حَسّان بن ثابت، مداح امیرالمؤمنین و کسی که با دشمنان آن حضرت در جنگ ها مقابله کرده بود، در جریانی به امری مبتلا شد که مستوجب حد بود.
ــــــــــــــــــ
امیرالمؤمنین فرمود باید حدّ الهی بر او جاری بشود. حَسّان گفت یاامیرالمؤمنین! من آن کسی هستم که برای شما آن همه شعر گفته ام. حالا ما باشیم واقعاً این جا چه می کنیم؟ آن چه که در ذهنم هست، حضرت فرمودند من حدّ خدا را به خاطر این چیزها نمی توانم تعطیل کنم.
ــــــــــــــــ
روز ماه رمضان شرب خمر کرده بود، حدّ شرب خمر را جاری کردند؛ ببست تازیانه هم به عنوان برهم زدن حرمت ماه رمضان به او زدند، مجموعاً صد تازیانه. که این بیست تازیانه آخر، بیشتر او را پوک کرده بود، که این دیگر چرا! همین قضیه هم موجب شد که حسان بن ثابت کوفه را ترک کرد و به شام رفت و به دستگاه معاویه پیوست و شاید از آن طرف هم علیه امیرالمؤمنین شعر گفت.
◀️مبحث: #قسمت_دویست_و_چهارم
#عدالت_فردی_اجتماعی
📚#انسان_250_ساله📚صهبا
✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* #مجاز می باشد.
┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈
@Ghader110
┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈