اگر همسرانِ جوانی که شوهرانشان
به میدانهای نبرد رفته بودند
زبان به شکوه باز میکردند
بابِ شهادت بسته میشد...
"امامخامنهای"
https://eitaa.com/sharikerah
🌹شــرط ورود در جمـع شهــدا
اخـــلاص استــــ ...
و اگر ایـن شـرط را دارے ،
چہ تفاوتـے مےڪـند
ڪہ نامتــ چیستــ
و شغلتـــ .
#شهید_سید_مرتضی_آوینے
https://eitaa.com/sharikerah
هرگز گمان مبر که دلم را شکسته ای
باهر قدم که دور شدی
استخوان شکست .
یادم هست یکی . دو هفته ای از مراسم عقدمان گذشته بود که علی آقا بهم گفت . میشه شناسنامه مادر و پدرت را بیاوری ؟ با کمال تعجب پرسیدم . برای چه می خواهی ؟
لبخندی زد و گفت حالا برو بیاور . رفتم و شناسنامه مادر و پدرم را آوردم . و منتظر بودم ببینم علی آقا چه می کند . او خودکار را از جیبش بیرون آورد و تاریخ تولد پدر و مادرم را یادداشت کرد .
در آن سال برای تولد پدر و مادرم کادویی تهیه کرد و چقدر پدرم از این کار علی آقا خوش حال شد .
محبت و مهربانی یاد دادنی نیست . بعضی آدم ها وجودشان سرشار از عشق و محبت است .و همین مهربانی آن ها باعث می شود که دیگران عاشقانه دوستشان داشته باشند
علی آقای مهربان یادمان کن که به یادت هستیم
https://eitaa.com/sharikerah
⚘﷽⚘
نبودنهایےهست
که هیچ بودنے جاےِ آن را پُر نمیکند
نمیدانم
چطور
چرا
چگونه
دوست داشتنت درمن جوانه زد
نمیدانم از کِے
دلتنگ و بےتابت شدم
اما این را خوب میدانم
که خیلے وقت است
که نیستے که ندارمت
کاش امشب اتفاق تازه اے مےاُفتاد
و خدا نامتو را در فالِ حافظ من قرار میداد
دلم سرزده آمدنت را میخواهد
که دست دلتنگے را بگیرے و راهےاش کنے
برود و دست از سرِ من بردارد
بوےِ عطرت بپیچد
دوباره پُر شوم از هواےِ تو
ردِّ پایِ باران چشمانم را بگیریم
مثلِ همان روز
که چشم در چشم تو شدم
و با نم نم شبنم چشمانم
چشم در چشم تو
گل لبخند بر لبانم نشست....
https://eitaa.com/sharikerah
به وقت غروب ....
نزدیک عصر که می شد . آماده می شدم . می آمدم توی حیاط می نشستم . چشم می دوختم به زیر درب . کفش های علی آقا را که می دیدم . قبل از اینکه دستش را روی زنگ بگذارد می دویدم و درب را برایش باز می کردم و با هیجان می گفتم سلام . علی آقا هم با تعجب چند لحظه ای نگاهم می کرد و با لبخند می گفت .چند ساعته پشت درب نشسته ای ؟
می آمد با پدر ومادرم که احوال پرسی می کرد یک چای می خورد و با اشاره می گفت پاشو .... می آمدیم خیابون گردی . پیاده بیشتر خیابون ها را می گشتیم . اگر موتور داشت بیرون شهر . پارک جنگلی می رفتیم . می نشستیم حرف می زدیم و حرف ...... تمامی هم نداشت . البته بیشتر من حرف می زدم و علی آقا بیشتر گوش می داد . خیلی خوش می گذشت . گاهی برای آینده نقشه می کشیدیم . گاهی می گفتیم و می خندیدیم غروب که می شد . می گفت پا شو بریم به نمازمان برسیم من را می رساند درب خانه و می رفت .
دوران عقد ما بیشترش اینطوری گذشت ......
یادش بخیر .آخر خوش حالی ما بود
پ . ن . عکس دو نفره . پارک جنگلی
https://eitaa.com/sharikerah
از ما سراغِ منزلِ آسودگی مجو
چون باد، عمرِ ما به تکاپو گذشته است
داغ ابدی دیماه...
_شادی روح شهدا صلوات🌹
#حاج_قاسم
#سردار_دلها
دی ماه شهادت ......
#وابستگی یعنی
تــو هر #شــــب ،
خــواب را از #چشمان من بگیری
و هر #صبــح دلیل بیداری ام شوی
#یادشهداباصلوات
#شهید_علی_پیرونظر
#صبحتون_شهدایی
@sharikerah
35.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در آخرین تماس گفته بود که به همسرم بگویید ۱۵ روز دیگر می آیم . خدا می داند این پانزده روز انتظار چگونه گذشت .
درست در روز پانزدهم پیکر پاک و مطهرش را آوردند .
علی آقا سرش می رفت قولش نمی رفت
دی ماه شهادت ......
به مناسبت ۲۸ دی ماه سالگرد شهادت دلاور مرد گردان زهیر . گروهان عاشورا . شهیدی که یقین به شهادت داشت .
#شهید_علی_پیرونظر
رفتند ولی دوباره بر می گردند
زیرا که ذخیره ظهورند آن ها
https://eitaa.com/sharikerah
در آستانه روز زن ......
چند روز پیش به طور ناگهانی متوجه شدم رم گوشی ام پاک شده . با تلاش برادرم عکس ها برگشت اما فیلم ها باز نشد . آن هم فیلم چند روز قبل از عملیات بیت المقدس ۲ . که بعد از سی سال در یک یادواره در برج میلاد به دستمان رسیده بود . آن هم با واسطه . امروز به دوجای مطمئن رفتم اما قبول نکردند در مسیر برگشت با خودم گفتم . انگار نباید من به چیزی دل ببندم . چقدر دنبال نوار کاست که صدایش ضبط شده بود گشتیم . اما گویی یه عده امانت دار خوبی نبودن . بعد به طور معجزه آسایی فیلمش به دستمان رسید . فیلمی که شاید روزی چند بار می دیدم اما آن هم برای دومین بار از دستمان رفت .
حالا به یک مشت خاطره دلخوشیم . آن هم اگر چند سالی دیگر آلزایمر بگیریم . حتما فراموش می شود .
نمی دانم . ولی خدا تمام تلاشش را می کند که به من عاشق بفهماند . دلبسته نباش .
اما باز ته دلم می گویم خدایا یک معجزه دیگر ...........
روزتان مبارک خانم های گل کانال علی آقا
✅ بدونِ شما
چیزی شبیه زندگی؛
تویِ گلویمان گیر میکند... !
https://eitaa.com/sharikerah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به باوری که در اعماق چشم اوستقسم
هنوز رفتن او را نمیکنم باور💔
#شهید_علی_پیرونظر
#دی_ماه_شهادت
این روزها با هـــــر بهانه اے ...
در میـــــان بغض هاے
گاه و بے گاه ما ..
همچنان دلتنگے تـــــان میبارد..
#جان_فدا
#شهید_علی_پیرونظر
@sharikerah
پنجشنبه ها به گلزار شهدا که می رسید
آهسته قدم بردارید
اینجا زیارتگاه همسرانی هست که تمامی دلتنگی هایشان را برای مرد خانه شان آورده اند
یادم هست یک هفته بنا به دلایلی سر مزار علی آقا نرفتم . شب خواب دیدم که علی آقا به خوابم آمدند و در خواب گفتن که من تا غروب منتظر شما بودم . نیامدی رفتم ......
از اون موقع به بعد تو هر شرایطی بودم . خودم را به مرقد پاکش می رساندم .
خدا کنه بعد از گذشت این همه سال هنوز منتظرم باشد ....
از آن خوشتر و زان بهتر نباشد
دمی که می رسد یاری به یاری
https://eitaa.com/sharikerah
ما برای اینکه از #دعای_شهدا برخوردار باشیم، باید در مسیر آنها حرکت کنیم و بدانیم، دعای شهدا، جزو دعاهای مستجاب است....
«آیت الله جوادی آملی »
یاد شهدا با ذکر صلوات
پاسدارِ آقا نمے ماند
تا ظهـور را ببینـد ...
#شهـید مے شود
تا ظهـور نزدیڪ شود ...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی_🌷
27.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•╼﷽╾•°
🍃🌸قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ ۖ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ ۚ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ
بگو: «پروردگارم امر به عدالت کرده است؛ و توجّه خویش را در هر مسجد (و به هنگام عبادت) به سوی او کنید! و او را بخوانید، در حالی که دین (خود) را برای او خالص گردانید! (و بدانید) همان گونه که در آغاز شما را آفرید، (بار دیگر در رستاخیز) بازمیگردید! (سوره مبارکه اعراف: ۲۹)🍃🌸
✨قرآن در کلام شهدا:
فرازی از وصیتنامه شهید بزرگوار،شهید علی پیرونظر:
«در این هنگام که شاید چند روزی کمتر یا بیشتر از عمرم باقی نمانده باشد شما را سفارش میکنم به تقوا و اخلاص و صبر در عمل و نیت .
#قرآن_کریم
#دفاع_مقدس
#شهادت
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
🇮🇷 خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
17.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مجنون دل من
لیلا نیامد
از ما جدا شد . با ما نیامد .........
#شهید_علی_پیرونظر
#شبتون_شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هفت روز مانده است به سالگرد عملیات بیت المقدس ۲
تمام روزها . ساعت ها و دقیقه هایی که من انتظار آمدنت را داشتم . تو برای رفتن آماده می شدی .
پرواز صدها کبوتر زیبا . در یک شب زمستانی سرد و یخبندان . با بال هایی خیس . میان برف و بوران . گرسنه . خسته.
بعد از پشت سر گذاشتن صدها کیلومتر پیاده روی با مهمات و اسلحه .................
همه به خط می روند . در دل تاریک شب و نم نم برف . فقط صدای نفس ها می آید و پوتین هایی که در برف فرو می رود . پاهایمان کرخ شده است و دستانمان بی حس . سوز سرد بر چهره هایمان شلاق می زند. علی مانند ماه می درخشد . از بیان آنچه در ذهنم می گذرد واهمه دارم .بیست روز است که پدر شده است .طاقت نمی آورم . دست روی شانه اش می گذارم . بر می گردد . می گویم علی جان ان شاءالله سالم و سلامت به آغوش خانواده ات خصوصا دختر گلت بر گردی و او با آرامش کامل و تبسم شیرین می گوید ان شاءالله همه رزمندگان سالم و سلامت بر گردن .
می دانم که یقین دارد که شهید می شود . و در دلش نگران همسر جوان و فرزند بیست روزه اش هست . اما لحظه ای برای رفتن تردید ندارد چون می داند که تکلیف است ....
موقع اتمام عملیات وقتی به مقر بر گشتم همه سراغ علی را می گرفتن . و هر کس که می آمد می گفتند پیرونظر را ندیدی . دهقان را ندیدی ؟
یکی از بچه ها می گوید علی تیر بارش گیر داشت به او گفتم علی برگرد . اسلحه ات که گیر دارد . در ضمن تو متاهلی . فرزندت منتظر توست . و او می گوید هر وقت همه برگشتن من هم بر می گردم .
همه برگشتن اما علی هنوز نیامده .صدای یکی از بچه ها می آید علی را آوردند ........
محفل لیلی به سرعت می بری ای ساربان
گر بدانی حال مجنون ناقه را پی می کنی
https://eitaa.com/sharikerah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای شهیدان
از همان لحظه ای که تقدیر ما را از شما جدا کرد.
تا کنون یاد شما . خاطره های دنیای پاک شما امید حیاتمان گشته
ما به عشق شما زنده ایم
https://eitaa.com/sharikerah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 عشق من و این خاک همراهت
روایت تاریخ جنگ ایران و عراق، تنها روایت شکستها و پیروزیها در صحنه نبرد نیست. آدمهایی بودند، ساده و صمیمی و گاهی عاشق، قصههایی داشتند از جنس غم عشق که از هر زبان که بشنویم نامکرر است.
روایت جنگ، بیش از هر چیز، روایتِ آدمهاست:
از تو چه پنهان عاشقات بودم
از دل نه، از سلول سلولم