم؟!
همینطور تفاله مغازههای آب میوهگیری را چرا جمع نمیکنیم؟!
بنده کاری که از دستم بر میآید جمع کردن تفالههای تر خانه خودم مثل آشغال میوه و سبزی و... و خشک کردنشان هست. هر دو هفته میبرم برای دامداری و گوسفندها میخورند.
https://eitaa.com/joinchat/3499884818C4a82ae00a1
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 گفتگو با یاسر #جبرائیلی در مورد یارانه پنهان.
گفتگوی خوبی است پیشنهاد میکنم گوش کنید.
⏱ مدت زمان: ۱۲۲ دقیقه
https://eitaa.com/joinchat/3499884818C4a82ae00a1
#پیش_خبر
❇️ به همت پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم (ع) برگزار میشود:
📚آیین رونمایی از کتاب:
🚩 حاج آقا روح الله؛ بررسی دوران استادی امام خمینی در بستر تاریخ
🖋مؤلف: حمیدرضا باقری
📌ناقدان: جواد موگویی، رضا مختاری اصفهانی و محسن دریابیگی
📅 پنجشنبه 20 بهمنماه
⏰ ساعت 10:30
🏢 سازمان تبلیغات اسلامی / تهران، میدان فلسطین، پلاک 28
💯پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم علیهالسلام |
📲@rboresearch
🔗@admin_rbo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین تصاویر ماهواره خیام.
واقعا افتخار آمیز است.
بدون نیاز به دیگران با عزت و افتخار تمام دنیا وجب به وجب زیر نظر ماست.
با قدرت تفکیک یک متر.
https://eitaa.com/joinchat/3499884818C4a82ae00a1
اینجا اعتکاف مسجد ابالفضل علیه السلام بلوار نصر (کلبه) شیراز است.
مسجدی نسبتا بزرگ که امسال کاملا پر شده است.
بنده تا ۱۲ سال قبل از نوجوانی صبح و شب آنجا بودم و هیچ وقت اعتکافی در آنجا گرفته نشد ولی حالا اعتکاف به این پرشوری گرفته شده.
به لطف خداوند بالغ بر ۱۰۰ نفر دانشآموز دهه هشتادی و نودی در میان معتکفین بودهاند.
آن سالها کلا ما بچههای مسجد جمع میشدیم و میرفتیم اعتکاف کانون رهپویان وصال و شاید حداکثر ۲۰ نفر بیشتر نبودیم ولی حالا خود مسجد شده یک پایگاه اعتکاف با این جمعیت.
.....
امسال بر اساس گزارشها در کل کشور حدود #یک_میلیون نفر در مراسم #اعتکاف شرکت کردهاند و مشارکتِ '#جوانان' ۷۰ درصد افزایش پیدا کرده است.
https://eitaa.com/joinchat/3499884818C4a82ae00a1
📌در دو قسمت زیر جمع بندی خودم را از بحث «قیاس» در علم اصول نوشتهام.
🔻قسمت اول: اقسام قیاس و قیاسهای حجت.👇
https://eitaa.com/sharhehal_hoze/11
🔻قسمت دوم: قیاسهای باطل از منظر شیعه و رویکرد مذاهب مختلف اهل سنت نسب به آن.👇
https://eitaa.com/sharhehal_hoze/12
✍️ من محافظ نمیخواهم...
🔻 امام در ایامی که در نجف هستند بدون هیچ محافظی راحت به حرم میرفتند و آنجا وسط مردم زیارت میکردند با مردم دست میدادند و گاهی مردم ایشان را بغل میکردند و میبوسیدند، در خیابانهای نجف تنها قدم میزدند و هیچ وقت هم اجازه نمیدادند کسی از طلبهها و اطرافیان دنبال ایشان راه بیافتند.
🔻 همین ماجرا در پاریس هم تکرار میشود اولین صبحی که امام برای قدم زدن در خیابانهای نوفل لوشاتو تنها راه میافتند، پلیس فرانسه به یکباره امام را یکه و تنها در آن هوای نسبتا تاریک میبینند که مشغول قدم زدن هستند، پلیس به اطرافیان امام تذکر میدهد که این کارها از نظر امنیتی درست نیست و ایشان نباید اینطور برای قدم زدن بیرون از محل استقرارشان بیایند اما امام قبول نمیکنند و به برنامه قدم زدن خود ادامه میدهند، جالبتر هم اینکه در پاریس امام اجازه نمیدادند کسانی که به ملاقات ایشان میآیند را تفتیش بدنی کنند و این در حالی بود پلیس فرانسه اطلاعاتی مبنی بر برنامه ترور امام به اطرافیان امام داده بود.
🔻 بعد از بازگشت امام به کشور هم ایشان حاضر نمیشوند عقب بلیزر معروف بنشینند و در وسط آن جمعیت فراوان در جلو آن خودرو نسبتا ناایمن مینشینند بعد هم باوجود مخالفتهای زیاد با رفتن امام به بهشت زهرا، امام قبول نمیکنند و به بهشت زهرا میروند، کافی بود نیروهای امنیتی رژیم تصمیم به ترور امام بگیرد و یا اصلا یکی از شاه دوستان، خارج از برنامه امام را ترور کند. اما امام میروند و هیچ اتفاقی نمیافتد.
🔻 باز بعد از اقامت امام در تهران و در جریان بازدیدهای عمومی بدون تفتیش در مدرسه علوی و رفاه و بعد از بازگشتشان به قم و ملاقاتهای عمومی و نشستن امام روی پشت بام که در تیر رس همه خانههای مجاور است و به ملاقات علما رفتن ایشان با دو سه نفر همراه و...
امام در هیچ کدام حداقلهای حفاظتی که یک امام جمعه معمولی هم رعایت میکند را رعایت نمیکنند.
⁉️ اما چرا امام اینگونه رفتار میکنند؟ و چرا از یک مقطع به بعد، بعد از بازگشت مجدد از قم به تهران رعایت اندکی از جوانب حفاظتی را میپذیرند؟
✅ به نظر حقیر میرسد لاقل امام در مقطع پاریس و ابتدای انقلاب در عین اینکه یک اعتماد غیبی دارند که مشکلی برای ایشان پیش نمیآید این نوع از رفتار بیپروایانه را لازم میدانند. این رفتار به دیگران یک بیپروایی و شجاعت مضاعف میدهد تا بتوانند راحتتر با خطرات مواجه شوند و بر آنها غلبه کنند.
https://eitaa.com/joinchat/2649292800C180b1e3e87
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ حرکت خودجوش یک دانش آموز ابهری هنگام اجرای سرود سلام فرمانده و عکس العمل جالب دانش آموزان!
تحولات فرهنگی و همراه شدن مردم هم همینطور است، چندنفر خجالت نمیکشند، ایمان یا کفر خود را به نمایش میگذارند، چند نفر دیگر به آنها میپیوندند و بقیه تقلید میکنند.
پس از اظهار ایمان و نشانههای آن نباید خجالت کشید.
در قم رسم است ایام مذهبی اکثر مردم با یک پرچم و یا کتیبه خلاصه به نحویی نشان میدهند ما هم عزاداریم یا شادیم.
چقدر خوب است در دهه فجر هم پرچم کشور را نصب کنیم.
البته باید پرچم هم در دسترس مردم باشد، بنده خودم با اینکه به چند مغازه پرچم و پارچههای مذهبی فروشی رفتم پرچم ایران گیرم نیامد که نصب کنم.
https://eitaa.com/joinchat/2649292800C180b1e3e87
⭕️ خلاصه جمهوری ما؛ خدا و مردم
🔹یکی از دوستان فاضل در #بهبهان در حین گذر، زن و مرد مسنّی را میبیند که در دهه فجر به هم کمک میکنند تا پرچم #جمهوری_اسلامی را سر در خانه ساده و فقیرانه خود نصب کنند(تصویر ۱)
🔸هنوز هم جمهوری اسلامی در قلوب پابرهنگان و محرومان جا دارد؛ هرچند مسئولین به همراهی این طبقه بی منت عادت کردهاند و برایشان با این همه مشکل معیشتی تعجبی ندارد!
🔹 عکس آن صحنه در فضای مجازی دست به دست میشود و طولی نمیکشد که گروهی از مردم خانه این دو جوانِ۵۷ را نشان کرده، گروه سرود #دهه_نودی_ها هم می آید و جشنی کوچک و مردمی همانجا به پا می شود (تصویر۲)
🔸محرومان توقعات بالای زندگی ندارند اما سنسور های فشار معیشتی هم همانها هستند. آنهایی که از حباب رسانهها دورترند، بیشتر فشار زندگی و حمایت از نظام را باهم جمع میکنند.
🔺 پ.ن:
تیتر، جمله ای از رهبر انقلاب است:
《...در همهی صحنههای سیاست داخلی و خارجی ما نقش مردم همین اندازه تعیین کننده است. خدای متعال به رسول اکرم میفرماید: «هو الذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین» خداوند تو را با پیروزی خودش، با یاری خودش و با مؤمنان کمک کرد. یعنی پیروزی الهی و نصرت الهی در کنار مؤمنان. مؤمنان این قدر بها داده میشوند در قرآن. «یا ایّها النّبی حسبک اللَّه و من اتّبعک من المؤمنین» خدا و مؤمنان تو را بس. این حرف کوتاه انقلاب ماست. خلاصهی جمهوری ما این است؛ خدا و مردم.》۱۳۶۱/۰۳/۱۴
#دهه_فجر
🆔 @m_ghanbarian
🎬 @Mostazafin_TV
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر امام خمینی میگوید:
👈 «زمانی که مردم به مناسبتی بر روی پشت بامها میرفتند و الله اکبر میگفتند، امام هم به این امر مقید بودند؛ یعنی در زمانهایی که ساعت 9 شب برنامه تکبیر شبانه اعلام میشد، ایشان هم داخل ایوان میآمدند و در الله اکبر گفتن مردم شرکت میکردند.»
چه شعار مبارکی و چه نفسها و صداهای خوبانی که در این ساعت باهم یکی میشود.
خدایا به حق صدای خوبانت، صدای ما را هم وسط این صداهای بندگان خوب بپذیر.
https://eitaa.com/joinchat/2649292800C180b1e3e87
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_خمینی:
بروید ببینید امشب چه کسانی #الله_اکبر میگویند، من دست اینها را میبوسم.
https://eitaa.com/joinchat/2649292800C180b1e3e87
جلسه نقد کتاب حاجآقا روحالله با حضور عزیزان: حجتالاسلام حیدریپور قائم مقام پژوهشکده باقر العلوم، حجتالاسلام سلمان رئوفی صدر از اساتید حوزه، آقای محمد طلایی ناظر کتاب و مدیر بخش سیره پژوهشکده باقر العلوم، آقایان رضا مختاری اصفهانی و جواد موگویی به عنوان منتقد و...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا هم امام زاده شاه سید علی کنار منزل ماست.
مراسم خیلی خوبی گرفته بودند، نورافشانی، سرود و...
اما به نظرم، اگر این چند دقیقه را فقط شعار الله اکبر بگوییم و همین مراسم را عوض داخل امامزاده، جلو امامزاده رو به خیابان و مردم بگیریم، خیلی جذابتر و بهتر بود.😊🌷
کتاب آقا روحالله به لطف خدا مقام سوم کتاب سال انقلاب اسلامی رو به خود اختصاص داده است.
مراسم اختتمایه این همایش در تاریخ ۱ اسفند ۱۴۰۱ در تهران سازمان مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی برگزار میشود.
https://eitaa.com/sharhe_hal