eitaa logo
شریف لک زایی
256 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
145 ویدیو
91 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از Reza Lakzaei
حبیب از زبان حبیب؛ قسمت پنجم من گفتم ما اخلال گري نکرديم. پرسيد نکرده‏ ايد؟ گفتيم نه. ناراحت شد و با عصبانيت و تهديدآميز گفت نشانتان مي‏دهم. از روي صندلي بلند شد و آمد اين طرف ميز و دستش را فرو کرد در جيب کتش و يک راست با گام‏هايي بلند و سريع رفت به طرف در و کليد انداخت و در اتاق را قفل کرد. ما هم هاج و واج به او نگاه مي‏کرديم و از خودمان مي‏پرسيديم يعني مي‏خواهد چکار کند. برگشت و پشت ميزش نشست و گوشي تلفن را برداشت و شماره‏اي را گرفت. از صدايش که گفت: الو شهرباني؟ فهميديم زنگ زده شهرباني. به کسي که گوشي را برداشته بود با خونسردي و البته تا حدودي پيروزمندانه گفت سه تا اخلال‏گر در دفترم هستند، بياييد اينها را دستبند بزنيد و ببريد. بعد هم خداحافظي کرد و گوشي را گذاشت. دو تا مأمور با دستبند از شهرباني آمدند در اين فرصتي هم که آنها آمدند؛ اين آقا يک گزارش کتبي عليه ما نوشت. من هم در اين فاصله دو سه تا از آيات قرآن را که حفظ بودم برايش خواندم و گفتم اين کارهايي که مي‏کني، کارهاي درستي نيست. به نظرم همين آيه «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُم‏؛ آيا مردم را به نيکى فرمان مى‏دهيد و خود را فراموش مى‏کنيد» را خواندم. يکي دو آيه ديگر هم بود که الان يادم نيست کدام آيات بودند که البته با همين قضيه سنخيت داشتند. گفتيم که خودت مي‏داني که اين حرف‏هايي که به ما مي‏گويي دروغ است و خودت به حرف‏هاي خودت عمل نمي‏کني و اين کار، درست نيست. اين حرف‏هايي هم که به ما مي‏گويي تهمت است. شما اگر نماز مي‏خواني خداوند مي‏فرمايد «إِنَّالصَّلاةَتَنْهیعَنِالْفَحْشاءِوَالْمُنْكَرِوَلَذِكْرُاللَّهِأَكْبَر؛ نماز از كار زشت و ناپسند باز مى‏دارد، و قطعاً ياد خدا بالاتر است‏.» اين طوري دو سه آيه خواندم. نتيجه ‏اش اين شد که بيشتر عصباني شد. بعد مأمورين شهرباني آمدند. گزارش را داد دست آنها و گفت بله اينها اخلال‏ گري کرده ‏اند و من گفته‏ ام تعهد بدهيد، تعهد هم نمي‏دهند و بر اخلال‏ گريشان تأکيد دارند. لذا اينها را شما ببريد شهرباني. بچه ‏ها که رفتند بيرون، نفر آخر من بودم، دم در که رسيدم و وقتي که من هم مي‏خواستم از دفترش بيرون بروم، يک دفعه شنيدم که رئيس به مأمورين شهرباني مي‏گويد من مي‏خواهم اينها را بترسانم. من هم اين حرفش را شنيدم. البته به هيچ کس، هيچ حرفي نزدم. مأمورين به ما گفتند شما را دستبند بزنيم يا خودتان مي ‏آييد؟ من گفتم هر طور که شما دوست داريد، دستبند مي‏زنيد، بزنيد. نمي‏زنيد، نزنيد. بعد گفتند خيلي خوب، شما را دستبند نمي‏زنيم. شما برويد شهرباني. شهرباني هم نزديک آموزش و پرورش بود، گفتند شما برويد ما هم مي ‏آييم. ما هم با پاي خودمان رفتيم شهرباني. حدود دو ساعتي که در شهرباني بوديم همين طوري نشسته بوديم و کسي هم چيزي به ما نمي‏گفت و حرفي نمي‏زد. ما در دفتر افسر نگهبان نشسته بوديم که تلفن زنگ خورد. رئيس آموزش و پرورش پشت خط بود. ظاهراً پرسيد که بچه ‏ها هنوز پشيمان نشده ‏ا‏ند؟ آنها هم جواب دادند نخير! پشيمان نشده‏اند. بعد که فهميد ما پشيمان نشده‏ ايم به افسر نگهبان گفته بود بگو فلاني مي‏گويد بياييد آموزش و پرورش. ما گفتيم که آموزش و پرورش نمي‏رويم. افسر نگهبان که منتظر بود ما با خوشحالي بلند بشويم و از شهرباني بزنيم بيرون، با تعجب پرسيد چرا نمي‏رويد؟ گفتيم از ما شکايت کرده‏ اند و بايد به اين شکايت رسيدگي شود، ما به آموزش و پرورش کاري نداريم و آموزش و پرورش هم نمي‏رويم. حدود يک ساعتي که آنجا بوديم ديديم خود رئيس آموزش و پرورش با پيکان سفيد رنگش آمد شهرباني. آمد پيش ما و گفت بياييد برويم. گفتم نه! ما جايي نمي‏رويم. بعد خواهش و تمنا کرد و ما را سوار ماشينش کرد و برد آموزش و پرورش. دوباره گفت ببينيد! ما همشهري هستيم؛ بد است که پايتان به شهرباني باز شود؛ ديديد که من آمدم دنبالتان و از شکايتم صرف نظر کردم، تعهد بدهيد و برويد. ما گفتيم چون کار خلافي نکرده ‏ايم تعهد نمي‏دهيم. او اصرار داشت که تعهد بگيرد ما هم مي‏گفتيم تعهد نمي‏دهيم. احتمالاً چون اول گفته بود تا زماني که به اين دانش آموزان نامه نداده‏ام اينها را به مدرسه راه ندهيد؛ مي‏خواست به قول معروف کم نياورد. يکي دو ساعت صحبت کرديم و باز جلسه تعطيل شد. شد روز بعد. چهار، پنج روز همين طوري طول کشيد.
📋 ارائه فصل "آزادی" کتاب سیاست بهشتی 👤 دکتر شریف لک‌زایی (عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی) 📍 از کانال آپارات اندیشه بهشتی https://www.aparat.com/v/hFQfO
اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ بِالتَّجَلِی الاَْعْظَمِ فی هذِهِ اللَّیْلَةِ مِنَ الشَّهْرِ الْمُعَظَّمِ، وَالْمُرْسَلِ الْمُکَرَّمِ، اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّد وَآلِهِ، وَاَنْ تَغْفِرَ لَنا ما اَنْتَ بِهِ مِنّا اَعْلَمُ، یا مَنْ یَعْلَمُ وَلا نَعْلَمُ، اَللّهُمَّ بارِکْ لَنا فی لَیْلَتِنا هذِهِ، اَلَّتی بِشَرَفِ الرِّسالَةِ فَضَّلْتَها، وَبِکَرامَتِکَ اَجْلَلْتَها، وَبِالْمَحَلِّ الشَّریفِ اَحْلَلْتَها. عید نورانی مبعث رسول الله الاعظم صلوات الله علیه و آله را به همه شما مومنان و ارادتمندان آن پیامبر رحمت ص تبریک می گویم. https://eitaa.com/shariflakzaei
هدایت شده از موسسه اندیشه بهشتی
📷 | پخش آنلاین ۱۷ بهمن 📖 ارائه فصل آزادی از کتاب «سیاست بهشتی» 👤 دکتر شریف لک‌زایی عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی 📋 برخی از مباحث مطرح شده در ارائه دکتر لک‌زایی: - مبانی آزادی - معنای آزادی از نظر شهید بهشتی - شهید بهشتی و آزادی مثبت و منفی - اقسام آزادی 🎬 برای مشاهده این قسمت کلیک کنید. @andishebeheshti
هدایت شده از موسسه اندیشه بهشتی
هدایت شده از موسسه اندیشه بهشتی
شریف لک زایی: آزادی در ذات انقلاب اسلامی وجود داشته و انقلاب اسلامی هم با آزادی تداوم پیدا می کند https://andishehma.com/%d8%b4%d8%b1%db%8c%d9%81-%d9%84%da%a9-%d8%b2%d8%a7%db%8c%db%8c%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b0%d8%a7%d8%aa-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c/
@shervamusiqiirani - آزادی - استاد شهرام ناظری.mp3
4.62M
🍂🌺🍂 🌺 آن زمان كه بنهادم سر به پای آزادی دست خود ز جان شستم از برای آزادی تا مگر به دست آرم دامن وصالش را می دوم به پای سر در قفای آزادی با عوامل تكفیر صنف ارتجاعی باز حمله میكند دایم بر بنای آزادی در محیط طوفای زای ، ماهرانه در جنگ است ناخدای استبداد با خدای آزادی دامن محبت را گر كنی ز خون رنگین می توان تو را گفتن پیشوای آزادی 🎶🎶🎶🎶🎶 به زندان قفس مرغ دلم چون شاد می گردد مگر روزی که از این بند غم آزاد می گردد تپیدن های دلها ناله شد آهسته آهسته رساتر گر شود این ناله ها فریاد می گردد ز اشک و آه مردم بوی خون آید که آهن را دهی گر آب و آتش دشنه و فولاد می گردد دلم از این خرابی ها بود خوش زان که می دانم خرابی چون که از حد بگذرد آباد می گردد ز بیداد فزون آهنگری گمنام و زحمتکش علمدار علم چون کاوه ی حدّاد می گردد 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 @shervamusiqiirani
هدایت شده از Reza Lakzaei
حبیب از زبان حبیب؛ قسمت ششم من که بعد از ظهرها برمي‏گشتم روستا، بچه ‏ها را مي‏ديدم، صبح هم بچه ‏ها را که مي‏رفتند که اول وقت در مدرسه باشند، دوباره مي‏ديدم و جريانات را به آنها مي‏گفتم. بعد يک کار ديگري کرديم. کليد مدرسه دست خودشان بود و تا هشت صبح در مدرسه را باز نمي‏کردند. بچه ‏ها مي‏ آمدند و پشت در مي‏ماندند. روبه ‏روي مدرسه يک ميدان بود، ما مي‏رفتيم و آنجا مي ‏نشستيم و بچه ‏ها هم از ساعت شش و نيم، هفت کم ‏کم مي ‏آمدند و تقريباً تمام بچه ‏ها دورمان جمع مي‏شدند. ما هم تا ساعت هشت با بچه ‏ها صحبت مي‏کرديم و بچه‏ ها را در جريان ريز قضايا قرار مي‏داديم، بعد که ساعت هشت مي‏شد و آنها در مدرسه را باز مي‏کردند بچه ‏ها مي‏رفتند مدرسه و سر کلاس، ما هم مي‏رفتيم شهر، آموزش و پرورش. در اين بين، خبر به «حاج ملا حسين» که از بزرگان روستا بود رسيده بود. او يک بار من را ديد و گفت شما اصلاً کوتاه نياييد و من هم از شما حمايت مي‏کنم. يک تعداد ديگري از بزرگان روستا هم به همين شکل من را ديدند و گفتند شما کار خوبي کرده ‏ايد، اينها آدم‏هاي درستي نيستند؛ لذا ما هم از شما حمايت مي‏کنيم. به اين ترتيب همه فهميدند و بزرگان روستا هم گفتند ما از شما حمايت مي‏کنيم. از اينجا هم ما دلگرم ‏شديم. ما دوباره رفتيم و مذاکره کرديم. گفتند بالاخره همان طور که رفقايتان تعهد داده ‏اند و رفته ‏اند سر کلاس، شما هم تعهد بدهيد و برويد سر کلاستان. ما هم چون نامه نداشتيم مدرسه راه نمي‏دادند. در اين مذاکره گفتيم اگر به ما نامه مي‏دهي که برويم کلاس، بده! اگر هم نامه نمي‏دهي ما هم ديگر نمي‏ آييم و مدرسه هم نمي‏رويم. بعد که ديد فايده‏ اي ندارد و معلم‏ها هم آمدند و صحبت کردند و فشار آوردند، برايمان نامه نوشت که فلاني و فلاني به اخلال متهم شده بودند اما اخلال‏گري برايشان ثابت نشد لذا جهت ادامه تحصيل معرفي مي‏شوند. بعد آن دو دوستم را بيرون از دفترش فرستاد و به من گفت: «تو تا پايان سال اعتراض نکن و چيزي نگو. من سال تحصيلي که تمام شد هم معاون و هم رئيس مدرسه شما را عوض مي‏کنم». گفتم باشد. با هم رفتيم مدرسه و مشغول تحصيل شديم. ما هم سوم راهنمايي بوديم و سال بعد هم از آنجا مي‏رفتيم لذا برايم مهم نبود که مدير و معاون را واقعاً عوض مي‏کند يا نه. اما سر تعهد ندادن مقاومت کرديم. شهرباني هم که ما را فرستاد مقاومت کرديم. فقط يک روز بهانه ‏گيري کردند، همين معاون مدرسه با يکي از معلم‏ها ساخته بود. معلم مقداري درس داد و بين مطلب زنگ خورد. بعد گفت فردا دوباره اين قسمت را درس مي‏دهم. روز بعد که آمديم معلم گفت بچه‏ هايي که درس را بلد هستند بيايند بيرون. ما چند نفر که درسمان خوب بود آمديم بيرون و رو به بچه ‏ها و پشت به تخته سياه ايستاديم. معلم شروع کرد به درس پرسيدن. ما ديديم از جايي مي‏پرسد که جلسه قبل گفته بود اينجا را دوباره درس مي‏دهم، خوب ما هم آنجا را نخوانده بوديم. ما گفتيم که شما جلسه قبل گفته ‏ايد که اينجا را دوباره درس مي‏دهم لذا ما هم اين قسمت را نخوانده ‏ايم. حالا نمي‏دانم که اين کارشان برنامه‏ ريزي شده بود براي تلافي يا جهت ديگري داشت؛ اما ما گفتيم شما گفته‏ ايد اينجا را دوباره درس مي‏دهيد. ديروز هم درس تمام نشد، ما هم اينجا را ياد نگرفته‏ ايم. جواب داد که نه! من بايد تکليفم را با شما روشن کنم که گفته ‏ايد درس را ياد داريم اما الان مي‏گوييد بلد نيستيم و درس نخوانده‏ ايم. ما را فرستاد دفتر. دفتر که فرستاد معاون از ما پرسيد شما چرا درس نخوانده ‏ايد؟ ما گفتيم، معلم جلسه قبل گفته من دوباره اين درس را توضيح مي‏دهم، ما همه کتاب را از اول تا همين‏جايي که درس داده بلديم اما همين قسمت را تمرين نکرده ‏ايم و نخوانده ‏ايم. گفت به به! شما همه دست به يکي کرده‏ ايد که معلم را خراب کنيد، کساني هم که همراهم بودند دانش آموزان زرنگ کلاس بودند. گفت بله، شما درس نخوانده ‏ايد و حرفتان را هم يکي کرده‏ ايد که معلم درس نداده. بعد ديدم معاون مدرسه يک شيلنگي را که از قبل آماده کرده بود، برداشت و شروع به زدن بچه ‏ها کرد. نفري دو تا شيلنگ مي‏زد. يکي دست راست، يکي هم دست چپ. ما چون درسمان خوب بود، تا حالا کتک نخورده بوديم. معاون دو تا شيلنگ به من زد که بر اثر شدت ضربه، دستم کبود و سياه شد. من تحمل نکردم و گفتم اين کتک‏ها ناحق بود؛ خدا تقاصم را از شما بگيرد. دوباره گفت دستت را بگير. بعد دو تا شيلنگ ديگر هم با بي‏رحمي زد. دست‏هايم تا چند روز متورم بود و اصلاً نمي‏توانستم با دستم کاري انجام بدهم. شيلنگ را هم خيلي محکم زد، خيلي. حرفي هم که گفتم حسابي عصباني‏ اش کرد و بعد هم دو تا شيلنگ اضافه زد.
هدایت شده از Reza Lakzaei
من برداشتم اين بود که با هم نقشه کشيده بودند براي اينکه ما را تنبيه کنند و کتک بزنند. بچه‏ هاي ديگر را که دو تا شيلنگ زد، گفت بروند و من و او تنها مانديم. بعد که مرا زد خيلي محکم‏تر از ديگر بچه‏ ها زد. من هم گفتم اينکه شما ما را مي‏زني ناحق است. مرا محکم‏تر از بقيه زد. همين حرف را هم که زدم دوتاي ديگر هم مرا زد که مدتي دستم ورم کرد تا اينکه خوب شد. البته همه‏ اين بچه‏ ها همان رفقايي نبوديد که تعهد نداده بودند بلکه تعداد ديگري هم بودند اما بچه ‏هاي درس خواني بودند. از طرف ديگر کساني را که از جايشان تکان نخورده بودند و نگفتند که ما هم درس بلديم کسي به آنها کاري نداشت اما ما را به اين بهانه کتک زدند. ادامه تحصيلاتم هم اينطور بود که دوران دبيرستان را متفرقه خواندم. بعد رفتم دانشگاه پيام نور و ليسانس گرفتم. بعد هم رفتم دانشگاه امام حسين عليه السلام و فوق ليسانس گرفتم. دکتري، دانشگاه آزاد قبول شدم که بايد براي مصاحبه مي‏رفتم اما نشد که بروم.
حضور با شکوه مردم در جشن پیروزی انقلاب اسلامی ایران تهران، میدان بیست و دوم بهمن ۱۴۰۲
هدایت شده از مجله خردورزی
📕| مروری بر مطالب شماره چهارم خردورزی (قسمت 2) 2️⃣ زن در غرب ◀️ خود شیءانگاری چگونه زنان را دچار آسیب می‌کند؟ 📮 پیش‌خرید شماره چهارم مجله خردورزی با ارسال رایگان، به مبلغ 150 هزار تومان. 💳 لطفا وجه مذکور را به شماره کارت 6221068800011741 به‌نام شناخت‌پژوهان رسانه (بانک پارسیان) واریز نمایید. 📃 سپس ‌رسید واریز، نشانی دقیق و کدپستی را برای ادمین ارسال کنید: @ErfanKhalilifar 📍مجله خردورزی: @kheradvarzi_com
هدایت شده از فکرت
🌐 «گفت‌وگو» مهم‌ترین الزام آزادی است 🔰دکتر شریف لک‌زائی عضو هیأت علمی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در گفت‌وگو با فکرت مطرح کرد؛ 🔹مسأله آزادی، یک مفهوم پیچیده یا سهل و ممتنع است. 🔹«آیزایا برلین» می‌گوید: آزادی دویست تعریف دارد. خود همین نشان می‌دهد که هرکسی از ظن خود شد یار آزادی. 🔹مک کالن معتقد است؛ آزادی در واقع یک مفهوم بیشتر ندارد. اینکه یک انسانی از یک موانعی آزاد است تا به یک جایی برسد یا یک چیزی بشود. 🔹در آزادی یک حد منطقی و عقلی وجود دارد که همه باید بپذیرند. اینکه به هر حال در مناسبات اجتماعی یک حداقل‌هایی وجود دارد. این حداقل‌ها مبتنی بر نگاه‌های ارزشی، هستی‌‎شناسی، معرفت‌شناسی، ارزش‌شناسی، جامعه‌شناسی و حتی غایت‌شناسی هر جامعه‌ای می‌تواند متفاوت باشد. ♨️باید گفت که مهم‌ترین الزامی که آزادی دارد، گفتگو است. در فضاهای علمی که با گفتگو، علم و دانش تحقق پیدا می‌کنند. تضارب آراء، بحث آزاد اندیشی و آنچه که در فضای آزادی بیان در مراکز علمی اتفاق می‌افتد، با گفتگو حاصل می‌شود. 🔹اگر فضاهای علمی ما به این سمت نروند و این امکان را فراهم نکنند که جوان ما پرسش‌های خود را مطرح نکند، طبیعتاً این موضوع به مسیر دیگری خواهد رفت. آن مسیر دیگر، مسیر گفتگو نخواهد بود. ✳️انقلاب اسلامی اساساً با آزادی متولد شده و با آزادی هم تداوم پیدا می‌کند. بحث آزادی در انقلاب اسلامی یک بحث سیاسی بوده است نه یک بحث فرهنگی. 📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی وبگاه| فکرت |مدرسه فکرت ا رادیو فکرت
هدایت شده از فکرت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 ا ☑️ مسئله آزادی، تداوم‌بخش انقلاب اسلامی 👤 دکتر شریف لک‌زایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ✔️آزادی در ذات انقلاب اسلامی نهفته است. اساسا این انقلاب با آزادی متولد شده و با آزادی نیز تداوم پیدا کرده است. بزرگترین مدافع آزادی انقلاب اسلامی و رهبران و متفکران آن بودند. ➕این گفت‌وگو را از «یـوتـیـوب» و «آپـارات» فکرت تماشا کنید. 📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی 📲 وبگاه| فکرت |مدرسه فکرت
دبیرخانه کرسی‌های نظریه‌پردازی نقد و مناظره دانشگاه یزد برگزار می‌کند؛ نشست کرسی علمی_ترویجی باموضوع: زن در اندیشه تمدنی 🗣ارائه دهنده: دکتر محمدرضا محمودی 👤مدیر جلسه: دکتر محمدتقی گل‌محمدی 👥ناقدان: دکتر دکتر مرتضی نصراللهی دکتر محمدرضا ملک ثابت 🗓‌چهار‌شنبه 2/ 12/ 1402 ⏰ساعت 14 🏢مکان: ساختمان عدل، سالن جلسات 🔹(حضوری ومجازی)🔹 📍لینک ادوبی کانکت: https://b2n.ir/yazd.korsi
♦️انقلاب اسلامی و افق تمدنی آینده ♦️بر مبنای و اندیشه تمدنی با حضور دکتر دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ♦️چهارشنبه 2 اسفند ماه ساعت 10 صبح ♦️تالار اندیشه دانشگاه یزد https://eitaa.com/shariflakzaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠تیزر کنگره مرحوم آیت الله کفعمی خراسانی💠 🔰 اجلاسیه قم مقدسه سالن همایش غدیر دفتر تبلیغات اسلامی ۲۶ بهمن ماه ۱۴۰۲ https://eitaa.com/ayatollahkafami
👥 پنجمین گفتمانی 📺 قسمت شصت و نهم برنامه تلویزیونی جریان 🔹 👤 سید سجاد ایزدهی؛ استاد دانشگاه 👤 شریف لک زایی؛ استاد دانشگاه 🔸 ✍️ موضوع مناظره: انتخابات؛ بستر تحقق اراده مردم در حکمرانی عوامل موثر بر کاهش و افزایش مشارکت مردم 🔹 پنج‌شنبه ۲۶ بهمن | ساعت ۲۳:۱۵ | شبکه یک سیما 🔻 🆔 نشانی ما در صفحات اجتماعی: @jaryan_tv1
پنجمین برنامه جریان را از تلوبیون مشاهده کنید. https://telewebion.com/episode/0xb6f91e2 🔻 🆔 نشانی ما در صفحات اجتماعی: @jaryan_tv1
هدایت شده از جریان
31.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📎 برش کوتاه از پنجمین ❗️ منطق حق مردم در انتخاب 🔹 قسمت شصت و نهم برنامه تلویزیونی جریان 👤 مهمان برنامه: سید سجاد ایزدهی؛ استاد دانشگاه شریف لکزایی؛ استاد دانشگاه ‌ 👤 میزبان برنامه: دکتر علیرضا زادبر 🔸 📺 برنامه تلویزیونی جریان 📅 پنجشنبه ۲۶ بهمن 🕗 ساعت ۲۳:۱۵ | شبکه یک سیما 🔻 🆔 نشانی ما در صفحات اجتماعی: @jaryan_tv1