eitaa logo
شهید علی پیرونظر
463 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
389 ویدیو
0 فایل
دلاور مرد گردان زهیر .گروهان عاشورا . لشگر ۱۰ سیدالشهدا. عملیات بیت المقدس ۲ هیچکس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید @shahede_shayan ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
36.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🕊 شهـــدا دلمـــاݩ رابه شمـــا گِره زده ایم💔 دستگیرمان باشید... دراین دنیاے وانفسا تکیه گاهمان باشید.. غریب و تنها دراوج بی کسی های زمانه دلمـــان را به ســـوی شما حواله میکنیم.. پذیـــرای دل شکـــسته مـــان باشــــید😭 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎
می‌گویند ؛ باران که می‌زند بوی خاک بلند می‌شود اما اینجا باران که می‌زند بویِ خاطره‌ها بلند می‌شود ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴 است به گلزار که رسیدی آهسته قدم بردار اینجا قرارگاه است که دلتنگی و عشق را کنار تربت مَرد خانه شان آورده اند ... 🌹 🍀🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند وقتی بود که از علی آقا بی خبر بودم . دلم برایش خیلی تنگ شده بود . از حال و روز او بی خبر بودم . شب یلدا بود . شبی که قرار بود همه خانواده دور هم بنشینیم . بگوییم و بخندیم . و تا نیمه شب بیدار بمانیم . شوهر خواهرم . دو برادرم و علی آقا منطقه بودند . خانه گرم بود اما دل های ما نگران . کسی شوقی برای خندیدن نداشت . گویی لب هایمان از سرمای وجودمان یخ زده بود . مادرم برای اینکه حال و هوای ما را عوض کند همه چیز را مهیا کرده بود و با ذوق و سلیقه چیده بود . پدرم مثل همیشه دست پر به خانه بر می گشت . ریحانه بیست روزه درون گهواره آرام خوابیده بود . هنوز پدر را ندیده . گرمی وجودش را حس نکرده . نمی داند چه شکلی هست . قرار بود علی آقا طبق قولی که داده بود موقع بدنیا آمدنش کنارمان باشد اما بیست روز گذشته و هنور از علی آقا خبری نیست . شب بلند تر از آنچه فکر می کردم بود . علی برادرم با خواهرم و بچه هایش به خانه آن ها رفتند . من بودم و پدر ومادرم و ریحانه بیست روزه . نیمه شب زیر پتو آرام گریه می کردم . طوری که پدر و مادرم متوجه نشوند و غصه نخورند . خودم را مچاله می کردم و از درد فراق عزیز تر از جانم به خود می پیچیدم .صبح که بیدار شدم اول زمستان بود . هوا سرد بود و برف زمین را پوشانده بود ‌ دندان درد عجیبی گرفته بودم . زانوهایم را بغل کرده بودم و کنار گهواره ریحانه نشسته بودم . و با خودم می گفتم . یعنی الان علی کجاست ؟ چه می کند ؟ اصلا سالم هست ؟ مادرم در آشپزخانه مشغول پختن غذا بود . یهو صدای یا الله علی آقا در خانه پیچید مثل برق از جا پریدم و پا برهنه به طرف حیاط دویدم . ادامه دارد .....
علی آقا با دیدن من لبخندی زد و نگاهی به پاهای برهنه من انداخت و گفت دختر سرما می خوری .... ساکش را درون ایوان گذاشت . تاب باز کردن بند پوتین هایش را نداشت . پرسید دخترم کجاست . گفتم توی اتاق . به طرف اتاق رفت و دو زانو زد و با چکمه هایش به طرف گهواره ریحانه رفت . ریحانه را از درون گهواره بر داشت و در آغوش کشید . نگاه ریحانه به پدر بود . چهره زیبای علی لبخندی بر لبان ریحانه نشاند . بوی خوش پدر و دختری در اولین روز دی ماه تمام خانه را فرا گرفت . همه خوش حال بودیم . و لبخند بر لبان همه ی ما نشسته بود . مادر و پدرم بیش از همه شاد بودند . چون روزها چهره در هم و گرفته من را دیده بودند . مادرم سفره ناهار را پهن کرد و علی آقا همچنان کنار سفره هم ریحانه را از بغل خودش دور نمی کرد . علی آقا با هر قاشق غذا خوردن . نگاهی به دخترکش می انداخت و نفس عمیقی می کشید . گویی خیلی سخت این لحظات را بدست آورده است . او پنج روز بیشتر مرخصی نداشت . و باید زود بر می گشت . چون عملیات در پیش رو داشت .دسته گلی که علی آقا برایم آورده بود درون گلدان گذاشتم و عروسک بزرگی که برای ریحانه آورده بود را روی طاقچه اتاق. لحظات شیرین ما مثل برق و باد می گذشت و چه کس می دانست که آخر این ماه نشده . دفتر خوشبختی ما برای همیشه بسته می شود و این اولین و آخرین بار است که علی آقا دخترک نازش و همسر جوانش را می بیند . خیلی زود پنج روز تمام شد و علی آقا راهی منطقه شد و در ۲۸ همان ماه به شهادت رسید . و شاهدی ماند و با یک دنیا حسرت .........
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌷 لطفا با قلبی شکسته وارد شوید! اینجا تعمیرگاه دل های خسته است❤️‍🩹 زمین خورده ای؟ دلت از زمین و زمان گرفته؟ قدم بگذار به وادی شهدا... شهدا دست گیرت می شوند! اینجا یک جای دنج برای هوایی شدن دلهای خسته... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.... انعکاس شماست.... بخندید تا زمین بکشد... نگاهتان را از ما دریغ نکنید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا