eitaa logo
شهید علی پیرونظر
459 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
383 ویدیو
0 فایل
دلاور مرد گردان زهیر .گروهان عاشورا . لشگر ۱۰ سیدالشهدا. عملیات بیت المقدس ۲ هیچکس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید @shahede_shayan ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه ها و مسئولین محترم مدرسه امام حسین علیه السلام مهمان علی آقا پیرونظر بودند . تشکر و سپاس فراوان از سر کار خانم دنیوی عزیز و کادر با ایمان و مخلص . https://eitaa.com/sharikerah
این هم یه کار زیبا از خانم متولی عزیز مدیریت محترم شیفت یک مدرسه امام حسین علیه السلام . ❤️❤️❤️🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهدا با معرفتند پا که در مقتلشان گذاشتی قسمشان بده به رفاقتشان؛ و یقین کن حاضرند باز هم جان بدهند تا تو جان بگیری 📎از شهدا بخواه تا دستت را بگیرند.. @sharikerah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر همسرانِ جوانی که شوهرانشان به میدان‌های نبرد رفته بودند زبان به شکوه باز می‌کردند بابِ شهادت بسته می‌شد... "امام‌خامنه‌ای" https://eitaa.com/sharikerah
🌹شــرط ورود در جمـع شهــدا اخـــلاص استــــ ... و اگر ایـن شـرط را دارے ، چہ تفاوتـے مےڪـند ڪہ نامتــ چیستــ و شغلتـــ . https://eitaa.com/sharikerah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرگز گمان مبر که دلم را شکسته ای باهر قدم که دور شدی استخوان شکست . یادم هست یکی . دو هفته ای از مراسم عقدمان گذشته بود که علی آقا بهم گفت . میشه شناسنامه مادر و پدرت را بیاوری ؟ با کمال تعجب پرسیدم . برای چه می خواهی ؟ لبخندی زد و گفت حالا برو بیاور . رفتم و شناسنامه مادر و پدرم را آوردم . و منتظر بودم ببینم علی آقا چه می کند . او خودکار را از جیبش بیرون آورد و تاریخ تولد پدر و مادرم را یادداشت کرد . در آن سال برای تولد پدر و مادرم کادویی تهیه کرد و چقدر پدرم از این کار علی آقا خوش حال شد . محبت و مهربانی یاد دادنی نیست . بعضی آدم ها وجودشان سرشار از عشق و محبت است .و همین مهربانی آن ها باعث می شود که دیگران عاشقانه دوستشان داشته باشند علی آقای مهربان یادمان کن که به یادت هستیم https://eitaa.com/sharikerah
⚘﷽⚘ نبودنهایےهست که هیچ بودنے جاےِ آن را پُر نمیکند نمیدانم چطور چرا چگونه دوست داشتنت درمن جوانه زد نمیدانم از کِے دلتنگ و بےتابت شدم اما این را خوب میدانم که خیلے وقت است که نیستے که ندارمت کاش امشب اتفاق تازه اے مےاُفتاد و خدا نام‌تو را در فالِ حافظ من قرار میداد دلم سرزده آمدنت را میخواهد که دست دلتنگے را بگیرے و راهےاش کنے برود و دست از سرِ من بردارد بوےِ عطرت بپیچد دوباره پُر شوم از هواےِ تو ردِّ پایِ باران چشمانم را بگیریم مثلِ همان روز که چشم در چشم تو شدم و با نم نم شبنم چشمانم چشم در چشم تو گل لبخند بر لبانم نشست.... https://eitaa.com/sharikerah
به وقت غروب .... نزدیک عصر که می شد . آماده می شدم . می آمدم توی حیاط می نشستم . چشم می دوختم به زیر درب . کفش های علی آقا را که می دیدم . قبل از اینکه دستش را روی زنگ بگذارد می دویدم و درب را برایش باز می کردم و با هیجان می گفتم سلام . علی آقا هم با تعجب چند لحظه ای نگاهم می کرد و با لبخند می گفت .چند ساعته پشت درب نشسته ای ؟ می آمد با پدر ومادرم که احوال پرسی می کرد یک چای می خورد و با اشاره می گفت پاشو .... می آمدیم خیابون گردی . پیاده بیشتر خیابون ها را می گشتیم . اگر موتور داشت بیرون شهر . پارک جنگلی می رفتیم . می نشستیم حرف می زدیم و حرف ...... تمامی هم نداشت . البته بیشتر من حرف می زدم و علی آقا بیشتر گوش می داد . خیلی خوش می گذشت . گاهی برای آینده نقشه می کشیدیم . گاهی می گفتیم و می خندیدیم غروب که می شد . می گفت پا شو بریم به نمازمان برسیم من را می رساند درب خانه و می رفت . دوران عقد ما بیشترش اینطوری گذشت ...... یادش بخیر .آخر خوش حالی ما بود پ . ن . عکس دو نفره . پارک جنگلی https://eitaa.com/sharikerah
از ما سراغِ منزلِ آسودگی مجو چون باد، عمرِ ما به تکاپو گذشته‌ است داغ ابدی دی‌ماه... _شادی روح شهدا صلوات🌹