eitaa logo
شهید علی پیرونظر
455 دنبال‌کننده
983 عکس
365 ویدیو
0 فایل
دلاور مرد گردان زهیر .گروهان عاشورا . لشگر ۱۰ سیدالشهدا. عملیات بیت المقدس ۲ هیچکس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید @shahede_shayan ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلمان تنگ .. زمین تنگ .. زمان پرحسرت!! تودلت شـاد.... چہ آرام در آغوش خدا.... اے شهید عزیزم نگاهت را از ما نگیر 🌷کلیپ ساخته شده توسط همراهان کانال شهید علی پیرونظر
‏‎➖زینب (سلام‌اللَّه‌علیها) نشان داد که میتوان و عفاف زنانه را تبدیل کرد به عزت مجاهدانه، به یک جهاد بزرگ...
💎  سزای آزار مؤمن 🔻رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم: مَنْ آذَی مُؤْمِناً وَ لَوْ بِشَطْرِ کَلِمَةٍ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَکْتُوباً بَیْنَ عَیْنَیْهِ آیِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ❇️ هر كس مؤمنى را و لو به يك جزء كلمه آزار دهد، در روز قيامت در حالى محشور مى‌گردد كه ميان دو چشمش نوشته شده: اين شخص از رحمت خدا مأيوس باشد. 📚 إرشاد القلوب، جلد ۱، صفحه ۷۶ ‌
سعادت را آن ها بردند که آن چیزی را که خدا به آن ها داده بود تقدیـم کردند و ما عقب مانده آن ها هستیـم. صحیفه امام ج۱۳ ص۴۱۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوکوهه! آیا جز اصحاب سیدالشهداء كسی را می‌شناسی كه بهتر از شهدای ما خدا را عبادت كرده باشد؟ تو چه كرده‌ای كه سزاوار گشته‌ای که سجده‌گاه یاران خمینی باشی؟...
مےگـویند حـاج قـاسـ🌹ـم رفت تا ما بمانیـ🌷ـم... ولـے من مےگـویـم حاج قاسم رفت تا ما هم به دنبالـش بِـرَویـ🕊ـم آری! جامانـ🥀ـده‌ایم... دل را بایـد صـ💚ـاف ڪـرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می دانید بین خودمان بماند گاهی دلمان می خواهد دل شما هم برای ما تنگ بشود @sharikerah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفاقت هایــتان را خط بــہ خط ڪلمـہ بـہ ڪلمـہ مرور مـیـڪنیم شاید فهمیـدیـم رفـاقت تان بـهانــہ شـهادت بـود یـا شـهادت بـهانــہ رفـاقــت
یکشنبه ۶۶/۹/۸ صبح زود ساعت ۵ بود که بیدار شدیم و نماز خواندیم بعد از آن شروع کردیم به جمع کردن پتوها و دسته بندی کردن آن ها و لوازمی که داخل و اطراف چادر بود . خبر دادند بیایید چادر تدارکات و فرماندهی گردان را جمع کنید . عده ای چیزهای زائد و زباله ها را آتش زدند و کنار آتش ایستاده بودند ساعت ۶/۵ به خط شدیم و رفتیم صبحگاه وبعد از قران حاج صادقی کمی صحبت کرد وگفت تا ساعت ۷/۵ فرصت دارید تمام لوازم را جمع کنید آمدیم سریع چادرها را جمع کردیم و تا ساعت ۷/۵ کارها تمام شد .برادر مصیب دارابی هم ظرفها را شسته بودو صبحانه را آماده کرده بود بعد صبحانه رفتیم کمک بقیه بچه ها .ساعت ۹ با تعدادی از بچه های گروهان عاشورا تعدادی عکس یادگاری گرفتیم حدود ساعت ده همه در میدان صبحگاه جمع شدیم و هر کسی به ستون خودش به صورت دشت بان حرکت کردیم و تمام لوازم جامانده و اضافی را جمع کردیم ما ستون پنجم بودیم و در بین بچه ها رسم شده بود که به ما ستون پنجم می گفتند ساعت ۱۰/۵ سوار اتوبوس شدیم و گروه ما یک اتوبوس بود و به طرف شهر میاندوآب حرکت کردیم . و از شهر سنندج گذشتیم ساعت ۲ دیوان دره بودیم چند لحظه ای توقف کردیم . شهر حالت خاصی داشت همه مسلح بودند و نارنجک به کمر داشتند و شهر خیلی در هم ریخته بود و همه با شک و تردید به شهر نگاه می کردند و این رفتار حاکی از آن بود که شهر امنیت کافی را نداشت .از آن جا دور شدیم در بین راه ناهار را پخش کردند من و تورج علیزاده با هم همسفره بودیم بعد به شهر سقز رسیدیم ودر پادگان آنجا نماز خواندیم ساعت ۳ دوباره حرکت کردیم و به شهر بوکان رسیدیم وساعت ۴ میاندوآب بودیم وساعت ۴/۵ به مقر جدید خودمان که در ۷ کیلو متری شهر میاندوآب و ۲۰ کیلومتری شهر مهاباد بود پیاده شدیم . هوا سرد بود تا ساعت ۸/۵ کنار آتیش جمع بودیم هوا تاریک شده بود خبر دادند .کامیون ها که اثاثیه را خالی کردند پتوها را بر داشته و به حسینیه لشگر بروید ساعت ۹ شب بود که کامیون ها خالی شد و به حسینیه رفتیم گرد و غبار زیادی آن جا بود . تاریک بود وضو گرفتیم پتوها را پهن کردیم بعد از نماز خوابیدیم . من و حمید کنار هم بودیم امشب از رادیو اعزام سپاهیان محمد از شهر ساوه را شنیدم و با اطلاع شدم . @sharikerah
خاطرات خود نوشت شهید علی پیرونظر از لحظه اعزام تا چند روز قبل از شهادت 👆👆
گفتند که تا ، صبح فقط یک راہ ست با عشق فقط، فاصله ها کوتاہ است هرچند که رفتند ولی بعد از آن هر  قطعه ی  این خاک زیارتگاہ است☀️ صبحتون امام زمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید یعنی کسی  که  قید تمام تعلقاتش، دلبستگےهایش... وابستگےهایش... را زده است! و تمرین کرده است رفتار شهیدانه را...! تا... لایق شود و برسد به شهادت...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💙 دلت که گرفت با کسی درد و دل کن که آسمونی باشه.. این زمینی ها توی کار خودشان هم موندن... ⚘۲مرداد ۱۳۳۸ سالروز ولادت سردار بزرگ اسلام شهید والامقام حاج احمد کاظمی بر دوستدارانش مبارکباد. 💙ولادتت مبارک بزرگمرد ...
تاریخ امانت‌دارِ فریادِ "هَل مِنْ ناصر" حسین است و فطرت گنجینه‌ دار آن، و از آن پس کدام دلی است که با یاد او نتپد؟! مُردگان را رها کن ؛ سخن از زندگان عشق می‌گویم... "شهید آوینی"
دوشنبه ۶۶/۹/۹ صبح بعد از صبحانه عده ای مشغول تکاندن پتوها شدند و عده ای هم مشغول برپایی چادر و عده ای هم مشغول صاف کردن زمین زیر چادر شدند. بعد از صاف کردن زمین چادر را برپا کردیم کنار چادر پوسیده بود بچه ها گفتند باید عوض کنیم . گرشاسبی به تدارکات رفت و قرار شد چادر را عوض کنیم . چادر بعدی هم کوتاه بود عوض کردیم . در ضمن یک نیروی جدید هم به چادر ما اضافه شد به نام حسین شاه محمدی . بعد از ناهار سالاروند گفت کار واجبی دارم می خواهم به شهر بروم و من چون شب قبل خواب دیده بودم که پدر شده ام به این خاطر خیلی نگران بودم و هم خواب دیده بودم کومله ها من را اسیر گرفته اند ودر خواب خیلی سختی کشیدم گفتم بگو برای دونفر برگه بدهند . رفت و آمد و گفت که خبر داده اند اینجا خیلی خیلی خطر ناک است و شهر امنیت ندارد و خیلی جریان های دیگر و تنها یک برگه داده بودند . ناراحت شدم و قلبم شکست رفتم سراغش . دیدم مشغول کار کردن است او را صدا زدم و گفتم نمی شود من هم بروم . چون کار خیلی واجبی دارم بعد از کلی اصرار قبول گرد . گفت شهر خیلی خطر ناک است و قبل از ساعت ۵ بر گردید که هوا تاریک می شود . آمدم لباس های شخصی پوشیدم و کاپشن علیرضا را گرفتم . همه می گفتند مواظب باشید شهر خیلی خطر ناک است .عده ای از بچه ها هم لوازم شخصی و دستکش و جوراب پشمی می خواستند چون اینجا خیلی . خیلی سرد است .حدودا ساعت ۳ جلو دژبانی بودیم .یک تویوتا آمد و سوار شدیم . هوا خیلی سرد بود وباد و سرما باعث سرخی بیش از حد سر وصورتمان شده بود . با سرعت ۱۴۰ کیلو متر حرکت می کرد . ساعت ۴ رسیدیم شهر . شهر حالت خاصی نداشت مثل شهرهای معمولی بود . به مخابرات آمدیم پول خورد گرفتیم ودر صف ایستادیم . علی آقا تلفن زد و کلی صحبت کرد . بعد نوبت من شد بعد از کلی درد سر شماره را گرفتم . آقای شایان گوشی را برداشت خیلی خوش حال شد و گفت خانمت نیست . رفته خانه سری بزند . گفتم خواب دیده ام چه خبر ؟ گفت فعلا خبری نیست . گفت اسماعیل آقا اعزام شده و خانمش و بچه ها و شاهده کمی شلوغ کردند . سراغ محمد را گرفتم گفت هنوز اعزام نشده . گفتم فعلا کجا هستم و نگران حالم نباشید از مرخصی پرسید گفتم نمی توانم خداحافظی کردم و آمدم برای بچه ها جوراب و دستکش پشمی و برای علیرضا گفته بود شیرینی بخر خریدم . آفتاب داشت غروب می کرد هوا هم خیلی سر د بود آمدیم جاده مهاباد کم کم هوا تاریک شده بود . و ترس از کومله و دمکرات داشتیم. هیچ وسیله ای نبود گاهی هم ماشینی رد می شد یا نگه نمی داشت یا ما می ترسیدیم و سوار نمی شدیم . یک تراکتور رسید و سوار شدیم . سرما تا مغز و استخوانمان فرو رفته بود . آن هم که حفاظ نداشت . ایست بازرسی پیاده شدیم . ادامه دارد @sharikerah
خاطرات خود نوشت شهید علی پیرونظر از لحظه اعزام تا چند روز قبل از شهادت 👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در شفاعت شـهدا دست بازی دارند عکسشان را بنگر چهره ی ماهی دارند ما به یاد آوری خاطـره ها محتاجیـم ور نه آنان به من وتو چه نیازی دارند صبحتون منور به نور شهدا...☀️
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 و ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ و ﺍﻧﺪﻭﻩ رفته ﻫﺎ و ﺷﻮﺭﯼ ﺍﺷﮏﻫﺎ و یاد .... 🥀 🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آرامش یعنـی در پناه شما بدون نگاهتان زندگیمان آشوبی بی انتهاست آنان
باز پنجشنبه و یاد شهدا .به یاد پدران و مادراندآسمانی و شهدا صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا